کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود شصت و هفت صندلی عقب

اپیزود شصت و هفت صندلی عقب: جسد یه مرد جوونی کنار جاده شهریار به رباط کریم تو قسمت خاکی جاده پیدا میشه مامورای کلانتری میرن و متوجه میشن که جسد یه مرد جوون حدودا سی ساله که طاق باز روی زمین افتاده و هیچ آثار جدی درگیری توش وجود نداره اما دستاش با طناب بسته شده و جسد رو می‌فرستن پزشکی قانونی توی پزشکی قانونی میگن مقداری ساییدگی تو سمت راست صورت و پشت کمر و کتفاش هست.

جمجمه دچار خون ‌مردگی شده تو کالبدشکافی میگن صدمه‌ کشنده‌ای مثل پارگی امها احشام و خونریزی داخلی پیدا نشد توی آزمایش‌های سم‌شناسی هشت میلیگرم الکل توی خونش پیدا میشه که میگن می‌تونه به دلیل فساد پس از مرگش باشه یعنی جمود نعشی که اتفاق میفته.

البته تو خونش مورفین کشف میشه که نشون میده در زمان حیاتش مواد مصرف می‌کرده تو آسیب ‌شناسی هپاتیت میگن که یه هپاتیت مزمن پایدار داره که میگن البته به دلایل مختلف می‌تونه باشه ممکنه به دلیل اعتیادش باشه یا هر چیز دیگه‌ای.

نهایتا پزشکی قانونی اعلام می‌کنه که علت مرگ یا اصابت ضربه به نقاط حساس سر و شوک وقفه‌ای که باعث مرگ شده یا به خاطر ضربه به نقاط حساس سر و وقوع ضربه‌ مغزی و بیهوشی و به خاطر قرار گرفتن این فرد بیهوش تو صندلی عقب اتومبیل به صورت غیره صحیح و انسداد راه‌های هواییش رخ داده علت مرگ انسداد مجاری تنفسی و خفگیه.

سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت شصت و هفتم پادکست جنایی دادپویان رو می‌شنوید باز هم قتل و باز هم جنایت. این پرونده پرونده‌ای که به دلیل اشتباهاتی که قاتل پرونده می‌کنه سریع کشف میشه تحقیقات خیلی زود ادامه پیدا می‌کنه ولی تو ادامه‌ بحث فنی داره که آیا اصلا قتلی اتفاق افتاده یا نه قتل عمده یا غیر عمد و صحبت‌های فنی حقوقی که این پرونده از نظر فنی خیلی چالش ‌برانگیز می‌کنه و وکیل رو به چالش می‌کشونه برای ما خیلی کمک کننده است و شاید بگیم جذاب.

البته از نظر حقوقی خیلی از وکلای ما تو موسسه‌ حقوقی دادپویان با همین بحث‌های حقوقی سعی می‌کنن یا قضات مجاب کنن که قتلی اتفاق افتاده یا نیفتاده فرقی نمی‌کنه از ناحیه‌ قاتل باشه یا از ناحیه‌ مقتول این پرونده هم دقیقا از همون مدل پرونده‌هاست خیلی از این پرونده‌ها رو ما توی موسسه می‌شینیم و با همدیگه همفکری می‌کنیم بررسی می‌کنیم یک جور مباحثه راه می‌ندازیم و به شور می‌زاریم تا اینکه بدونیم چه جوابی توی جلسات رسیدگی باید بدیم این کمک می‌کنه تو هر پرونده ما دفاعیات قویتری داشته باشیم هر چه قدرت مون بیشتر باشه پرونده با مسیر قوی‌تر و درست‌تری پیش میره.

البته اگه راهکاری براش باشه اگه راهکاری نباشه خود من به عنوان وکیل اصولا توی پرونده ورود نمی‌کنم سعی می‌کنم حالا یه مشاوره‌ای بدم یا یه راهکاری اگر برای ادامه‌ مسیر موکل وجود داره شما هم اگه سوالی دارید می‌تونید از دوستان و وکلای ما تو موسسه‌ حقوقی دادپویان بپرسید. و در تماس باشید باهامون فکر می‌کنم خیلی بتونه بهتون کمک کنه تو روند پرونده‌ها اینستاگرام مونم توی صفحه‌ دادپویان دنبال کنید اونجا هم می‌تونه خیلی مطالب حقوقی جذابی رو برای شما داشته باشه.

جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل قتل میتوانید با وکیل آنلاین در ارتباط باشید.

با این گزارش پزشکی قانونی تحقیقات پرونده شروع میشه تو همون تحقیقات اولیه یه نفر به نام سعید پیدا میشه میگه که بله من از دوستای مقتول پرونده یعنی جواد هستم به من گفتش که من دارم میرم یه جایی نزدیک ستارخان می‌تونی منو با موتور برسونی منم گفتم آره موتور زیر پا مه منم دارم میرم اونور می‌رسونمت.

بعد هم رسوندمش بعد گفتش که من با یه نفر به نام هومن قرار دارم تو برو معطل میشی سر این ماجرا بچه‌های آگاهی می‌گردن پیگیری می‌کنن موبایل هارو ردیابی می‌کنن و هومن رو پیدا می‌کنن از هومن تحقیق میشه اونم میگه که بله موضوع رو تایید می‌کنه میگه که با من قرار داشت ولی من ماشین گیرم نیومد نتونستم بیام سر قرار.

دیگه هم خبر ندارم چه اتفاقی افتاده از همسایه‌های مقتول سوال میشه ببینن که شرایط چیه با کسی مشکل داشته نداشته وضعیت چیه میبینن که بله با یه نفری به نام جمال مشکل داشته چرا؟ برای اینکه یه بار به همسرش متلک انداخته اونم یعنی جمال با باباش اومده در خونه‌ جواد و می‌خواسته باهاش درگیری ایجاد بکنه جلوی خونشون بوده همسایه‌ هم هستن اینها که میگیم الان جمال یکی از مظنونین پرونده هست چون یه درگیری جزیی توی محله داشتن باهمدیگه.

پدر جمال میگه ما متوجه شدیم که جواد یعنی مقتول به عروس مون متلک انداخته عروسم به من گفت منم رفتم در خونشون گله‌گذاری مادرش خیلی ناراحت شد نفرینش کرد جواد رو برادر جواد هم همینجور اظهار پشیمونی کردن گفتن که شرمنده به خدا ما هم از دستش کلافه شدیم به تنگ اومدیم بعد از یه ماه پسرم جمال متوجه قضیه شد فهمید که زنش متلک انداختن عصبانی شد من بهش گفتم صبر کن از طریق قانونی عمل می‌کنیم تا اون موقع هیچ درگیری لفظی یا فیزیکی نداشتیم تا اینکه رفتیم در خونه‌ جواد ولی جواد نبود با پدر جواد و مادر جواد صحبت کردیم یه ذره بحث و تنش ایجاد شد از خونواده‌ مقتول هم تحقیق میشه اونها هم موضوع رو تایید میکنن.

میگن که بله ما خونه بودیم پدر مادر جمال اومدن گفتن که صاحب این پسر کیه گفتم چرا گفتش که این پسر یعنی جواد به عروس من متلک انداخته یه درگیری لفظی اونجا ایجاد شد پدر جمال گفت اگه یه روز از عمر من بمونه پسرت می‌کشم چون به ناموس ما متلک انداخته خلاصه یه چنین اتفاقی بین خونواده‌ جمال و خونواده‌ جواد پیش میاد تو ادامه‌ تحقیقات معلوم میشه که گوشی جواد دزدیده‌ شده ردیابی می‌کنند بررسی می‌کنن و می‌بینن که بله این گوشی با یه خط دیگه روشن شده کجا؟

توی سمنان میرن سمنان و بررسی می‌کنند دست یه نفری میگه نه من گوشی ندزدیدیم این گوشی رو از جمال به امانت گرفتم من هم یکی دو بار شاید بیشتر بهش زنگ نزدم بعد هم گوشی رو تحویل خود جمال دادم من از جریان قتل و این ها اصلا اطلاعی ندارم به من چیزی نگفته بود در این زمینه جمال توی سمنان کار می‌کنه میره سمنان و میاد هفته به هفته چند روز بعد دوباره گوشی با یه خط دیگه فعال میشه کجا دوباره تو همون سمنان میرن سراغش می‌بینن گوشی دست یه نفر به نام فریبرزه.

