اپیزود چهل و پنج جنایت در تختخواب
اپیزود چهل و پنج جنایت در تختخواب: مهدی شوهر میترا تعریف میکنه میگه که زن من میترا از دیروز رفته بیرون و تا الان خونه نیومده یه نفر دیروز با موبایل میترا با من تماس گرفت و گفتش که میترا اومده خونه خواهر من فریبا و یه مسمومیتی بهش دست داده ما بردیم بیمارستان لقمان و الانم تو خونه خواهر منه منم با موبایلش با شما تماس گرفتم که بهش بگم حالش خوبه ولی بیقراری دخترشون می کنه شما با دخترتون بیاید حوالی خونه خواهر من، من شما رو میبرم خونه خواهرم توی خیابون پاستور و ببینید که حالش خوبه. وکیل انلاین
مهدی تعریف میکنه میگه ما رفتیم خیابان پاستور منتظرش بودیم با دخترم بودم ولی نیومد بعدم زنگ زد بهمون گفتش که خانمت نمیخواد شما رو ببینه فقط میخواد دخترش ببینه به دخترتون بگید فقط تنها بیاد مهدی میگه من چند بار تماس گرفتم ولی قطع میشد وصل میکرد تلفن ولی بعدش قطع میکرد تلفنو نهایتا به من گفتش که اون حالش خوب نیست چند روز خونه ما میمونه. سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم و شما قسمت چهل و پنجم پادکست جنایی جنایی دادپویان رو مییشنوید.
فروردین هزار و چهارصد و سه و امیدوارم که همتون سال خوبی رو شروع کرده باشید امسال ما یه کارای جذابی توی پادکست دادپویان انجام میدیم و پروندههای جدیدی که تقریبا مختومه شده و اطلاعاتش کامله رو برای شما روایت میکنیم تو قسمت پنجاهم که به صورت زنده یه قسمت خیلی جذاب رو برای شما روایت خواهیم کرد و به صورت حضوری با شما ملاقات میکنیم بریم وارد این قسمت از پادکست داپویان بشیم.
مهدی شوهر میترا میگه که من دوباره با اون آقا تماس گرفتم تلفنو برداشت و برای فردا دوباره با من قرار گذاشت با دخترم رفتیم اون محلی که به ما اعلام کرده بود و هرچی زنگ زدیم موبایل رو جواب نداد ساعت یازده ظهر بود که من به موبایل زنگ زدم یه آقایی جواب داد گفت من این موبایلو پیدا کردم و تحویل کلانتری میدم نیم ساعت بعد که تماس گرفتم افسر کلانتری گوشی رو برداشت و گفت که موبایل یکی آورده اینجا و تحویل کلانتری داده.
رفتم سمت کلانتری و دیدم که کلانتری دقیقا روبروی خونه ماست، مهدی شکایتش توی همون کلانتری مطرح میکنه تحت این عنوان که میترا مفقود شده و حالا موبایلش دست یک شخصی که شخصی تماس گرفته و حالا احتمالا سرقتی اتفاق افتاده یا هر چیز دیگهای، میره بیمارستان لقمان و میبینه که هیچ چیزی توی سابقه بیمارستان در مورد میترا وجود نداره موبایل رو بررسی میکنه میبینه که اصلا دوستی به نام فریبا نداشت میترا، و میره خونه و متوجه میشه که یه نفر وارد خونه شده و پول و طلاها و یه سری وسایلش رو دزدیده.
از مهدی تحقیقات میشه و توضیحات میده میگه که میترا یک پراید سبز یشمی داشت به شمار انتظامی فلان شماره موبایلش این هستش و شمارههایی که توسط همون تلفن میترا زنگ خورده بوده بررسی میشه پیرینت مکالمات توسط بچه های آگاهی ردیابی میشه و متوجه میشن که دو تا شماره مشکوک توی موبایلش وجود داره پرونده میره دادسرا برای تحقیقات تحت عنوان احتمالا مفقودی و اینکه ممکنه قتلی اتفاق افتاده باشه یا هر چیز دیگهای، تو همین حین بین یه گزارشی میاد به مامورهای گشت کلانتری محل که میگن یه جنازه توی تقاطع نواب امام خمینی نزدیک میدون حر پیدا شده.
