کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود شصت و دو قاضی با نفوذ

اپیزود شصت و دو قاضی با نفوذ: بچه ام تازه خدمت سربازیش رو تموم کرده بود این سزاوار که به وسیله‌ یه نفر قاضی به ناحق به قتل برسه؟ من پدر و مادر و اعضای خانواده و همینطور جو اجتماع در این خصوص به قضاوت می‌ذارم فعلا روحیه‌ مناسبی ندارم بعدا توضیحاتم رو به دادگاه اعلام می‌کنم این اظهارات مادر مقتول توی دادسرا پیش قاضی کشیکه.

شکایت قتلی که از یک قاضی انجام میشه سر یه درگیری و یه نزاع خیابونی. سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت شصت و دوم پادکست جنایی دادپویان رومی‌شنوید موضوع قتل که مثل اکثر پرونده‌های پادکست جنایت دادپویان شنیدنش برای بچه‌ها درست نیست و اگر بچه‌ای کنارتون هست حتما سعی کنید که این قسمت رو نشنوه ماجرا یه ذره سیاسی هم هست یه ذره قضاییه هم هست چون متهم پرونده‌ ما یه قاضی و مکاتبات زیادی با ریاست قوه قضاییه و نهادهای دولتی و امنیتی میکنه تا بتونه از این اتهام فرار بکنه.

توی خیلی از پرونده‌هایی که ما داریم گاها به خاطر اینکه حالا جرم توی یه منطقه‌ دیگه‌ای اتفاق افتاده نیابت می‌خوره به شهرهای مختلف جاهای مختلف و ما وکلا مجبوریم که بریم و شهرهای مختلف رو پیگیری بکنیم پروندهاشونو، این پرونده هم مثل خیلی از پرونده‌ها چون توی چالوس اتفاق میفته و البته نزدیک تنکابن و پرونده توی تنکابن رسیدگی میشه و بعد نیابت می‌خوره تهران و جاهای مختلف.

وکلای موسسه‌ حقوقی دادپویان همیشه درگیرن با یه سری از این موارد که باید شهر به شهر برن تا بتونن کشف حقیقت بکنند و مدارک مستندات چه میدونم ممکنه فیلم عکس یا شهودی وجود داشته باشه تو شهرهای مختلف تا بتونن بررسی بکنن و مسیر پرونده رو هموار بکنن. جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل قتل یا وکیل آنلاین کلیک کنید.

اظهارات شاهدین قتل با اسلحه

یکی از شهود که توی داروخانه‌ای که نزدیک محل وقوع حادثه هست به نام علیرضا، میگه پنج بعدازظهر بود داخل داروخانه بودم صدای جیغ یه خانواده‌ای رو شنیدم داد می‌زد مگفت ول کنید ول کنید دیدم دو نفر با همدیگه دارن مشاجره می‌کنن من توی داروخونه بودم بیرون رو داشتم نگاه می‌کردم این مشاجره به صورت مشت و لگد بود که هی بین اطرافیان داشت رد و بدل میشد بعدم ظاهرا صدای دو یا سه تا شلیک گلوله رو هم شنیدم یکیش اصابت کرد صدا فرق می‌کرد صدای اولی به نظر تیر هوایی بود ولی صدای دومی فرق می‌کرد بعد دیدم یه نفر افتاد تو همین حین دیدم شخص دومی اومد به طرف ضارب می‌گفتش که این قاضی حواستون باشه و بعد داشت با مشت و لگد اون قاضی رو میزد.

قاضی هم افتاد روی زمین دستش یه اسلحه بود اسلحه رو ازش گرفتن و خلع سلاحش کردن و بعدم یه نفر با پا اون اسلحه را پرت کرد افتاد توی جوب من دیدم دست اون کسی که می‌گفتن قاضی خونی شده بود نمی‌دونم کی زده بود ولی چند جاش آسیب دیده بود.

من کسی که به قتل رسیده بود و نمیدونم کی بود ولی دستش چاقو ندیدم ازدحام خیلی بود صدای اسلحه و تیراندازی چند بار اومد نمی‌دونم دو بار سه بار یا حتی چهار بار کسی که ضارب بود و داشت با مشت و لقد میزد فقط با مشت می‌زد من چاقویی تو دستش ندیدم.