فریبرز میگه من از همکارای جمالم با همدیگه توی یه شرکتی کار می‌کنیم و این گوشی رو به من داد و گفت این گوشی برای تو باشه من پولش هم ندادم یه جورایی به من هدیه داد. با این ماجرا مشخص میشه که یه ارتباطی بین قتل جواد و جمال وجود داره دستور بازداشت جمال صادر میشه و جمال بعد از اینکه تقریبا چهل روز یا یکی دو روز کمتر بیشتر توی اداره‌ آگاهی هست به همه چیز اعتراف می‌کنه.

اعتراف جمال قاتل پرونده در بازپرسی

جمال توی بازپرسی میگه حدود دو سه ماه پیش بود متوجه شدم جواد سر کوچمون چون خونه‌هاشون نزدیک همه همسایه هستن در خونه‌ ما که پدرم همونجا هست و پدرم این داستان برای من تعریف کرده.به سمت زنم هجوم می‌بره و می‌خواسته بغلش کنه خانمم فرار می‌کنه جواد مشروب خورده بود مست بود تا اینکه خانومم فرار می‌کنه میاد سمت خونه بعد این ماجرا من اومدم تهران چون توی سمنان کار می‌کردم و رفتم که پیگیری بکنم ببینم داستان چی بوده رفتم در خونشون و خواستم باهاش صحبت کنم یه بار رفتم ولی جواد بیرون نیومد ترسیده بود می‌دونست که یه بلایی سرش می آرم.

من می‌دونستم توی خونه هست می‌خواستم باهاش یه دعوایی بکنم بزنمش نشد دو هفته از این ماجرا گذشت تا دوباره شنیدم که اومده و به خانمم تیکه انداخت یه روز داشتم با ماشین از سمت خونه میرفتم به سمت سمنان چون مرخصی ام تموم شده بود و داشتم برمیگشتم تو راه دیدم جواد با یه نفر سوار موتور سیکلته.

دارن میرن به سمت ستارخان نزدیک خونمون بود من مکث نکردم رفتم دنبالش تا زیر پل پیاده شد رفت یه سیگار بخره من از ماشین پیاده شدم که برم سراغش تا یه گوشمالیش بدم ولی بعد دیدم که نمی‌تونم اون‌ اونور خیابون سوار ماشین شدم دوباره و دنبالش کردم گفتم با ماشین می‌زنم بهش و فرار می‌کنم تا منو دید رفت سمت یه گوشه‌ خیابون با ماشین دنبالش کردم با ماشین بهش زدم افتاد ولی معلوم بود صدمه‌ای ندیده پیاده شد حمله کرد سمت من چند تا مشت زد تو صورت من، من هم چندتا مشت محکم توی صورتش زدن بی‌حال شد افتاد روی زمین سرش خورد به لب اون جدولی که اونجا بود بی حال شده بود برش داشتم گفتم می‌برم جلوی در بیمارستان میندازمش.

وقتی به خودم اومدم دیدم تو جاده‌ی شهریارم از ترس اینکه به هوش بیاد و منم چون پشت فرمون بودم و یه کاری دستم بده دستوش بستم بعد هم ترسیدم که جلوی بیمارستان بندازم گفتم یه وقتی یکی می‌بینه شماره‌ ماشین برمی‌دارندو خلاصه گیر میفتم تصمیم گرفتم به جای بیمارستان برم سمت جاده و یه جا تو جاده بندازم شاید یه نفر پیداش کنه ببرتش بیمارستان برگشتم عقب نگاه کردم رو صندلی عقب ماشین بودیدم صورت و دستاش خونیه صورت دستاش و پاک کردم دوباره سوار ماشین شدم رفتم گوشه‌ یه جاده وایستادم و انداختمش.

قصد کشتنش رو نداشتم تا لحظه‌ی آخر فکر می‌کردم بیهوش و بی‌حال فقط می‌خواستم می‌خواستم که دستاش و ببندم تا بهم حمله کنه هیچ قصد دیگه‌ای نداشتم بعد هم فردای همان روز رفتم تو سمنان محل کارم و نزدیکای بعدازظهر بود که خودمو معرفی کردم به کلانتری.