بچههای کلانتری میرن اونجا و میبینن که بله یه جنازه توی یه دونه کارتون یه کارتون یک در یک که با یه طناب آبی رنگ دورش پیچیده شده و احتمالا یه جنازه توشه اونجا افتاده توی فضای خلوته دور از چشم مردم، بررسی میشه میبینیم بله جسد یه خانومیه یک شلوار آبی پاش هستش و بالاتنه لخته و فقط لباس زیر تنش هستش مشخصات جسد نوشته میشه و چیزی که وجود داره توی این گزارش صحنه قتل اینه که یه سری دستمال کاغذی تو دهن جسد وجود داره کفشهای مقتوله و لباساشم توی کارتون یه جایی جاسازی شده و یه پیراهن سفید رنگ هست که آغشته به خونه.
با این گزارش جسد پرونده تحقیقاتش شروع میشه بازپرس ویژه قتل میره صحنه رو بررسی میکنه جسد میره پزشکی قانونی و از کسایی که حالا ممکنه یه اطلاعاتی داشته باشن تحقیقات میشه از دختر میترا سوال میشه، یک دختر 20 ساله هست، و میگه که روز قبل مادرم گفتش که من فردا نیستم دارم میرم بیرون
چون از دو هفته قبل خصوصا این مسئله خیلی عادی بود منم خیلی توجهی نکردم، مامانم خیلی میرفت بیرون، رفتش و من تقریبا ساعت 5 بعداز ظهر باهاش تماس گرفتم و دیدم صداش یکم گرفته هست و چون هیچ وقت سوال های منو جواب نمیداد برای این خیلی مسئله عادی بود منم علتش رو نپرسیدم.
یه ساعت بعد بهش زنگ زدم دیدم تلفنو جواب نداد بعدم دیدم تلفنش خاموشه، بازم برام مسئله عادی بود، اصولا همین طوری بود هرچی من زنگ میزدم خیلی جواب نمیداد.
برای مشاوره حقوقی رابطه نامشروع، می توانید با وکیل رابطه نامشروع در تهران در ارتباط باشید.
قرار برای سرقت منزل
تا این که ساعت 10 شب زنگ زدن به موبایل بابام و گفتن که با بابات کار داریم گفتن که مامانم مشروب خورده خیلی افراط کرده حالش خوب نیست بابام از خونه بیرون رفت و اومد تو دست من گرفت و باهمدیگه رفتیم سمت خیابون پاستور تو میدون پاستور منتظر بودیم ولی کسی نیامد دوباره فردا همون مردی که زنگ زده بود تماس گرفت خونه و گفتش که به من حتما پاشو بیا و مامانت ببین مامان گفته اگر نیای من خودم و از پنجره پرت میکنم بیرون.
تقریبا ساعت یازده شب بود که این زنگ خورد و منم گفتم که الان شبه تنها نمیتونم بیام با بابا میام گفتن نه بابات نباید بیا خودت باید بیای من گفتم نمیتونم شبه نمیتونم پاشم تنهایی بیام و آدرسی که شما میگید تلفن و قطع کرد، چند بار این مسلئه رو تکرار کرد زنگ میزد و میخواست که من تنهایی پاشم برم آدرسی که میگن هی میگفتم مادرم مشروب خورده حالش خراب شده میخواد شما رو ببینه حتی تاکید داشتن پدرم نیاد و دایی منم نفهمه.
دایی من یه شخصی به نام مهران دختر میترا تعریف میکنه میگه که اون روزی که ما پا شدیم رفتیم بیرون یعنی بار دوم یه بار میرن خیابون پاستور و بر میگردن، و یه بار دیگم قرار میذاره باهاشون و میگه ما وقتی رفتیم بیرون درها را قفل کرده بودیم چراغ توی سالنم خاموش بود، وقتی که برگشتیم دیدیم درها بازه و چراغ روشنه، رفتیم سمت طلاها و پولایی که توی اتاق من بود دیدیم که همون جاست ولی یه سری طلاهایی که توی اتاق مامانم بود همه رو برداشته بودن هیچ طلایی اونجا نبود.
کلید گاو صندوق همیشه دست مامانم بود ولی وقتی که رفتیم دیدیم کلید گاوصندوق روی همون عسلی که بغل گاو صندوقه، اون آدمی که زنگ میزد به خونه و تلفن بابام حتما مامانم میشناخته کاملا با روحیات مامانم آشنا بوده و حتی اسم دایی من هم میدونست از یکی از دوستای میترا به نام معصومه هم تحقیقات میشه معصومه یک استاد دانشگاه، آدم موجهی و تعریف میکنه میگه که من میدونم میترا با یه مردی توی میدون تجریش آشنا میشه یه مردی که از طبقه متوسطم بوده خیلی پولدار نبوده ارتباطشون هم در حد این بوده که خارج از خونه و اینا صحبت کنن و برن کافی شاپ و کوه و اینجاها.
