کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود سی و هشت جعل سند تک برگ قسمت دو

اپیزود سی و هشت جعل سند تک برگ قسمت دو: توی این سالهایی که وکالت کردم جعل و کلاهبرداری زیاد دیدم اصولا جرایم مالی برای من بسیار جذاب برای اینکه مجرم اصولا یه هوش بالایی داره و فکر می‌کنه برنامه‌ریزی می‌کنه و حتی آینده‌نگری می‌کنه مثل جرایم جنایی نیست که ممکنه لحظه‌ای اتفاق بیفته یه جا من عصبانی بشم.

و با چاقو یه نفر بزنمو بمیره و جرم قتل اتفاق بیفته شاید توی قتل‌های سریالی ما این فکر و این اندیشه رو ببینیم برای مجرم، ولی در مورد جرایم مالی اصولا و تو درصد بالایی ما یه فکر و نگاه عجیبی در مورد مجرم داریم برنامه‌ریزی می‌کنه مهره‌هاش می‌چینه تا بتونه به اون هدفش برسه.

تو پرونده‌ای که من می‌خوام امروز براتون تعریف دقیقا همین ماجرا هست، چیزی که امروز ما بهش رسیدیم اینه که یک سال قبل از اینکه اصلا این جرم اتفاق بیفته مجرمان پروندمون داشتن برنامه‌ریزی می‌کردند فکر می‌کردن، سندسازی می‌کردن تا برسند به نقطه‌ای که سند موکل رو جعل کنن و اون رو از خونشون بیرون کنند. این قسمت، قسمت دوم داستان پرونده‌ جعل سند تک برگه که قسمت اولش توی اپیزود دوم پادکست دادپویان منتشر کردیم، که حتما مراجعه کنید به اون قسمت و بشنوید.

داستانی که فکر می‌کنم برای هممون جذاب بود و حالا که دارم با شما صحبت می‌کنم پرونده به نقطه‌ نهایی رسیده و من می‌خوام قسمت دوم این پادکست رو براتون تعریف کنم سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری هستم توی این مدتی که ما داریم پادکست دادپویان رو ضبط می‌کنیم که بیش از یک سال و نیم از اون می‌گذره خیلی کامنت‌های خوبی گرفتیم از شما، پیشنهادهایی که کردید انتقادهایی که کردید توضیحاتی که در مورد پرونده‌ها دادید پرونده‌هایی که گاها به ما معرفی کردید که ما برای شما تعریف کنیم.

این‌ها همه باعث شده که کیفیت کار ما بالاتر بره انتقادای شما و پیشنهادهای شما باعث می‌شه که ما قدم به قدم هم با شما پیش بریم و هم اینکه بتونیم یه داستان جذاب‌تری رو برای شما تعریف کنیم خیلیاتون گفتید که ما جزییات رو بگیم، خیلیاتون گفتید کلی‌تر بیان بشه، خیلیا گفتید تکرار وجود داره، خیلیاتون موضوعات دیگه‌ای رو با ما مطرح کردید که ما سعی کردیم احترام بذاریم به شما و سعی کنیم همه‌ این پیشنهادها و انتقادهایی که وجود داره رو ارایه بدیم.

اگر جایی هم خوب، نتونستیم این رو اونجوری که مد نظر شماست پیش ببریم باید بگیم که یا خیلی وقتها نتونستیم یا اینکه هنوز نرسیدیم به نقطه‌ای که بتونیم  اون خواسته‌ شما رو برآورده کنیم ولی تمام تلاشمون اینه که بتونیم بر مبنای پیشنهادات شما کار رو پیش ببریم خیلی وقتها پرونده‌ها، پرونده‌های حالا امنیتی یا اینکه اطلاعاتش محرمانه است و ما نیتونیم با شما در میونش بگذاریم عدم دسترسی به پرونده خورده.

اینها رو هم بر ما باید ببخشید چون ما هم مقصر نیستیم تو این ماجرا یه سری محدودیت‌های قانونی وجود داره یا اینکه خیلی از پرونده‌ها خوب متهمینش و یا شکات پرونده، موکلین ما هستن یا رسانه‌ای شده یا اینکه بالاخره برای حفظ آبروی این آدما ما سعی می‌کنیم که یه ذره رعایت کنیم این مسئله رو، اگر داستان، داستان جنایی خارجی بود خب قاعدتا ما راحت‌تر می‌تونستیم مطلب رو برای شما بیان کنیم ولی چون مربوط به مردم خودمون هست یه ذره با معذوریت طرف هستید توی پادکست دادپویان و توی سایتمون لگال پادکست وی‌آی‌پی، ما اطلاعات پرونده‌ها رو میذاریم.

دادنامه‌هایی که وجود داره و فیلم‌ها و عکس‌ها و یا صوت هایی که از پرونده‌ها وجود داره اونجا میذاریم که شما می‌تونید توی قسمت دیسیل همین کست باکس برید و وارد سایت بشین سایت رو ببینید موضوعات جذابی رو برای شما اونجا گذاشتیم و فکر می‌کنم براتون جالب باشه که بدونید چه دادنامه‌ای صادر شده یا اگر عکس و فیلمی ازش هست بتونید اون‌ها رو ببینید بهتون حتما توصیه می‌کنم که به سایتمون مراجعه کنید.

قسمت دوم جعل سند تک برگ

بیش از این سعی می کنم که سرتون درد نیارم و بریم وارد داستان این قسمت بشیم قسمت سی و هشتم پادکست دادپویان قسمت دوم جعل سند تک برگ، توی آذرماه هزار و چهارصد و دو هستیم و پرونده به نقطه‌ نهایی رسیده تو قسمت اول تعریف کردیم که موکلین ما توی خونه نشسته بودن و ماموران کلانتری و یه سری آدما ناشناس میان و اون‌ها رو از خونه بیرون می‌کنند، با این عنوان که ما مالک هستیم و دستور تخلیه شما رو گرفتیم.

یه بسته‌ای هم اونجا گذاشته میشه و تحت عنوان شیشه و مواد روانگردان که یکی از موکلین مارو که پیرمرد هشتاد و هفت ساله‌ای بوده اون رو هم می‌گیرن و می‌برنش اداره‌ آگاهی و بعدم زندان و بعد از چند روز توی زندان رجایی شهر فوت میکنه متاسفانه، موکلین ما همه که میرن به شورای حل اختلاف مراجعه می‌کنن به نتیجه نمی‌رسند ما اعلام جرم می‌کنیم علیه همه‌ این آدم‌ها و پرونده تحقیقاتش شروع میشه.

اولین چیزی که می‌فهمیم اینه که یه سند جعلی صلحنامه برای سال هفتاد و سه درست کردن و بر مبنای اون اومدن یه سند تک برگی رو درست کردن و بعدم یه وکالت‌نامه جعلی یک مبایعه‌نامه‌ جعلی دیگه و همینجور سعی کردن این ملک رو دست به دست بچرخونن تا دست موکلین ما دیگه بهش نرسه، ما تو همون تحقیقات اولیه سریع رفتیم پیش رییس محاکم استان تهران و بعدم دادستانی استان تهران از ایشون دستور گرفتیم و نامه‌ نگاری کردیم با دادستان منطقه، داستان منطقه سریعا دستور بازداشت ملک رو داد.

و همین بازداشت ملک باعث شد که این‌ها نتونن حداقل از نظر ثبتی ملک رو منتقل کنن ولی خب می‌تونستن به صورت قولنامه‌ای مبایعه‌نامه‌ ای و اسناد عادی اون رو منتقلش کنن پرونده توی دادسرا تحقیقاتش شروع میشه و بعد ما متوجه میشیم که توی دادسرای دیگه‌ای دفترخونه‌ای که خودش مجرم و متهم پرونده‌ ما هستش اونجا پرونده داره پرونده‌ ما هم عدم صلاحیت می‌خوره و به دادسرای دیگه‌ای که داشته به پرونده‌ اون دفترخونه رسیدگی میکرده ارجاع داده میشه مشخص میشه تقریبا پنج شیش تا پرونده‌ جعل توی یکی از شعبات بازپرسی وجود داره.

