اپیزود سی و شش استخوان شکسته
اپیزود سی و شش استخوان شکسته: همیشه رفتار بچههای آگاهی برای من قابل تحسین بود البته قاعدتا همشون نه ولی خیلی از جرایم به خاطر همین اقداماتی که بچههای آگاهی انجام میدن و باعث کشف جرم میشن چه تحقیقات میدانی که میکنن چه استعلامهای که پیگیری میکنن و چه اقرارها و اعترافهایی که از متهمین پرونده میگیرند.
یکی از بچههای آگاهی به من میگفت من اگر بچه ام یه خطایی بکنه تا بهش تشر نزنم به من راستشو نمیگه، مجرم حرفهای میارن اینجا و من چجوری میتونم با آرامش ازش اعتراف بگیرم داستان این قسمت پادکست دادپویان دقیقا ماجراش یکی از همین اعترافهایی که بچههای آگاهی از یه حقوق متهم به سرقت میگیره و منجر به این پرونده میشه.
سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری هستم شما قسمت سی ششم پادکست دادپویان میشنوید ماجرای یک قتل که ناشی از یه رفتار عجیب توی آگاهیه، ساعت ده صبح به بچههای آگاهی گزارش میشه که دوتا از متهمین پرونده سرقت توی خونهای هستند و باید برن اونجا و عملیات انجام بدن.
برای مشاوره قتل، میتوانید با وکیل قتل تهران در تماس باشید.
بازجویی قبل از مرگ
بچههای آگاهی هم تقریبا ساعت ده صبح میرن توی محل و رضا و مجتبی رو دستگیر میکنن و میرن اداره آگاهی، ازشون تحقیقات میشه و اونا هم به یه سری از سرقت اعتراف میکنن تو گزارش پرونده آگاهی نوشته شده که ساعت یازده و نیم شب مجتبی برای تحقیقات اومد توی بازداشتگاه تحویل گرفته شد و دوستش همراهش بود بازجویی کردن ازشون رضا به دوازده فقره سرقت منزل و مغازه اعتراف میکنه و متهم دیگه یعنی مجتبی به خاطر فحاشی و عربده کشی مجبور میشن با دستبند دو تا دستش به میلههای تخت اداره آگاهی ببندن.
به سه تا فقره سرقت اعتراف میکنه ولی چون توی تحقیقات حالش بهم میخوره به اورژانس اطلاع میدیم بعدم مطلع میشیم که دچار ایست قلبی شده و فوت کرده، این گزارشی که اداره آگاهی بابت فوت مجتبی داده، بازپرس کشیک ویژه قتل میاد برای تحقیقات میاد تو محل و میبینه که بله جسد این آدم کنار بازداشتگاه افتاده و آثار زیادی از ضرب و جرح و کبودی و سیاهی موقع بازجویی رو بدن این آدم وجود داره.
همه اینها صورت جلسه میشه و پرونده میره اداره آگاهی، یه صندلی شکستهای هم گزارش میشه که گویا توی محل بوده و یه صندلی سازی اومده اون تحویل گرفت از صندلی ساز تحقیق میکنه میگه که آره یه صندلی شکستهای رو تقریبا ساعت دوازده ظهر بود آوردن تحویل من دادن من نمیدونم یه سربازی بود تحویل گرفتم که تعمیرش کنم و تحویل اداره آگاهی بدم.
افسر آگاهی شخصی به نام علی، علی ازش تحقیقات میشه و میگه که آره ما آوردیمش برای تحقیقات، تحقیقات ما تقریبا تا ساعت پنج صبح طول کشید پنج صبح دیدم که حالش بد شده زنگ زدم به اورژانس بچههای آگاهی تحویل اورژانسش دادن و رفتن بیمارستان و متوجه شدیم که فوت کرده.
