کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود شصت و سه مرگ خاموش

اپیزود شصت و سه مرگ خاموش: یه شکایتی توی دادسرا مطرح میشه یه پدری میاد میگه که پسرم تقریبا یک سال و نیم که از خونه اش خارج شده و هنوز نیومده، از زنش که سوال می‌کنی میگه که از کشور خارج شده با من در تماسه، برام پول می‌فرسته ولی من به حرفهای زنش مشکوکم بهش مظنونم. از فامیلها و حالا آشناها و خویشاوندهای اون مفقودی هم که سوال می‌کنن تقریبا همشون همون حرف رو تایید میکنن میگن که زنش گفته رفته خارج از کشور از زهرا زن مفقودی تحقیق میشه میگه که شوهرم نتونست مسائل کاری خودش رو سر و سامون بده قصد داشت که از کشور خارج بشه باهم دعوامون شد قهر کردیم هفته‌ بعد اومد مدارکش رو برداشت و برد.

کلی هم بدهکاری برای من گذاشت منم مجبور شدم از بانک کشاورزی وام بگیرم بانک کشاورزی گلپایگان البته و یه سری هم قرض و قوله کردم از دایی ام و یه سری آدمهایی که می‌شناختم تا بتونم دوباره مغازه رو علم کنم و شروع کنم به کار چند تا از چک‌های برگشتی شوهرم پرداخت کردم اقساط عقب افتاده خونه رو هم با قرض و قوله پرداخت کردم تا اینکه برای دخترم یه عروسک فرستاد به خودمم زنگ زد گفت که من توی ترکیه هستم شیش ماه دیگه برمی‌گردم. جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل قتل یا وکیل آنلاین کلیک کنید.

ازم خواست که جنس‌های مغازه و موتور و یه سری وسایلی که هست به دوستش که الکتریکی داره بده و منم پیداش کردم جنس ها رو دادم بهش اونم یه ذره پول زد به حساب جاری من از اون موقع به بعد دو سه بار با من تماس گرفته دوستاش می‌گن که زن گرفته و واسه همین رفته ترکیه دیگه هم برنمی‌گرده من بهش گفتم زن گرفتی گفتش که نه برام پاپوش درست کردن عید میام تهران و برات توضیح میدم من ازش شکایت کرده بودم ولی به خاطر حرفهایی که زد از شکایتم صرف نظر کردم.

آقای بازپرس از امیر ازم سوال می‌کنی امیر یکی از دوستای قدیمی شوهرمه از طرف همسرم وکیلش بوده که بیاد مشکلات ما رو حل و فصل کنه اونم اومد و یه سری کمک ها به ما کرد یه سری پول به من داد منم وسایل بهش دادم امیر فقط کمکمون می‌کرد علت اینکه با خونوادش تماس نداره شوهرم اینه که باهاشون اختلاف شدید داره وقتی هم تهران بود کلی مشکل داشت با خونوادش با پدرش مادرش خواهر و برادرش و برای همین هیچ ارتباطی باهاش نداشت.

شوهر من توی ترکیه توی هتل توی تاسیساتش کار می‌کنه یه عروسک یه کارت تلفن هم فرستاده که مال ترکیه ه‌ست با امیر هم صحبت کرده بهش گفته به ما پول بده و امیر به حساب ما پول می‌ریزه در واقع شوهرم از دست طلبکاران فرار کرده واسه همین من می‌دونستم کجاست و اعلام مفقودی نکردم زهرا دو تا از چک‌های شوهرش که پرداخت کرده آورده و اعلام میکنه میگه این هم دلیل صحت حرفهای من  سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت شصت و سوم پادکست جنایی دادپویان رو می‌شنوید.

قتل شوهر و گمراه کردن دادگاه

داستانی که توش ما قتل جعل و چندین و چند مورد جرایم دیگه داریم زنا یا تجاوز یا مواردی از این دست که جرایم جنسی محسوب میشن پرونده‌ای که ما توش با انواع جرایم دست و پنجه نرم می‌کنیم و مجبوریم بابت پرونده قتل وارد موضوع جعل کلاهبرداری رابطه‌ نامشروع زنا و غیره بشیم واسه همین نیازه که به صورت خیلی گسترده تو هر قسمتی از پرونده ورود بکنیم یه بخشی از پرونده تو دادسراهای ویژه رسیدگی میشه یه بخشیشون توی دادسراهای عمومی.