و بازپرس کاملا در جریان جرایم این آدم هستش اولین اقدام ما اینه که پرونده رو حالا پیگیری کنیم و بره توی اون دادسرا میریم توی دادسرا و با بازپرس پرونده هم که صحبت می‌کنیم همه‌ متهمین احضار می‌کنه دو تا از این متهمین دفترخونه هستن براشون قرارهای سنگینی صادر می‌کنه توی اداره‌ آگاهی هم که ما میریم می‌بینیم بله تقریبا پنج تا پرونده‌ جریانی تو اداره‌ آگاهی داره.

در مورد پرونده‌ جعل و کلاهبرداری به اتهام همین دفترخانه‌ها رسیدگی می‌شه دفترخانه‌ای که صلح جعلی رو زده و دفترخونه وکالت نامه جعلی رو زده دفترخونه ای که وکالت نامه جعلی رو زده یه آدم بسیار معروف در جعل اسناد توی تهران و الان که داریم با هم صحبت می‌کنیم توی زندانه.

بقیه متهمین تقریبا فراریان هیچکدومشون پیداشون نمیشه توی دادسرا، به صورت غیابی همه‌ این اتفاقات رقم میخوره غیر از اون دوتا دفترخونه که وکیل میگیرن و میان، پرونده تو دادسرا تحت عنوان جعل و استفاده از سند مجعول انتقال مال غیرو کلاهبرداری کیفرخواست براش صادر میشه و پرونده میره توی دادگاه تو دادگاه ما سه چهار تا جلسه‌ خیلی مفصل داشتیم، چند بار پرونده نقص گرفته شد برگشت دادسرا دوباره رفت کارشناسی داشت که قیمت ملک ارزیابی بشه.

و کارشناسی‌های متعدد دیگه در مورد امضا و اثر انگشت نهایتا همه‌ کارشناسیا اعلام می‌کنن که بله سند جعلی و سال هفتاد و سه این سندها تنظیم نشده بلکه برای همین سنوات اخیر، تازه این سندها تنظیم شده اون‌ها هم دفاعیات خودشون رو دارن میان میگن که ما اصلا تازه اومدیم سردفتر شدیم یا اصلا کفیل یه دفترخونه دیگه بودیم که خب به همه‌ این حرفا توجه نمیشه.

چون آن قدرسابقه، سابقه خرابی در مورد این دفترخانه‌ها هست که خیلی، نه قاضی نه بازپرس توجهی بهش نمی‌کن رای این پرونده صادر می‌شه دو تا پرونده است یه دونه درمورد مبایعه‌نامه‌ جعلی یک دونه هم در مورد یه پرونده‌ جعل صلحنامه و وکالت‌نامه و اجاره‌نامه جعلی پرونده ای که راجع به جعل مبایعه نامه است رای صادر میشه براش و متهمین پرونده محکوم میشن به یک سال حبس و جزای نقدی سه میلیاردی و در مورد پرونده‌ای که صلح‌نامه‌ جعلی که پرونده اصلی ما هم هست.

دادگاه رای صادر می‌کنه مبنی بر هفت سال حبس برای برخی متهمین برخی پنج سال و برخی چهار سال و رد مال به مبلغ چهل و هشت میلیارد تومن دفترخونه‌ها هم به تقریبا سه سال حبس و جزای نقدی محکوم میشن پرونده میره دادگاه تجدید نظر و تو دادگاه تجدید نظر هم ما خیلی کش و قوس‌های زیادی داریم به این علت که یه سری ایرادات بهش وارد هستش که پرونده دوباره برمی‌گرده و میره و نهایتا دادگاه تجدید نظر در مورد پرونده‌ مبایعه‌نامه رای قطعی صادر می‌کنه و دادنامه بدوی رو تایید می‌کنه.

یکی از متهمین پرونده یک خانمی هست که این خانم کسی هستش که وکیل متهم اصلی پرونده بوده وکیل مدنی منظورم اون وکیلی که تو دفتر خونه از یه نفر وکالت می‌گیره و میاد و بر مبنای همون مبایعه‌نامه رو می‌بره تو دادگاه و براش یک رای صادر میشه تحت عنوان اجرای رای داوری.

داستان هم این بوده که توی مبایعه نامه‌ای که تنظیم شده بوده اومده بودن یه شرط داوری گذاشته بودن ادعاشون این بود گفته بودند ما یعنی موکل ما دو دنگ رو فروخته یه شخصی به نام محمدرضا و بعدم تو اون مبایعه نامه شرط داوری گذاشته که اگر به تعهدات عمل نشه داور می‌تونه اظهار نظر بکنه داور از تیم خودشون یه تیم خیلی گسترده‌ کلاهبرداری هستن.

برای مشاوره حقوقی جعل، میتوانید با وکیل جعل در تماس باشید.

اجرای رای داور و انتقال سند

داور اومده نوشته که موکلم به تعهداتش عمل نکرده و با توجه به این موضوع باید بیاد سند رو به نام این شخصی که محمدرضا هست بکنه بر مبنای همین رفتن توی یکی از دادگاه‌های تهران رای گرفتن مبنی بر اجرای رای داوری.

و بعدم دستور گرفتن پرونده رفت توی دفترخانه اسناد رسمی برای این که انتقال صورت بگیره این خانم میاد برای انتقال سند اقدام بکنه که دفترخونه ای که دستور دادگاه براش خورده شده با موکل من تماس می‌گیره موکل من کیه؟ یه پیرزنیه. ما در مورد این ملک یه نکته‌ای رو باید بگیم اینه که این ملک دو قسمت یعنی یه چهار دونگ سند رسمی داره و یه دونگ، دو دنگ این به نام یه خانومی که موکل ماست و چهار دونگش هم به نام دو تا دیگه از موکل های ما که به صورت ورثه‌ای بهشون رسیده که یکیشون همون پیرمرد هشتاد و هفت ساله ای که تو اول داستان فوت می‌کنه.

و یکی دیگه هم برای برادرش که موکل ما که فوت می‌کنه ورثه‌اش میشن موکلای ما که اون‌ها هم مدعی این ملک هستند. در مورد مبایعه نامه در مورد اون دو دنگ هستش که اومدن یک مبایعه‌ نامه‌ جعلی درست کردن و بردنش توی داوری و بعدم اجراییه براش گرفتن. دفترخونه به موکل من زنگ می‌زنه میگه یک پرونده ای اومده اینجا که شما یه ملکی رو فروختی به یه شخصی به نام محمدرضا و نمیای سند بزنی دادگاه هم به من دستور داد این کار ر انجام بدیم موکل من سریع به من زنگ می‌زنه میگه داستان از این قراره دفترخونه آشناه و من سال‌هاست که می‌شناسمش سریعا باهاش تماس می‌گیرم میگم که هیچ اقدامی در مورد این سند نشه تا من خودم رو برسونم دفترخونه.

تقریبا نزدیکای ظهره که میرم سمت دفترخونه و به سر دفتر میگم که داستان ما از این قرار ما تقریبا یک سالی هست درگیر یک چنین پرونده‌ای هستیم و رای صادر شده و یه بخشیش هم در حال تحقیقاته اگر هر اقدامی در مورد این پرونده بشه من اعلام جرم می‌کنم الان اینجا شما از دوستان من هستی ولی بدون که جعل اتفاق افتاده هرکسی که همدستی بکنه با این آدم‌ها متهم پرونده‌ ما خواهد شد.

