کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود هفتاد و شش دژاوو

اپیزود هفتاد و شش دژاوو: در مورد حذف فیزیکی زیاد شنیده بودم این که به یه دلیلی یه شخصی یا یه سازمانی یه نفر حذف می‌کنه نمی‌دونستم در مورد این پرونده هم قراره موضوعش همین باشه یا نه؟ واسه همین خیلی مجبور بودم با احتیاط پیش برم یه تجربه‌ سخت و احتمالا خطرناکی بود ورود توی چنین پرونده‌هایی برای هر کسی می‌تونه خطرناک باشه این ماجرا یه چیز عجیب برای من داشت که باعث شد من روایتش رو تعریف بکنم و آخر داستان بگم که ماجرا از چه قرار بوده.

مثل یه دژاوو بود چند سال بعد از این پرونده‌ای که براتون تعریف میکنم یه پرونده‌ی دیگه‌ای هم به ما ارجاع شد که هنوز در جریان رسیدگیه. دقیقا ماجرا شبیه پرونده‌ قبلی بود نمی‌دونم شاید من خواب بودم و داشتم خواب میدیدم ولی واقعی بود به موکلم نگفتم که من سابقا یه چنین پرونده‌ای رو داشتم و شبیه همین بوده جز به جز همین اتفاقات.

پرونده‌ جدیدمون هنوز داره رسیدگی میشه و من توی این داستان یه گریزی هم به این پرونده‌ جدید میزنم چون شباهت‌های خیلی عجیبی به همدیگه داره تا برسیم به نقطه‌ای که پرونده‌ این ماجرا داستانش بسته بشه سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت هفتاد و ششم پادکست جنایی دادپویان رو می‌شنوید.

شاید یکی از عجیب‌ترین تجربه‌های من توی عرصه‌ وکالت. ماجرا از اولش مشکوک بود انگار گزارش ها رو که می‌دیدیم همشون میخواستن بگن خودکشیه و نمی‌خواستن قاتل پرونده پیدا بشه برای ما هم خیلی عجیب بود.

جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل کیفری میتوانید با وکیل آنلاین در ارتباط باشید.

به کلانتری شهریار اعلام میشه میان اونجا و دستور میدن که صحنه‌ قتل حفظ بشه و پرونده هم بره به دادستانی و دستورهای لازم گرفته بشه داستانی هم نامه میزنه که بازپرس کشیک بیاد برای تحقیقات ساعت یک نصفه شبه بازپرس کشیک هم میاد و دستورهای لازم رو میده که بره پزشکی قانونی کالبدشکافی سم شناسی و بقیه موارد.

کلانتری هم گزارشش رو می‌نویسه گزارش اولیه‌ کلانتری میگه که یه نفر یه مرد تقریبا چهل و دو سه ساله پشت فرمون یه ماشین نشسته و از سمت راست به سرش شلیک شده و از سمت چپ گلوله خارج شده. دستشم افتاده روی صندلی شاگرد اسلحه هم روی کفی شاگرد هستش یه پوکه هم روی صندلی شاگرد پیدا میشه یه گوله بیشتر شلیک نشده و خون هم تقریبا به سمت شیشه‌ ماشین پاشیده شده و مشخصا چیزی که به نظر میاد اینه که احتمالا خودکشی اتفاق افتاده.

درب های  ماشین هم قفل و ورود و خروج به ماشین هم مشخص نیست کسی اومده باشه مثلا شیشه‌ ماشین رو شکونده باشه یا به زور وارد ماشین شده باشه یا به هر صورت هیچ چیزی دیده نمیشه. با این گزارش کلانتری پرونده میره در روند تحقیقات، پرونده به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع میشه به دلیل اینکه حالا موضوعش قتل بوده و احتمالا باید تو دادسرای ویژه رسیدگی بشه.

با دستور خاصی میاد پرونده تو دادسرای امور جنایی توی شعبه‌ای میره و تحقیقاتش شروع میشه جسد منتقل میشه به پزشکی قانونی برای کالبدشکافی و بررسی موضوع افسر کلانتری تو گزارشش نوشته احتمالا خودکشیه پرونده توی پزشکی قانونی هم وقتی میره گواهی فوت صادر میشه و اون جا هم اعلام می‌کنند مرگ به خاطر شکستن جمجمه ناشی از سوراخ شدگی و احتمالا خودکشی.