بازپرس توی تحقیقاتش نوشته که آثار ضرب و جرحی که منجر به قتل شده توی بدنش وجود داره یعنی معلومه که آسیب جدی دیده موقع بازجویی، از رضا که یکی از همون همدست های همین متهم بوده تحقیقات میشه میگه که ما دو تا رو آوردن توی اداره آگاهی من با مجتبی روبرو کردن و افسر آگاهی شخصی به نام علی اومد و از ما تحقیقات کرد.
ما رو بستش به بالای نردهها به صورت صلیب آویزونم کرد و با صندلی و کابل و اینا شروع کرد ما رو زدن، یازده شب بود، دوباره من و مجتبی رو بردن به صورت صلیب آویزون کردن و شروع کردن از ما اعتراف گرفتن افسر پرونده به ما گفتش که این شیشه نوشابه رو میبینی،میکنم داخل رودههاتون باید اعتراف کنید.
و حسابی ما رو با کابل و شیلنگ شروع کرد به زدن، ساعت یک شب من و آورد پایین و بردش توی یه اتاق دیگه ولی مجتبی تقریبا تا صبح اون بالا بود و شروع میکرد داد و بیداد کردن، بهش میگفت اگه اعتراف نکنی شلوارت در میارم، همین کارم کرد.
ساعت پنج صبح بود هی صدا میکرد مجتبی میگفت خدایا کمکم کن یا ابوالفضل داد میزد بعد اذان صبح دیگه صدایی ازش در نیومد بعدم که بچههای اورژانس اومدن و مجتبی رو بردن از یکی از سربازهای بازداشتگاه تحقیقات میشه میگه ساعت دوازده شب بود که جناب سروان اومد من صدا کرد من با لباس راحتی بودم گفتش بیا این متهم تحویل بازداشتگاه بده من بیست دقیقه معطل شدم دیدم نیاورد گفتش که تو برو من یه سری سوالاها ازش دارم خودم سوالا رو میکنم و بعد میبرم و تحویلش می دم.
دیگه هیچ اطلاعی از ماجرا ندارم تا اینکه پنج صبح بود و دیدم که حالش بهم خورده از دهنش کف بیرون میاد و دل درد و کلیه درد داشت و تحویل اورژانسش دادن، از پدر متوفی هم سوال میشه و اونها میگن که بچه ما پیک موتوری بوده مسافرکش بوده اصلا دزد نبوده و تقاضا داریم هر کسی که این بلا را سرش آورده به جزاش برسه.
دو تا از مامورایی که همراه مقتول هم بودن ازشون تحقیقات شده یه نفر به نام هادی و غلامرضا و جریان دستگیری رو توضیح میدن میگن ما تقریبا ساعت سه ظهر بود که اوردیمشون تو اداره آگاهی دادیم ساعت ورود خروجشون اینجوری اعلام میکنن و دیگه مام تحویل دادیم و رفتیم.
برای مشاوره حقوقی، میتوانید با وکیل قتل در تهران در تماس باشید.
یادمه تو بازداشتگاه بودم من نمیدونم فقط وقتی که تحویلش دادن از ساعت پنج صبح تحویل دادن به بازداشتگاه هی داد میزد گریه میکرد میگفتش که بدن درد دارم من گناهی ندارم و تا تقریبا صبح، ما این ناله رو ازش میشنیدیم از توی بازداشتگاه، بعدم که تقریبا اذان صبح شددیگه صدا قطع شد.
گزارش پزشکی قانونی در مورد قتل
گزارش پزشکی قانونی هم وقتی بررسی میشه گفت که علت مرگ نارسایی تنفسی شکستگی دندهها به خاطر اصابت جسم سخت به قفسه سینه، پدر متوفا دوباره تو بازپرسی احضار میشه برای اینکه شکایتش پیگیری کنه و اعلام میکنه که میگه مادر متوفی هم فوت کرده.
من قتل رو میندازم گردن دستگاه قضایی ادعای من اینه که مادرش به قتل عمد رسیده تقاضای قصاص یا دیه یا هر چیزی که دادگاه تعیین کنه دارم. پرونده قرار جلب به دادرسی میخوره ولی نه تحت عنوان قتل عمد بلکه قتل شبه عمد برای این که میگن قتل عمدی اتفاق نیفتاده.
