کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود پنجاه و دو طلاق یا قتل

اپیزود پنجاه و دو طلاق یا قتل: ساعت هفت و نیم صبح گزارش میشه که توی جاده‌ فشم دو تا جسد پیدا شده مامورای آگاهی میرن اونجا و بررسی می‌کنن یه جسد کنار ویلا افتاده و پنج تا پوکه و دوتا مرمی گلوله هم کنار جسد کشف میشه مشخص میشه که این جسد روی زمین تقریبا دو متر کشیده شده و از بالای پله‌ها پرت شده به پایین دم در اختصاصی ویلا، جسد صورت جلسه میشه بچه‌های آگاهی میرن و محل که می‌گردن می‌بینن که یه جسد دیگه‌ایم تقریبا یک و نیم کیلومتر پایین‌تر از جایی که جسد اول پیدا شده وجود داره.

جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل یا وکیل آنلاین کلیک کنید.

نزدیک بیست و پنج متری جاده پشت یه صخره‌ سنگ و بررسی می‌کنن و گواهینامه‌ای که توی جیبش هست رو می‌بینن و می‌بینن نوشته مسعود یه سوییچ پراید و یه گوشی سامسونگم صورت جلسه میشه سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت پنجاه و دوم پادکست جنایی دادپویان می‌شنوید و خوشحالیم از اینکه شما همچنان همراه ما هستید و با کامنتای که می‌ذارید و با انتقاد و پیشنهادهایی که می‌کنید مسیر ما رو هموارتر می‌کنید.

صدای شلیک گلوله

این قسمت هم به خاطر موضوع قتل و روابط نامشروع که وجود داره برای بچه‌ها شنیدنی نیست از اهالی محل تحقیق میشه و صورت جلسه میشه میگن تقریبا ساعت دو و دو نیم نصف شب بود صدای پنج تا تیر شنیدیم ولی چیزی ما ندیدیم یکی از شاهد که توی محل زندگی می‌کنه رضا هست میگه که ساعت حدودا دو و نیم سه شب بود صدای شلیک گلوله شنیدم از خواب بیدار شدم و دیدم که یه ماشین پرایدی اومد و دو تا هم سرنشین داشت با سرعت از جلوی ویلای من ردشد.

داشتن می‌رفتن سمت تهران من رفتم بیرون دیدم که ماشینمون سر جاشه و فهمیدم که سرقتی نشده و برگشتم خونه بازپرس کیشیک میره دم ویلا و سر صحنه‌ قتل، صورت جلسه می‌کنه و چیزهایی که می‌بینه رو بررسی می‌کنه و چیزی که وجود داره و خیلی اهمیت داره تلفن مسعود که توی جیبش بوده بررسی می‌کنن ببینن که آخرین تماسا چه کسایی بودند و با کیا صحبت کردن.

یه نفر به نام مریم شناسایی میشه مریم می‌گه که من با مسعود دوست بودم و سوار ماشینش شدم همون روز، روز قتل و می‌خواستیم بریم سمت کن اونجاها ولی من و دم تهرانپارس پیاده کرد و رفتش من دیگه خبری ندارم بعدم که بهش زنگ زدم دیگه جواب نداد چند نفر دیگه هم به عنوان شاهد اومدن صحبت کردن یه نفر به نام محبوبه که دوست یکی از این مقتول ها هستش ما دوتا مقتول داریم مسعود و مجید، مجید اونی که دم ویلا افتاده و مسعود اونی که توی جاده و یک و نیم کیلومتر بعد از ویلا تقریبا نزدیک رودخونه‌ فشم.

محبوبه میگه من دوست مجیدم، مجید رو می‌شناسم از اون تاریخی که این واقعه اتفاق افتاده من هیچ خبری ازش ندارم مجتبی یه شاهد دیگه‌ای پرونده است که دوست مسعود و مجیده میگه قرار بود اون روز ما با همدیگه بریم سمت کن ولی مسعود گفتش که نه من می‌خوام با کس دیگه برم و از این داستانا گفتم با کی می‌خوای بری گفت می‌خوام با الهه برم الهه کیه الهه یه دختری که تازه مسعود باهاش آشنا شده و قرار بوده که کلید ویلای فشم بگیرن و با هم دیگه برن سمت فشم.