مشکوک پرونده کجا اینجا؟ اینجا یکی از دوستای نزدیک مقتول وارد ماجرا می‌شه که با همدیگه یه سری حساب کتاب‌های مالی داشتن با همدیگه کار می‌کردن یه بیزینس‌های عجیب غریبی داشتند معلوم نبود چیکار می‌کردن معلوم نبود که کارچاق‌کن بودن توی حالا یک سری نهادها و سازمان‌ها یا هر چیز دیگه‌ای، این مشخص نمیشه ولی دوستشون روزی که میاد توی بیمارستان یعنی همون شب که صبح همه مطلع میشن میارشون توی بیمارستان و زنگ میزنن به خونوادش و خونوادش هم میاد اونجا ولی این دوست مشکوک مقتول پرونده‌ ما خونواده رو از جسد دور نگه می‌داره میگه که شما کاری نداشته باشید من میرم کارها رو همه رو راست و ریست می‌کنم بچه‌ها آشنا هستند همه کارها راست وریس میشه.

پزشکی قانونی گزارشش رو می‌نویسه این بنده خدا علی هم که بنده خدا خودکشی کرده صحبت از خودکشی می‌کنه بازم و دیگه حالا من باید یه جورایی اینجا رو رتق و فتق کنم شما برین خونتون به عزاداری برسید سوگواری این داستان‌ها من خودم کارهای پزشکی قانونی و کفن و دفن و اینها رو انجام میدم نگران نباشید.

بچه‌های بیمارستان حالا قوه قضایی و اینها آشنا هستن من کاراش رو انجام میدم خونواده‌ مقتول هم تمکین می‌کنن میگن دوستش دیگه رفیقش و بالاخره می‌خواد کارها رو انجام بده میگه نگران نباشید ما شکایتمون مطرح می‌کنیم و حالا رسیدگی هم بشه انشالله که حالا یه قاتلی هم این وسط پیدا بشه.

دست نوشته روی بازوی مقتول

تا اینجا داستان شبیه همین پرونده‌ای هستش که ما همین الان هم درگیرش هستیم و متاسفانه قاتل پرونده رو پیدا نکردیم عجیب‌تر کجا جایی که روی دست مقتول پرونده‌ ما یه سری چیزها نوشته شده با خودکار و اسم یه آدمی روی دست این آدم نوشته ‌شده چیزی‌که همه‌ ما رو مشکوک می‌کنه.

چرا یه نفر باید روی دستش یه اسمی نوشته باشه و یه سری موضوعات چرا میگم عجیبه به این علت که دقیقا توی پرونده‌ جدید ما هم ما با همین موضوع مواجه ایم روی دست مقتول پرونده‌ ما هم اینجا یه سری اسامی نوشته شده که ما بارها و بارها احضارش کردیم توی دادسرا آگاهی ولی کسی قانع نشد که این متهم پرونده ماست نمی‌دونم چرا؟

ولی توی پرونده‌ قبلی ما اسم یه آدمی نوشته ‌شده وقتی تلفن‌های مقتول رو هم چک می‌کنیم پرینتش گرفته میشه از دادسرا بررسی میشه استعلام‌های که حالا از مخابرات گرفته میشه معلوم میشه بله این آدم تماس داشته با مقتول پرونده کی؟ یک روز قبل از حادثه کیه؟ نفر به نام مهدی، مهدی چیکاره هست؟ توی سازمانی یه جایی یه کارایی می‌کنه الان کجاست؟ الان هیچ خبری ازش نداریم پرونده توی دادسرا توی بازپرسی و داره یکی یکی هر کسی که ممکنه مظنون این ماجرا باشه رو احضار مکنه.

زنش رو احضار می‌کنه بچه اش رو احضار می‌کنه دوستش رو احضار می‌کنه همون آدمی که توی بیمارستان و پزشکی قانونی پیگیر پرونده اش بوده و دوستش بوده ازش سوال جواب می‌کنه. تو اینجا چیکار میکنی هیچی این رفیق من بوده من اومدم کاراش و انجام میدم باهم چی کار می‌کردید با همدیگه درگیر یه سری بیزینس‌های مختلف بودیم خرید و فروش می‌کردیم صادرات واردات می‌کردیم و از این موارد.