و اون کسی که می‌گفتن قاضی مجبور شد تو اون هی تیراندازی کنه تیرم خورد به همون کسی که داشت با مشت و لگد می‌زد قاضی داشت از خودش دفاع می‌کرد و ناچار بود که تیراندازی بکنه.

تو همین حین یه نفر دیگه هم اومد که به نظر برادر مقتول بود کاری با ضارب نداشت فقط داشت داد میزد می‌گفت نذارید فرار کنه همین موقع مردم ریختن اونجا و من دیدم یه کسی اومد اونجا و اسلحه رو گرفت از رو زمین برداشت که تو جوب افتاده بود و داد به همسر این قاضی من توی درگیری چاقویی ندیدم.

فقط مشاجره و درگیری، چندین بار شاهد این داستانی که گفتم رو توی دادسرا آگاهی و دادگاه تعریف کرده، تو این پرونده ما دو تا شکایت داریم یه شکایتی که توسط همین قاضی اتفاق افتاده و از اون کسی که حالا الان به عنوان مقتول پرونده هست و برادرش و یه نفر همراهش که پسرعموش هست شکایت کرده تحت عنوان توهین تهدید فحاشی حمله با چاقو و تهدید به قتل تخریب وسیله‌ نقلیه و از این دست شکایت‌ها و گفته اینها من حمله کردن.

از اونورم اولیای دم مقتول که یه شخصی به نام معبود هم تحت عنوان قتل عمد شکایت میکنه از این قاضی و میگه که بچه‌ ما رو ایشون با تیر زده و به قتل رسونده از برادر مقتول تحقیق میشه میگه من راننده‌ ماشین بودم عصز بود داشتیم به اتفاق معبود برادرم و حسن که پسر موننه داشتیم میومدیم به سمت تنکابن دم پمپ بنزین بودیم می‌خواستیم بریم داخل کوچه ولی چون یه ماشین پشت مون شروع کرد بوق زدن بوق زدن نگاه کردیم دیدیم که همین ماشین همین متهمه ایستاد و اعتراض کرد بهمون البته حق داشت منم ازش عذرخواهی کردم.

و حتی به زبان گیلکی بهش گفتم جون مادرت بیا رد شد که نرفت یه ذره شیطنت کرد و اینها بعد برادرم معبود از ماشین پیاده شد و قانع اش کرد که بره ولی باز نرفت یه دفه دیدم برادرم دستاش روی صورتش گرفت و عقب عقب اومد اومد داخل ماشین دیدم از چشاش اشک میاد فهمیدم که احتمالا گاز اشک‌آور زده تو چشش بعدم راننده‌ ماشینی که متهم توش بود که خود البته متهم راننده‌ ماشین هست سریع حرکت کرده و فرار کرد.

ما هم تعقیبش کردیم اومدیم تا جلوی بیمارستان تنکابن بهش رسیدیم متوجه شد که ما داریم دنبالش میایم یه دفعه توقف کرد قبل از اینکه توقف کنه من سعی کردم بپیچم جلوش که خودش اول توقف کرد منم اومدم جلوش وایستادم معبود با حسن دو نفری پیاده شدن منم رفتم ماشین رو پارک کنم فاصله‌ تقریبا ماشینی که من پارک کردم با اون بیست سی متر بیشتر نبود تا اومدم ببینم چی شده دیدم برادرم افتاد روی زمین صدای دو تا تیر شنیدم ولی شلیک کردن رو ندیدم.

مردم کلت رو ازش گرفتن یه چاقو هم دستش بود اونم ازش گرفتم و ما برادرمون بردیم بیمارستان میگن که روی ماشین کلی ضربات حالا نمی‌دونم چاقوی قرشدگی اینا روی کاپوت وجود داره من نمی‌دونم کی کاپوت رو داغون کرده یا شیشه‌ ماشین رو شکونده.

شیشه‌ ماشین متهم سوراخ شده ولی من نمی‌دونم یه ضربه من به گلگیر عقب ماشین زدم با پا محکم کوبیدن توی گلگیرش چاقو دست خودش بود خودش با چاقو خودشو زده اگه ادعا می‌کنه من ندیدم که برادرم یا پسر عموم با چاقو بزننش.