مجتبی در مورد دوستی مسعود و الهه میگه چند وقتی بود فکر کنم یه ماهی بود که این دوتا با هم آشنا شده بودن ازش پرسیدم کجا میشینه الهه گفتش که توی تهران پارس میشینه یکی دو بار با همدیگه دیده بودمشون گفتم که چطور دختریه و یه سری تعریف‌ها و حالا چیزایی که صورت جلسه شده تو دادگاه و مجتبی توی اظهاراتش توی پرونده گفته روز قتلی که اتفاق افتاده ما قرار بود بریم سمت یه باغی توی کن که برای رفیقای من بود ولی گفت الهه زنگ زده و من می‌خوام با الهه برم فشم برم اونجا اسکی بازی بکنم بعد هم دیگه ازش خبری ندارم.

با اظهاراتی که مجتبی و حالا شاهدای دیگه‌ای پرونده می‌کنن مشخص میشه که مسعود که به قتل رسیده با یه دختری به نام الهه در ارتباطه الهه رصد اطلاعاتی میشه بررسی میشه یکی دو بار بچه‌های آگاهی میرن سر قراری که گذاشته بودن و متوجه بودند که حالا قراره بره خونه‌ مادرش میرن دم خونه‌ مادرش و مادرش میگه که نه صبح زود الهه با شوهرش احمد از خونه رفتن بیرون من خبر ندارم ازشون یه جای دیگه هم توی چهارراه تهرانپارس تو یه پارکی قرار می‌گذارند که بچه‌های آگاهی که میرن اونجا بازهم معلوم می‌شه که اونجا نیستن.

خلاصه پیگیری می‌کنن تا اینکه می‌رسن به این که این دو نفر قراره برن یه جایی تو یه خونه‌ شخصی و یه قراری دارن اونجا، اونجا رو محاصره می‌کنند و می‌ریزن تو خونه و الهه و شوهرش احمد دستگیر میشن.

اقرار و اعتراف به قتل

تو همون اعترافهای اولی احمد میگه که ماجرا از این قرار بود که من متوجه شدم که الهه با یه پسری به نام مسعود در تماسه. ارتباط داره اول نفهمیده بودم ولی یواش یواش بهش شک کردم یه روز گفتش که من میرم خونه یه نفری یکی از دوستاش و به نام ساناز و قرار بود که به قول معروف حالا تا دیروقت اونجا باشه بعد من زنگ زدم به ساناز گفتم اونجا الهه گفتش که نه الهه اینجا نیستش و بهش شک کردم وقتی اومد خونه مفصل زدمش بعد از این ماجرا فهمیدم که با یه پسری در ارتباطه.

نهایتا خود الهه ماجرا رو برای من تعریف کرد گفت داستان از این قراره که من اون روزی که قرار بود خونه‌ سانازرفتم با مسعود بودم ولی با همدیگه رابطه‌ جنسی نداشتیم. احمد میگه من به الهه گفتم که نمیشه دست از سر این ماجرا برداریم باید یه انتقام درست درمانی از مسعود بگیریم یه گوشی ازش بپیچونیم قرار بر این شد که الهه یه تماس بگیره با مسعود باهاش توی فشم قرار بذاره و ما با همدیگه بریم اونجا منم به عنوان راننده آژانس باشم و سوار کنم الهه رو بعد برم حالا محل قراری که با مسعود هست و اونم سوار کنم و با همدیگه باشیم بریم سمت فشم.

همین کار رو هم انجام دادیم الهه به مسعود زنگ زد و تهرانپارس باهاش قرار گذاشت گفتش که یه خونه‌ یه ویلایی هستش برای یکی از دوستامه با همدیگه پاشیم بریم اونجا و تنها هستیم تا صب دیگه خلاصه با هم کیف کنیم الهه با شوهرش که الان راننده‌ آژانس محسوب میشه سوار می‌شن می‌رن و تو تهرانپارس مسعود رو هم سوار می‌کنن میرن سمت فشم، فشم که میرسن تقریبا شب بودش و احمد اول اونجا به عنوان راننده آژانس معرفی میشه و بعد هم به عنوان پسرخاله‌ الهه معرفی میشه.