موکل من یه آدم پولداره و خرجم خوب می‌کرده موکل که البته منظورم خونوادشونه و خود مقتول پرونده هم. از اینها هم هیچ اطلاعات به درد بخوری به دست نمیاد معلومه که یا نمی‌دونن یا اینکه دارن یه چیزی رو لاپوشونی می‌کنن. نمی‌دونیم، یک اسم روی دست این آدم نوشته شده به نام مهدی این ماجراش چیه این چیه میگن که آقا ما نمی‌شناسیم خونواده اش میگن ما نمی‌شناسیم اطلاعی نداریم در موردش ولی شنیده بودیم در موردش صحبت می‌کرد علی می‌گفتش که من با یک نفری دارم کار می‌کنم از این داستان‌ها.

اداره‌ آگاهی احضارش می‌کنه بازپرس احضارش می‌کنه ولی نمیاد یه چیزی به ذهن ما میرسه میگیم که یه استعلام بگیریم ببینیم که اصلا این آدم سابقه‌ای داره توی حالا چه میدونم اداره‌ ثبت مال و اموالی داشته باشه تلفن‌هاش یا پرونده‌های مثلا قضایی که ممکنه داشته باشه.

تلفنی به نامش نیست تلفنی هم که حالا باهاش تماس می‌گرفت در اختیارش بود آخرین تماس داشته به نام پدرشه و مشخص میشه که اون هم در اختیار پدرش هستش یعنی ردیابی میشه میرن همونجایی که تلفن فعال بوده میبینن که خونه پدریش و تلفن هم دست پدرشه.

دست تو چیکار می‌کنه میگه حالا این دست منه برای منه گاها به پسرم می‌دادم گاها در اختیار دخترم بود و از این صحبتها، الان پسرت کجا مهدی کجا نمی‌دونم ما خیلی وقته ازش خبر نداریم نمی‌دونیم چی شده تقریبا شش ماه از موضوع قتل گذشته و همینجور دادسرا و اداره‌ آگاهی داره تحقیقات می‌کنه.

یه‌ ذره شل و ول هم داره پیش میره ماجرا یعنی این که دستورهای لازم داده نمیشه مساله، مساله‌ قتله باید به صورت ضرب العجل دستور داده بشه و پرونده رسیدگی بشه یه موضوع ساده نیست یه قتلی اتفاق افتاده اونم با اسلحه‌ گرم ولی میگن خب ما قاتلی نداریم اینجا که تو صحنه‌ جرم که کسی نبوده آثاری از کسی نیست موی کسی اینجا نیست چه میدونم ناخن کسی نیست پوست کسی اینجا نیست که انگشت نگاری میگه که هیچ آدمی توی محل نبوده روی اسلحه هم اثری از انگشت کس دیگه نیستش فقط اثر انگشت خود مقتول پرونده هست.

خب استعلام بگیرید ببینید که این آدمی که اسمش روی دست مقتول نوشته شده به نام مهدی کجاست؟ استعلام می‌گیرن از قوه‌ قضاییه و رصد می‌کنن پرونده‌هایی توی اداره‌ آگاهی داشته و معلوم میشه که توی سال نود و شیش این آدم رو توی جاده‌ تنکابن داشته با یه هیوندای سوناتا می‌رفته با سرعت پلیس می‌گیرتش و اونجا مشخص میشه که این آدم فراریه، حکم جلب کشوری صادر شده و دستگیرش میکنن.

اتهام چیه؟ قتل عمد. توی اداره‌ آگاهی گزارشش در میاد ما میریم استعلام می‌گیریم از پرونده‌ سابق میاریمش و می‌بینیم بله اونجا خودش گردن گرفته گفته من داشتم توی یه ویلایی سمت لواسون با یکی از رفیق هام صحبت می‌کردم سر یه موضوع مالی با هم دیگه مشکل داشتیم و من اونجا سر این آدم رو محکم کوبیدم توی نرده‌های دور ویلا، با هم درگیر میشیم و بعد من با یه سنگ بزرگ برمی‌دارم و می‌کوبم توی سرش و اونجا می‌میره.

عملا اقرار به قتل کرده الان کجاست؟ متواریه. چرا اداره‌ آگاهی این آدم رو دستگیر می‌کنه به اتهام قتل اقرار هم ازش می‌گیره موقعی که توی اداره‌ آگاهی بوده از اداره‌ آگاهی فرار می‌کنه و از اون موقع تا الان متواریه. نه موبایلی به نامش نه ماشینی نه خونه‌ای نه چیزی ولی با مقتول پرونده‌ ما در ارتباط بوده. مقتول پرونده‌ ما هم خودش آدم مرموزیه معلوم نیست چی کار می‌کنه اطلاعات کاریش معلوم نیست فقط تنها چیزی که ازش داریم اطلاعات هویتی.