وکلای موسسه‌ حقوقی دادپویان همیشه سعی می‌کنن این پرونده‌ها رو به صورت موازی پیش ببرند که یه پرونده توی پرونده‌ دیگه اثر منفی نزاره تو این پرونده هم ما وضعیتمون همینجوریه با حرفایی که زهرا می‌زنه امیر دستگیر میشه امیر میگه از محل شوهر زهرا اطلاعی ندارم ولی تو اردیبهشت ماه بود تقریبا به من زنگ زد یه ذره جنس داشت گفت این جنسها رو از زنم بگیر منم قبول کردم و باهاش ارتباط داشتم با زنش می‌رفتیم می‌اومدیم وسایل می‌گرفتیم و من پول به حسابش میزدم.

همه‌ پولها رو هم به حساب خود زهرا زدم یه مبلغی هم از من قرض گرفت رقم‌های زیادی من حتی یه جا ضامن می‌خواست بشه یه نفر براش من رفتم ضامن شدم که بتونه بره از بانک کشاورزی وام بگیره من فقط به خاطر ارتباط و دوستی که با شوهرش داشتم کمکشون کردم وگرنه از این اتفاقایی که ممکنه افتاده باشه هیچ خبری ندارم از زهرا امیر چندین و چند بار تحقیق میشه مواجه حضوری بینشون گذاشته میشه و حرفهای قبلیشون رو تایید میکنن و تکرار می‌کنند تا اینکه یه جا امیر اعتراف به موضوع دیگه‌ای می‌کنه.

میگه اگر می‌خواهید واقعا به ماجرا پی ببرید که البته این ناشی از احتمالا تحقیقات فنی اداره آگاهی و اگر می‌خواهید به واقعیت برسید برید سراغ خواهر و بچه‌ خواهر زهرا متهمه پرونده‌ ما موضوع از این قراره که احمد یعنی مفقودی پرونده‌ ما از گلپایگان میاد و زهرا بهش آمپول هپاتیت میزنه و نمی‌دونم یا با یک ضربه به سرش اون و به قتل می‌رسونه و احتمالا جسدش توی خونه دفن کرده زنگ میزنه به یکی از دوستاش به نام مجتبی و یه چاله تو خونش می‌کنن جنازه رو هم توی همون خونه خاک می‌کنن.

بعد هم با یکی از بچه‌های خواهرش کف اتاق رو موزاییک می‌کنن و واسه همین کسی پیداش نکرده اگر تا الان این موضوع نگفتم نمی‌دونستم موضوع پرونده چیه حالا که آیا بازپرس این موضوع رو مطرح کرده و حالا می‌خواد که من واقعیت رو بگم الان دارم ماجرا رو براتون تعریف می‌کنم امیر میگه که زهرا پیش من خیلی عشوه‌گری می‌کرد منو وسوسه می‌کرد من بهش می‌گفتم ببین تو شوهر داری زشته می‌گفت شوهرم مرده دیگه وجود نداره و من باهاش عمل زنا انجام دادم ولی مایع منی رو توش نریختم ترسیدم.

یه سری اظهارات هم داره که خیلی جزییات رو بیان می‌کنه در مورد حالا این رابطه‌ جنسی اش و حالا میگه عمل دخول انجام شد کاملا و واسه همین موضوع زنا هم تو این پرونده مطرح میشه که حالا من خیلی لزومی نمی‌دونم به جزییات این موضوع رو مطرح کنم چندین بار سر این مساله من باهاش دعوا کردم می‌گفت من شوهر ندارم مردی که نباشه یعنی فوت کرده دیگه از زبون دختر خواهر زهرا شنیدم که قبل از ازدواجش با احمد زهرا با یه نفری به نام مجتبی دوست بود ارتباط‌های زیادی داشت زهرا واسه همین موقعی که احمد هم  به قتل رسوند زنگ زد به مجتبی و اومد و با مجتبی جنازه رو دفن کردن این حرفایی که امیر می‌زنه و یه ذره پرونده روشن میشه.

با همه‌ این حرفها زهرا به عنوان مظنون و البته متهم اصلی پرونده که الان بازداشت هستش با قرار بازداشت موقت فعلا توی زندان هست احضار میشه میاد ولی همون حرفهای سابقش رو تکرار می‌کنه که شوهرم ترکیه هست وسه چهار بار با من تماس گرفته و خلاصه از این صحبتها عروسک برای دخترم آورده و غیره در مورد مجتبی می‌گه مجتبی پسرخالم و فکر کنم الان سربازی ولی من خواستگاری به نام مجتبی نداشتم دروغ میگه نمی‌شناسمش.