همونجا جلوی انتقال سند گرفته میشه ما هم سریع میریم توی دادگاهی که پرونده‌ جریانی هست اعلام می‌کنیم به عنوان معترض و جلوی اجرا رو می‌گیریم یکی از کارهایی که اینها میکردن این تیم عملیاتی که محمدرضا به عنوان کسی بود که نقل و انتقالات انجام می‌داده و رخ ماجرا بوده این بوده که هیچ جا کد ملی موکل ما رو اعلام نمی‌کنند.

موکلین ما ثنا دارن و همه چی بهشون می‌تونه ابلاغ بشه از نظر قانونی ولی اعلام نمی‌کنن آدرس‌های ما رو اشتباه می‌زنن تا این که ما بهشون دسترسی نداشته باشیم ما میریم و تو همه‌ پرونده‌ها اعلام می‌کنیم که موکلین ما ثنا دارند این کد ملیشون این اطلاعاتشون و وارد سیستم میشه.

و ما از جریان اون پرونده مطلع میشیم خیلی پرونده‌ها تشکیل شد که ما اولش نمی‌دونستیم ولی از راه‌های مختلفی که خودمون می‌دونستیم مطلع شدیم یا این که بالاخره از  یه اس ام سی میومد یا یه جایی قرار بود یه نقل و انتقالی بشه یه سری آدمها به ما اطلاعات می‌دادن ما متوجه پرونده می‌شدیم و می‌رفتیم بالا سر پرونده، این در مورد این دو دنگ بود که نهایتا هم گفتم پرونده تو تجدید نظر رای قطعی صادر میشه و پرونده میاد توی اجرای احکام برای اینکه ما بتونیم جلب اینا رو بگیریم و بفرستیمش زندان.

تقریبا یک ماهی هست که پرونده توی اجرای احکام و ما داریم می‌گردیم که مجرمین این پرونده رو پیدا کنیم و البته الان محکومین پرونده کیا هستن؟ یه نفر به نام محمدرضا که مبایعه نامه رو تنظیم کرده و یه خانمی به نام جانان که این آدم اومده یک وکالت رسمی گرفته از محمدرضا که بتونه انتقال رو انجام بده.

پیدا کردن این محمدرضا خیلی کار سخت و پیچیده‌ای چون ما چندتا آدرس داشتیم و چند تا تلفن که تو مرحله‌ تحقیقات یعنی توی آگاهی و بعدم تو دادسرا خیلی رفتیم دستور گرفتیم با بچه‌های آگاهی رفتیم اونجا که بتونیم پیداش کنیم دیدیم که نه اصلا یه سری آدرسها که اصلا وجود نداره و یه سری آدرسها که زنگ می‌زنه میگه نه اصلا یه چنین آدمی رو نمی‌شناسیم.

تلفن‌ها همه فیکه اصلا هیچ اعتباری نیست بعضیاشون که اصلا خاموش و بعضیاشونم که جواب میدن میگن نه اصلا هیچ نقل و انتقالی صورت نگرفته تحقیقات آگاهیم از شماره تلفن به جایی نمی‌رسه، نهایتا یه اتفاق عجیبی میوفته اینه که ما توی اینترنت که داریم سرچ می‌کنیم می‌بینیم که یه نفر اومده یه کامنتی توی اداره‌ پست گذاشته گفته‌ شخصی به نام محمدرضا اومده و اعلام کرده که من بسته‌ پستی رو تحویل مثلا فلان کاربر دادم، کسی که قرار بوده به دستش برسه اون بسته‌ پستی و اون آدم هم نوشته که این آدم داره دروغ میگه این محمدرضا اصلا نیومده من همیشه توی خونه هستم و واسه همین این داره دروغ میگه ما متوجه شدیم که این محمدرضا توی اداره‌ پست یه منطقه‌ای توی تهران داره کار می‌کنهاحتمالا.

حدسمون این بود، اسم و فامیل خیلی شبیه و فامیلش یه عبارت های خاصی داره که حالا من نمیگم به این علت که بالاخره این آدم هم جزو هموطنای ماست متاسفانه و گفتیم احتمالا همین آدمه، یه روز با چند تا از همکارا پا شدیم رفتیم اداره‌ پست یه چرخی زدیم پیداش نکردیم دوباره روز بعد روز بعد و اون آدم رو دیدیم یه شخصی که ما ازش چند تا عکس داشتیم تو پرونده دیگه یعنی کارت ملی اش بالاخره توی انتقال های دفترخونه ها پیدا شده بود و یه عکس هم از شناسنامه‌اش که البته قدیمی بود عکس، ولی حدس زدیم گفتیم احتمالا همین آدمه.

رفتیم حفاظت اطلاعات اداره‌ پست گفتیم که واقعیت ماجرا اینه رای ها رو بردیم حکم دادگاه جلب همه رو بردیم و به حفاظت گفتیم که این آدم آیا توی اینجا کار می‌کنه توی سیستم زد کد ملیش دیدیم که همین کد ملی متهم و محکوم پرونده ماست یه جا متهم یکجا محکوم چون تو این پرونده رای قطعی صادر شده ولی تو اون یک پرونده‌ی که صلحنامه به نامش صادر شده یه پرونده‌ اصلی ما در اصل اسمش و بذاریم اونجا هنوز پرونده رای قطعی صادر نشده.

گفت بله همینجا کار میکنه گفتم ببین ما سه روز فرصت می‌دیم که شما این آدم رو به اجرای احکام معرفی کنید چون مرکزم مرکز دولتی دیگه اداره پست و مانمیتونیم همینجوری به زور بریم تو اداره پست و واسه همین مجبور بودیم که یه ذره احتیاط کنیم و با حفاظتش هم یه ذره هماهنگی داشته باشیم.

برای مشاوره حقوقی کلاهبرداری، می توانید با وکیل کلاهبرداری در تماس باشید.

دستگیری کارمند پست

سه روز فرصت می‌دیم که شما این آدم رو معرفی کنید به اجرای احکام دادگاه فلان جایی که حالا ما اون پرونده رو داریم در غیر این صورت ما با مامور و شده با یگان ویژه میاییم اینجا و اقدام میکنیم.

کار ما یه ذره کار ریسکی بود به این علت که ممکن بود بالاخره لو بده این آدم و اونم یه کارمند بالاخره و محمدرضا یکی از کارمندای همون سازمانش دیگه و اگر میگفت شاید دیگه ما دستمون به این آدم نمی‌رسید ولی نگفت سه روز بعد ما با بچه‌های کلانتری منطقه رفتیم توی اداره‌ پست جلوی در ورودی رو گرفتیم از صبح هم ساعت تقریبا شیش و نیم صبح زاغش رو زدیم که حتما بیاد و دیدیم اومد رفت توی اداره‌ پست قسمت انبار و بعد ما هم رفتیم سمت انبار با مامورای کلانتری نهایتا اون روز با هزار ضرب و اتفاقاتی که حالا افتاد تونستیم دستگیر کنیم.

و خیلی جالب بود ماسک می‌زدو واسه همین ما دفعات قبل که می‌رفتیم نتونسته بودم تشخیص بدیم ولی این دفعه که رفتیم دیگه ماسک رو هم از چهره‌اش کشیدیم پایین، دستبند زدیم یه درگیری هم توی اداره پست اتفاق افتاد حفاظتش هم میگفت که شما نباید یعنی ناجا در اصل نباید ورود کنید به مرکز دولتی ولی دیگه ما شرایطی بود که نمی‌تونستیم دست رو دست بذاریم مدت‌ها بود که ما درگیر این پرونده بودیم نزدیک یک سال و نیم داشت می‌شد و مجبور بودیم که هر جور شده این آدم رو دستگیر کنیم.

