اپیزود بیست و هشت قاتل خونسرد
در ساعت ۱۱/۳۰ مورخه ۸۴/۷/۱۷ به پایگاه انتظامی اتوبان کرج گزارش می گردد که در واحد یک شرقی- ساختمان بوی، عفونت به مشام می رسد.
مامورین به محل وارد شده و درب را باز نموده و با جسد زنی مواجه می شوند که خون آلود و به صورت دمر افتاده و یک قبضه چاقوی کوچک خون آلود نیز کنار آن وجود دارد، یک عدد شلوار مردانه نیز صورت جلسه شده.
هویت مقتوله شناسایی شده زنی هست به نام پریسا
سلام من سید محمد صادقی وکیل دعاوی کیفری هستم. مرداد 1402 هست و شما دارید قسمت بیست و هشتم پادکست دادپویان رو میشنوید. اخباری که از داعش همیشه میشنیدیم سر بریدن و مثله کردن بود و شاید باورتون نشه که تو همین شهر و کشوری که زندگی میکنیم یه عصبانیت بی جا میتونه هرکدوم از ما رو تبدیل به یه داعشی کنه که به راحتی سر کوچیکترین مسایل سر همو ببریم.
برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.
درگیری خانوادگی منجر به قتل
حالم بد میشه وقتی میبینم سر مسایل مالی یا خانوادگی جون یه آدم تلف میشه. شاید تجربه نکرده باشید. البته حتما تجربه نکردید، دیدن جسد جوون پر از خون یه آدم، که سر از تنش جدا شده و خون لخته شده تمام بدنشو گرفته.
اینجا قسمت بد ماجرا نیست قسمت بد ماجرا جایه که میفهمی برای دوزار پول یا یه درگیری ساده خونوادگی این اتفاق افتاده. وارد داستان این قسمت که بشیم تلخی این موضوع رو درک میکنید.
وقتی از همسایه سوال میکنن میگن که چهار روز قبل صدای کمک از این واحد شنیده اند. ولی متوجه موضوع نشده اند، از خانم (مریم م) یکی از همسایگان تحقیق شده گفته است چند روز قبل با خانم پ در حیاط برخورد کردم که ظاهرا با شوهرش مشکل داشته و بحث کرده بودند.
محمدرضا.م، یکی دیگر از همسایگان گواهی داده که روز پنج شنبه حدود ساعت 8/30 صبح، صدایی شنیدم و صدای خانم، بود تقاضای کمک می کرد.
مدت سه سال است که در اینجا زندگی می کردند. و حسین. ش، نیز شهادت داده که متهم با همسرش اختلاف داشتند، روز یکشنبه 84/07/17 بوی تعفن استنشاق،کردم.
به عنوان همسایه، به مدرسه فرزندشون رفتم که از بچه آنها خبری بگیرم، مدرسه از وجود بچه اظهار بی اطلاعی کرد.
آمدم به پلیس ۱۱۰ اطلاع دادم و پسرم که همبازی دختر آن ها بود شاهد درگیری بین زن و شوهر بوده. حسین.ش مجددا گفته است که آقای پ از برادر همسرش، خیلی شاکی بود و میگفت پول داده ام رفته ژاپن و او سرم کلاه گذاشته، حالا مجبورم برای مردم کار کنم.
جعفر. د، یکی دیگر از، گواهان گفته است که روز پنجشنبه ۸۴/۷/۱۴ ساعت 8/50 الی 9 صبح، بود صدایی شنیدم که استمداد می کرد دوبار صدا را شنیدم ولی چون صداهای دیگری در آن موقع بود خوب متوجه نشدم که از کجا کمک خواسته شد.
تا اینکه امروز همسایه ها متوجه عدم تردد این خانواده در چند روز اخیر شدند.
بوی تعفن به مشام رسید و شک کردیم و موضوع را اطلاع دادیم.
و در ادامه اظهارتش اینگونه می گوید:
به عرض میرسانم که: مدت کمی است که در این جا ساکن هستم ولی خانم مقتوله خیلی خانم با شخصیتی بود و بعد از شنیدن صدای کمک کمک، یک صدایی مثل افتادن سینی سنگین بر روی زمین به گوش رسید و یا اصابت چیزی به دیوار و من تشخیص ندادم که کدام واحد بود؟
فکر کردم، درگیری خانوادگی است.