از پسر عموی مقتول هم تحقیقات شده حسن میگه که من پسر عموی مقتولم عقب نشسته بودم و میثم یعنی برادر معبودم راننده بود بنزین زدیم داشتیم میومدیم تو خیابون که دیدیم ماشین این آقا به سرعت اومد پشت ما و شروع کرد بوق زدن ما هم بهش تعارف کردیم گفتیم بره ولی نرفت دقیقا عین اظهارات شاهد دیگه‌ پرونده رو داره تکرار می‌کنه همون حرفا رو می‌زنه و میگه که یه ذره شیطنت کرد بوق زد بعد با اسپری اشک آور زد تو صورتش و بعد فرار کرد رفت ما افتادیم دنبالش.

و بقیه‌ ماجرا رو میگه که ما جلوی بیمارستان که بودیم پیچیدیم جلوش اونم سرعتش کم کرد و ایستاد از ماشین پیاده شد و معبود هم از ماشین پیاده شد رفت سمتش یه دفعه من دیدم که قاتل کلت رو درآورد سه تا تیر شلیک کرد یه تیر به طرف پاش زد یه تیر به سمت چپ معبود شلیک کرد تیر سومم زد توی پیشونی معبود.

میگه من و میثم از ماشین پیاده شدیم اون لحظه بعد از اینکه معبود افتاد من گشتم دنبال تلفن تا به خانواده‌اش اطلاع بدم معبود رزمی کار بود و کمربند مشکی تکواندو داشت این که متهمی که شلیک شد به معبود و یه نفر دستمون گرفته بود و مثلا اتفاقی خود به سر معبود دروغ میگه من چنین صحنه‌ای رو ندیدم.

بازپرس دستور آزادی میثم و حسن رو میده همین دو نفر شاهد که توی صحنه قتل بودن و به عنوان مظنونین و حالا کسانی که درگیر نزاع دست جمعی بودن آزاد می‌کندشون. اظهارات دوباره و دوباره در مورد همین مساله از شهود پرونده گرفته میشه بریم گزارش اولیه‌ پرونده رو بخونیم به صد و ده یه گزارشی شده و گفتن که جلوی بیمارستان شهید رجایی تنکابن یه درگیری اتفاق افتاده مامورین رفتن اونجا و مشخص شده شخصی به نام معبود که البته مشهور به محمود هم هست بیست و سه سالشه و توی تیراندازی به قتل رسیده.

ضارب کیه؟ یه شخصی به نام عیسی قاضی دادگستری و اون هم مجروح شده و یه سری آسیب‌ها دیده توی محل ضارب و دو تن از همراههای مقتولم مشاهده شدن که همشون به کلانتری اعزام میشن کی زنگ زده پلیس صد و ده خود قاضی زنگ زده به پلیس صد و ده که اینجا یه درگیری اتفاق افتاده و بیاید برای رسیدگی.

تفتیش صحنه جرم

توی محل حادثه و تفتیش صحنه‌ جرم یک قبضه سلاح کمری لاما کالیپ سی و دو هم پیدا میشه و یه جلد مجوز حمل سلاح کمری یه خشاب و چندتا تیر فشنگ، همون روز از متهم پرونده یعنی عیسی تحقیقات میشه میگه قاضی دادگستری ام، داشتم میومدم سمت قائمشهر برنامه‌ای که از تهران با سمت قائمشهر ساعت دو و نیم ظهر بود همراه همسر و سه تا فرزندم داشتیم میومدیم به سمت رودسر.

ساعت چهار و نیم به ورودی تنکابن رسیدیم با سرعت شصت هفتادتا داشتم پشت سر یه ماشین که مدل پایینی هم داشت می‌رفتم اونا داشتن به چند تا دختری که بغل خیابون بود داشتن متلک مینداختن یه دفعه زدن روی ترمز من مجبور شدم عکس‌العمل نشون بدم شروع کردم بوق زدن تا کنار برن ولی اونا شروع کردن اریب حرکت کردن و بعدم اریب جلوی من وایسادن که ماشین من به سختی رد می‌شد یکی از سرنشینان با چاقو پیاده شد که فهمیدیم همین معبود یا همین محمود هستش اومد سمت در راننده.