جمال میگه موقع درگیری هیچ کس اونجا نبود هیشکی ما رو ندید تقریبا ساعت ده و نیم یازده شب بود که درگیر شدیم از صورتش دماغش به خاطر ضربه‌ای که من زده بودم توی صورتش خون میومد موقع رفتن برای اینکه آثار من روی بدنش نباشه لباساش رو درآوردم فقط یه پیرهن یه زیرپیرنی و شرت و جوراب تنشو گوشی موبایلش برداشتم تمام لباس‌ها و سیم کارت رو هم توی مسیر تیکه تیکه کردم و بیرون انداختم فقط گوشی خودش همراهم بود یعنی سیم‌کارت انداخته بیرون از ماشین با لباساش ولی خود گوشی رو آورد میگه من این گوشی رو آوردم و تو محل کارم دادم به دو نفر از دوستام امانت دادم بهشون بعدا فهمیدم که از روی همین گوشی خالی، رد ما رو زدن.

جمال بارها و بارها همین موضوع رو با همین کیفیت که گفتم تعریف می‌کنه میگه وقتی توی ماشین بود داشت نفس می‌کشید ولی توی شهریار که انداختمش فکر کنم دیگه جون نداشت قبول دارم خودم به تنهایی همه‌ این کارها رو کردم قصد کشتن نداشتم تمام مسائل رو دارم صادقانه میگم تقاضای بخشش دارم.

پرونده میره پزشکی قانونی تا بررسی بشه که آیا مواد مخدری که توی بدن مقتول بوده عامل فوت بوده یا رفتار ضارب باعث مرگ شده یا حتی موارد دیگه‌ای چون مهمه توی قتل‌ عمد ما باید بدونیم که علت تامه آخرین علتی که باعث قتل شده چی بوده.

پرونده میره تالار تشریح اونجا بررسی میشه و اعلام می‌کنند اگر وقوع بزه یعنی وقوع جرم متصور نباشه علت فوت می‌تونه عوارض ناشی از مصرف مواد مخدر باشه که این یکی از ابهامات این پرونده هست که حالا توی دادگاه این موضوع خیلی بررسی و تحقیق میشه و یه اشتباهاتی هم توی نظریه‌ پزشکی قانونی اتفاق میفته و نظریه‌ پیش قانونی با نظریه‌ پزشکی قانونی یک شخص دیگه‌ای حتی که سوء مصرف مواد داشته و فوت کرده اشتباه میشه یه نظر پزشک قانونی دیگه رو میارن رو پرونده اونم به خاطر مواد مخدر فوت کرده بوده و جابه‌جا می‌شه.

خلاصه یه چنین اتفاقی هم میفته که البته بعدا این موارد هم اصلاح میشه و توی تحقیقات به این مسئله اشاره میشه توی بازسازی صحنه قتل جمال یه جور دیگه داستان تعریف کنه میگه من به جواد نزدیک شدم اومدم سمتش فرار کرد.  عقبی رفت منم سوار ماشین شدم دنده عقب رفتم و نزدیکش وایستادم کنار یه دیوار بود دو نفر کنارش ایستاده بودن منم جوری باهاش صحبت میکردم که بفهمن که من دوستشم و خلاصه اونا بهم حمله نکنن یه جور دیگه داره داستان رو تعریف میکنه اونجا گفت من دنبالش کردم زدم بهش ولی آسیب ندید.

اینجا میگه نه من دنبالش کردم رفتم توی کوچه دو نفر دیگه هم همراهش بودن و من اومدم پایین و باهاش صحبت کردم و اونجا میگه ما با همدیگه درگیر شدیم من با یه مشت زدم بهش و بعد هم کشیدمش توی ماشین می‌خواستم ببرمش بیمارستان به حالت طاقباز روی صندلی عقب خوابندمش.

ماشین اینور اونور کردم و سعی کردم به قول معروف یه راهی پیدا کنم برای اینکه این آدم بره به بیمارستان برسه و زنده بمونه دنبال بیمارستان می‌گشتم توی راه دست و پاش و بستم و توی شهریار می‌خواستم ببرمش بیمارستان خیابون یه طرفه بود از یه طرف دیگه رفتم ولی بازم ترسیدم ببرمش نزدیک بیمارستان چون گفتم یه جور گیر میفتم بالاخره توی مسیر نفس نفس می‌زد گاها آخ می‌کشید سر راه دیدم نه نمی‌تونم نزدیک بیمارستان ولش کن دور زدم رفتم کنار جاده گفتم جاده یه نفر پیدا میشه و اونجا نجاتش میده.