سرنخ اصلی ماجرای قتل

پس یه نقطه‌ شاید عطف پرونده‌ ما همینجا به دست میاد سر نخ اصلی که آدمی که باهاش در تماس بوده تلفنش رو داشته و روز قبل هم باهاش تماس گرفته و الان هم متهم به قتل عمد و الان هم متواریه می‌تونه یه نقطه‌ خوبی باشه برای پرونده‌ ما ولی نمی‌تونیم پیداش بکنیم. بیایم یه سر بزنیم به این پرونده‌ جدیدمون پرونده‌ جدید ما چیه؟ دقیقا پرونده‌ جدید ما هم همین ماجرا رو داره یه شخصی توی ماشین با یه ضرب گلوله از سمت راست به سرش به قتل می‌رسه.

اسلحه کجاهه؟ اسلحه توی دستش و روی پاش قرار گرفته خیلی محکم که اداراه آگاهی اعلام می‌کنه میگه ما اسلحه رو به زور از دستش جدا کردیم پوکه هم افتاده روی دستش هم یه سری کلمات نوشته شده اسم یه آدمی هم نوشته شده این آدم البته می‌یارنش توی اداره‌ آگاهی و بازپرسی ازش سوال می‌کنن ولی قاضی پرونده میگه به نظر من این آدم قاتل پرونده نیستش همین آدم توی پزشکی قانونی توی بیمارستان اینها که بوده همه‌ کارهای موکل رو مقتول پرونده رو خونواده‌ این رو که موکل ما بوده رتق و فتق میکنه و پرونده هم به نتیجه‌ خاصی تا الان نرسیده.

ولی توی پرونده‌ اولیه‌ ما، ما یه سر نخ خوب داریم یه سر نخی که نشون میده یه آدم مشکوک با مقتول پرونده در ارتباط بوده گوشی مقتول بررسی میشه یه سری عکسها و یه سری چت‌ها توی واتس آپ این آدم معلوم میشه حالا ما عکسش هم داریم از سامانه‌ ثنا هم استعلام میشه چون یه پرونده‌ سابقی داشته عکسهایی که مربوط به این آدم بوده از سوی سامانه‌ ثنا و بعد هم اداره‌ آگاهی بیرون میاد و چیزی که به ذهنمون می‌رسه اینه که یه جور باید این پرونده رو رسانه‌ای بکنیم.

باید مردم مطلع بشن نمیدونم یه جوری شاید ما یه سرنخی پیدا کنیم راهی که بتونیم آدرسی اطلاعاتی از این آدم به دست بیاریم پرونده هم رسانه‌ای میشه ولی خیلی محدود که یه چنین قتلی اتفاق افتاده و توضیحات میدیم در موردش خیلی کوتاه. شاید یه نفر یه جایی به ما زنگ بزنه و بگه که من این آدم رو می‌شناسم این کار کرده اون کار کرده یا هر چیز دیگه‌ای نمی‌دونم این پرونده رسانه‌ای میشه توی چند تا از روزنامه‌ها، اطلاعات پرونده داده میشه اطلاعات مدل قتل، قتل یک آدم چهل ساله توی خودروی فلان.

یک سال از این ماجرا میگذره ولی ما هنوز قاتلی رو به دست نیاوردیم برای اینکه اون کسی که اسمش نوشته شده به نام مهدی ما مشکوکیم بهش از روی یه سری شواهد داریم می‌گیم اون آدم ولی هنوز دلیل قطعی وجود نداره. دادگاه تقریبا قانع شده که چون قاتلی وجود نداره اسلحه هم از سمت راست شلیک شده با دست راست دست این آدم خونی هستش لباسشم خونی هستش و پوکه هم توی ماشین افتاده و غیره میگه که آقا خودکشی اتفاق افتاده من نمیتونم قبول کنم که قاتلی وجود داره.

ماهم اصرار به این که آقا مگه یه اسمی نوشته نشده مگه این مشکوک نیست مگه این آدم متهم به قتل نیست در یه پرونده‌ دیگه‌ای میگه آره ولی دلیلی وجود نداره آیا توی ماشین بوده کی گفته تو ماشین بوده یه چنین چیزی هیچ وقت کشف نشده پس من نظرم اینه که اینجا احتمالا خودکشیه.