منم در حالی که شیشه رو داده بودم بالا ولی نصفه بود هنوز اومد سمت ماشین سرش کرد توی ماشین و من اسپری اشک آور در آوردم و فشار دادم توی صورتش یه جوری که خیلی از اسپری توی ماشین تخلیه شد و بچه‌هام اذیت شدن، بعد شخص حمله کننده داشت فرار می‌کرد منم به سرعت گازش رو گرفتم و رفتم تا رسیدن به پاسگاه دور فلکه اما خوردن توی ترافیک یه دفعه همسرم داد زد گفت رسیدن رسیدن من از آینه داشتم می‌دیدم که آره اینا پشت سر من دارن میان.

سری کشیدم سمت راست و سعی کردم فرار کنم که ماشینم داشت کنترلش رو از دست میداد و نزدیک بود به ماشین جلویی بخورم یه ذره جلوتر توقف کردم و دیدم دونفر اومدن سمت ماشین من ماشین پیچید جلوی من منم مجبور شدم متوقف بشم دو نفر با چاقو اومدن و کاپوت شیشه‌های ماشین رو تخریب کردن داد می‌زدن می‌گفتن بیا پایین بیا پایین.

من هم از ترس اینکه شیشه‌ها که روی داشبورد ریخته به بچه‌هام و زنم آسیب برسه از ماشین پیاده شدم هیشکی نیومد کمک من یه ذره فرار کردم عقب عقب رفتم دست کردم اسپری رو در بیارم دوباره بزنم دیدم که اسپری توی ماشینه.

حمله کننده یعنی محمود یه چاقو دستش بود و یه چاقو زد به دست من یه چاقو هم زد به سر من از ترس اینکه به خونوادم آسیبی برسونن من اسلحه رو از پشت کمرم درآوردم زن و بچم داشتن داد می‌زدن یه گلوله هوایی شلیک کردم هنوز داشت منو دنبال می‌کرد گردنم رو گرفت از دستش در رفتم دوباره تیر هوایی شلیک کردم توی ذهنم بود که یه گلوله به پایین بزنم به پاش بزنم یا یه جایی ولی ترسیدم که ممکنه گلوله کمونه بکنه و به آدمای اطراف بخوره.

تیر چهارمم هوایی شلیک کردم نمی‌دونم تیر پنجم زدم یا نه ولی دیدم یه دفعه یه نفر از پشت منو بغل کرد و گرفت و بعد صدای تیر اومد که با صدای قبلی فرق می‌کرد و بعد دیدم که این آدم جلوی من افتاد روی زمین من قصد شلیک به سر این آدم نداشتم ازدحام زیاد بود من رو هم از پشت گرفته بودن دست منم خطا رفت و یکی از تیرها به سر متوفی خورد.

از متوفی هم کالبدشکافی میشه و تحقیقات حالا لازمه پزشکی قانونی انجام میشه و آثاری که توی بدنش وجود داره، از ماشین هم یه صورتجلسه‌ای تنظیم میشه که روی کاپوت سه تا سوراخ عمیق یه ضربه‌ سه تا ضربه جای چاقو و حالا کارد اونجا وجود داره.

سمت چپ اتومبیل روی کاپوت آسیب دیده پنج تا ضربه هم به شیشه‌ جلوی اتومبیل خورده که شکستگی ها به حالت پراکنده هست، در عقب و گلگیر عقب با ضربات پا که مشخصه فرورفتگی داره اثر جای پا روی قسمت‌های مختلفش مشاهده شده.

از همسر متهم همون قاضی دادگستری تحقیقات میشه میگه همون داستانی که حالا شوهرش تعریف کرده تعریف می‌کنه میگه داشتیم میومدیم سمت تنکابن که ترمز شدیدی زدنو پیچیدن جلوی ما و یه نفر از تو ماشین اومد و به همسرم گفتش که چیه داداش چته که همسرم بلافاصله اسپری اشک آور به سمتش گرفت و بعدم حرکت کردیم رفتیم جلوتر و متوجه شدم که از پشت دارن ما رو تعقیب می‌کنن از آینه جلو و بغل دیدم که به همسرم گفتم دارن میان گفتش که مشکلی نیست شیشه‌ها رو بده بالا شیشه‌ها رو دادیم بالا و اومدن سمت ماشین ما و بعدهم پیچیدن جلوی ما یکی از اونا چاقو گرفت و محکم کوبید روی کاپوت.