از مهری خواهر زهرا هم تحقیقات میشه میگه من چیزی که می‌دونم این که زهرا شوهرش رو به قتل رسونده یه حرفهایی میزد و من بهش مشکوک شدم و فکر می‌کنم واقعا شوهرش رو کشته با حرفهای مهری دوباره زهرا احضار میشه زهرا میگه که نه دروغ میگه در مورد فوت همسرم همه دارن دروغ میگن همسر من زنده است آدم زنده که نمیشه بگی من کشتمش نمی‌دونم حرفی که امیر می‌زنه مهری میزنه اینا چی هستش من به شوهرم خیانت نکردم و نمی‌کنم خودش به من زنگ زده و با من صحبت کرده از خارج از کشور البته من مشکوکم به این زنگها نمیدونم زنگها واقعا از خارج از کشور بوده یا توی ایران بوده بازپرس بهش میگه که اگر توی ایران بوده کجا بوده به نظر امیر توی چه شهری حالا جایی هستش چه منطقه‌ای.

میگه نمیدونم ولی تو یکی از شهرهای مرزی ایران احتمالا چون وقتی ما با همدیگه دعوا داشتیم و مشکل می‌خوردیم می‌رفت سمت مریوان و مهران و اونجا قایم می‌شد حتی از دست طلبکارانش چندین بار رفته بود و سمت همون مهران و مریوان اونجاها قایم شده بود حرفهای زهرا حرفهای بسیار ضد و نقیضیه اداره‌ آگاهی چندین بار ازش تحقیق می‌کنه چون الان یه سری حرفا زده شده که زهرا رو متهم می‌کنه به قتل این آدم و متهم می‌کنه به بحث حالا رابطه‌ نامشروع زنا و خیانت تو اظهاراتش زهرا در مورد امیر و رابطه‌اش با امیر میگه که امیر میومد منزل ما و من گاها با لباس منزل توی خونه بودم یه بار که اومده بود من لباس خونه تنم بود و داشتم ظزف ها رو می‌شستم اومد منو از پشت گرفت و به زور عنف لباسم خارج کرد به من تجاوز کرد وقتی که این صحنه رو من دیدم محکم پرتش کردم به سمت عقب و اونم ترسید و از خونه فرارکرد.

اظهارات متعارضه با اظهارات امیر، از دختر مقتول و زهرا هم سوال میشه و میگه که آخرین باری که من با پدرم صحبت کردم نه ماه پیش بود مادرم گفتش که این قهر کرده و رفته ترکیه و یه بارم تلفنی با من صحبت کرد پرسید حالت چطوره من نمی‌تونم صحبت کنم بده مادرت گوشی رو سریع قطع کرد نمیدونم واقعا بابام پشت خط بود یا کس دیگه‌ای مادرم می‌گفت بابات بود ولی حالش یه ذره بده احتمالا سرما خورده صداش خوب نیست ولی با مادربزرگت هم صحبت کرده بابا و واسه همین بابا ترکیه هست واسه همین نگران نباش میاد از این حرفها همه‌ اظهاراتی که حالا اطرافیان دارن میکنن از زبان زهرا یعنی زهرا بهشون گفته که فلان آدم مثلا ترکیه هستش واسه همین خیلی هم نمیشه توجه کرد به اظهارات اطرافیان باید با دلایل و مدارک دیگه‌ای رسید به اینکه واقعا چه اتفاقی افتاده.

توی تحقیقاتی که از محل حالا احتمالا وقوع جرم یا خونه‌ زهرا انجام میشه یه سری چک‌های احمد پیدا میشه که معلومه مثلا پنجاه برگی و مثلا سی چهل برگ نیستش کنده شده ولی یه چند تا برگش هستش.

هم امضا به امضای احمد رسیده گویا در مورد این مسیله تحقیق میشه و مشخص میشه که امضاها امضاهای جعلی است چون رفته بانک و بانک برگشت خورده استعلام میشه از بانک‌های مختلف که ببینن این چک‌ها چه وضعیتی داره و مشخص میشه که این چک‌ها احتمالا امضاش جعل شده و خصوصا از  مهری هم سوال میشه چون بعضی از چک ها دست مهری بوده میگه که این چکها، چکهای احمده که زهرا اومد گفتش که بریم وصولش بکنیم من هم رفتم ولی توی بانک مشکل خوردیم از زهرا در مورد چک ها سوال میشه میگه این چک هایی بوده که از شوهرم گرفتم یه رقمی بوده حالا رقمش اعلام می‌کنه میگه که این چک ها دستت باشه به فلانی فلانی بده این چکهارو بابت حالا طلبی که هستش این داستان ها من الان دیگه ایران نیستم این چک ها در اختیار تو باشه ولی چکها با امضای جعلی هست.

از برادرای مقتول هم یه سری تحقیقات میشه اون ها هم میگن که زهرا به ما گفتش که مادرتون بیارید خونه تا من بگم که با پسرش صحبت کنم هر وقت از ترکیه زنگ زد میگم که با مادر صحبت کنه ما مادر آوردیم خونه‌ زهرا احمد تقریبا یه ده دوازده روزی اونجا بود ولی کسی زنگ نزد یه بار فقط از مادرمون شنیدیم که تلفن خونه زنگ خوردش بعد زهرا گفتش که بیا مامان احمده احمد یه نفر پشت خط تلفن بود و مادر تلفن برداشت یه صحبت کوتاهی کرده بود باهاش ولی تلفن قطع شده بود.