یه درگیری‌هایی هم ما تو این فضا با بازپرس پرونده داریم نهایتا بازپرس قرار منع تعقیب صادر می‌کنه ما بهش اعتراض می‌کنیم از اون ور هم ما داریم یواش یواش سعی می‌کنیم یه سری اطلاعات از این آدم‌ها به دست بیاریم ببینیم می‌تونیم یه رابطه‌ای پیدا بکنیم با حالا تلفنی که وجود داره و با اطلاعاتی که توی سیستم قوه قضاییه وجود داره و غیره و غیره برسیم به اون مهدی ببینیم مهدی کیه؟ کجاه؟ و چیکار داره میکنه ولی پرونده منع تعقیب صادر میشه و ما بهش اعتراض می‌کنیم و پرونده میره دادگاه کیفری یک برای رسیدگی و اعتراض.

اعتراض ما هم پذیرفته میشه یه سری دلایلی داریم که آقا این موارد باید بررسی بشه دادسرا تحقیقات نکرده ما داریم یه جورایی وقت می‌خریم برای اینکه اطلاعات خودمون رو کامل بکنیم خودمون یه جاهایی باید به عنوان کارآگاه ورود کنیم توی پرونده و مدارک و مستندات به دست بیاریم دقیقا این پرونده همون نقطه هست.

پرونده برمی‌گرده به دادسرا برای یه سری تحقیقات خط‌شناسی بشه روی دست ببینیم خط کی هستش با چه خودکاری نوشته شده و اسلحه‌شناسی انجام بشه دوباره ببینن اون اسلحه از کجا خریداری ممکن شده باشه از چه کشوری وارد شده چندتا تیر ازش ممکنه شلیک شده باشه قبل از این حادثه و این موارد تو این فاصله هم ما داریم یه سری چیزهای دیگه رو رصد می‌کنیم.

تا اینکه یه اتفاق عجیب برای ما پیش میاد یه پرونده‌ دیگه‌ای که مربوط به یه موکل دیگه‌ ماست میره دادگاه نوشهر دادگاه حقوقی نوشهر چرا یک ملکی جابه‌جا شده و رفتن ابطال اسناد خواستن از این صحبت‌ها میبینیم که توی اون قرارداد اسم همین مهدی نوشته‌ شده اینجاست که می‌فهمیم که آهان  احتمالا مهدی یه ربطی به این قراردادها و این موکل دیگه‌ ما داره سریع راه میوفتیم میریم سمت نوشهر بررسی اون ماجرا اون ملک آدمهای اون پرونده رو پیدا می‌کنیم.

یه نفر به نام جلال اونجا هستش که سرش یه جورایی کلاه رفته پیداش می‌کنی تو با کی معامله کردی کجا معامله کردی میگه من بایه یه نفر معامله کردم که آدم کلاهبرداری یه سری شکایت ها توی پرونده‌های دیگه ازش شده الان کجا من می‌دونم خونش اینجاه. یه جایی سمت نوشهر تو یکی از شهرستان‌های نزدیک شماره تلفن ازش داری آره شماره تلفن هم ازش دارم اتفاقا این و فلان و یه سری اطلاعات ازش در میام سری برمی‌گردیم اداره‌ آگاهی با بازپرس پرونده هم صحبت می‌کنیم اطلاعات رو بهش میدیم بازپرس دستور میده نیابت میده که ما بریم نوشهر و اونجا بتونیم این آدم رو بگیریمش.

با بچه‌های آگاهی هماهنگ میشیم نامه به دادسرای نوشهر زده می‌شه می‌ریم اونجا و با اون آدمی که سرش کلاه رفته هماهنگ می‌کنیم اونم همراه ما دیگه بالاخره میدونه که اگه ما اینو یه جورایی گیرش بندازیم به نفع اونم هستش توی یکی از شهرستان‌های نوشهر میریم و میبینیم که بله یه ویلای درندشتی هستش پر از دار و درخت و این آدم اونجا مستقره.

خلاصه بچه‌های آگاهی می‌ریزن توی ملک مسلح و این آدم رو دستگیر می‌کنن مهدی که یک ساله ما دنبالشیم و نتونسته بودیم کشفش کنیم دستبند زده سوار ماشینش می‌کنن شبونه میاریمش تهران و بازداشت می‌شه تا فردا که جلسه‌ رسیدگی برگزار بشه. جلسه‌ بازجویی و تحقیقات از این آدم این آدم گردن نمی‌گیره نه من اصلا نمی‌دونم این کی هست و چی هست و چه جوری هست و خلاصه یه صحبت‌های خیلی مبسوطی باهاش انجام میشه و مشخص میشه که بله ایشون در تماس بوده یه اشتباهای عجیب غریبی هم می‌کنه توی روند بازجویی که اصلا اول انکار می‌کنه که این آدم رو یعنی مقتول پرونده‌ ما علی رو می‌شناسه که با یه سری تماس‌ها و حالا ارتباط‌ها و شواهدی که وجود داره معلوم میشه که این آدم با هم ارتباط داشتن.