توی ویلا بودن ویلا توش کی هستش؟ قرار بوده مسعود باشه ولی مجید دوست مسعود هم میاد، مسعود زنگ زده بود به مجید که تو هم پاشو بیا اینجا من با الهه هستم حالا احتمالا یه کیف مبسوطی با همدیگه اینجا بکنیم احمد توی اظهاراتش می‌گه که رفتیم اونجا و من دیدم که علاوه بر مسعود یه مرد دیگه‌ای هم اونجا هستش به نام مجید، حسابی خونم به جوش اومده بود نمی‌دونستم قراره چه اتفاقی بیفته.

مسعود رفته بود پایین‌تر داشت دنبال یه سری کارا بودش نمی‌دونم ته باغ داشتش آبیاری می‌کرد و بعد من دیدم که از در ویلا رفت بیرون الهه هم باهاش رفت بیرون من با مجید تنها بودم گفتم که با همدیگه پاشیم بریم پشت ویلا و اونجا یه سری هیزم است برداریم بیاریم اینجا آتش روشن کنیم برای شام، ویلا برای کیه ویلا برای دایی احمده، احمد کاملا مسلط روی کل حالا محیط ویلا و می‌دونه چه خبره حالا اینجا چرا هیشکی شک نکرده که این که راننده‌ آژانس بوده حالا نهایتا پسرخاله‌اش بوده قرار بوده بیارتش فقط این حرفا چرا انقدر وارد ماجرا هستش.

النهایه احمد مجید رو می‌بره پشت ویلا برای جمع کردن هیزم و اونجا یه دونه گلوله توی سینه یه دونه توی گردن و یه دونه توی صورت مجید شلیک می‌کنه مجید همونجا میفته بعد میره از ویلا بیرون و میبینه که مسعود و الهه بیرون دم در باغ هستن دارن با همدیگه حرف می‌زنن به مسعود میگه که بیا با همدیگه بریم یه تقریبا یکی دو کیلومتر پایین‌تر اونجا حالا یه سری وسایل بگیریم لب جاده برگردیم مسعود طبق اظهاراتی که احمد می‌کنه انگار فهمیده بوده ماجرا رو یه ترسی داشته و می‌گفتش که او می‌خواست نیاد با ما ولی یه ذره ترسیده بود نمی‌دونست چی کار بکنه.

انگار ماجرا رو فهمیده بود که این شوهر الهه هست نه پسرخاله یا راننده آژانس ولی الهه اون رو مجبور می‌کنه سوار ماشین می‌کنه و با هم دیگه میرن یکی دو کیلومتر پایین‌تر و یه جا نگه می‌داره، اینجا طبق اظهاراتی که حالا یه ذره تعارض داره اظهارات الهه و احمد ولی گویا به مسعود گفته بود که این شوهر من و دم در ماشین پنج تا شلیک هم به مسعود می‌کنه احمد. از ماشین پرت میکنه پایین می‌کشدش می‌بره پشت یه صخره و اونجا رهاش می‌کنه.

برای مشاوره حقوقی قتل، می توانید با وکیل قتل در ارتباط باشید.

قتل از زبان متهم دوم

الهه هم به عنوان متهم دیگه‌ پرونده تقریبا همین ماجرا رو تعریف می‌کنه میگه من تقریبا یک ماه پیش بود که با مسعود آشنا شدم با هم دیگه دوست شدیم من می‌خواستم از شوهرم احمد طلاق بگیرم من دو بار با مسعود رفتم جایی بیرون پارک این ور واونور ولی رابطه‌ جنسی نداشتم ولی وقتی که با شوهرم آشتی کردم و جریان رو بهش گفتم مسعود دست از سر من بر نداشت و بازم مزاحم من می‌شد شوهرم این برنامه رو چید که ما با همدیگه بریم اونجا و اون‌ها رو ادبشون بکنیم.

الهه در مورد قتل مجید میگه من اطلاعی ندارم شوهرم با مجید توی ویلا بود صدای شلیک اومد ما بیرون بودیم سریع احمد اومد بیرون از باغ و به مسعود گفتش که با همدیگه پاشیم بریم یه چند کیلومتر پایین‌تر وسایل بخریم دقیقا همون ماجرایی که خود احمد تعریف می‌کنه که ترسیده بود مسعود و متوجه این ماجرا شده بود که یه اتفاقاتی افتاده ولی از ترسی که داشت باز سوار شد توی ماشین اینها جرو بحثشون شد و احمد به مسعود گفت تو ناموس دزدی، با همدیگه دعوا کردن احمد اسلحه رو بیرون اورد چند تا تیر به سینه و صورت مسعود شلیک کرد.