علت اینم که برای ما اهمیت داشت و انقدر به قول معروف فرس بود، این بود که اینها داشتند هی سند جابه‌جا می‌کردند و هر چی این آدم‌ها بیشتر به قول معروف آزاد بودن کار برای ما هم سخت‌تر میشد تو این مدت حساب کنید موکل ما آواره هست، شاید نزدیک یک سال و نیم که هیچ خونه‌ای نداره و یک پیرزن پیرمرد و دو تا جوون که ورثه اون پیرمرد فوت شده هستن بالاخره خونه‌ دوستان و آشنایان و پسرعمه و دختر عمه و این‌ها یه جورایی آواره شدن یعنی باید حق داد به این که با این آدم‌ها خیلی سفت و سخت هم برخورد کرد.

شاید بگید شاید نظرت اشتباه یا هر چیز دیگه‌ای ولی وقتی درگیر چنین پرونده‌ای می‌شید و می‌بینی که یک ظلم بزرگی به موکلت شده شاید تو هم به ما حق بدی به عنوان یک مخاطبی که داری از بیرون ماجرا رو میبینی. القصه ما این آدم رو دستگیر کردیم بردیمشو توی دادسرا گفتش که من هیچ اطلاعی از این ماجرا ندارم همه رو تکذیب کرد.

خب قاعدتا دادیار اجرای احکام که اینها رو توجه نمی‌کنه دستور زندانش رو داد ما اومدیم جلوی دادسرا و منتظر بودیم که این آدم به یه نفر زنگ بزنه زنش بچه‌اش نمی‌دونم یا هر شخص دیگه‌ای، یه جوونی تقریبا یه چیزی حدود چهل و چهار پنج ساله این آدم هیچکس نیامد و گفتیم که خب یه پولی بده به حالا یه اسنپی یا یه تاکسی که تو رو ببره و تحویل زندان بده گفت هیچی پول ندارم یک ساعتی جلوی دادسرا وایسادیم و نهایتا دیدیم که فایده نداره و اینجا معطل می‌شیم کار پیش نمی‌ره سوار ماشین خودمون کردیمش با یکی از ماموران کلانتری و بردیم تهران بزرگ تحویل دادیم.

تو این پرونده یکی از متهمین دستگیر شده بود توی یک ساعتی که ما تقریبا بیش از یک ساعتی که داشتیم می‌بردیمش طرف زندان بهش گفتیم که چه خبر می‌گفت من هیچ خبری از این ماجرا ندارم گفتیم تو به ثنات بالاخره ابلاغ میشده تو لایحه میذاشتی توی پرونده‌ها خودت نیومدی ولی لایحه میذاشتی دو سه تا وکیل گرفته بودی، می‌گفت نه من نبودم من رمزهایی که برام میومد می‌فرستادم به یه نفری به نام کوروش که در اصل کوروش متهم اصلی پرونده ما توی اون پرونده‌ اصلی و بزرگ است.

که داستانشش رو براتون تعریف میکنم گفتم تو نمی‌دونستی که این همه ابلاغ برات میاد آیا مشکوک نیست خطرناک نیست می‌گفت نه، دروغ می‌گفت برای اینکه من بهش یه پیشنهاد دادم گفتم ما رضایت میدیم در مورد تو به شرطی که تو این کوروش رو توی دام ما بندازی باهاش قراری بذاری یا اینکه ازش یه شکایتی بکنی که ما بتونیم اونجا پیگیری بکنیم گفت باشه و یه سری وعده وعیدها داد ولی خبری ازش نشد.

من تو مسیر شمارم روی کاغذ نوشتم بهش دادم گفتم به محض اینکه رفتی تو زندان از قرنطینه که در اومدی و تونستی تماس بگیری این شماره منه هر وقت با من تماس بگیرید و بگی که می‌خوای کمک کنی منم بهت کمک می‌کنم.

ولی خبری ازش نشد حتی چند وقت بعد رفت اعاده‌ دادرسی کرد یعنی به اون رای قطعی اعتراض کرد پرونده رفت دیوان عالی کشور ولی همین آرایی که صادر شده تایید شد یعنی یک سال حبس و سه میلیارد جزای نقدی این پرونده عملا یه بخش اعظمش انجام شده بود و فقط یکی از متهمین و الان محکومین پرونده به نام جانان هنوز فراری بود جلبش رو داشتیم ولی پیداش نمی‌کردیم اونم چندتا آدرس داشتیم ولی به نتیجه نرسیدیم پرونده‌ دیگه‌ ما که پرونده‌ای جعل صلحنامه و اون چهاردونگ بود توی دادگاه داشت تحقیقات می‌شد.

چندین جلسه گذاشته شد و نهایتا دادگاه مجاب شد که به نفع ما رای صادر کنه جلسه‌ آخر جلسه‌ بسیار طولانی بود و تقریبا همه‌ متهمین هم اومده بودن قاضی هم بالاخره یه سری معذوریت ها داشت در مورد پرونده به این علت که این کوروشی که داریم در موردش صحبت می‌کنیم که سر تیم این ماجرا بود.

کوروش و سرتیم کلاهبرداری

کوروش کی بود؟ یه توضیحی شاید در مورد کوروش بدم براتون جالب باشه کوروش کسی بود که بعد اینکه سند چهاردونگ به نام محمدرضا میشه توی دفترخونه دیگه‌ای میان و این رو منتقل می‌کنند به دختر کوروش دختری که تقریبا شیش سالشه موقع انتقال سند و با ولایت پدرش این انتقال صورت گرفته.

کوروش را ما هیجا نتونستیم پیداش بکنیم هر جا بود یک لایحه‌ای از این آدم بود وقتی میری رزومه‌ این آدم نگاه می‌کنی می‌بینی که این آدم یک وکیل دادگستری که تعلیق شده به خاطر جرم‌هایی که انجام داده، ماتوی تحقیقاتی که می‌کردیم توی دادسرا گفتیم که بریم اطلاعات پروندش در بیاریم و ببینیم که این آدم پرونده‌های دیگه‌ای هم در مورد این موضوع داره یا نه؟

دیدیم بیش از هشتاد تا پرونده‌ جعل و کلاهبرداری داره خیلیی برامون جالب بود خب مشخص بود که این آدم یه مهره‌ چینی خیلی دقیقی در مورد پرونده‌های جعل داره و در مورد پرونده‌های ما هم همینجوره یه جاهایی قشنگ احساس می‌کردیم که این آدم داره با ما شطرنج بازی می‌کنه اون شکایت می‌کنه و ما شکایت می‌کنیم اون میره دفترخونه ما میریم سمت دفتر خونه یه جاهایی واقعا ما ازش عقب بودیم بالاخره یک وکیل کارکشته‌ای بود سن و سالی داشت و حالا هم که تعلیق شده بود.

علت تعلیقش برای من خیلی جالب بود شاید برای شما هم خیلی جذاب باشه. داستان این بود در مورد کوروش که سال نود و هشت یه نفر به برادرش یه بدهی دو میلیاردی داشته مشخص میشه که این آدم نمیخواد پول بده کوروش باهاش هماهنگ می‌کنه میگه که یه روز پاشو بیا بریم سمت شهریار برادر من میاد اونجا بشینیم با هم دیگه حساب کتاب بکنیم بالاخره یه چک تو بدی یه مبلغی بدی و این حرفا و ما بتونیم این پرونده رو جمع کنیم.

کوروش با برادرش حمید هماهنگ می‌کنه و عموشون محسن که برن سمت شهریار و اونجا بشینن حساب کتاب کنن. به شهریار که میرسن حمید یه طناب میندازه گردن این آدم بدهکار و عموشون محسن تقریبا فکر می‌کنم ده دوازده تا چاقو تو شیکمش میزنه و این آدم رو می‌کشن برنامه ریزی این قتل توسط کوروش و حمید برادرش اتفاق افتاده بود.

این آدم می‌پیچند لای کفی های این ماشین پلاستیکیا هست و اونجا می‌سوزوننش، اداره‌ آگاهی تحقیقات می‌کنه و با اعترافی که کوروش می‌کنه و البته ما دسترسی به اون پرونده نداریم کامل ولی حالا اطلاعاتی که تونستیم به دست بیاریم کوروش میاد یه سری اطلاعات میده حتی معرفی‌ میکنه برادرش رو به عنوان مجرم این پرونده.