بعد از یک ماه تقریبا تحقیقاتی که انجام میشه نهایتا مهدی لب به اعتراف باز میکنه میگه آره من با علی دوست بودم یک سال بیشتر نبود که می‌شناختمش از طریق یه واسطه‌ای با همدیگه آشنا شدیم کی؟ همون آدمی که توی بیمارستان و اینها داشت کارهای پزشکی قانونی و اینا رو انجام می‌داد و گفتش که علی خودکشی‌کرده.

من از طریق ایشون آشنا شدم با علی و با هم کار می‌کردیم چیکار می‌کردیم کار چاق‌کنی می‌کردیم ما پول‌های کلانی از آدمای مختلف میگرفتیم بابت مثلا موضوعات خیلی به قول معروف کلان البته مثلا یکی پاش گیر بود توی دادگستری یکی پاش گیر بود توی ناجا یکی باش گیر بود توی فلان ارگان و نهاد و سازمان و غیره و غیره ما به خاطر ارتباط‌های وسیعی که داشتیم میومدیم از آدم‌ها پول می‌گرفتیم و امورشون‌رو رتق و فتق می‌کردیم یه سری اسامی هم توی این ماجرا می‌بره که اسامی عجیب غریبیه ولی ارتباطی به پرونده قتل ما نداره.

میگه آره ما با اینا کار می‌کردیم علی هم همینجور بود شما برید یه بررسی بکنید خونه زندگیشون احتمالا اسناد و مدارک هم به دست میارید خونش کجا ما رفتیم خونش بچه‌های آگاهی میگن چیزی تو خونش نیست کدوم خونه رفتید؟ رفتیم خونه‌ ولنجک نه اشتباه رفتید باید برید سمت خونه‌ نونهالان مگه این آدم نونهالان خونه داره بله خونه‌دار کجاست فلان جا ابعاد جدیدی از این ماجرا کشف میشه میرن توی آدرسی که این آدم مهدی اعلام می‌کنه و در خونه قفله یه خونه‌ای که خونه‌ قدیمی هستش و سندش به نام یه آدمی که حالا کاری نداریم بهش و در رو میشکونن و وارد میشن و می‌بینن بله زونکن‌ها مختلف در مورد پرونده‌های متعددی که وجود داره که کارشون ر و فتق کرده.

مهدی میگه ما با هم این کار می‌کردیم سر یه پرونده‌ای ما یه پول دلاری کلانی گرفته بودیم و قرار بود که کار اون بنده خدایی که این پول به ما داده بود تو یه جایی انجام بدیم من یه ذره احتیاط می‌کنم نمی‌گم کجاها بوده برای اینکه دردسر نه برای ما بشه نه دردسر برای خانواده‌ حالا موکل و افراد دیگه.

ما این پول رو گرفتیم و قرار بود که برای اون آدم یه کاری انجام بدیم ولی نتونستیم اون آدم هم ما رو تهدید کرد به این ماجرا که میایم و همتون رو می‌کشیم و فلان و باید بریم پول جور کنید و از این صحبت ها. ما هم به علی گفتیم که علی باید این پول رو جور کنیم ولی گفتش که من که ندارم ما پول ها رو خرج کردیم بابت یه سری موضوعات نشده و فلان و این داستان‌ها چیکار بکنیم چیکار نکنیم من میدونستم که علی پولارو گرفته و احتمالا یه جایی چالش کرده.

شب باهاش قرار گذاشتم ساعت تقریبا فکر میکنم یازده شب بود سمت شهریار باهاش قرار گذاشتم و گفتم که بیا این پول ها رو جور کنیم با همدیگه بدیم به این بنده خدا شر این ماجرا بخوابه هر چی داری حالا خونه‌ ماشینی چیزی داریم می‌فروشیم و این کار می‌کنیم. علی به من گفت نه من این کار نمی‌کنم توی ماشین نشسته بودیم من سمت عقب ماشین سمت شاگرد نشسته بودم چون داشتم یه سری مدارک و این‌ها رو بررسی می‌کردم و علی هم راننده بود با همدیگه یه ذره جر و بحث کردیم نه داد و بیداد درگیری اتفاق نیفتاد.