وکلای اولیای دم، اعتراض میکنن به این قتل شبه عمد و میگن قطعا قتل عمد بوده چون رفتار افسر آگاهی رفتار کشندهای بوده با چه میدونم کابل و سیم و اینها در حالی که دستش بسته بوده به شدت این آدم مورد ضرب و جرح قرار داده این رفتار، رفتار نوعا کشنده ای، و پرونده بررسی میشه مجددا میره دست دادیار اظهار نظر یعنی کسی که باید با نظر بازپرس موافقت یا مخالفت بکنه.
و اون هم اعلام میکنه میگه که با توجه به اینکه رفتار، رفتار نوعا کشنده ای هست و وقتی سوابق مقتول بررسی میشه یعنی مجتبی این آدم کسی نبود که سابقه کیفری خیلی جدی در مورد سرقت داشته باشه اصلا سابقه کیفری نداره و خودش هم به یه چندتا سرقت اعتراف کرده تو همین پرونده.
وقتی اعتراف وجود داره دیگه لازم نبوده که انقدر مورد شدت ازش اعتراف گرفته بشه و ضرب و جری صورت بگیره پرونده دوباره برمیگرده و اعتراض وکیل اولای دم پذیرفته میشه و پرونده با اتهام قتل عمدی میره دادگاه برای رسیدگی. نهایتا با همه این کش و قوس ها پرونده با اتهام قتل عمدی میره دادگاه و اولیای دم هم میان تو جلسه رسیدگی و اعلام میکنن میگن ما قصاص طرف میخواهیم.
و علی متهم پرونده هم میاد انکار میکنه میگه چون متهم یعنی اون متوفی منظورش شخص شروری بود و ما مجبور بودیم دستشو با دستبند به صورت قپونی ببندیم شاید خودشو به اطراف و وسایل اونجا زده و خودش باعث مجروح شدن خودش شده، ساعت 5 صبح هم که حالش خراب شد سرباز دستاش و باز کرد و تحویل اورژانس دادیم ولی متاسفانه کار ساز نشد اون فوت کرد.
متهم میگه که دستاش بسته بود ولی پاهاش روی زمین بود آثاری که در روی بدنش ایجاد شده یه سری کبودیهای ریلی مانند بهش میگیم که این کبودیهای ریلی به خاطر رفتار خودش که بدنش و کشیده به جاهای مختلف حالا اون میزی که وجود داشته چمیدونم اون تختی که وجود داشته من قتلی انجام ندادم من قصد قتل نداشتم.
دادگاه با همه این اوصاف اقدام میکنه به صدور رای اینجا ما دو تا رای داریم یه رای اکثریت داریم و یه رای اقلیت، رای اکثریت مورد تایید قرار میگیره و همون میشه محکومیت متهم پرونده ما یعنی علی، اتهام پرونده قتل عمدی مجتبی به خاطر وارد کردن ضربات به بدنش اعمال شکنجه و اذیت و آزار به قصد گرفتن اقرار با توجه به محتویات پروندهای که وجود داره و اینکه دستگیری مقتول یا همون کسی که فوت کرده و دوستش رضا نشون میده که اینها بدون هیچ درگیری یا اغتشاشی دستگیر شدن.
ما درگیری توی صحنه دستگیری نمیبینیم، وقتی که آوردنش توی اداره آگاهی ما درگیری باز هم نمیبینیم مقاومتی وجود نداره و بدون مقاومت در اختیار ماموران آگاهی قرار گرفته و تنها مقاومتش اینه که صورت جلسه اون اقرار و امضا نکرده کار دیگهای نکرده، بازپرس پرونده هم توی دستور اولیش گفته بوده که بدون این که تحت فشار یا شکنجه باشه ازش اقرار بگیرید.