و نهایتا برادرش حمید و عموشون محسن محکوم میشن به قصاص به خاطر قتل عمدی این شخصی که تعریف کردیم کوروش هم به خاطر معاونت در قتل توی دادگاه شهریار به سه سال حبس محکوم میشه، رزومه‌ کوروش چنین آدمیه، ما تو یه جاهایی از پرونده گفتیم خب این کوروش که به قتل عادت داره یه قتل اونجا انجام داده و معاونت کرده حداقل درش یه قتلم که همین موکل ما که موادی توی خونه گذاشته شده و این آدم مرده بالاخره سبب این قتل کسی نیست جز همین تیم کلاهبرداری.

ما کوروش رو پیدا نمی‌کردیم پرونده داشت توی دادسرا و دادگاه تحقیقات می‌شد نهایتا قاضی هم مجاب میشه و همه رو محکوم میکنه به حبس جزای نقدیه چهل و هشت میلیارد تومانی و حالا یه سری اقدامات دیگه‌ای که توی پرونده اعلام شده بود اسناد جعلی باید از بین می‌رفتند مثل اون صلح نامه و غیره، به این دادنامه اعتراض می‌کنن همین کوروش به صورت غیابی هیچ جا پیداش نمیشه و ما تنها چیزی که ازش داریم یه سری عکسایی که توی اینترنت هست و غیره، بهش اعتراض می‌کنه.

پرونده به دادگاه تجدید نظر میره شاید ما دو سه ماه توی دادگاه تجدیدنظر می‌رفتیم می‌اومدیم برامون خیلی مهم بود باید حتما رای کیفری صادر می‌شد چون زمانی ما می‌تونستیم سند رو به صورت قانونی باطل بکنیم که پرونده‌ کیفری ما به نتیجه می‌رسید دادگاه تجدید نظر چندین بار رفتیم موکل ما که اون هم بالاخره یه پیرزنی بود یه پیرمردی و این ورثه چندین بار اومدن با قاضی صحبت کردن و ما یک قاضی بسیار شریف رو، روبروی خودمون که عملا باید شاید باید تا چند ماه دیگه تصمیم میگرفت.

با توجه به روند پرونده‌ها و حالا می‌دونیم که دادگاه‌های ما بسیار شلوغ است ولی گفتش که قاضی من به شرفم قسم می‌خورم که این پرونده رو با دقت بررسی کنم هیچ نفوذی روی من نشه و اگر رای واقعا به نفع شما باشه به نفع شما تاییدش می‌کنم.

ما توی استرس این بودیم که هفته ها چی میشه چون خیلی واقعا توی روند پرونده اعمال نفوذها رو می‌دیدیم توی قسمت اول گفتم حتی به کارشناس پیشنهادهای خیلی زیادی دادن پیشنهاد دادند که مثلا ما بیست تا سکه بدیم که ننویسیم جعلیه، کارشناس به من گفتش که  از وقتی که این پرونده اومد دست من نزدیک شاید بیست نفر آدم اومدن پیش من و رفتن و گفتن که یه چیزی بنویس که سند جعلی نباشد در هر صورت یا ما بتونیم حداقل یه انقلتی بیاریم طرف مقابل ما یه وکیل کار کشته‌ است این و باید در نظر بگیریم چند روز ما توی واقعا استرس بودیم.

که دادگاه می‌خواد چه تصمیمی بگیره نهایتا دادگاه حکم میده به تایید دادنامه اولیه یادم نمیره واقعا یه عرق سردی که روی پیشونی ما داشت می‌رفت و میومد کامل خشک شد و ما یه خوشحالی عجیبی داشتیم قدم اول یا شاید قدم دوم البته چون اون مبایعه نامه هم برای ما ارزشمند بود گرچه سند انتقال داده نشده بود در مورد دو دونگ چون ملک بازداشت بود ولی خب قدم مهمتر و اصلی این بود که سندهای چهار دونگ جعلیتش ثابت بشه، ثابت شد و قدم بعدی ما این بود که بتونیم ملک رو از چنگ اینا دربیاریم.

تو این مدت ملک در اختیار اینها بود و ما هیچ دسترسی به ملک نداشتیم تو این یک سال و اندی که ما درگیر این پرونده بودیم بارها به سمت خونه رفته بودیم وضعیت خونه چیه؟ یک خونه‌ای که خونه‌ خیلی قدیمی هستش شاید نزدیک شصت سال قدمت داره این خونه یه حیاط به قول معروف خیلی بزرگ با دو تا خونه‌ تقریبا مثل دوبلکس که خیلی قدیمی هم هستش چندین بار رفتیم سر زدیم ببینیم که کیا هستن در می‌زدیم می‌بینیم که یه نفر توی خونس به عنوان کارگر و میگه من سرایدارم.

می‌گفتیم کی به تو اینجا رو به قول معروف حالا در اختیارت قرار داده حالا اجاره داده یا هرچیز دیگه‌ای می‌گفتش که حالا یه سری اسامی می‌گفت که هر کدوم از اسامی برای ما جدید بود تا حالا نشنیده بودیم محمدرضا کوروش جانانه می‌گفت نه اینا نیست یه نفری دیگه‌ای یه بار بهمن هزار و چهارصد و یک بود دیگه ما کلافه شده بودیم از این که خب روند رسیدگی داشت طولانی میشد اینها هم آواره بودن موکلین ما گفتیم که بریم سمت ملک و هر جور شده یه حمله‌ای باهاش بکنیم فعلا رایی نداریم و نمی‌تونیم این کار و بکنیم.

برای مشاوره حقوقی ملکی، میتوانید با وکیل ملکی در تماس باشید.

سرکشی به ملک

ولی به نظرم یه بار این تست رو انجام بدیم با چنتا از همکارا موکل و چند نفر دیگه پا شدیم رفتیم سمت ملک اون روز یا شاید همون روز هوا آفتابی بود روز بعدی که ما قرار داشتیم ساعت شیش صبح دم ملک بودیم و منتظر بودیم که موکلمون هم بیاد که یه عملیاتی انجام بدیم رفتیم و شروع کرد برف باریدن انقدر برف سنگین بود که شاید بگم چند متر جلوتر نمی‌تونستیم ببینیم خیلی روز عجیبی بود.

موکل ما از بالای در رفت تو و دیدیم که همه‌ درها رو از پشت قفل کردن و چجوری رفت و آمد می‌کردند نمیدونیم ولی دیدیم یه نفر توی ملکه که با یه چماق اومد سمت موکل و موکلم از در پرید پایین و خلاصه در رفتیم، بی تعارف این گذشت و یک چند بار دیگه مراجعه کردم یه بار به بچه‌های آگاهی مراجعه کردیم که تحقیقات محلی بکنیم یه نفر اومد بیرون و زنگ زد به شخص دیگه‌ای به نام هاشم نامی هاشم اومد گفتش که آره من این ملک رو اجاره کردم یک اجاره نامه رو کرد گفت بله من اینو از محمدرضا اجاره کردم.

یه بار دیگه مراجعه کردیم و زنگ زدیم مامورای کلانتری تحت عنوان اینکه گفتیم آقا اینجا درگیری شده بیاید اینجا و اومدن در زدن گفتش که یه شخص دیگه‌ای رو به نام محمد معرفی کرد گفت ایشون اصلا مالک و اینجا رو در اختیار من قرار داده همه‌ اینها گزارش شده و همه‌ اینها مستنداتش تو پرونده هستش و دیگه گفتیم که بذاریم رای صادر بشه و پرونده به مرحله‌ اجرا برسه.