ولی اون آقایی که من میشناختم خیلی مصر بود که با میترا بره شمال میترا میگفت نه باهات شمال نمیام، میترا با یه مرد دیگهای هم تو آنتالیای ترکیه آشنا شده بود یه مرد ترک بود یه ارتباط ناقصی هم با اونا با اون آدم داشت اون آدمم دوست داشت که میترا رو توی تهران ببینه ولی میترا میگفت از دیدنش منصرف شده ارتباط میترا با اون مرده ترک توی اتاق هتل توی آنتالیا بعد از اینکه با هم دیگه نشسته بودن مشروب خورده بودند اتفاق افتاده بود.
بعد از اون مشروب خوردن توی هتل من میدونم که میترا با اون مرد یه رابطهی جنسی ناقصی داشت چیزی که معصومه تعریف می کنه میگه اون مرد ناتوانی جنسی داشت و از این صحبتها ولی میدونم که میترا با اون مرد ارتباط جنسی داشت، میترا ارتباط جنسی نمیخواست میگفت من کمبود عاطفی دارم دنبال یه ارتباط عاطفی ام. از مادر میترا تحقیقات میشه و میگه که میترا با شوهرش مهدی یعنی یه سری اختلافات داشت ولی من از شوهرش شاکی نیستم بعید میدونم اون به قتل رسونده باشه.
صورت جلسه معاینه جسد که میاد تو پرونده یه سری موضوعات شاید روشن میشه پزشک قانونی میگه که یه سری کبودیها تو سر و صورت و گردن جسد وجود داره دو تا کبودی هم که ناشی از گاز گرفتگی توی بازوی چپ و رون چپ میترا هست توی تشریح جسد پیدا شده یه سری فشار هم مشخصه که از پشت اومده روی گردن میترا و باعث شده که حالا ما بهش میگیم شاخههای تحتانی غضروف تیرویید اینها شکسته شده و علت مرگ هم همین فشار روی گردن هستش که با یک جسم قابل انعطاف بوده یه سری خونمردگیها سمت راست گردنش و یه سری جاهای دیگه هم وجود داره که همین آثار نشون میده که قتل اتفاق افتاده.
و خودش حالا خودکشی نکرده که حالا داستانش تعریف میکنم یا اینکه مثلا چه میدونم از جایی آویزون نشده باشه چون یه سری ابهامات توی این قتل وجود داره بعضی نظرشون این بود که ممکنه خودکشی باشه و از این صحبت ها، لباسهای میترا بررسی میشه و مشخص میشه روی شورت زنونه میترا هم منی وجود داره ولی خیلی گروه خونی اون منی قابل تشخیص نبوده.
توی خونه میترا هم هیچ الکلی یا دارو یا سمی هم پیدا نشده بررسی که در مورد واژن و مقعدش هم انجام میشه مشخص میشه هم در واژنش هم در مقعد یه سری آثار منی وجود داره یعنی یه رابطه جنسی با این آدم برقرار شده هم از پشت هم از جلو و حالا بعدا احتمالا به قتل رسیده، تحقیقات ادامه پیدا میکنه ماشین پراید میترا هم توی خیابون آزادی کشف میشه بررسی میشه و چیز به دردبخوری از توی ماشین در نمیاد و تحویل خونوادش میشه.
برای مشاوره حقوقی قتل، می توانید با وکیل قتل در ارتباط باشید.
ردپای قاتل
گوشی میترا بررسی میشه و یه شمارهای از توش درمیاد که مربوط به یه زنی به نام شهرزاد احضارش میکنن آگاهی و بازجویی میشه میگه که من کرج زندگی میکنم و یه دوست پسری دارم به نام احمد، سی و هشت سالشه اونم توی کرجه و توی کرج باهاش آشنا شدم و گوشی رو به عنوان هدیه به من داد من این گوشی رو گرفتم، دستم بود تا اینکه بچههای آگاهی زنگ زدن گفتن این گوشی سرقتی و بیا تحویل آگاهی بده منم گوشی برداشتم آوردم تحویل آگاهی دادم داستان منم با احمد اینجوری بود که من با این آدم آشنا شدم باهاش رابطه داشتم.