جاده شیب داشت رفتم پایین لیز خورد پای منم لیز خورد دوباره کشوندمش آوردم بالا نزدیک جاده گفتم لب جاده باشه که حتما یه نفر ببینتش جمال حرفاش توی دادگاه عوض میشه میگه من با ماشین نزدم همه‌ حرفایی که توی آگاهی زدم دیکته شده بود بهم به من گفتن که بگو زدی منم گفتم زدم من یه مشت فقط به پهلوش زدم.

فکر کردم خودش به موش مردگی زده داره فیلم بازی می‌کنه من فقط یه مشت به پهلوش زدم و افتاد روی زمین آره توی ماشین دست و پاش و بستم برای اینکه ترسیدم بهم حمله کنه ولی با ماشین بهش نزدم چرا این مهمه دارم تکرارش می‌کنم برای اینکه اگه با ماشین بزنه ضربه با ماشین نوعا میشه کشنده ولی اگه نه مثلا با مشت توی پهلو زده باشه رفتار کشنده‌ای نیستش اینها واسه همین مهمه و چندین بار هی صحبتش عوض میشه حالا احتمالا یه آموزش‌هایی بالاخره دیده و یاد گرفته که چه حرفهایی بزنه چه اقرارهایی بکنه.

نهایتا پرونده تحت عنوان قتل عمد براش کیفرخواست صادر میشه و میره دادگاه البته پرونده چند بار برمی‌گرده جواب پزشک قانونی کامل نیومده بوده برمی‌گردونن تو دادسرا منتظر میشن تا نظریه پزشکی قانونی بیاد و ببینن علت مرگ دقیقا چیه؟ چون اینجا مهمه دیگه مواد مخدر ضربه با ماشین یا ضربه‌ای که این آدم زده سرش خورده به لبه  جدول یا هر چیز دیگه‌ای.

نظریه پزشکی قانونی در مورد قتل

خلاصه با همه‌ این کش و قوس‌ها نظریه پزشکی قانونی میاد اعلام می‌کنه میگه که با توجه به زمان برخورد متوفی با متهم و تا زمان مرگ نمی‌تونه مرگ ناشی از سو مصرف مواد مخدر باشه و موضوع مواد مخدر کلا منتفی می‌دونه گرچه میگه آزمایش ادرار مصرف مواد مخدر رو اثبات میکنه ولی به تنهایی نمی‌تونه دلیل فوت باشه سم شناسی هم بررسی میشه اینها میگن که مواد مخدر نمی‌تونه توجیه کننده‌ مرگ باشه مرگ به دلیل عارضه حاد قلبی ریویه.

که گفتیم دیگه این علتش می‌تونه یا ضربه به مناطق حساس بدن اختلال تو اکسیژن رسانی ارگان‌های حیاتی باشه یا ضربه‌ای که به سرش خورده بود ناهوشیار بوده توی ماشین یه جوری چپوندنش که بهش فشار اومده راه‌های تنفسی بسته شده و این باعث مرگ این آدم شده پرونده تکمیل می‌شه و میاد توی دادگاه تحت عنوان قتل عمد و اعلام می‌کنن میگن رفتار این آدم نوعا کشنده هست.

یه سری اظهارات متعارض و متناقضی هم توی آگاهی و دادسرا هم داریم جمال خیلی جاها اومده خیلی چیزها رو عادی نشون بده میگه من می‌خواستم ببرم با طرف صحبت کنم بگم آقا این چه کاریه داری می‌کنی بعد می‌خواستم کمکش کنم که زنده بمونه حتی یه جایی میگه من تنفس مصنوعی هم بهش دادم دهن به دهن تنفس دادم ماساژ قلب بهش دادم و از این صحبتها خیلی سعی میکنه موضوع رو ساده‌ انگارانه برای دادگاه جلوه بده.

دادگاه هم یه جاهایی حرفاش رو می‌پذیره و طبق نظریات پزشکانی که اومده معلوم میشه که خود جواد مقتول پرونده‌ ما هم یه سری بیماری‌های زمینه‌ای داشته. شاهدین پرونده هم و خود خونوادش گفتن که بله یه بیماری‌های زمینه‌ای از نظر تنفسی داشته یعنی الان ما توی پرونده یه داستان دیگه هم داریم جواد مقتول پرونده‌ ما دارای بیماری زمینه‌ای تنفسیه، این و سعید و هومن هم تایید می‌کنن از دوستاش بودن که اول پرونده اومده بودن به عنوان مطلع اظهار نظر کرده بودن گفتن که بله ما وقتی باهاش قرار داشتیم بهش زنگ زدیم چند بار گوشیشو برداشت.