و بازپرس از محل و جسد معاینه نموده و مشاهدات خود را در صورت جلسه پرونده منعکس و شلوار مشکی مردانه و دو عدد جوراب مردانه خون آلود در کنار جسد گزارش گردیده، آثار درگیری در خانه دیده نشده.
گزارش معاینه از جسد است در تاریخ 84/07/18 در پزشکی قانونی تهران تنظیم شده و ضمن تشریح جسد به دلیل فساد نعشی شدید در معاینه، ظاهری اثری از ضرب و شتم دیده نشده.
در گردن دو محل بریدگی عمیق که از سمت راست، گردن شروع شد و به طرف چپ و تا زیر گوش چپ و موجب بریدگی عناصر حیاتی گردن گردیده و یک بریدگی طولی به موازات بریدگی فوق الذکر در سمت چپ گردن دیده میشه. ساده تر که بگم یعنی سرش بیخ تا بیخ بریده شده و دو بریدگی در قفسه سینه گزارش شده.
پدر مقتوله شکایت خود را علیه متهم مطرح و گفته است که قاتل دامادم می باشد از او شکایت دارم.
تحقیقات وسیع انجام شده و به دلیل فقدان همسر و فرزند مقتوله در چهار روز اخیر مامورین شوهر مقتوله را متهم تشخیص داده و درصدد دستگیری او برآمده.
بریم سراغ شوهر پریسا یعنی ناصر
برادرش تعریف میکنه میگه بعیده ربطی به ناصر داشته باشه روز حادثه خونه ما بود.
ناصر تعریف میکنه: ساعت ۹ صبح خانه برادرم رسیدم که مادرم هم آنجا بود رفتم نان خریدم و خیلی خونسرد بودم صبحانه خوردیم و رفتم آرایشگاه اصلاح کردم و آمدم خانه برادرم و سرم را شستم گفتم میروم به مدرسه تا ماریا را بیاورم ساعت 11/30 بود که مدرسه گفتند: حالا درس، دارد زنگ که خورد او را آوردم به منزل برادرم و ناهار خوردیم.
به قصد خانه خودمان، خارج شدیم البته ماریا را خانه برادرم گذاشتم و آمدم خانه و لباس برداشتم و مدارک را هم برداشتم و ماریا را هم برداشتم با هم به تبریز رفتیم.
ماشین را در نمایشگاه فروختم و یک سره به قصر شیرین و کربلا رفتیم. سه روز بودیم و برگشتیم.
چیز که به نظر میرسه اینه که ناصر ارتباطی به قتل نداره و روز حادثه هم احتمالا خونه نبوده یا حداقل ساعت قتل مشخص نیست چون چند روز بعد جسد پیدا شده و ساعت دقیق قتل معلوم نیست تا اینکه دایی متهم حرفایی میزنه که قفل ماجرا باز میشه.
دایی متهم گفته است که ساعت ۱۷:۰۰ روز 84/07/17 خواب بودم، ناصر خونمون زنگ زده و مرا از خواب بیدار کرد او در تلفن: گفت دایی از تهران خبر داری؟
گفتم نه او گفت من روز سه شنبه پریسا را کشتم و کلید را در جا کفشی خانه دم در گذاشتم و ماریا را از مدرسه برداشته و فرار کردم.
از شما خیلی دور هستم تو فقط تهران برو بگو شلوغ پلوغ نکنند من از قانون نمی ترسم ده پانزده روز دیگر خودم را معرفی می کنم بعد شماره موبایل مرا گرفت و گوشی را قطع کرد.
برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.
معرفی قاتل به آگاهی
دقیقا 10 روز بعد متهم خود را به اداره دهم، آگاهی معرفی نموده و گفت: با همسرم اختلاف داشتم و در دادگاه هم این را میگویم.
و در اولین تحقیق چنین گفته است شغلم رانندگی است ساعت ۸:۱۰ از تبریز به خانه رسیدم بچه مدرسه بود.
از درب که وارد شدم درگیری شروع شد البته اختلاف به چهار ماه قبل برمی گردد.