این حتی توی پرونده هست یعنی اینکه متهم پرونده ما یعنی علی که متهم به قتله برخلاف دستور بازپرس و خارج از اوقات عادی و اداری اصلا به اعتراف از این آدم مشغول بوده صبح اومدن تقریبا ساعت یازده عملیات انجام شده تقریبا ساعت سه اینها رسیدن اداره آگاهی ازشون تحقیقات شده تا ساعت یازده شب و پرونده باید دیگه تموم میشه کارش میفرستادند دادسرا برای رسیدگی.
ولی ما میبینیم ساعت یازده تازه تحویل افسر آگاهی یعنی علی میشه برای اینکه ازشون اعتراف بگیره تا ساعت پنج صبح، این زمان، زمان بسیار غیر معقولیه و اصلا اجازه نداره افسر آگاهی تو این زمان ازش تحقیقات بکنه مگر این که حالا یه شرایط ویژهای وجود داشته باشه مثل پروندههای قتل سریالی که حساسیت وجود داره بازپرس دستور ویژه میده در مورد تحقیقات.
برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.
سرقت معمولی
در مورد پروندهای که ما الان داریم پرونده سادهای بوده یه سرقت معمولی بوده نیاز نبوده که تا پنج صبح دست بسته اون آویزونش بکنن و ازش اقرار و اعتراف بگیرن طبق اطلاعاتی هم که تو پرونده وجود داره موقعی که داشتن بازجویی میکردن فقط یه نفر توی اتاق بازجویی بوده یعنی اینکه علی متهم الان پرونده ما، کس دیگهای باعث این آزار و اذیت نشده.
برای مشاوره سرقت، میتوانید با وکیل سرقت در تهران در تماس باشید.
خودشم البته اعتراف کرده دیگه گفت من این رو زدم چون شرارت میکرد این داستان ها، پس قاعدتا متهم دیگهای ما در مورد قتل این فرد نداریم اقراری هم که رضا انجام داده که تا صبح این آدم رو داشته میزده و صداش رو میشنید تو اون اتاق نبوده، اینم با اوضاع و احوال قضیه ما همخونی داره این که با صندلی زده باشه که اون صندلی شکسته رو برداشتن بردن تعمیرات البته واقعیت نداره.
این مرتبط به ماجرای ما نیست چون ساعت تقریبا دوازده ظهر صندلی رو و صندلی ساز تحویل میگیره پس با صندلی زده نشده ولی با توجه به اینکه دستش بسته بوده و آثار کشیدگی توی دستش وجود داره و ضرباتی که به پهلو و سینه مجتبی مقتول وجود داره نشون میده که با آثار تهاجمی که متهم پرونده داشته، قتل اتفاق افتاده.
بقیه کسایی که توی بازداشتگاه اداره آگاهی بودن هم این شهادت رو دادن گفتن که وقتی آوردنش بدنش کاملا کبود شده بود و ناله میکرد و میگفتش که من چه گناهی کردم که باید اینجوری منو بزنن که یکی از همدستاش میگه که من دستشو بوسیدم و گفتم که ایشالله بعدا از خجالتش در میام.
و این نشون میده که توی بازداشتگاه مورد ضرب و جرح قرار گرفته و همبندی هاش میگفتن که وقتی اومده بود میگفتش که تو باید اقرار کنی که بیش از پنجاه تا سرقت انجام دادی و حتی این صدای این حرف میومد که افسر آگاهی داشته میگفته که آقا تو پنجاه تا اقرار کن من آزادت میکنم.
و هی میزدتش این صدا توی محوطه بازداشتگاه و اداره آگاهی میومده کبودیهای ریلی که روی بدنشه اصلا دلالت بر این میکنه که یک نفر دیگهای به طرف آسیب زده نه اینکه خودش به در و دیوار زده باشه افسر آگاهی میگه که ما تو خونش یک قمه هم کشف کردیم و این آدم آدم شروری بوده ولی هیچ آثاری از حالا گزارش در مورد قمه یا موارد این چنینی اصلا توی پرونده وجود نداره و اینم داره دروغ میگه در مورد این موضوع.