شیشه‌ طرف همسرم و طرف من رو هم میزد همسرم دید ضربه‌ها خیلی شدید ممکنه به من بچه‌ها بخوره خلاصه از ماشین پیاده شد و داستانی که تعریف کردم براتون و همون اتفاقاتی که افتاده. چاقو دست یکیشون من دیدم ولی به من توهین نشد اما به همسرم چرا توهین شد از بچه‌ بزرگ متهم تحقیقات میشه اونم تقریبا همین مسئله رو مطرح می‌کنه و میگه که بابام برای حفظ جون خودش و ما تیر هوایی شلیک کرد یه نفر از اونا دست بابا رو از پشت گرفت و تیری که شلیک شد خورد به سر متوفی و داستانی که خونواده‌ قاضی تعریف می‌کنند شباهت زیادی به هم داره ولی متفاوت با داستانی که خانواده‌ مقتول یعنی برادرش و پسرعموش که همراهش بودند تعریف می‌کنن.

این دو تا داستان یه ذره با همدیگه متفاوت و یه بهم ریختگی خاصی داره، از متهم به قتل هم یه سری تن پیمایی میشه چه آثاری وجود داره بینی آسیب جدی دیده شکستگی داره و پارگی داره یه سری آسیب‌ها هم توی بدنش دست چپ و خراشیدگی دست راست و زانوی چپو که همش در حد حارثه هست.

و یه دامیه وجود داره یعنی چی؟ حارثه یعنی یه مثلا خراشیدگی ساده دامیه یعنی یک ذره عمیق‌تره این زخمی که به بدن وارد شده و یه سری آسیب‌ها توی بدن وجود داره ولی آثار چاقو توی بدن فقط یه دونه توی دست راستش وجود داره.

و جاهای دیگه آثار چاقو نیستش از مقتول هم که حالا گزارش پزشکانی میاد نشون میده سوراخ ورودی که باعث پارگی توی جمجمه شده از ناحیه‌ پیشونی چپ گلوله وارد شده و گلوله خارج هم نشده یه سری کبودی‌ها وجود داره تو پیشونی و گونه‌ راست و لب و جاهای مختلف دیگه و علت مرگ هم همین ورود گلوله توی سر هستش که باعث از بین رفتن حالا نسوج مغزی و این‌ها به قول ما شده و باعث مرگ این آدم شده.

یه چیزی که توی صورت جلسه‌ حالا بررسی صحنه جرم وجود داره و حالا اظهارات گواهان و شهود و غیره و غیره اینه که اسلحه‌ سردی پیدا نمیشه یعنی هیچ چاقویی پیدا نمیشه قاضی و خانواده اش گفتن ما چاقو دیدیم دست این آدم ولی چاقویی پیدا نمیشه یه جا مثلا یکی از گواهان پرونده گفته که چاقو رو پرت کردن توی اون حالا جای خرابه‌ای که اون اطراف بوده ولی اونجا بررسی میشه ولی پیدا نمیشه.

خود قاضی هم میگه این چاقوی مقتول یه نفر گرفت پرت کرد توی یه خرابه‌ای که اونجا یه مثلا آبی جمع شده بود و رفته بود ته آب و گشتن ولی چیزی پیدا نکردند یکی از شهود هم به نام اسفندیار که اونم میگه من درگیری مشاهده کردم داشتن با مشت و لگد می‌زدند و من اسلحه حالا سردی ندیدم که حالا توی گزارش‌های پرونده وجود داره هیچ چاقویی اونجا نبود من فقط دیدم که شروع کردن تیر هوایی چهارتا تیرهوایی شلیک شد تیر پنجم فاصله‌ نیم متری خورد به سر مقتول، و مقتول هم همون جا جون داد.