دیگه زنگ نخورد مادرم گفت که مثل اینکه احمد سرما خورده بود صداش تغییر کرده بود رفتیم تحقیق کردیم ببینیم که این پرینت تلفن برای کی بوده چی بوده فهمیدیم از ایران و توی تهران بوده و از طرف تلفن امیر بوده بازپرس در مورد این موضوع از زهرا تحقیق می‌کنه میگه که خودمم خسته شده بودم مادر احمد هم ناراحت بود اومده بود چند روزی تو منزل خونه‌ ما مونده بود منم دیگه نمیدونستم باید چی کار کنم از امیر خواستم که زنگ بزنه و با مادر احمد صحبت کنه خودش و جای احمد جا بزنه درسته امیر بودش تا هم اعصاب اون راحت بشه هم از خونه‌ من بره.

اونم صحبت کرد ولی ظاهرا نتیجش به ضرر من شده به من مشکوک شدن یه دسته چکی هم از احمد توی مغازه‌ امیر کشف شده مورد اونم باید توضیح بهتون بدم که امیر از خونه‌ ما دزدیه احتمالا چون میومد خونه‌ ما و می‌رفت میومد وسایل آبگرمکن ما رو درست می‌کرد گاز رو درست می‌کرد بعضی موقع‌ها اینجا بود دیگه احتمالا یه موقعی چک رو از توی کشوی ما برداشته و برده.

تناقض گویی های مقتول

اگر دقت بکنید توی این صورت جلسات دادگاه و این اظهارات دیگه تناقض‌گویی بیش از حده یعنی دیگه یه جایی که داره زهرا کنترل خودش رو از دست میده و حرفهایی میزنه که هیچ کدوم شاید با عقل هم جور در نمیاد و اختلاف هم داره. بازپرس دستور میده که برن خونه رو بررسی بکنن و ببینن چیز مشکوکی توی خونه کشف میکنن یا نه میرن بررسی میکنن دو تا اکیپ میره و منزل این مفقودی رو بررسی می‌کنن کف حیاط اتاق ها حال هر جایی که حالا مد نظر بوده چون یه سری حرفها زده شده در مورد این که احتمالا به قتل رسید و تو خونه دفن شده.

ولی چیزی پیدا نمی‌کنن کروکی‌هایی کشیده شده توی پرونده جلوی در حمام مثلا نوشتن یک سری موزاییک های جدیدی وجود داره که با بقیه متفاوته و فقط همین صورت جلسه است یعنی بچه‌های آگاهی رفتن اونجا و تحقیق کردن اومدن ولی میگن نه ما چیز مشکوکی ندیدیم که مثلا بخوایم بررسی بیشتری بکنیم اینجا شاید اگر بررسی بیشتری می‌شد به یه نتیجه‌ بهتری می‌رسید تقریبا هشت نه ماه از روند پرونده گذشته و هیچکس نمیدونه واقعا چه اتفاقی افتاده زهرا تقریبا دو ماه به صورت انفرادی بازجویی میشه ازش توی اداره‌ آگاهی.

حدود سیصد صفحه بازجویی از زهرا توی اداره‌ آگاهی و توی بازپرسی انجام شده ولی همه‌ حرفا چیزهایی بود که تا الان گفتم ولی بعد از سیصد صفحه اظهارات زهرا اینجا زبون به اعتراف باز می‌کنه میگه هر چی در مورد مفقود شدن شوهرم گفتم دروغ بود چون فشار روحی روانی دارم حالا می‌خوام حقایق رو بگم قصد دارم هم خودم رو از زیر فشار روحی و روانی خلاص کنم هم خونواده‌ احمد رو از انتظار بی‌پایان نجات بدم میگه قضیه این بود که احمد یه مدت بود دندون درد داشت خیلی زجر می‌کشید شب تا صبح درد می‌کشید و با انبردست می‌افتاد به جون دندوناش.

چند تا از دندوناش چرک کرده بود به دکتر دندانپزشکمون بدهی داشتیم نمی‌تونستیم بریم اونجا من خودم چند تا چرک خشک کن بهش می‌زدم تا دردش بخوابه یه روز یه آمپول داد به من گفت از دوستام گرفتم مخصوص دندون ‌درده دندون بی حس می‌کنه آمپول نمی‌شناختم دادم به دخترم گفتم ببر بده این داروخونه بغلی ازش بپرسی این چیه آیا به درد میخوره برای این کار یا نه دخترم رفت سوال کرد و اومد گفت این دارو برای بی‌حس کننده دندونه ولی من بهش این آمپول نزدم ترسیدم آمپول مونده بود توی خونه داشتیم اساس ها رو جمع و جور می‌کردیم یه روز که دوباره دندونش درد گرفت با انبردست افتاد به جون دندونش من ناراحت شده بودم گفتم چرا این کار و می‌کنی گفت راستی برو اون آمپول رو بیار به من بزن.