این قسمتی که ما رای گرفتیم و عملا جعلیت همه اسناد قطعی شده قدم بعدی و مهم‌تر این بود که ملک رو یه جورایی به تصرف خودمون دربیاریم چندین بار ما توی شورای حل اختلافی که اون دستور تخلیه رو صادر کرده بود مراجعه کرده بودیم با سرپرست شورا صحبت کردیم با قاضی که رای داده بود گفتم آقا اشتباه رای دادید چندین تخلف توی این دستور تخلیه اتفاق افتاده گوش نمی‌کرد رفتیم و به حفاظت اطلاعات و بازرسی شورای حل اختلاف و قوه‌ قضاییه شکایت کردیم.

در مورد شورای حل اختلاف و قاضی پرونده و هر کسی که این دستور داده بود و اجرا کرده بود حفاظت شروع کرد تحقیقات کردن اوایل اطلاعات به ما نمی‌داد می‌گفتش که تحقیقات محرمانه است ما خودمون بررسی می‌کنیم  لازم باشه از شما کمک می‌گیریم اطلاعات می‌گیریم این داستانی که بهتون میگم تقریبا برمی‌گرده به همون اوایل ماجرا که تازه شورا دستور تخلیه رو صادر کرده بود.

شاید یک سال و هفت هشت ماه پیش، ما از حفاظت دیدیم که خب دسترسی نداریم و باید از طریق دادگاه رجوع کنیم به این ماجرا توی دادگاه چندتا دعوا اول مطرح کردیم یکی اینکه ابطال اسناد رو بخوایم ابطاله هم مبایعه نامه که اون دو دنگ بود و ابطال اون صلحنامه و غیره و غیره که مربوط به چهاردنگ بود.

از اون ور هم رفتیم توی شورا ابطال دستور تخلیه و عدول از دستور تخلیه رو خواستیم یعنی چی؟ یعنی یه دستور تخلیه صادر شده و به اشتباه صادر شده باید قاضی شورا خودش از این رجوع کنه و بگه که آقا دستور تخلیه غلطه و کسایی که حالا قبلا مالک بودن یا تو اون ملک بودن باید برگردن به همون ملکشون.

جلسه‌ رسیدگی برای عدول از دستور تخلیه بگیم رجوع از دستور تخلیه برگزار شد رفتیم با قاضی صحبت کردیم کسی نیومد یعنی همون محمدرضایی که در اصل اون دستور تخلیه رو گرفته بود به طرفیت اون بود اون نیومد چرا نیومد گفت دیگه تو زندان بود نمی‌تونست بیاد دیگه دستشم کوتاه شده بود لایحه نمی‌گذاشت و احتمالا اگر راست می‌گفت دیگه اس‌ام‌اس و اون رمزها برای کوروش نمی‌فرستاد که براش لایحه تنظیم بکنه.

نهایتا دادگاه یعنی شورای حل اختلاف در اصل بعد از یک سال و تقریبا هفت هشت ماه دستور داد به عدول از دستور تخلیه، خیلی داستان داشتیم باهاش قاضی شورا قاضی یکی از شعبات دادگاه بود می‌رفتیم شورا و بعد می‌رفتیم دادگاه اونجا براش توضیح میدادیم ماجرای این یک سال و اندی که توی دادگاه‌های کیفری ما دوندگی کردیم و رسیدیم به این نقطه که اسناد جعلی رو براش توضیح دادیم و نهایتا دستور داد به عدول از دستور تخلیه.

این دادنامه یا دستور رجوع از دستور تخلیه رو بردیم تو اجرای احکام که اجراش کنیم با دادورز اجرای احکام هماهنگ کردیم یه روزی رو مشخص کردیم که بریم دم ملک یادمه روز یکشنبه‌ای بود رفتیم سمت ملک و در زدیم، همون شخصی که حالا به عنوان سرایدار کارگر یا هر چیز دیگه ای بود اومد و از بالای درم نگاه می‌کرد و هیچ وقت در رو باز نمی‌کرد.

تو این مدت مراجعه‌ ما به ملک و شما کی هستید ما گفتیم که آقا از طرف دادگاه اومدیم ما بدون مامور کلانتری رفته بودیم چون دستور تخلیه نبود رجوع از اون بود عدول از اون بودش و گفتش که نه اگر مامور کلانتری نیاد من در باز نمی‌کنم شروع کرد زنگ زدن به آدمای مختلف صداش رو ما از پشت در می‌شنیدیم تقریبا ما یه نیم ساعت یا شایدم بیشتر چهل دقیقه‌ای اونجا بودیم که دیدیم یه چیزی حدود پونزده نفر آدم با موتور و ماشین اومدن سمت ملک، شما کی هستید گفتیم که این دستور قضایی برای اینکه این ملک باید تخلیه کنید و تحویل ما بدید.

ماموراتون کجان، گفتیم که نیازی به مامور نداره گفت که اگر نیاد ما اینجا نمیزاریم در و باز کنیم درگیر شدیم حقیقتا با هم یه دست به یخه ای شدیم یه ذره داد و بیداد توی محل و دیگه ما مجبور بودیم اونجا که گفتم شاید توی اپیزودهای دیگم اونجایی که ما خیلی نباید وکالتی برخورد می‌کردیم یه ذره هم باید انسانی برخورد می‌کردیم برای حفظ حقوق موکلم که حساب کنید یک سال و هفت ماه آوره ان.

این رو تاکید می‌کنم برای اینکه واقعا شرایط رو شما هم درک کنید درگیری یه ذره بالا گرفت نهایتا من دیدم که نه به نتیجه نمی‌رسیم گفتم، گفتم که ما میریم و با دستور قضایی به همراه پلیس میایم ولی اگر اومدیم کسی اینجا باشه ممانعت کنه علیهش اعلام جرم می‌شه و همین‌جا دستور بازداشت رو هم ما از قاضی می‌گیریم.

برگشتیم شورای حل اختلاف و دستور از قاضی اجرای احکام گرفتیم مبنی بر اینکه با توجه به شرایطی که وجود داره و دادورز هم نوشته دستور یگان ویژه بده ما با یگان ویژه با مامور مسلح بریم دستور صادر شد که با توجه به وضعیت موجود، یگان ویژه مورد نیازه به همراه نیروهای مسلح رفتیم کلانتری با بچه‌های کلانتری هم هماهنگ شدیم و گفتیم که نیروی بدید. نهایتاب رایزنی‌های متعددی که کردیم قرار بر این شد که یه پنجشنبه یعنی ما یکشنبه رفته بودیم این اتفاق افتاده بود پنجشنبه که حالا ممکنه یه ذره خلوت‌تر باشه شرایط و اینکه اونها خیلی فکر نکنن که کسی پنجشنبه وارد خونه میشه بریم و بتونیم ملک رو تصرف کنیم.

پنجشنبه تقریبا  ساعت هفت صبح هماهنگ کردیم با دادورز و نیروهای کلانتری محل و یگان ویژه و با مامورین رفتیم دم ملک بدون اینکه در بزنیم قفل‌ساز هماهنگ کرده بودیم و قفل شکوندیم و رفتیم داخل ملک، شاید یه ذره ترسم داشتیم گفتیم احتمال داره که این آمادگی داشته باشن و با ما یه جورایی مقابله بکنن ولی هیچکس توی ملک نبود ملک خالی بود همه‌ صحنه‌ها فیلمبرداری شده که ما مستند داشته باشیم در مورد این اتفاق.

کسی تو این ملک نبود حالا همه‌ اتاقها و جاهای مختلف رو بررسی کردیم و نهایتا ملک رو بعد از تقریبا دو ساعتی که بررسی شد گزارش شده قفل ساز همه قفل‌ها را عوض کرد ما درهای اکاردانی زدیم و همه جا رو چفت و بست زدیم ملک رو تحویل گرفتیم توی حیاط خیلی باصفای ملک نشستیم یه نفس عمیق کشیدیم که بالاخره ملک اومد دست موکلمون.