دادگاه میگه نهایتا نیاز نبوده که وقتی اعتراف کرده به چند تا سرقت از ساعت یازده و نیم شب تا صبح بیش از پنج ساعت این آدم رو مورد ضرب و جرح قرار بگیرند، این نشون میده که این آدم خارج از عرف اقدام به این کار کرده نهایتا دادگاه با توجه به شکایت اولیای دم و محتویات پرونده اعلام میکنه میگه که بزهکاری این آدم یعنی مجرم بودن علی مشخص و محرزه، و با توجه به اینکه خارج از روال قانونی باعث مرگ این آدم شده ولی میخواسته فقط از اعتراف بگیره یعنی قصدش کشتن نبوده.
ولی چون متهم پرونده سرقت یعنی مقتول تمکین نمیکرده و اقرار نمیکرده اینم اون رو مورد ضرب و جرح قرار داده ولی رفتارش رفتاری نیست که نوعا کشنده باشه خصوصا اینکه متوفی آدمه جوان و تنومندیه و اولا به راحتی زیر بار اعتراف نمیره ثانیا با ضرباتی که بهش زده شده اصولا قتلی اتفاق نمیافتاده.
برای مشاوره حقوقی سرقت، میتوانید با وکیل سرقت در تماس باشید.
توی پروندههای قتل ما چند مدل قتل داریم دیگه یه قتل عمد و شبه عمد و خطای محض توی قتل های عمدی باید یا من قصد قتل یه نفر رو دارم و حتی رفتاری که انجام میدم نوعا کشنده نیست یا اینکه من نه قصد قتل ندارم ولی رفتار من نوعا کشنده هست، مثلا با ضربات متعددی که اصولا کشنده هستش یه نفر رو میزنم یا با چاقو مثلا تو قلبش گردنش جایی میزنم قصد قتل ندارم ولی رفتار من نوعا کشنده هست.
حالا اگر قصد قتل نداشته باشم و رفتار من هم نوعا کشنده نباشه قتل، عمد نیست دادگاه هم با همین استدلال حکم به قتل غیرعمد یا شبه عمد میده و محکوم میکنه علی متهم پرونده رو به پرداخت یک فقره دیه کامل مرد و با توجه به اینکه قتل شبه عمد هم حبس داره اون رو به سه سال حبس محکوم می کنه.
یه نظر اقلیتی هم وجود داره تو این پرونده که اعلام میکنن میگن قتل قتل عمد و رفتار رفتار نوعا کشنده ای هست با توجه به اینکه دستبند بهش زده بودند و یه حالت خیلی نامتعارفی بسته شده بوده و اون ضربات میتونستن نوعا کشنده باشه حالا توجهی به این نظر اقلیت نمیشه پرونده دیوان عالی کشور هم تایید و نهایتا حکم حبس اجرا میشه.
به علاوه دیه ای که حالا باید به اولیای دم پرداخت کنه چیزی که من از این پرونده میفهمم برخلاف خیلی از پروندههایی که بچههای آگاهی تونستن پروندههای قتل رو کشف کنند و قاتل رو پیدا بکنن ولی این پرونده روی یک موضوع خیلی سادهای به نام سرقت که خیلی سرقت پیچیدهای هم نیست و طرفم اقرار کرده منجر به قتل یک متهم میشن این رفتار، رفتاری که به من نشون میده که من نباید جرم انجام بدم، و گیر بچههای حالا آگاهی یا اصلا پام به دادگاه باز نشه چون اگر پاتون به دادگاه باز بشه اتفاقی که میوفته اینه که اگر آسیبی نبیند حداقل زمان و هزینه و عمرتون رو از دست میدید.
این قسمت سی و شش پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود سی و شش
مستندات این اپیزود شامل دو عکس است.
مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری
اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.
جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.
درج دیدگاه