من خیلی ترسیدم چون داروهای ناشناس بود من نمی‌دونستم چیه اما با اصرار خودش من دو سیسی از این آمپول بهش تزریق کردم بعد از چند دقیقه گفت سرم داره گیج میره گفتم میخوای آب قند برات درست کنم گفت نه یه بالشت بده من بخوابم خوابید ولی سرگیجه داشت هی بلند می‌شد و داد می‌زد می‌گفت حالم بده چند بار بهم حمله کرد منم دست و پام و گم کرده بودم نمیدونستم باید چی کار کنم گفتم شاید با این آمپولی که زدم هوا وارد بدنش شده و ممکنه یه بلایی سرش بیاد رفتم یه ساندیس براش از تو کوچه گرفتم به زور یه ذره کردم تو دهنش زبونش سفید شده بود.

دویدم توی کوچه شاید یه نفر و بتونم پیدا کنم آشنا باشه کمکم کنه ولی هیچکس نبود اومدم سمت خونه دیدم احمد بلند شد و به در و دیوار می‌خوره سرش خورد به عسلی کنار مبل پیشونیش زخم شده بود نمیدونستم باید چی کار کنم به فکرم رسید یه جوری کارش و تموم کنم یه آجر زیر لوله آب توی راهرو بود برداشتم چند تا ضربه محکم زدم توی سرش داشت جلوی من پر پر می‌زد منم از دستم هیچ کاری برنمیومد جون نمی‌داد فقط دست و پا می‌زد دوییدم رفتم یه تیکه سیم از داخل اساسی که وسط اتاق ریخته بود برداشتم انداختم دور گردنش و پیچیدم و کشیدم تا این که خودم از هوش رفتم.

وقتی بلند شدم دیدم مرده منم از ترس در رو قفل کردم و از خونه اومدم بیرون بچه‌هام خونه‌ دوستم بودن جشن تولد بود رفته بودن اونجا رفتم اونجا حالم خیلی بد بود بهشون گفتم که فعلا اینجا باشید تا من شب بیام دنبالتون اومدم توی خیابون چند ساعتی چرخیدم بعدم رفتم خونه‌ دوستم و به دوستم گفتم بذار بچه‌ها اینجا باشن یه سری کارا دارم کارمو انجام بدم بعدا میام سراغشون برگشتم خونه احمد مرده بود بردمش توی حموم و دست و پاش و بستم فرش خونی شده بود تا کردم و آوردن توی حموم و یه فرش نوعی که داشتیم رو اونجا انداختم احمد توی حموم قایم کردم رفتم دنبال بچه‌ها و آوردمشون گفتن بابا کو گفتن با من دعوا کرده قهر کرده از خونه رفته اون شب با بدبختی خوابیدم صبح بچه‌ها رفتن مدرسه بهشون گفتم موقع برگشت برید خونه همون دوستم تا من بیام دنبالتون.

رفتم سمت حموم چندتا متکا و پتو رو از تو دراور برداشتم گذاشتم جلو در حموم رفتم یه کارگر از سر چهارراهی که جلوی خونمون بود گرفتم گفتم بیا اینجا این قسمت رو بکن توی حموم و می‌خوام یه سری تعمیرات انجام بدم اونم اومد و اونجا رو کند آدم ساده‌ای بود قبول کرد شروع کرد کندن و رسید به بتن و سیمان گفتم دیگه بسه نمی‌خواد بکنی پولش و دادم و رفت من موندم و یه جسد یه تیکه‌ کنده شده از زمین و تعداد زیادی خاک زنگ زدم خونه‌ مادرم به برادرم حسین گفتم که یه سر پاشو بیا اینجا کار دارم گفتش که نمی‌تونم بیام من باید برم شهرستان.

خلاصه فعلا نمی‌تونم تا دو سه روز آینده نیستم خیلی ترسیده بودم خودم مشغول کندن زمین شدم جلوی در حموم بیست سانتی زمین و کندم جسد و بردم توی حموم لیف کشیدم و خوب شستم کردمش داخل یه ملافه و گره زدم و با هزار تا بدبختی اونو کشیدم و گذاشتم تو گودال روش هم پوشوندم همه چیز به حالت اولش در آوردم این کار تا غروب طول کشید رفتم بچه‌ها رو آوردم و بعد هم با تلفن به همه گفتم که نمی‌دونم شوهرم کجا سراغ شوهرمو از بقیه گرفتم گفتم این اواخر بیکار شده یه ذره هم بدهکاری بالا آورده و یه سری مشاجره با همدیگه داشتیم بعد هم گفته که احتمالا میرم ترکیه.