قدم های اصلی برداشته‌ شده بود و یه قدم دیگه داشتیم اونم این بود که سندها از نظر حقوقی هم باطل بشه جعلیتشون ثابت شده بود ولی باید از نظر حقوقی هم باطل می‌شد ما دادخواست دادیم توی دادگاه حقوقی مبنی بر ابطال همه‌ اون اسنادی که خیلی هم زیاد بود شاید ده دوازده مورد بود وکالت نامه‌ها سندهای انتقالی سندهای تک برگ و غیره.

تو همین حین بین بودیم که دیدیم یه دونه پیامک اومد برای موکل ما که در شعبه‌ چند دادگاه فلان روز جلسه رسیدگی از این ابلاغیه‌ها که میاد یعنی ما مراجعه کردیم و دیدیم بله یه جلسه رسیدگی گذاشت ماجرا چیه؟ ماجرا اینه که یه نفر اومده گفته من شیش دنگ این ملک رو از کوروش خریدم یه شخصی به نام پارسا اومده این ملک رو و خریداری کرده سریع رفتیم دادگاه می‌دونستیم که احتمالا از این حواشی تو این پرونده زیاد خواهیم داشت چون داشتیم تا زمان حتی ورود به منزل.

دیدیم بله کوروش اومده این ملک رو تقریبا نزدیک پنجاه میلیارد تومن به یه نفر فروخته به نام پارسا و بعدم نتونسته سند بزنه چون فقط بازداشت شیش دونگ بازداشته اومدن این اقاله کردن اقاله یعنی چی؟ یعنی اینکه من یه مبایعه‌نامه‌ با یه شخصی می‌نویسم یه قراردادی با یکی می‌نویسم و بعد توافق میکنم که این قرارداد عملا دیگه اعتباری نداشته باشه.

دو طرف راضین که این قرارداد از اعتبار بیفته در مورد این ملک اومدن قرارداد اولیه رو نوشتم و بعد هم اومدن اقاله کردن البته همش نه دو دنگ رو، به این علت که دو دونگ به نام موکل ما این خانومی که میگم بود و این سند هم اصلا به نامش بود هیچوقت انتقال صورت نگرفته بود ولی چهاردونگ به نام دختر کوروش بود.

کوروش یه وضعیتی داشت که ما رو اذیت می‌کرد چرا چون چهار دونگ به نام دخترش بود دو دونگ دیگه رو هم اومده بود یک وکالت جعلی گرفته بود دیگه موکل ماکه یک خانومی بود اومده بود انتقال با یه وکالت جعلی مثلا منتقل کرده بود وکالت داده بود به یک شخص دیگه اون شخص به کورش.

عملا خودشو مالک شیش دنگ می‌دونست به علاوه اینکه ملکم در تصرفش بود دیگه و ممکنه مشتری بیاره به آقای ملک من اینم سند من چهار دنگش رو سند رسمی دارم دونگشم وکالت رسمی دارم این مارو اذیت می‌کرد و می‌دونستیم که با این سندها می‌تونه خیلی کارها بکنه واسه همین ابطال هم برای ما خیلی اهمیت داشت و خیلی هم مهم بود.

رفتیم تو دادگاه دیدیم بله اقاله شده و یه داور دوباره تعیین شده این داور اومده گفته آقا این کوروش نتونسته سندها رو بزنه یه چک پنجاه میلیاردی ازش گرفتن و یه قرارداد به قول معروف خیلی به درد نخور نوشته شده و یه داوری بدتر از اون و بر مبنای اونن داوری خواستن کوروش رو مثلا محکومش کنن.

ما وارد شدیم و گفتیم همه چی باطله این اسناد ما یه دعوایی رو مطرح کردیم تحت عنوان ابطال داوری گفتیم داوری کلا باطل به این علت که اصلا بیس این ماجرا کلا جعلی است و ناشی از کلاهبرداریه و جلسه برگزار شد دیدیم بله یه نفری اومد به عنوان پدر پارسا گفت پارسا ایران نیست و من این ملک رو از کوروش خریدم، چقدر خریدی گفتش که جاش یه ملک دادم و بعلاوه‌ بیست و پنج میلیارد تومن پول بهش دادم ما بقیش هم بعدشم قرار بود سند بزنه که سند نتونسته بزنه ما اومدیم این قراداد رو اینجوری اقاله کردیم.

گفتم که نمیدونم شما واقعا با کوروشی یا علیه کوروش ولی سند ماجراش اینه باطل شد داوری و تمام اقاله نامه توافق‌نامه‌هایی که وجود داشت همه رو دادگاه با توجه به پرونده کیفری که ما داشتیم اعلام بطلانش رو انجام داد، تقریبا خیالمون راحت بود که دیگه مشکلی نداریم دعوای ابطال اسناد رو هم دادیم و دادگاه در مورد ابطال اسناد هم نظرداد.

شاید فکر کنید تموم شده این ماجرا ولی تموم نشده بود دیدیم توی شورای حل اختلاف یه شخصی اومد و یه دعوایی مطرح کرده تحت عنوان اعتراض ثالث اینجا دیگه اطلاعات ما رو داده بودن به شورای حل اختلاف و برای موکل ما دوباره ابلاغ اومد، رفتیم شورای حل اختلاف و دیدیم که بله یه شخصی به نام حامد اومده گفته که من این ملک رو خریدم، چقدرش رو؟ سه دونگش  رو چه جوری خریدی؟ من از یه شخصی به نام محمد خریدم محمد هم از کوروش خریده.

یعنی کوروش یک بار که حالا در مورد اسناد ما اومدها سند هارو به دست آورده بعد اومده فروخته به پارسا شیش دونگ رو و بعدم اومده فروخته سه دونگش رو به یه شخصی به نام محمد و اون شخص محمد هم فروخته به حامد، محمد کیه؟ محمد کسی که همون روزی که ما رفتیم که ملک و تصرف کنیم که درگیر شدیم اونجا بود گفت من اینجا رو اجاره کردم برای چی برای آرایشگاه زنانه.

بعد سنداشون رو توی شورای حل اختلاف که دیدیم، دیدیم نه این محمد خریداری کرده نه اینکه اجاره دروغ زیاد گفتن همشون حالا یک جور میخواستن همشون در برن کلی هم فحش به کوروش می‌داد که آره این سر من کلاه گذاشته و از این صحبت ها، دعوای اعتراض ثالث جلسه رسیدگیش برگزار شد.

تو جلسه‌ اعتراض ثالث وکیلشان اومده بود وکیل محمد و حامد و ادعا می کرد که ما این ملک رو خریدیم گفتم که خبر داری از ماجرا؟ گفتش که نه خبر ندارم گفتم که موکلت واقعا خریداری کرده پول داده؟ گفت آره این‌ها اسناد یه سری اسناد نشون داد که نقل و انتقال بود که بیشتر به پولشویی می‌خورد تا خرید و فروش یک ملک که نه رقم‌هاش می‌خورد نه مثلا آدمهایی که پول به حسابشون جابه‌جا شده بود.

گفتم که نه این نقل و انتقال نقل و انتقال‌های دروغیه اگر نمی‌دونی برو و از این پرونده استعفا بده، اگرم میدونی که داستان فرق می‌کنه هر کسی حتی گربه اگه از بغل این ملک رد بشه من علیه اش اعلام جرم می‌کنم دیگه وکیل مهم نیست اصیل مهم نیست هر کسی از بغل این پرونده از بغل این ملک رد بشه ما اعلام جرم می‌کنیم تقریبا یک سال و نه ماه ما داریم دوندگی می‌کنیم و موکلین ما آواره شدن.