یه صیغه ای خونده بودیم و با همدیگه شمال رفتیم مشهد رفتیم با هم دیگه رابطه جنسی داشتیم و نمیدونستم این موبایل سرقتی چند بار با موبایل من به آدمای مختلف زنگ میزد احمد اصلا کارش این بود با دخترها آشنا میشد و یه جوری تلکشون میکرد یه پولایی چیزی بابت یک موضوع هایی و ازشون میگرفت و حتی انقدر این آدم، آدم کنسی بود که از موبایل خودش زنگ نمیزد از موبایل من زنگ میزد احتمالا با موبایل من زنگ زده به میترا و تلفن منم توی شمارههای میترا بوده بعدم همین تلفنو به من داد.
گفتش که این تلفن بابت هدیه یا هر چیز دیگهای، این بزرگوار ماشالله خیلی آدم زرنگی بوده و علاقه داشته به روابط جنسی متعدد با آدمهای مختلف، شهرزاد چون زخم خورده بود از احمد خیلی مفصل داستانش رو با احمد توضیح میده و میگه که احمد حتی یه بار اومد به من گفتش که این موبایلت و بفروش پولش به من بده من دارم پول جور میکنم بریم یه سری سرمایه گذاری بکنیم من قبول نکردم گفتم که من به زور و زحمت این موبایل خریدم و پولشو نمیدم خیلیم به احمد برخورد سر این ماجرا.
ما با همدیگه مشهد هم رفتیم و توی هتل از شناسنامه زنش استفاده کرد و ما رفتیم تونستیم هتل بخوابیم شهرزاد میگه احمد خیلی علاقه زیادی به عمل جنسی داشت همش در حال رابطه جنسی بودیم تو اون سفر و خیلی دوست داشت از پشت با من رابطه جنسی برقرار کنه ولی من چون درد داشتم زیاد این کار نمیکرد میگفت انقدر این کار تکرار میشد که ما رابطه جنسی داشتیم بعد با دستمال خودش پاک میکرد.
و بعد یه ساعت بعد دوباره، و یه سری حالا توضیحات دیگه در مورد جزییات رابطشون این داستانها که حالا خیلی شاید موضوعیت نداشته باشه، نهایتا قرار میشه شهرزاد با بچههای آگاهی هماهنگی بکنه و همکاری بکنه تا بتونن احمد رو دستگیر بکنن، شهرزاد با احمد قرار میذاره توی یه رستورانی و موقعی که نشسته بودن سر میز بچه آگاهی میریزن و دستگیرش میکنند.
اول از همه، احمد همه چی و منکر میشه و میگه هیچ قتلی انجام ندادم، تماس تلفنی ها رو که میذارن جلوش که تو با شوهر میترا تماس گرفتی و یه چنین صحبتهایی کردی و بعدم مهدی شوهر میترا رو می آرن و باهاش مواجه حضوری میکنن صدایی که از پشت تلفن بوده شناسایی میشه و مهدی هم میگه بله همین صدا بود که به ما زنگ زد دختر میترا هم تایید میکنه میگه که بله همین شماره همین صدا بود که با موبایل به ما و به خونه زنگ زده بود نهایتا بعد از تقریبا دو هفته که پرونده توی آگاهی داره تحقیقات میشه و احمد همچنان داشته انکار میکرد نهایتا میپذیره همه صحبت هاشو.
همه یه مواجه حضوری با شهرزاد میذارن و شهرزاد میگه که بله با همین پراید با هم دیگه رفتیم حالا یه سری جاها که مطرح میکنه میومد کرج دنبال من و خیلی جالبه با ماشین میترا میرفته دنبال شهرزاد و اونو میچرخونده، نهایتا بهش حالا بحث عنوان قتل عمدی و رابطه نامشروع یعنی زنا و اینها هم تفهیم میشه و میگه که بله من اتهامات رو قبول دارم من با میترا توی میدون تجریش توی بازار امامزاده صالح آشنا شدم و کمکش کردم که یه سری خریداری کرده بود و بذاره تو ماشین و اونم منو تا یه جایی رسوند من ماشین نداشتم منو تا یه جایی رسوند بعد هم تلفن به همدیگه دادیم و بعد با همدیگه ارتباط داشتیم.
چند بار توی خیابون همدیگه رو دیدیم اینا تا اینکه زن من باردار شد و خونه نبود بهش زنگ زدم گفتم که پاشو بیا اینجا و اومد و با همدیگه توی خونه مشروب خوردیم، مشروب که خوردیم حال خوبی نداشت، داره داستان آخرین ارتباطشون با هم مطرح میکنه میگه اومد و خودشم مشروب آورد و خوردیم حال خوبی نداشت و با همدیگه بحث کردیم من بهش گفتم چرا اینقدر زیاد خوردی بعد منو تهدید کرد، چون فهمیده بود که زنم باردار و احتمالا من دیگه باهاش ارتباط نخواهم داشت هی تهدید میکرد و این که گرفتارت میکنم بیچارت میکنم به زنت میگم از این صحبتا.