گفتش پنج دیقه دیگه بهت زنگ میزنم داشت نفس نفس می‌زد بعد دوباره زنگ زدم بهش گفتش که یه دیقه دیگه وایسا بعد دیدیم یه نفر داره اونور فحش میده بهش و یه درگیری معلوم اتفاق افتاده درگیری فیزیکی با یه نفر داشت بعد هم تلفن قطع شد دوباره زنگ زدیم و زنگ می‌خورد ولی کسی جواب نمی‌داد و نهایتا تلفن خاموش شد این شهود پرونده ان که نشون میدن یه درگیری بین این افراد یعنی جواد و جمال اتفاق افتاده و این رو ثابت می‌کنه.

دادگاه با این نظریه پزشکی قانونی و شهادت شهود میگه که رفتار جمال درسته درگیری بوده با جواد و درگیری اتفاق افتاده ولی رفتار جمال نوعا کشنده نیست ما دلیلی نداریم برای اینکه رفتار نوعا کشنده ای داشته باشه ضرباتی که زده ضربات کشنده نبوده جواد یه آدم سی ساله هست جوونه قدرتمنده صد و هفتاد و پنج سانت قدش هفتاد و پنج کیلو وزنشه جمالم اطلاع دقیقی از وضعیت جسمی و سلامت جواد که نداره مراوده‌ای باهاش نداشته موقعیتی براش پیش نیومده که مطلع باشه که جواد دچار بیماری زمینه‌ای تنفسیه که اگر مثلا توی صندلی عقب قرارش بده تو یه حالت خیلی خاص ممکن بمیره.

و ضرباتی که به سر و بدنش زده دلیل نمیشه برای اینکه ما این ضربات و دلیل و یا شرایط امارهای بدونیم برای اینکه قتل عمد توسط این آدم اتفاق ‌افتاده شهود همین رو میگن میگن داد و بیداد می‌کردند درگیری بود جمال میگه بله من می‌خواستم یه تنبیه جزیی بکنم ولی هیچ جا ما سوء نیت جمال رو نمی‌بینیم برای قتل که قصد قتل داشته‌ باشه برنامه‌ریزی کرده باشه و بره مثلا نقشه رو بچینه تا به یه نفر رو به قتل برسونه این یه اتفاقی که پیش اومده بعد اومده گذاشت توی ماشین تو اون شرایط و می‌خواسته ببرتش بیمارستان یا حالا هر چیزی.

جمال هیچ سابقه کیفری هم نداشته و سابقه‌ای در مورد اینکه با این آدم حتی درگیری خیلی خاصی داشته باشه قبلا مثلا با چاقو زده باشه، رفته در خونش با همدیگه یه درگیری جزیی داشتن و همین قدر بوده و حالا می‌ترسه برای اینکه ببرتش یه مثلا بیمارستان و دست و پاش رو هم می‌بنده به این علت که میترسه از عقب بهش حمله کنه همه‌ این رفتارهای رفتارهای خیلی عادی ان البته یه رفتارهای عجیبی هم می‌کنه قاتل پرونده یعنی این که میاد لباس از طرف خارج می‌کنه برای اینکه آثار خودش روی بدن اون آدم نباشه این رفتار عجیب به نظر ما یعنی به نظر قضات ولی باز هم دلیل نمیشه که قصد و نیت کشتن اون آدم رو داشته باشه واسه همین رفتار رفتار نوعا کشنده نیست و قتل هم قتل عمد نیست.

یعنی رفتاری نیست که نوعا سبب جنایت بشه قصد جنایتم که ثابت نمیشه با همه‌ این موضوعات قتل رو قتل غیر عمد و جمال رو محکوم میکنه به پرداخت یک فقره دیه. البته این نظر نظر اکثریت قضات دادگاهه و اقلیت قضات دادگاه کیفری یک نظر دیگه‌ای دارن میگن رفتار نوعا کشنده هست با ماشین زده بهش افتاده بعد پا شده با مشت و لگد زدتش و درگیری فیزیکی بینشون بوده اینم ثابت شده چون تلفن‌هایی وجود داشته و خودشم اقرار کرده بعد هم اگه می‌خواست نجاتش بده نباید دست و پاش و اونقدر بی‌رحمانه توی ماشین می‌بست.