بعدم از ماشین انداخت بیرون مسعود رو بعدم برد یه گوشه کشیدش یه طرفی یه جا قایمش کرد بعدم که اومدیم اسلحه رو تو راه تو یکی از باغها پرت‌کرد توی تحقیقات آگاهی اسلحه جایی که اعلام شده نیست ولی بررسی میشه و مشخص میشه که اسلحه توی باغ دیگه‌ای که حالا تقریبا یکی دو کیلومتر فاصله داره از اون محلی که احمد اعلام کرده پیدا شد حالا احتمالا احمد اشتباه کرده در مورد پرت کردن اسلحه توی جایی که معرفی کرده.

احمد توی اعترافاتش میگه که من اسلحه رو از مریوان خریده بودم اصلا خریده بودم که مسعود بزنم برنامه هم همین بود کاملا این اتهامات را قبول دارم در اصل نیت من قتل مسعود بود چون فهمیده بودم که مسعود چیکار کرده و مزاحم زن من شده باهاش حرف زده بود که از من جدا بشه زیر پای زنم نشسته‌ بود زنم بهم گفته بود که با من رابطه‌ جنسی داره یعنی مسعود با الهه رابطه‌ جنسی داشته و سر این ماجرا من خیلی شاکی شدم توی ماشین بهش گفتم تو ناموس دزدی بهم گفت برو بچه تو مال این حرفا نیستی منم بهش شلیک کردم.

می‌دونم یه دونه شلیک توی صورتش کردم چند تا توی قفسه‌ سینش الهه هم اتهامات رو قبول داره میگه که من کاملا در جریان ماجرا بودم یه بار البته اینجا اقرار می‌کنه میگه یه رابطه‌ نامشروع داشتم با مسعود ولی هیچ وقت دیگه قرا به این مساله نمیکنه میگه تمام برنامه‌ها از طرف من بود من مسعود کشوندم فشم میگه که ما یه بار خونه‌ مادربزرگ مسعود رفتیم و من یه ذره دیر اومدم خونه که یه کتک مفصلی از احمد خوردم و همه چی بهش گفتم از خریدن اسلحه هیچ خبری ندارم ولی در جریان قتل این دو نفر کامل هستم.

تو پرونده سوابق احمد بررسی میشه که هیچ سابقه کیفری نداره الهه هم هیچ سابقه کیفری نداره پزشکی قانونی اعلام می‌کنه میگه که حالا تعیین می‌کنه محل ورود و خروج گلوله‌ها رو سر و صورت و دهن و سینه‌ مقتول که مورد اصابت گلوله قرار گرفته علت مرگ رو هم اصابت گلوله‌های متعدد به قفسه‌ سینه و سر تعیین می‌کنه، در مورد مجید هم علت مرگ اصابت گلوله به جمجمه و گردنش اعلام شده و یعنی با همین اسلحه و این چیزی که دارن تعریف می‌کنن قتل اتفاق افتاده دلیل دیگه‌ای نداره.

تو پرونده طلاق توافقی این دو نفر هم هستش که امضا کردن و حالا پرونده به جریان افتاده بود توی دادگاه، الهه میگه من با احمد به مشکل خورده بودم هیچ کس از من حمایت نمی‌کرد نه پدرم نه مادرم هیچ پشت و پناهی نداشتم ولی وقتی مسعود رو دیدم فهمیدم مسعود میتونه کمک کنه شاید اون یه پشت و پناهی برای من باشه بهش زنگ می‌زدم و باهاش صحبت می‌کردم و آروم می‌شدم من مسعود رو دوست داشتم ولی زندگی خود با احمد رو هم نمی‌تونستم از دست بدم.