و منم سریعا رفتم پاسگاه مساله رو گفتم که توی برگشت نه ضارب مقتول رو ندیدم که حالا اومده بودن و پیگیری انجام داده بودم و خیلیا توی گواهان پرونده اعلام کردن که ما هیچ چاقویی ندیدیم ولی متهم و خانوادش اصرار دارن که اینها با چاقو داشتن به ما حمله می‌کردند.

و با چاقو چون حمله می‌کردند پس ما هم مجبور بودیم از خودمون دفاع کنیم مکانیزم پرونده رو روی دفاع مشروع دارن می‌چینن و اینکه دفاع مشروع دیگه اگه با چاقو کسی به من حمله کنه و من حالا یه جوری از خودم دفاع کنم که منجر به قتل طرف مقابل بشه خب میتونه بحث دفاع مشروع پیش بیاد.

یه موضوع دیگه هم که تو این پرونده هست و حالا تعارضاتی وجود داره اظهارات شهود مختلفن یه سری شهود به نفع قاضی دارن شهادت میدن میگن که بله اونها حمله کردن به اینها دو سه نفری ریختن سرش و شروع کردن زدنش و اون هم هی از خودش دفاع می‌کرد یا عقب عقبی میرفت ولی اون‌ها دست بردار نبودن و مجبور شد تیر هوایی شلیک بکنه و بعدم یک تیر خورد به طرف.

ولی یه سری میگن نه اصلا این‌ها حمله‌ خاصی نمی‌کردن اینها رفته بودن بگن آقا چی کار می‌کنه یه ذره همین درگیری‌های ساده‌ای که ممکنه توی خیابون برای همه‌ ما اتفاق بیوفته ببخشید داداش چته چرا این کار و می‌کنی از این داستان‌ها و بعدهم اون آدم یعنی متهم پرونده یه دفعه اسلحه در آورد و شروع کرد شلیک کردن.

این اختلاف توی اظهارات وجود داره یکی از شهود یه پسر شانزده ساله‌ای به نام شهاب که اومده گفته تو مغازه‌ پدرم بودم صدای تیر شنیدم مثل صدای ترقه رفتم جلوی مغازه دیدم یه ماشین پارک شده یه نفرم که راننده بود بغل در عقب ماشین وایستاده‌ بود یه نفرهم داشت راننده رو می‌زد راننده سمت عقب پراید میومد داشت عقب عقب میومد همون آقایی که راننده رو می‌زد یه چاقو دستش بود ولی با مشت به صورت راننده می‌زد و تا جلوی بانک راننده رو همینجور با مشت داشت می‌زد با چاقو نمیزد.

راننده هم که یعنی همین متهم پرونده اسلحه دستش بود، یه تیر به طرف زمین شلیک کرد و یه تیرهم هوایی شلیک کرد بعد من دیدم یه دفعه افتاد روی زمین اون کسی که داشت با مشت می‌زد این راننده رو و زن و بچه اش توی ماشین بودن داشتن همش داد می‌زدند جیغ می‌زدند ترسیده بودن بعد این راننده اومد سمت جسد و شخص دیگه‌ای که می‌گفت برادر این مقتوله با راننده درگیرشد.

و این شخص یعنی برادر مقتول یه چاقو دستش بود اسلحه این قاضی افتاد روی زمین و من با لگد زدم بهش ترسیدم که برداره و دوباره یه تیر دیگه‌ای شلیک کنه با لگد اسلحه رو جابه‌جا کردم که تا افتاد توی جوب آب و برادر این کسی که به قتل رسیده بود یه چاقو به سمت چپ راننده زد.

بعد یه نفر داد زد گفت نزن نزن پلیس میاد و همون آدمی که با اسلحه با چاقو زده بود به این راننده اسلحه رو برداشت و داد به همسر متهم و همسر متهمم اون رو گذاشت توی ماشین فکر می‌کنم زیر صندلیشون خم شد گذاشت اون پایین.

این چیزیه که من دیدم بعد که پلیس اومد یه چاقوی ضامن دار بین پاهای مقتول افتاده بود من خودم به چشم دیدم ولی ندیدم که چاقو رو برداشت یعنی این پسر شانزده ساله داره میگه که یه چاقویی موقع درگیری اون معبود مقتول پرونده‌ ما و قاتل وجود داره و افتاد لای پای این آدم که الان به قتل رسیده ولی من نمیدونم اون چاقو رو کسی برداشت یا برنداشتن بعدا دیگه چیزی از این چاقو گزارش نشده و گفتن چاقویی وجود نداشته.