هیم میخندید معلوم بود خیلی حالش بده آب میزدم تو صورتش و بعدم چندتا چک هم بهش زدم رفتم توی آشپزخونه که چند بار بالا آورده بود اون کاسه رو خالی کنم و این داستانها دیدم که از توی اتاق خواب یه صدای خرخری میداد و رفتم توی اتاق خواب که دیدم که یک پارچهای که روی تخت بوده و دور گردنش بسته و داره میکشه اول فکر کردم داره شوخی میکنه ولی بعد دیدم کبود شد پارچه رو باز کردم چنتا چک دیگه تو صورتش زدم ولی بعد فهمیدم که نفسش ضعیف شد انداختمش توی کارتون و با یه طناب سبز یا آبی نمیدونم بستمش و بردمش توی خیابون.
و انداختمش نزدیک یه پل، خیلی ترسیده بودم نمیدونستم باید کجا برم نمیدونستم باید چی کار بکنم زنگ زدم به شوهرش و گفتم که حالش خوب نیست من باعث مرگش شدم چون وقتی خودش و تهدید کرد جدی نگرفتم بهش خندیدم فکر میکردم داره شوخی میکنه داره یه کاری میکنه من تحریک بشم، اون با دست من خفه نشده به خدای احد و واحد قسم میخورم به دست من کشته نشده احمد متهم پرونده ما تعریف میکنه میگه که من چهار پنج بار با میترا توی خونه ام قرار گداشتم درگیری ما این بود که من فکر میکردم دخترش با برادرش مهران توی خونشون زندگی میکنن.
نمیدونستند بحث ما جایی بود که فهمیدم مردی که تو خونش زندگی میکنه شوهرشه نه برادرش درگیر شده بودیم سر این ماجرا روزهای آخر با هم دیگه اختلاف داشتیم میترا میدونست که من احتمالا ولش میکنم چون این اتفاق افتاده و شوهر داره من با زن شوهردار که رابطه برقرار نمیکنم جسد انداختم توی خیابون و بعد ماشین فرداش بردم توی میدون آزادی ولش کردم احمد میگه من یه بار از جلو باهاش رابطه جنسی داشتم و ارتباط دیگهایم نداشتم ما زنگ میزدیم و با همدیگه قرار میذاشتیم.
من اصولا از تلفنهای عمومی هم شده بود تماس میگرفت خیلی با تلفن خودم تماس نمیگرفتم اینا تناقضهایی که تو حرفای احمد دیگه اگر تو فکر نمیکنی شوهر داره چرا پس انقدر احتیاط میکنه تو رابطه ات، یکی از سوالهایی که ازش میپرسن که چرا دستمال کاغذی گذاشته تو دهنش میگه که چون از دهنش داشت خون میومد دستمال کاغذی و گذاشتم تو دهنش تا از این خونه جلوگیری کنم من گردنش فشار ندادم، میگه من وقتی تو اتاق دو زانو روی تخت نشسته و پارچه دور گردنش و داره محکم میکشه.
از زن احمد هم تحقیقات میشه و اونم میگه که بله احمد شوهر منه ما با همدیگه رابطه داریم من بچهدار شدم و یه سری حالا صحبتهای خصوصی خانوادگی میکنه و اون پارچهای که دور میترا کشیده شده بود و کرده بودش توی کارتن رو هم بهش نشون میدن میگه بله این پرده خونه ماست از پرده خونه این خانم استفاده کرده بوده که اون یکی خانوم رو بقچه پیچش کنه و تو خیابون ولش بکنه یه سری مدارک دیگهایم توی خونه احمد پیدا میشه مثل ادکلن و حلقه انگشتر و یه سری موضوعات دیگه که و یه سری طلاجات که وقتی این رو به خونواده میترا نشون میدن یعنی مهدی و دخترش میگه بله اینها وسایل ما هست.
وسایل مربوط به میترا بوده که معلوم میشه احمد این وسایل هم از خونه میترا سرقت کرده احمد تو یه سری اظهارات دیگش توی دادگاه یه سری اختلافات داره میاد میگه که من یه زمانی بهش یه پولی رو قرض داده بودم دستی داده بود و حالا رو حساب رفاقتی که با هم داشتیم ازش نخواسته بودم ولی خب یه جایی پول لازم شدم بهش گفتم پول منو پس بده و اون اومد گفتش که حالا فعلا نمیدم از این صحبتها و ما سر این ماجرا با همدیگه درگیر شده بودیم.