نمی‌دونم فردای اون روز بچه‌ها رو بردم کرج و گذاشتم پیش خواهرم اومدم خونه و روی محلی که کنده شده بود و موزاییک کردم خودم رفتم موزاییک و سیمان و اینا گرفتم دوغاب درست کردم و اونجا رو درست کردم فرش ها رو بردم توی حموم و همه رو شستم خونی که ریخته بود شستم و بعدم بردم پشت بوم پهنشون کردم تا خشک بشه بعدم برای دلخوشی بچه‌هام یه عروسک خریدم روی پله‌ها گذاشتم و گفتم وقتی که بچه‌ها بیان بگن پدرشون خیلی دوسشون داشته و براشون یه عروسک فرستاده.

نشان دادن و اعتراف محل دفن جسد

آقای بازپرس حاضرم محل جسد نشون بدم ولی به هیچ وجه حاضر نیستم موقع خارج کردن جسد من اونجا باشم از دیدن جسد وحشت دارم ممکنه بعدا مبتلا به بیماری روانی بشم آقای بازپرس حتی به ذهنم رسید که من جسد جابجا بکنم ولی ترسیدم گفتم میرم یه ساک می‌خرم میندازم تو اونجا و می‌برم یه جای دور ولی دیگه روحیه و توان اینکه بتونم جسد تکون بدم نداشتم.

با اظهارات زهرا مامورای آگاهی میرن و محل دقیق حالا وقوع قتل رو بررسی می‌کنن قسمتی که زمین کنده شده ضربدر می‌زنن تا بررسی‌ها انجام بشه زهرا توی ادامه اظهاراتش می‌گه تاریخ دقیق این اتفاق چهار خرداد بود ساعت تقریبا دو و نیم بعد از ظهر بود ضرباتی که به سرش زدم هشت یا نه تا ضربه بود شکل ظاهری سرش تغییر کرده بود جمجمه کاملا خرد شده بود ولی هنوز قلبش می‌زد مغزش از داخل بینیش ریخته بود بیرون علت اینکه دو تا فرش شستم چون فرش اول جسد روش افتاده بود و خونی شده بود وقتی جسد رو کشیدم و از روی فرش دوم ردش کرد اونم کثیف شد مجبور شدم اونم بشورم.

نحوه‌ قتل هم اینگونه است که اول ضربات آجر به سرش زدم بعد هم در حالی که پشت سرش بودم سیم انداختم دور گردنش و از دو طرف کشیدم این ماجرا تا ساعت سه و نیم بعد از ظهر طول کشید و بعد تمام شد زمین و اول با قندشکن کندم دستش شکست یه بیل کوچیک داشتم آوردمش و با اون شروع کردم کندن یه قابلمه برداشتم و خاکها رو بردم و توی حیاط ریختم همسایه‌ها توجه نکرده بودند چون ما قبلش اونجا یه ذره تعمیرات داشتیم و گفته بود احتمالا به خاطر بنای قبلی و خاک و به خاطر اون دارم از خونه خارج می‌کنم.

در مورد امیر باید بگم که هیچ ربطی به ماجرای قتل نداره آشنایی من بعد از همه‌ این اتفاقات بود زمانی که من رفتم و جنس ها رو بهش تحویل دادم از دوستای شوهرم بود باهاش تلفنی صحبت کردم و گفتم که یه سری جنس هستش باید بهت بدم و بابتش پول بدی تو همین ماجراها بهم علاقه‌مند شد بهم پیشنهاد ازدواج داد گفتم نمی‌تونم باهاش ازدواج کنم سر این موضوع با هم درگیر شدیم رفتم یه روز مغازش و با شیشه‌ای که روی مغازش بود زدم توی سرش بعد یه شناسنامه‌ سفید داشتش گفتش که بیا اونجا شناسنامه رو جعل میکنیم.

اسم احمد رو ازش برمی‌داریم اسم من رو میذاریم و من یه جای خودم رو به جای احمد معرفی می‌کنم و یه سری کارهای اینجوری که بتونن یه طلاق توافقی مثلا با احمد بگیرن و بعد باهاش ازدواج کنن یه وکالت نامه‌ جعلی هم درست می‌کنه امیر برای اینکه بتونن مال و اموال شوهر زهرا رو منتقل بکنن اگر چیزی داره یه سری اتفاقات اینجوری هم توی پرونده میفته زهرا میگه من گفتم نمیشه این کارها رو کرد ولشکن الان ما گفتیم رفتن شوهرم رفته مثلا ترکیه دیگه نیست و از این داستان ها.