پریسا بهم گفت: کجا بودی؟ درگیر شدیم او داد و بیداد می کرد، من پنجره را بستم باز هم او سرو صدا می کرد و فحاشی نمود. با مشت در دهان او زدم روی زمین افتاد دهانش پر از خون شد و باز با دهان خون آلود فحاشی کرد.
چاقو روی اپن آشپزخونه بـود، برداشتم، او هنوز روی زمین افتاده بود. چاقو را دید، بلند شد، گفتم: یک کلمه دیگر حرف بزنی، میزنم. گفت تو مرد نیستی تو جرات زدن نداری.
لعنت به پدرت اگر نزنی، چاقو را به پهلوی او زدم جیغ زد، کمک، دهانش را گرفتم چاقو را کردم در گلو او دست و پا میزد یکی هم زدم به پای او و او هنوز دست و پا می زد دوباره چاقو را به گلویش زدم دیگر دست و پا نزد.
بلند شدم و چاقو را گذاشتم روی جنازه، لباس هایم خونی شده بود درآوردم و رفتم دوش گرفتم و لباسهایم را عوض کردم و فرش را روی جنازه کشیدم و پشتی را هم گذاشتم، بیرون آمدم ماشین را روشن کردم. رفتم خون برادرم و داستانی که برادرم براتون تعریف کرده.
وقتی از سفر برگشتم خودم را معرفی کردم.
و وقتی علت این ماجرا رو ازش میپرسیم ناصر جریان پرداخت پول به برادر پریسا را تعریف میکنه و طلبی که ازش داشته و نمی داده و آن را دلیل درگیری با همسرش پریسا اعلام میکنه. البته چیزی که از پرونده معلومه اینه که با همدیگه اختلافای جزیی داشتن که البته تو هر خانواده ای هست ولی جرقه اش طلبیه که از داداشش داشته.
ناصر پیش بازپرس همین اقاریر را تکرار و اتهام قتل عمدی همسرش را پذیرفته است.
بر طبق گزارش اداره پزشکی قانونی تهران، متهم از سلامت روانی برخوردار است و علامتی از جنون و یا اختلال حواس در وی مشاهده نشده است.
نهایتا ناصر جریان واقعه را بازسازی کرده و تصاویری از این صحنه گرفته شده که متهم لحظه به لحظه واقعه را تشریح و چگونگی بریدن گردن مقتوله را به تصویر کشیده. و میگه 3 – 4 تا ضربه با چاقو زدم یه چاقو کوچک و دسته نقره ای یا مشکی بود یکی به پا و دو تا به گردن و یکی به پهلو، چون زیاد تکان می خورد، گلوی او را بریدم و دیگر یادم نمی آید که چه کردم.
اولیاء دم خداداد (پدر) و خانم فرنگیس.ع (مادر) در نزد بازپرس ضمن تکرار شکایت درخواست قصاص را نموده اند.
یه نفر از طرف معاون دادستان به عنوان قیم اتفاقی ماریا، تعیین گردیده و درخواست قصاص متهم را کرده و اولیاء دم میگن حاضر هستند که تفاضل دیه و سهم صغیره را نیز پرداخت نمایند و متهم نیز در جریان دادرسی با قبول اتهام قتل عمدی همسرش جریان واقعه را مجددا تشریح و در مقام بیان آخرین دفاع اظهار نمود که نفهمیدم چه عملی مرتکب شده ام.
برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.
درخواست قاتل
من پریسا رو دوست داشتم. اختلاف داشتیم ولی نه انقدر که حاضر باشم جونشو بگیرم. من از پریسا یه دختر دارم که همه زندگی منه و حاضر نیستم هیچی رو با این دختر عوض کنم. میدونم مادر پدر پریسا از من نمیگذرن.
تنها درخواستی که دارم اینه که مادر پریسا از بچه من نگهداری نماید.
جلسات دادگاه که تموم میشه. هیچ ابهامی تو پرونده نیست. اقرار وجود داره و نظریه پزشکی قانونی که سلامت ناصرو تایید میکنه و ضربه هایی که مستقیم به شریان های حیاتی پریسا زده و باعث قتلش شده.
دادگاهم با توجه به کشف جسد که بعد از حدود 4 روز بر اثر تعفن، همسایگان متوجه شده و مراتب را گزارش نموده اند و کشف چاقوی آلت قتل در صحنه و با التفات به اظهارات گواهان و اینکه از جهاتی درگیری مقتوله را با متهم احساس کرده اند و شنیده اند که شخصی استمداد می نماید ولی به علت وجود سرو صدای زیاد متوجه نشده اند که صدا از کجا به گوش می رسد.