این حرفای الهه حرفایی که خیلی نگران کننده هست برای خونواده‌ها وقتی زن و شوهرا از هم حمایت نمی‌کنند وقتی پشت و پناه هم نیستند و وقتی خونواده‌ها کمک به بچه‌هاشون نمی‌کنن توی مسیر این زندگیه، این اتفاقا پیش میاد ما توی قسمت‌های مختلف پادکست دادپویان این مساله رو مطرح کردیم که اختلاف زن و شوهر باعث چه جنایت‌هایی شده اگر زن پشتش به مردش گرم باشه مردش خیانت نکنه زنش خیانت نکنه و همراهی بکنن همو هیچ وقت ما درگیر این روابط نامشروع نمیشیم هیچوقت درگیر این جنایت‌های بعدش نمیشیم.

این حرف‌های الهه توی دادگاه واقعا حرفای درس‌ آموزی برای همه‌ ما، تحقیقات مفصلی از احمد و الهه میشه یکی از سوالهایی که می‌کنن اینه که تو چرا مجید رو کشتی مجید که با زنت ارتباط نداشت احمد میگه من قصد کشتن مجید رو نداشتم من می‌خواستم برم باهاش صحبت کنم اون موقعی که رفتیم ما هیزم بیاریم رفتم بهش گفتم که برو با مسعود صحبت کن دست از سر زندگی ما برداره من می‌خوام با زنم زندگی کنم مشکل داریم ولی زندگیمون رو نمی‌خوایم از دست بدیم.

مجید با من جر و بحث کرد درگیر شدیم دست به یقه شدی و من پرتش کردم عقب یه فاصله‌ای که ایجاد شد من با اسلحه اونو زدم من قصد کشتن مجید رو نداشتم ولی مزاحم زندگی ما شده بودن مجید و مسعود مزاحم زندگی ما شده بودن تو پرونده اولیا دم هم اومدن و اظهارات خودشون گفتن و شکایتشون رو مطرح کردن تقاضای قصاص کردن و آخرین دفاع هم از احمد و الهه گرفته میشه.

صحبت های قاتل و حکم متهمین

احمد میگه که من فقط فهمیده بودم که الهه با مسعود رابطه داره بیش از این هیچی نمی‌دونستم و تصمیم گرفتم بکشمش من قصد کشتن مسعود داشتم هیچ بیماری روانی هم ندارم هیچ اختلالی ندارم و قصد هم این بود که بعد این که کار انجام شد از ایران بریم به الهم گفتم، گفتم که وقتی برگشتیم هیچ‌جا تلفن نزن با هیشکی صحبت نکن تا من پاسپورت ویزا رو هماهنگ کنم که با همدیگه بریم، که دستگیر شدیم.

احمد میگه که من میدونستم اگر شکایت بکنم کارم توی دادگاه و دادسرا به جایی نمی‌رسه طولانی میشه خودم گفتم کار و یه سری می‌کنم اگر شکایت کنم به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسم با اقرارهایی که این دو نفر می‌کنن عملا جرم ثابت دادگاه بر مبنای همین آخرین دفاع رو میگیره و بر مبنای مباشرت در قتل رسیدگی می‌کنه در مورد مسعود قتل اتفاق افتاده و قاتل شخصی به نام احمد، مسلمه اقرار هم وجود داره در مورد مجید هم قاتل مشخصا احمد هستش.

دادگاه میگه اینکه انگیزه‌ این آدم این بوده که از طریق شکایت دادگاه به نتیجه ای نمیرسه پس خودم برم و این موضوع رو حل و فصل کنم نمی‌تونه توجیه قانونی باشه و مستمسکی باشه برای متهم که از زیر بار این موضوع فرار کنه در مورد الهه هم که گفته من از قصد همسرم یعنی احمد بر این که می‌خواستم بکشه مسعود و مجید رو و مطلع نبودم کاملا قابل رد به دادگاه میگه چون میگه من نمی‌دونستم این میخواد بکشه البته تعارض و دلایل زیادی وجود داره که این رو ثابت می‌کنه دادگاه هم میگه.