رای نهایی دیوان راجع به قتل

این بر خلاف ادعایش که میگه می‌خواستم نجاتش بدم بعد میگه بی‌حال شدم ترسیدم که مثلا برگرده یه کاری بکنه انداختمش صندلی عقب از صورت و دماغش داشت خون میومد این شرایط شرایطی که معلوم ممکنه آدم به قتل برسه صورت و بینیش داره خون میاد دست و پاش بسته صندلی عقب افتاده و همه‌ اینها نشون میده که رفتار رفتار نوعن کشنده‌ای یه سابقه‌ درگیری با هم داشتند دیگه همون سابقه‌ درگیری میشه موضوعی که این آدم می‌خواسته بیاد و یه بلایی سر این آدم بیاره بعدم رفته تو یه کوچه‌ای خلوت دیدتش با ماشین دنده عقب اومده حالا یا زده بهش یا نزده بهش چوناین توی پزشکی قانونی مشخص نمیشه.

همه‌ اینها نشون میده قصد قتل داشته دیگه کسی که با ماشین میاد میزنه قاعدتا می‌خواد طرف به قتل برسونه و بعد هم که پزشکی قانونی علت فوت رو مسدود شدن مجاری تنفسی دونسته دیگه و همین میشه قتل عمد و حکم به قصاص جمال صادر می‌کنن این پرونده بهش اعتراض میشه میره دیوان عالی کشور رسیدگی میشه دیوان نظرش چیز دیگه‌ایه.

میگه طبق اقرارهای خود متهم پرونده که میگه من مقتول زدم با ماشین و مقتول خورد زمین بعد از اینکه بلند شد و وایستاد اومد و خورد زمین سرش خود گوشه‌ جدول سر میشه نقاط حساس بدن و همین باعث یه شوک شده توی بدن این آدم و این عمل قطعا کشنده هست و میگه کیفرخواست اولیه که قتل عمد بوده درست صادر شده و موضوع قتل عمد با این کیفیت پرونده میره شعبه‌ای هم عرض، شعبه هم عرض یعنی شعبه‌ای که وقتی دیوان نقض می‌کنه یه پرونده‌ رو اونجا رسیدگی میشه و اون نظر میده.

شعبه‌ هم عرض نظر اکثریت و اقلیت داره اینجاست که پرونده حالا جذابیت پیدا می‌کنه که هی نظرات مختلف قضات مختلف دارن نظرهای حالا متفاوت میدن نظر اکثریت قضات شعبه هم عرض میگه که درسته که رفتارها رفتار خشنیه، دست و پاش بسته شده و تو ماشین انداختش ولی اینکه با ماشین بهش زده باشه که ثابت نشده پزشک قانونی هم هیچ دلیلی نداره بر اینکه با ماشین اصابت کرده و اگر آدم با ماشین مثلا تصادف بکنه کمر و حالا پایین‌تنه‌اش باید یه ضربه‌ای می‌خورد پاهای متوفی باید از بین می‌رفت یه اتفاقی براش می‌افتاد ولی چنین چیزی ما نداریم.

و واسه همین چون ضربه با ماشین نیست و اونو نمی‌بینیم و معتقدیم قتل، قتل عمدی نیست رفتارش هم که نوعا کشنده نبوده حالا با مشت و لگد به یک آدم جوون بزنی کشنده نیست قتل قتل عمد نیست و قتل شبه عمد ناشی از این اتفاقه این آدم که قصد قتل نداشته واسه همین بازم حکم ‌رو مبنی بر قتل شبه عمد و پرداخت دیه صادر می‌کنن.

نظر اقلیتی هم هست که حالا با استدلال‌های شبیه استدلال‌های سابق اعلام می‌کنه که قتل قتل عمده، پرونده باز هم با همه‌ این کش و قوس‌هایی که بیان کردن میره دیوان عالی کشور ما یه رای اصراری داریم و غیره و غیره نهایتا همین رای قتل شبه عمد ابرام میشه و اعلام میشه که قتل شبه عمد و قصد قتلی وجود نداره و جمال محکوم میشه به پرداخت دیه یک انسان کامل.

این قسمت شصت و هفت پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود شصت و هفت

مستندات این اپیزود شامل دو عکس است.

دادنامه صفحه دوم اپیزود شصت و هفت صندلی عقب

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.

مشاوره حقوقی