و همچنین اظهارات آنان بر وجود سابقه اختلاف بین متهم و مقتوله تایید میکنه و احتمالا درگیری شدید بین آن دو به وقوع پیوسته و به محض افتادن مقتوله، سر او بریده شده و به قتل رسیده است و با توجه به اظهارات دایی متهم و اینکه گفته های او در جلسه دادرسی از سوی متهم هم مورد تایید قرار گرفته و متهم تلفنی به او گفته است که همسرش را به قتل رسانیده و در همه مراحل اعم از تحقیقات و جلسه دادرسی و اینکه این اقاریر متهم با اوضاع و احوال هم کاملا مطابقت دارد.
و از جهاتی با گفته های شهود منطبق هم میباشد چون یکی از موضوعاتی که تو کشف جرم توسط مجرم لازمه اوضاع و احوال قضیه است یعنی باید دلایلی که وجود داره با اوضاع و احوال پرونده همخونی داشته باشه.
ممکن یه نفر اقرار کنه ولی با دلایل دیگه که میسنجیم همسو نباشه و مثلا یه جرمی رو الکی گردن گرفته باشه ولی درمورد ناصر اوضاع و احوال به هم میخونه و همینطور سلامت روانی ناصر که تایید شده خصوصا اینکه متهم به صراحت بیان کرده که پس از وقوع قتل آنچنان خونسرد رفتار نمود که هیچ کس حتی خانواده خودم متوجه موضوع نشدند و یک ذره در حالت من تغییر حاصل نشده بود.
دادگاه ادعای وکیل وی که در جلسه دادرسی گفته است که احتمال دارد متهم در لحظه ارتکاب، قتل مبتلا به جنون شده باشد و نیز به نظر میرسد تاثیری در ماهیت امر نمیتواند داشته باشد.
زیرا آن طور که خود متهم در تحقیقات انجام شده بیان کرده و در جلسه دادرسی هم آن را تکذیب یا انکار ننموده صراحتا اعلام کرده که اعمال ارتکابی را با حوصله و به دقت انجام داده به طوری که پس از وقوع قتل چون شلوار و جوراب هایش خونی بوده از تنش در آورده و حمام گرفته و سپس به خانه برادرش رفته نان تازه خریداری کرده و صبحانه را میل نموده.
و سپس به قصد برداشتن دخترش روانه مدرسه شده و مجددا برای برداشتن لباس لازم به خانه مراجعه نموده و در واقع او با فکر و اندیشه سالمی اقدامات بعد از قتل را انجام داده است.
بعدم توضیح داده بعد از اینکه با ضربه ای مقتوله را به زمین انداخته و درحالی که چاقو را بر روی گردن مرحومه گذاشته و از وی میخواهد که به فحاشی و جیغ زدن خود ادامه ندهد که اگر این کار را بکند او را خواهد کشت و چون مقتوله در فحاشی و سرو صدا اصرار داشته او سر مرحومه را بریده و این امر مؤید آن است که متهم بدون تفکر و قبل از طی این مراحل سر مقتوله را نبریده بلکه وقتی او به تهدیدات متهم توجه ننموده درصدد ایفاء عهد و قرار خود برآمده.
و با چاقویی که بر روی گردن مقتوله نهاده بوده آن را بریده و این عمل نمیتواند در یک لحظه انجام شود که بتوان گفت متهم در یک لحظه مبتلا به جنونی آنی شده خلاصه قتل عمدی متهم ثابت و محرز می باشد.
حکم بر محکومیت متهم به یک بار قصاص نفس ازبابت قتل عمدی همسرش پریسا صادر و اعلام مینماید.
اولیا دم هیچ وقت از ناصر نمیگذرن ماریا رو میبرن خونه و سعی میکنن از پدرش که الان یه قاتل خونسرده دور کنن و نهایتا ناصر صبح سه شنبه تو زندان رجایی شهر تو خنکای صبحگاه اعدام میشه.
این قسمت بیست و هشت پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود بیست و هشتم
مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.
مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری
اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.
درج دیدگاه