این اختلافی که بین اظهارات احمد وجود داره یه جا میگه به خاطر این که زن باردار بود و ما میخواستیم جدا شیم با همدیگه بحث میکردیم و درگیر شدیم ولی اینجا میگه که نه من به خاطر اون پولی که گفتم به من پس بده با همدیگه درگیر شدیم، هنوز احمد قتل رو گردن نگرفته تا اینکه پرونده میره دادگاه و به خاطر یه نقصی برمیگرده دادسرا و پرونده رو ارجاع اش میدن به آگاهی، و میریم آگاهی پیگیری میکنیم و یه دستور میده بازپرس که یه یک ماهی احمد در اختیار آگاهی باشه تا مفصلا تحقیقات ازش بشه.
برای مشاوره حقوقی سرقت، می توانید با وکیل سرقت در ارتباط باشید.
اعتراف و گزارش آگاهی
توی گزارش آخر آگاهی احمد دیگه تقریبا همه چی وا داده و میگه که بله اون موقعی که میترا کبود شده بود و خرخر افتاده بود تنفسش هم مشکل داشت من ترسیدم نمیدونستم باید چی کار کنم پارچه رو گرفتم و کشیدم و کار و تموم کردم وقتی که دیدم مرده و تموم شده کارش داشت از دهنش خون میومد دستمال کردم تو دهنش تا خون روی زمین ریخته نشه این اقرار رو که میکنه تقریبا دیگه کار پرونده تمومه و همه چیز رو قبول کرده.
پرونده توی دادگاه با اتهام قتل و زنا و سرقت به جریان میفته و شوهر میترا یعنی مهدی و دخترش میان و به عنوان حالا شاکیا میگن که بله ما قصاص میخوایم و مادر میترا هم به عنوان اولیای دم میاد و میگه بله منم فقط میخوام که فقط قصاص بشه تفاضل دیه اشم پرداخت میکنیم، توی آخرین دفاعی که از احمد گرفته میشه میگه هیچ دفاعی ندارم قتل میترا رو قبول دارم و همه حرفهایی که زدم رو قبول دارم و انکار نمیکنم، رابطه نامشروع هم با هم داشتیم فعلا چیزی نمیتونم بگم.
در مورد موضوع سرقت احمد قبول نمیکنه میگه من قتل و زنا رو قبول دارم با همدیگه رابطه داشتیم ولی من چیزی ازش سرقت نکردم اگر چیزی الان دست منه مثل اون طلا اینا به خاطر اینکه اون بدهی به من داشت و من بدهی رو به من داده بود و این هم تناقضه دیگه، یه جایی میگه که اصلا ما اصلا سر همین با هم بحث داشتیم، بعد چجوری میترا اومده این طلاها رو بهش داده، حالا مهم نیست یه سوالی که قاضی ازش میکنه اینه که میگه تو گفتی که میترا الکل خورده بود مست کرده بود و مشروب خورده بود چرا توی نظریه پزشکی قانونی هیچ آثاری از الکل توی خون میترا نیست؟
میگه که نمیدونم پزشکی قانونی داره اشتباه میکنه مشکلا از پزشکی قانونی هر دوتامون مشروب خورده بودیم قاضی ازش میپرسه انگیزه میترا از خودکشی چی بود اوایل میگفتی خودکشی کرده اصلا قبول داری چنین چیزی البته اقرار کرده اینجا ولی میگه که نمیدونم من یه سال و نیم باهاش ارتباط داشتم خصوصیاتش رو میشناختم و روزی که اومده بود پیش من خیلی حالت خوبی نداشت.
همچنان خیلی اصرار داره که خانم مشروب خورده و حالت عادی نداشته در صورتی که پزشکی قانونی که چنین چیزی اصلا ثابت نمیشه ولی نهایتا همه حالا اظهاراتی که سابقا کرده بود رو به عنوان آخرین دفاع قبول میکنه و تفهیم اتهام میشه در مورد بحث قتل زنا و سرقت یه سری اظهاراتم توی جلسه غیرعلنی دادگاه مطرح میشه که فقط طرفین پرونده میتونن باشن و در مورد بحث زنانی محسن و میگه که به اونجا میگه من سه چهار جلسه بیشتر باهاش زنا نکردم و اونم توی منزل خودم بودش.