گفتش که نه اگه اینجوری باشه خب تو هیچ کاری نمی‌تونی بکنی میمونی اینجا و یه روزی ممکنه فاش بشه این ماجرا باید یه وکالت نامه جعلی درست بکنیم که بتونیم هرکاری باهاش بکنی زهرا میگه من گفتم یک دست چک هم از احمد توی خونه‌ هست گفت خب اون رو هم می‌ریم امضا میکنیم و چکهارو توی بازار خرج می‌کنیم از امیر در مورد موضوع وکالت‌نامه شناسنامه تحقیق میشه اون تایید می‌کنه میگه بله من شناسنامه رو رفتم کارهاش رو انجام دادم ولی هیچوقت اقدامی روش نکردیم شناسنامه الان دست من توی مغازه هستش اون دسته چک.

بله من رفتم از خونشون برداشتم همش امضای خود زهراست با همدیگه هماهنگ کردیم قرار شد که امضا بزنیم و بریم چکها رو توی بازار خرج کنیم کاملا تایید می‌کنه حرف‌های زهرا رو در مورد جعلی که اتفاق افتاده و وسط این پرونده یه پرونده‌ جعل هم تشکیل میشه تقریبا یک سال و نه ماه از ماجرای قتل گذشته و بچه‌های آگاهیم رفتن زمین رو کندن و جسد رو درآوردن جسدی که البته جز یه سری استخون و یک اسکلت بیشتر نیست به صورت جلسه و گزارش پزشک قانونی از اسکلت نام برده شده بررسی میشه تو همون جا و حالا ضرباتی که به سر خورده شده بررسی میشه چون جمجمه شکسته شده و حالا یه سری آثار خیلی کمرنگ و جزیی وجود داره که ثابت می‌کنه حرفهای زهرا رو از زهرا توی پزشکی قانونی تحقیقات میشه بررسی میشه یعنی ببینن آیا جنون داره یا نه که هیچ علایمی از جنون درش پیدا نیست و سوابقی هم از جنون نداره.

توی آخرین دفاع از زهرا همه‌ اتهامات رو قبول می‌کنه میگه بله من قبول دارم قتل عمد انجام دادم ولی قصد قتل نداشتم وقتی که آمپول رو زدم این اتفاق افتاد دیدم سرگیجه داره داره بهم حمله می‌کنه و ترسیدم و بقیه اقدامات انجام دادم جعل چک ها رو هم قبول می‌کنه میگه بله من امضا کردم یه سریش رو خودم خرج کردم یه سریشم دادم به امیر و امیر برده بود خرج کرده بود و وکالت‌نامه رو هم بله با هماهنگی امیر رفتیم جعل کردیم میگه فقط میتونم بگم که نمی‌خواستم اونو بکشم والا همه چیز رو قبول دارم.

دادگاه تحت عنوان اتهامی قتل عمدی پرونده رو به شور میزاره برای صدور رای،رای صادر میشه در مورد این پرونده و شرح ماجرا می‌کنه و همه‌ این داستان‌ها رو مطرح می‌کنه توی دادانامه اش، از مدل قتل از اینکه یه حرفایی ابتدا زهرا زده برای اینکه ذهن دادگاه رو منحرف بکنه از این که یه عروسک می‌خره همه این چیزها با هماهنگی امیر بود البته بعد قتل و احمد وقتی به قتل می‌رسه بعدا امیر وارد ماجرایی میشه واسه همین امیر در موضوع قتل هیچ دخالتی نداره اگه بعدش هم هر اقدامی کرده باشه دیگه بحث معاونت در قتل نیست تماسی که می‌گیره با مادر احمد که بتونه مثل ذره دلش آروم بکنه از این صحبت‌ها.

و اینکه حالا اون عروسک رو میره میخره که بعد حالا پیگیری‌هایش توی تحقیقات آگاهی معلوم میشه که اون عروسکه توی تهران خریداری شده از ترکیه خریداری نشد دادگاه چند تا مورد رو برای اینکه کاملا قصد قتل داشته برای زهرا ثابت می‌کنه و یه سری حرفاش رو نمی‌پذیره میگه دروغ این که میگه که من اول آمپول رو تزریق کردم و بعدش این تشنج کرد ترسیدم و بعد با آجر زدم این اصلا قابل قبول نیست گفتش که میتونست اون و ببره به یه پزشکی برسونه اگرم قصد بی‌حس کردن دندونش داشت باید آمپول تو لثه می‌زد نه توی رگ و بعدم میگه اصلا این حرف هم حرفاهی دروغی که میگه این با انبردست به جون دندونش می‌افتاد و بعد ازش می‌خواسته که مثلا آمپول بهش بزنه که مثلا به قول معروف این دندونش خوب بشه.