اعتراف و حکم قاتل

علی گفتش که ببین اگه قرار باشه ما این پول بدیم هم تو رو می‌کشم همون آدمی که این پول به ما داده و از این صحبتها اسلحه‌ای که داشتم رو برداشتم و به سر علی از پشت از سمت راست شقیقه شلیک کردم و گلوله از اون ور سرش اومد بیرون وقتی شلیک کردم و گلوله از توی سرش رد شد و خون به سمت شیشه‌ راننده پاشیده شد فهمیدم که علی همونجا فوت کرده.

افتاد روی فرمون ماشین اسلحه رو گذاشتم روی کفی صندلی راننده و دستش رو هم آویزون کردم و در ماشین رو باز کردم و پیاده شدم هر چی وسایلم داشتم از توی ماشین بردم اون موقع من دستکش دستم بود همین میشه دلیلی برای دادگاه که نشون بده که با قصد و نیت قبلی اومده و قصدش قتل بوده.

اتفاق و حادثه نبوده واسه همین هیچ اثر انگشتی توی پرونده وجود نداره نه روی ماشین کفی ماشین نمیدونم روی صندلی‌های ماشین یا روی اسلحه یا حتی روی بدن مقتول پرونده‌ ما علی یه مسیر طولانی هم رفتم و هیچ اسنپ و ماشین و چیزی  هم نگرفتم برای اینکه ردی از من اونجا نمونه و موبایل با خودم نبرده بودم و آخرین تماس روز قبل از این ماجرا بود برای اینکه باهاش هماهنگی ها رو انجام بدم و بتونم ببینمش رفتم و تقریبا چندین کیلومتر که از اونجا فاصله گرفتم یه ماشین یه موتوری گرفتم و سوار موتور شد و اومدم سمت خونه و وسایلم برداشتم و رفتم سمت نوشهر و الان من یک سال در توی نوشهر دارم زندگی می‌کنم بعد از اون حادثه.

دیگه خبر ندارم واقعیتش چون نه موبایل درست درمانی داشتم که بتونم اطلاعاتی بگیرم هی خط عوض می‌کردم برای اینکه ردمو نزنن ولی متاسفانه سر این معامله و این اتفاقی که تو این پرونده‌ حقوقی افتاد پای من گیر شد. مهدی به موضوع قتل اعتراف و اقرار کرده و تقریبا همه چیز دیگه مشخصه پرونده‌ای که منع تعقیب خورده بود رفته بود دادگاه و برگشته بود حالا با قرار جلب به دادرسی قتل عمدی علی برمی‌گرده دادگاه.

تو جلسه‌ دادگاه حالا یه سری حرفها زده میشه یه سری انکارها می‌کنه یا این که قصد قتل نبوده و از این صحبت‌ها ولی دادگاه میگه که اولا تو اسلحه داشتی با اسلحه رفتی سر قرار موبایلت و نبردی دستکش دستت کردی و هزار تا از این موارد دیگه یعنی اینکه تو اومده بود که اون آدم رو بکشی یه نقطه‌ ابهامی وجود داشت روی دست علی که اسم این آدم نوشته شده بود از مهدی می‌پرسند که چرا اسم تو رو نوشته روی دستش نمی‌دونه و نقطه‌ تاریک داستان ما همینه.

تو نوشتی نه من ننوشتم این خط من نیست حتی یه سری از دست ‌نوشته‌های خودش میاره تو دادگاه نشون میده میگه خط من این شکلیه و خیلی هم حقیقتا  تفاوت داره با خطی که روی دست هست البته روی گوشت وقتی داری می‌نویسی خیلی خط تغییر می‌کنه چیزی که حالا توی کارشناسی‌های پرونده هم نوشته شده که خط قابل شناسایی نیست که مربوط به چه شخصیه.

و واسه همین ما هیچ وقت نفهمیدیم اون و کی نوشته شاید خود علی نوشته برای اینکه می‌دونسته میاد توی مسلخ و قراره که سلاخی بشه یا هر چیز دیگه دادگاه مهدی رو با توجه به اقرارهایی که وجود داره و حالا شواهدی که هستش به مجازات یک بار قصاص نفس محکوم می‌کنه.