بعد میگه که میترا خیلی علاقه شدیدی داشت به رابطه جنسی توی مساله شهوت عین اظهاراتش بسیار وحشی بود این موضوع از طرف شوهرشم البته اعلام شد توی پرونده، احمد میگه که میترا جلوی من میرقصید دونه دونه لباساش و در میاورد و میومد سمت من که با هم رابطه برقرار کنیم، همسرش هم اینو تایید میکنه میگه تو رابطه جنسی بسیار وحشی بود.
احمد میگه اون دوتا گازگرفتگی که روی بازو و رون چپ میترا هم هست، به خاطزه منه، من این کار کردم تو همون جلسه آخر به خاطر اینکه میدونستم روحیه جنسی این آدم چجوریه من این کارو کردم قبول دارم، احمد میگه من کاملا هوشیار بودم و مستم نبودم، میفهمیدم دارم چیکار میکنم قبلا هم این کارو انجام داده بودم اون منی که توی حالا مقعدش هم هست این داستانها و توی واژنش مربوط به منه که البته اینجا توی رای دادگاه به خاطر مسایل اخلاقی خیلی این موضوع قید نشده.
در مورد شرایط احسان هم ازش میپرسن از احمد احسان یعنی اینکه یک مردی یا یک زنی مثلا همسری داشته باشه باهاش رابطه زناشویی داشته باشه ولی بیاد با یه شخص دیگری رابطه جنسی برقرار کنه اینو میگن احسان و میگه که من با زنم هیچ اختلافی ندارم اگر شرایط احسان ثابت بشه برای یه نفر زنا میشه زنای محسن یا زنای محصنه و مجازاتش فرق میکنه اینجا باید برای دادگاه احراز بشه که اون کسی که زنا انجام داده آیا شرایط احسان رو دارد یاندارد.
میگه من با زنم هیچ اختلافی ندارم مشکل زناشویی نداشتیم با همسرم رابطه داشتم و زمانی که زنم نبود من با میترا قرار میذاشتم و میومد خونه و با همدیگه رابطه داشتیم این موضوع رو به کرات اقرار میکنه چون میدونید توی بحث زنا باید چهار بار اقرار باشه یا شاهد این داستانها و خودش بارها و بارها توی جلسات دادرسی چه توی دادگاه چه توی دادسرا و چه توی آگاهی به این مسئله اقرار میکنه.
میگه عمل دخول هم انجام شده یعنی رابطه جنسی مون یک چنین موردی بوده اینجوری نبوده که مثلا فقط یک لذت حالا جنسی ببریم و دوخولی صورت نگیره اقرار به دخول میکنه و میگه که من همه این اتهامات رو قبول دارم و از اولیای دم تقاضای بخشش و عفو دارم با همه این توضیحات و اقرارها و انکارها و غیره نهایتا جلسه رسیدگی دادگاه هم تموم میشه جلساتش هم خیلی متعدد بود و دادگاه رای میده.
دادگاه همه صحبتهای احمد رو به یه موضوع خلاصه میکنه این که این آدم میدونسته میترا شوهر داره از ابتدا و اینکه خودش روسری رو گرفته و دور گردنش کشیده و اون رو به قتل رسانده و میگه همه حرفای دیگهای که احمد میزنه دروغه اینکه اولا رابطه جنسی و من نمیدونستم که این شوهر داره و باهاش رابطه جنسی داشتم این که شاید چهار پنج جلسه بود میگه بارها رابطه جنسی داشته نمیشه که با این خصوصیات که از میترا سراغ داشته از آثاری که روی بدنش بوده و میدونسته همه این موارد یه بار دوبار نبوده و این که میگه خیلی هم توی رابطه جنسی حالا وحشی بوده حرفهای بوده و این داستانها و معلوم میشه که کاملا رابطه جنسی خیلی طولانی مدت شاید یک سال و نیم خودش میگه که من با این آدم آشنا بودم بارها و بارها با هم رابطه جنسی داشتند.
و اطلاع هم داشته که شوهر داره از اول اینکه اول میگه من فکر میکردم دخترش با برادرش زندگی میکنه اولا دلیلی براش وجود نداره ثانیا اینکه انقدر آگاه بود از زندگی میترا تو همون روزای اول که میدونسته که این ادم شوهر داره، و اگر هم اومده اول یک جاهایی انکار کرده، توی زندان و حالا تحقیقات بهش آموزش دادند و بهش گفتند حالا اینجوری بگو تا از زیر بار یک کدوم از این اتهامات فرار بکنی.