میگه این ادعا اصلا دلیلی نداره بعد دلیل دوم این که اصلا در جریان کامل بوده چند روز قبلش اصلا هماهنگ کرده با شوهرش و بعدا قرار شد که با همدیگه قرار بزارند تلفن ها رو این هماهنگ کرده ویلا رو یه جورایی خود الهه هماهنگ کرده همه‌ اینها دلیل میشه برای اینکه کاملا می‌دونسته و در جریان کامل موضوع قتل بوده بعدم میگه که وقتی که حالا مجید رو کشت اومد سمت مسعود و الهه به الهه گفت این اقرار وجود داره که گفتش که من مجید رو کشتم بریم و کار بعدی رو هم تموم کنیم این اقرارها وجود داره پس اینکه میگه من در جریان نبودم که کاملا غلطه.

به کرات هم توی پرونده پیشه بازپرس اقرار و اعتراف کرده که اصلا کاملا مطلع ام حالا این که الان توی دادگاه اومده میگه من نمی‌دونستم خب داره فرار میکنه از این ماجرا، ولی خودش مسعود رو اصلا برداشته برده به اون قتلگاه و باعث قتل این آدم شده. بقیه‌ شواهد پرونده هم دلالت بر این می‌کنه که قتل توسط احمد اتفاق افتاده و الهه هم کاملا معاونت کرده تو این ماجرا تشریح جسد گلوله‌هایی که هستش با اوضاع و احوال پرونده کاملا همخونی داره و اینکه با قصد و نیت قبلی بوده.

خب این یه جاهایی اهمیت پیدا می‌کنه در مورد موضوع قتل قصد و نیت قبلی حالا در قوانین آمریکا که اصلا اگر قتل با قصد و نیت قبلی باشه درجه‌اش درجه‌ به قول معروف متفاوتیه با قتلی که بدون قصد و نیته حالا در قوانین ایران چنین چیزی نیست شما قصد و انگیزه خیلی اهمیت نداره در مورد قتل و اگر شما بری با اسلحه بهکسی شلیک کنی چون وسیله نوعا کشنده هست.

قتل اتفاق افتاده ولی در قوانین آمریکا قصد و انگیزه اهمیت داره همه‌ این‌ها موجب این میشه که دادگاه احمد رو به اتهام دو فقره قتل عمدی مجید و مسعود محکوم کنه به اعدام دو بار قصاص در اصل و الهه رو بابت دو فقره معاونت در قتل عمد به پونزده سال حبس محکوم شان  کنه در مورد زنای محصنه اینکه الهه با مسعود رابطه‌ جنسی داشته و این داستان‌ها هم دادگاه میگه که با توجه به اینکه ما اقراری نداریم یه بار اقرار شده و یکبار اقرار کفایت نمی‌کنه و دلایل دیگه‌ای هم توی پرونده وجود نداره منع تعقیب صادر می‌کنه و زنایی اتفاق نیفتاده.

پرونده با همین کیفیت میره دیوان عالی کشور بهش اعتراض میشه اعتراض خیلی موجهی هم نداره پرونده و دادگاه با توجه به این حجم اقراری که توی پرونده وجود داره حکم رو تایید و ابرامش می‌کنه. حکم اجرا میشه و باز هم دلیلش همون همیشگی، اختلافی که بین زن و شوهرها پیش میاد و به جای اینکه مشکل رو حل کنند دست به جنایت می‌زنند توی کامنت‌های شما کاملا مشخصه که چرا طلاق نگرفتن چرا ازهم جدا نشدن چرا یه چنین کاری کردن.

دقیقا البته ما جای اونها نیستیم و هیچ وقت هیچ وقت انشاالله هیچ کس درگیر چنین ماجرایی نشه هیچوقت جای این آدما نباشیم ولی باید واقعا آگاهانه نگاه کرد به این مسله بعضی موقع‌ها دادگاه‌های خانواده که آدم میره یه ذره دل گرم ‌تر میشه میگه که خب حداقل اینها اومدن طلاق بگیرند گرچه اون هم تلخ اون هم بسیار بسیار ناراحت کننده برای همه‌ ما خصوصا ما وکلا هست که می‌بینیم زیاد، ولی خب دادسرای امور جنایی بسیار تلخ ‌تر و کشنده‌ تر برای هر آدمی که می‌بینه به خاطر این اختلافات خونوادگی منجر به این چنین جنایتی شده.

این قسمت پنجاه و دو پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود پنجاه و دو

مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.

اپیزود پنجاه و دو قتل یا طلاق

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.

مشاوره حقوقی