خانواده‌ مقتول هم چیزی که می‌خوان و فقط میخوان و اصرار و اصرار دارن قصاص کردن این آدمه چون علی آدم شری نبود آدم بسیار آرامی بود و گرچه خونواده از کارها و حالا اون شغلی که داشت اطلاعی نداشتند ولی اون چیزی که توی خونواده بود بسیار آدم مظلوم و آرومی بود کار خودش و می‌کرد سرش به کار خودش گرم بود آدم بسیار درون‌گرایی بود و از دست دادن پسرشون براشون خیلی دردناکه.

این قصاص همچنان می‌ماند تا پرونده میره دیوان عالی کشور دیوان عالی کشور هم با توجه به اقرار تایید می‌کنه قصاص نفس رو علی بالاخره قاتلش رو پیدا می‌کنه شاید همون دست‌نوشته همون چیزی که روی دستش نوشته باعث میشه که ما ترغیب بشیم یا بریم دنبالش که ببینیم مهدی چیه ماجراش.

البته مهدی که میگم فامیلیش و هم نوشته و واسه همین کامله و ما می‌تونستیم یه چنین شخصیتی رو کشفش بکنیم و نهایتا مهدی هم یک سال توی زندان می‌مونه و خیلیم تلاش می‌کنه توی اجرا که از پرونده با همه‌ روابطی که داره دست و پا میزنه که بالاخره خودش رو از زندان رها کنه رضایت هم نمیاد بگیره شاید یکی از اشتباهات مهدی توی این پرونده اینه که دنبال رضایت نمیاد و تلاش می‌کنه از روابطش استفاده بکنه و خودش رو از زندان رها کنه ولی با توجه به اینکه پرونده یه ذره رسانه‌ای هم شده و نمی‌شد به این راحتی این آدم رو از مهلکه فراری داد حکم اجرای قصاص هم توسط دادستانی تایید میشه و توی زندان به دار مکافات و قصاص محکوم میشه و توی زندان به دار مکافات آویخته میشه و قصاص میشه.

الان علی و مهدی هر دو زیر خاک خوابیدن و دو تا خونواده داغدار شدن نمی‌دونم نتیجش خوبه یا بد اون دیگه قضاوتش با شماست ولی اون چیزی که برای من خیلی دردناک این روزها پرونده‌ جریانی امروز ماست که اون هم دقیقا همین شباهت داره گفتم شبیه یه دژاوو بود این پرونده ولی قاتل پرونده‌ ما احتمالا الان داره توی خیابون‌ها پرسه میزنه.

و سیستم قضایی دستش بهش نمیرسه و دلایلی هم متاسفانه براش وجود نداره تو انتهای این اپیزود هم یه تشکر می‌کنم از همه‌ شما که همراه ما هستید ما رو توی اینستاگرام و یوتیوب و جاهای دیگه که هستیم دنبال کنید و حمایت کنید که مهمترین حمایت شما همین که ما رو بشنوید و به دیگران معرفی کنید تا ما هم بتونیم با قدرت و انگیزه‌ بیشتری این مسیر رو در کنار شما ادامه بدیم.

این قسمت هفتاد و شش پادکست جنایی دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت و مدیریت پادکست جنایی دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود هفتاد و شش

مستندات این اپیزود شامل بیست و هفت عکس است.

مدارک گزارش کلانتری

1 مدرک گزارش کلانتری و گزارش اداره آگاهی
گزارش اداره آگاهی (1)
گزارش اداره آگاهی (2)
گزارش اداره آگاهی (3)
گزارش اداره آگاهی (4)
گزارش صحنه قتل (2)

مدارک مربوط به خودکشی

کلمه خودکشی (1)
کلمه خودکشی (2)
کلمه خودکشی (4)

مدارک تصویر جسد

تصویر جسد (2)
تصویر جسد (5)
تصویر جسد (6)

مدارک گزارش کالبد شکافی و جواز دفن

مدارک عکس دست مقتول

دست جسد مهدی

مدارک دادمامه کیفری یک

ایراد دادگاه کیفری یک صفحه اول

مدارک گزارش کلانتری

مدارک رسانه ای 1
مدارک رسانه ای 2

مدارک کشف قاتل

مدارک کشف قاتل

مدارک دادنامه ملک شمال

مدرک ملک شمال

مدارک عکس متهم

عکس متهم

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی یا اعطای وکالت به وکلای پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

مشاوره های حقوقی به صورت تلفنی و حضوری  میباشد.

تیم موسسه حقوقی دادپویان