خصوصا زمانی که بچه‌ها توی خونه نیستن یعنی یه برنامه‌ریزی برای این قتله وجود داره بعدم اگر تشنج کرده بود می‌تونست بره از همسایه‌ها بخواد که آقا بیاید مثلا شوهر من داره درد می‌کشه چه میدونم حالش بده و این داستانا نه این که با آجر به جون این شخص بیفته که دادگاه میگه توی بازسازی صحنه‌ جرم کاملا این رو با آرامش برای ما داره تعریف می‌کنه تو گزارش هستش و خیلی آرام میگه اینجوری شد من آوردم اینجا با آجر زدم توی سرش بعد که افتاد روی زمین سیم را انداختم دور بدنش کشیدم این ادعاهایی که می‌کنه که تشنج بوده و اینها اصلا معقول و اصلا عملی نیست کاملا کذبه.

و با برنامه‌ قبلی اومده زمانی که بچه‌ها توی خونه نبودن بهش آمپول تزریق کرده که حالا احتمالا یه ذره گیج بشه بیفته و بعد اون رو بتونه به قتل برسونه هیچ وقت اون آمپول اینا پیدا نشد دیگه گفتم یک سال و نیم از ماجرای قتل گذشته و خونوادشون رو هی سر دونده رفته ترکیه ترکیه تا بعد اعلام مفقود کردن واسه همین ما یه سری از مدارک جرم رو نداریم توی پرونده موجود نیستش و زهرا همه‌ این کارها رو با رضایت کامل انجام داده با برنامه‌ریزی و واسه همین تعارض‌های حرف‌های زهرا میگه ناشی از یک سری آموزه‌هایی که احتمالا توی زندان دیده حرف دادگاه در مورد زهرا این هستش و واسه همین کاملا قتل رو قتل عمدی میدونه نه دفاع مشروع.

این هم نمی‌پذیره که بگه اون داشته بهش حمله می‌کرد این مجبور شده با آجر بزنه تو سرش و از این داستان‌ها و نهایتا با توجه به شکایت اولیا عدم که اصرار زیادی بر موضوع قصاص دارند زهرا رو به یک بار قصاص نفس به اتهام قتل عمدی احمد محکوم می‌کنه پرونده در مورد رابطه‌ نامشروع هم به دادگاه خودش میره که اونجا هم پرونده بررسی میشه و با توجه به اینکه انکار کردن در مورد موضوع زنا و هیچ کدومشون گردن نگرفتن این موضوع حکم برایت صادر می‌کنن.

در مورد جعل و استفاده از سند مجعول و این‌ها هم کیفرخواست صادر میشه و بابت اون‌ها هم امیر و زهرا محکوم به حبس میشن پرونده میره اجرای احکام یه اعتراض‌هایی هم میشه در دیوان عالی کشور که دیوان هم نمی‌پذیرد با توجه به اقرار سریعی که وجود داره و یه موضوعات فنی هم بحث لوس و اینها مطرح میشه که مثلا معلوم نیست که قاتل کیه و  توسط کی به قتل رسیده که خیلی اهمیت نداره چون اقرار سریع وجود داره که با آجر توی سرش زده و بعد با سیم دور گردنش کشیده و خود زهرا این آدم رو به قتل رسونده اونجا هم تایید میشه و پرونده برای موضوع اعدام تقریبا چندین و چند ماه طول میکشه تا نهایتا اولیایی دم یک سری هزینه ها بکنن  بحث تفاضل دیگه و این صحبت‌ها رو پرداخت بکنن تا بتونن زهرا رو اعدام بکنن که نهایتا این اتفاق میفته و زهرا توی زندان به دار قصاص آویخته میشه.

از اظهارات متعددی که توی پرونده از زهرا هستش گفتم شاید ما بالغ ‌بر تا چهارصد یا بیشتر چهارصد و سی چهل صفحه اظهارات از زهرا داریم توی پرونده چون اقرارها متعارض با همدیگه بوده ولی چیزی که بر میاد و قاضی هم بهش اشاره می‌کنه و مشخص هم هست از روند پرونده این اختلاف خانوادگی که بین زهرا و احمد وجود داشته.

از روزهای اول با هم دیگه اختلاف داشتند به قول خودش یه جایی میگه از روز عروسی ما با هم اختلاف داشتیم و این اختلاف انقدر عمیق شده بود عمیق شده بود تا یه جای دیگه انگار تاب تحمل وجود نداشت بین این دو نفر و نهایتا منجر می‌شه به یه چنین واقعه‌ای که داستانش رو برای شما تعریف کردم شاید داستانی باشه که عبرت‌آموز باشه برای همه‌ ما.

این قسمت شصت و سه پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود شصت و سه

مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.

دادنامه اپیزود شصت و سه

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.

مشاوره حقوقی