خودکشی یا قتل
در مورد این که حالا اول گفته خودکشی کرده و بعد اومده گفته میگه که اصلا خودکشی که هیچ دلیلی براش وجود نداره آثاری که روی گردن میترا هست نشون میده که فشار از دو طرف آورده چون اگر خودکشی باشه باید یک آثار حلقوی دور گردن باشه، یک نفر دستمال میندازه دور گردنش به یک جایی آویزون میکنه میکشه، خودش با دست که نمیتونه بکشه و خودشو خفه کنه باید یک جایی آویزون باشه و آثاری که ایجاد میکنه آثار حلقویه ولی در مورد پزشکی قانونی گردن یک آثاری داره که فقط جلوی گردن فقط یک آثاری وجود داره و نشون میده که یک نفر این رو فشار داده با دست که البته دیگه اقرار هم در مورد این موضوع وجود داره.
و یک سری دلایل و مستندهای دیگه ای که دادگاه ارائه میده و نهایتا احمد رو به خاطر قتل عمدی میترا متهم میکنه و محکوم میکنه به یک بار قصاص نفس و از بابت زنای محصن، چون زناش زنای محصن بود زن داشته، زنش هم باهاش رابطه جنسی داشته به حد رجم، در مورد موضوع سرقت هم پرونده میره دادگاه کیفری دو رسیدگی میشه جون در صلاحیت دادگاه کیفری یک نبوده که در مورد این موضوع رسیدگی بکنن.
به این پرونده اعتراض میشه و پرونده میره دیوان عالی کشور، در مورد قتل ابهامی وجود نداره ولی در مورد بحث زنای محصن یه سری صحبتها هست یه سری ایرادات در پرونده هست اینکه زن احمد باردار بوده و ممکنه شرایط زناشویی وجود نداشته باشه اعتراض احمد هم بیشتر روی این موضوعه که این بررسی میشه و میگن با توجه به سن اون فرزند متولد شده از زمانی که حالا نه ماه گذشته قبلش از این صحبتها و حتی اظهاراتی که خود همسر احمد میگه که آقا نه من باهاش رابطه جنسی کامل داشتم اصلا اینجوری نبوده احمد هم یه آدمی بوده که ببخشید آدم خیلی شهوتی بوده.
و اینجوری نبود که اگر مثلا زنش حالا یه شرایطی داشته رابطه جنسی برقرار نکنه این رو هم خودش یه جاهایی اقرار داره زن احمد هم بارها تکرار میکنه میگه نه ما با هم دیگه رابطه داشتیم هیچ اختلافی نداشتیم و هر زمانی که میخواست من در اختیارش بودم و از این صحبتها و با توجه به همه این موضوعات و اینکه با شهرزاد هم رابطه جنسی داشته احمد، یعنی این که در همون زمانی که با میترا بوده و با زنش بوده با شهرزادم بوده پس اصلا از نظر جنسی این آدم کمبودی نداشته بگیم آقا شرایط احسان براش مهیا نبوده.
یک چنین چیزی نیست خودش هم که اقرار کرده گفته اون منی که وجود داره منی مربوط به منه و بعد هم توی حالا پزشکی قانونی این موضوع بررسی میشه و مشخص میشه که برای خود احمد هست با همه این اوصاف دادگاه دیوان عالی کشور یه پرونده که برمیگردونه شعبه کیفری یک اونجا دوباره در مورد بحث زنا رسیدگی میشه و باز هم همون رای سابق تایید میشه مبنی بر اینکه زنان هم اتفاق افتاده و موضوع رجم پابرجاست.
این پرونده از مدل پروندههایی بود که برخلاف خیلی از قتلها ناشی از جرایم جنسی بود خیلی از قتل ها ناشی از جرایم مالی یا خانوادگی اند، ولی این مدل پروندهها که ناشی از جرایم جنسی اند اصولا خیلی کم اتفاق میافتند یا حداقل آمار ظاهری نداریم، آمار خاکستری شاید داشته باشیم در سیاست پلیسی مون ولی این اتفاق میفته که به خاطر موضوعات جنسی هم ممکنه یک چنین قتل هایی اتفاق بیفته، یک سیاست مدار قدیمی میگفتش که برای ورود به سیاست باید سه تا زیپ رو ببندیم، زیپ دهن، زیپ جیب، و زیپ شلوار. شاید برای خیلی از موضوعات ما مجبور باشیم این زیپ ها رو ببندیم.
این قسمت چهلم و پنج پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود چهل و پنج
مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.
مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری
اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.
جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.
درج دیدگاه