اعتراض ثالث هم حالا خیلی ایرادات قانونی هم داشت غیر از حالا جعلی که اتفاق افتاده بود و غیره و غیره ما مفصلا اونجا صحبت کردیم و اعضای شورا قانع کردیم که رای به رد دعوای اعتراض ثالث بده، کار بعدیمون این بود که بریم علیه محمد و حامد هم اعلام جرم کنیم به این علت که انتقال مال غیر داده بودند و محمد مطلع بود از این ماجرا که این ملک به صورت حالاجعلی با اسناد جعلی منتقل شده چون ما توی اون روزی که رفتیم دم ملک دیدیمش و صحبت کردیم و معلوم بود که می‌داند کاملا.

نقل و انتقالات هم نقل و انتقالات غلطی بود و علیه اش اعلام جرم کردیم پرونده توی دادسرا تحقیقاتش انجام شد که حالا خیلی دیگه مرتبط با ماجرای این پرونده نبود به این علت که ما سندهای مربوط به این ملک رو باطل کرده بودیم یعنی رای کیفری گرفته بودیم که جعلی است و بعد هم در دادگاه حقوقی این‌ها رو باطل کرده بودیم و بعد هم به ملک ورود کرده بودیم.

بازداشت شدن کوروش و جانان

تو همین ماجرا بود که متوجه شدیم کوروش پرونده‌ ما بازداشت شده رفتیم و پیگیری کردیم داستان چیه اینه که توی یه دادسرای دیگه‌ای کوروش بازداشته به این علت که اقدام کرده به جعل اسناد دولتی و آرای قضات و دادگاه‌ها، پرونده توسط شورای اختلاف حفاظت و بازرسی اش به عنوان شاکی تحقیقاتش شروع شده و الان کوروش توی زندان اوین توی بند حفاظت اطلاعات قوه‌ قضاییه بازداشته.

شورای حل اختلافی که ما شکایت کرده بودیم احتمالا نمی‌دونیم چون پرونده پرونده‌ محرمانه‌ای ما حتی رفتیم با بازپرس صحبت کردیم گفتیم که در مورد کوروش ااطلاعات خوبی داریم این ماجرای ما هستش این اسناد ما و این آدمای مرتبط با کوروش هستند اگر کمکی از دست ما برمیاد ما هم می‌تونیم تو این پرنده به شما کمک کنیم گفتش که حفاظت اطلاعات قوه ورود کرده به عنوان شاکی که این آدم‌ها جعل اسناد دولتی کردن جعل سندهای زیادی کردن و واسه همین ما اینجا فعلا تحت عنوان بازداشت موقت بازداشت کردیم.

یه نفر دیگه هم توی همین شعبه‌ای که میگم بازداشت شده که شخصی به نام جانان اون هم بازداشت شده از اجرای احکامی که پرونده‌ خودمون جانان بود و جلبشو داشتیم گفتیم یه استعلام ثبتی بگیر ببینیم جانان کیه و جواب استعلام ثبت اومد متوجه شدیم که جانان زن کوروش این‌ها به صورت خانوادگی و تیمی داشتن کارجعل اسناد می‌کردند و نقل و انتقال انجام می‌دادند.

محمدرضا رو هم اعلام کردیم و محمدرضا هم مشخص شد که با تیم این‌هاست و اون هم تحت عنوان جعل اسناد دولتی و کلاهبرداری شبکه‌ای بازداشت موقته و داره پروندش توی دادسرای دیگه‌ای رسیدگی میشه الان تقریبا، از شاید برج یازده هزار و چهارصد تا الان یه چیزی حدود یک سال و ده ماه می‌گذره و الانی که با شما صحبت می‌کنم تمام اسناد به حالت عادی برگشتن و موکلین ما هم به خونشون کار تموم شده و همه‌ متهمین الان توی زندان هستن و دارن به قول معروف دوران محکومیت شون رو میگذرونن و یه بخشیم دوران حالا بازداشت موقت بابت تحقیقاتی که قراره جای دیگه بشه.

تو همین حین بین وکیل پارسا به من زنگ زد همون شخصی که گفتیم که یه بار کوروش بهش فروخته بود و بعد اقاله کرده بود گفت که ما از کوروش داریم شکایت می‌کنیم گفتم همون موقع من بهتون گفتم شکایت بکنید داستان ما رو که شنیدید باید شکایت می‌کردید چند ماه پیش بود گفت آره ما فکر می‌کردیم کوروش پولی پرداخت می‌کنه.

گفتم نه کوروش الان توی زندان با این شرایط که حفاظت اطلاعات شاکی پرونده هستش و شما به پولی از این جهت نمی‌رسید، گفتش که اصلا کوروش رخ ماجرا بوده، گفتم چطور این حرف می‌زنی گفتش که روزی که ما نشستیم و این معامله‌ پنجاه و خرده‌ای میلیارد تومنی رو کردیم یه شخصی اومد به نام جمال، یه آدمی که بسیار متومل پولدار ماشین لوکس و اصلا ما توی قراردادمون که ما قرارداد دسترسی نداریم و بعدا عکسش برای من فرستاد نوشته بود که با توجه به اعتبار آقای جمال که اینجا حضور دارن و پای معامله هستند، کوروش این قرارداد را امضا می‌کنه.

یه سری عکسها هم از این جمال فرستاد و داستانش هم این بود که متوجه شدیم قرار بوده که تقریبا یه شهرکی رو توی شمال به این آدم ها بفروشن و همین ملک ما رو، بابتش قرار بوده چهارصد میلیارد تقریبا بابت ملک شمال از این‌ها بگیرن و احتمالا تلکشون کنن، متوجه شدیمه همیشه بالای هر دستی یه دست دیگه هست ما فکر می‌کردیم محمدرضا متهم پرونده هست، بعد فهمیدیم کوروش و الان متوجه شدیم جمال.

الان همه چی برای ما حداقل به خیر گذشته ولی احتمالا یک جمالی به عنوان سر تیمش کلاهبرداری شبکه‌ای داره یه جای دیگه یه سری املاک رو به یه سری آدمها می‌فروشه به نظرم خیلی باید مواظب باشید و حتما و حتما اگر هر نقل و انتقالی می‌خواید انجام بدید برید اسناد ثبتی رو چک کنید وقت بذارید.

نگید که آقا این سند تک برگ داره سند تک‌ برگ هم می‌تواندجعلی باشه، شده وقت بذارید برید اداره‌ ثبت منطقه بررسی بکنید پرونده‌ ثبتی رو اگر می‌تونید ببینید اگر نه یه تامینی بکنید این رو یعنی اینکه از طریق یک کارشناس ثبتی حتما پیگیری بکنید خصوصا املاکی که ارزشمنده و به نظر من املاکی یه ذره متروکه ممکنه باشه املاک که ممکن خیلی قدیمی باشه یا مثلا توی منطقه‌ حالا خصوصا بالای شهر یک ذره توی چشم باشه.

من وقتی رفتم پیش رییس محاکم استان آقای القاسی بهش اعلام کردم این ماجرا رو و گفتم یه چنین اتفاقی افتاده گفت بله ما هم شنیدیم یه تیم کلاهبرداری توی منطقه‌ یک تهران که ملک های ارزشمندی داره با جعل سند و انتقال اون به آدمهای متعدد دارن کلاهبرداری می‌کنند دستور ویژه خورده برای رسیدگی به پرونده هاشون و همشون بازداشت میشن و امروزی که من با شما صحبت می‌کنم بخش اعظمی به نظر من از این تیم بازداشت‌ شده.

این قسمت سی وهشتم پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود سی و هشت

مستندات این اپیزود شامل سه فیلم در بالای صفحه و شش عکس در پایین است.

اپیزود38 جعل سند تک برگ
اپیزود38 جعل سند تک برگ
اپیزود38 جعل سند تک برگ
اپیزود38 جعل سند تک برگ
اپیزود38 جعل سند تک برگ
اپیزود38 جعل سند تک برگ

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.

مشاوره حقوقی