تو ادامه میگه که نمی‌دونم ماشین رو که تخریب کرد من چیزی ندیدم که کسی با ماشین روی کاپوت بزنه یا هرچیز دیگه‌ای اینو من چیزی ندیدم حالا یه سری اتفاقات توی این پرونده میفته ازنظر قضایی یعنی پرونده با توجه به اینکه قاضی کارکنان دولت محسوب میشه پرونده نیابت می‌خوره میاد تهران و توی دادگاه کارکنان دولت قرار رسیدگی بشه میاد اونجا یه سری تحقیقات اونجا انجام میشه یه سری اظهارات هست که حالا یه بخشیش رو برای شما می‌گم بعد دوباره پرونده نیابت به تنکابن می‌خوره یه سری تحقیقات چون محل وقوع جرم اونجا بوده، باید انجام می‌شده و یه سری موارد اینگونه.

رسیدگی پرونده در کارکنان دولت

پرونده وقتی میاد کارکنان دولت توی تهران توی دادسرا خوب قاضی تمام اتهامات رو رد می‌کنه میگه من اصلا قتل عمدی انجام ندادم هر چی بوده جز دفاع مشروع نبوده من از یک خطر قریب الوقوع دفاع کردم از خودم و داشتم خودم و زن و بچم رو آسیب جدی بهشون میزدن با چاقو حمله کردن و منم تمام موازین فنی رو رعایت کردم.

یعنی سه تا تیر هوایی شلیک کردم تیر چهارم رو یک جا البته میگه به پایین شلیک کردم که به پاش نخورد یه جا میگه نه من ترسیدم و نزدم و تیر پنجم هم که به خاطر کسی که از پشت منو گرفته بود یا به نظر بعضی از شاهدهای پرونده پای خود مهاجم خورد به دست من و تیر منحرف‌ شد.

توی کارشناسی ببینید نوشته گلوله به صورت عمودی وارد جمجمه شده و اگر قصد شلیک داشتن باید گلوله به صورت افقی به سرش می‌خورد پس من قصد نداشتم بکشم مسیر انحرافی که توی ضربه و شلیک اتفاق افتاده باعث شده که به سر این آدم ضربه بخوره.

یه سری حالا اقدامات قانونی دیگه هم می‌کنه متهم پرونده اینه که حالا میره یه سری استفتائات از فقها می‌گیره که آقا رفتار من آیا رفتار کشنده‌ای بوده یا نه فقط صرفا دفاع مشروع بوده یه سری نامه‌نگاری‌ها و مکاتبات متعددی هم می‌کنه با حالا دادستانی تهران رییس قوه‌ قضاییه و یه سری نامه ها هم از اونجا می‌گیره مبنی بر اینکه این رفتار من رفتار دفاع مشروع بوده من اصلا قصد قتل نداشتم و از این دست اقداماتی که توی دادسرای کارکنان دولت در مورد این پرونده قرار منع تعقیب صادر میشه.

یعنی این که میگن اصلا قتل عمدی اتفاق نیفتاده توی دفاع مشروع که حالا یه سری شرایط داره اگر دفاع مشروع ثابت بشه دیگه متهم تبرعه میشه از جرمی که حالا ادعا شده علیه اش خیلی مکاتبات توی پرونده هستش الی ماشاالله ولی پرونده با کیفیت قرار منع تعقیب بهش اعتراض میشه پرونده توی دادگاه مجددا رسیدگی میشه و قرار جلب به دادرسی صادر میشه.

میگن نه رفتار دفاع مشروع نیست بلکه جرم قتل عمد اتفاق داده و ما با یک کیفرخواست قتل عمد مواجهیم الا ماشالله صورت جلسات وجود داره بالاخره شرایط خاصی داره این پرونده، ما با یه قاضی طرفیم توی این ماجرا و مجبوریم که هر زوری داریم بزنیم چون اون هم زورمنده بالاخره دیگه بالاخره هم ارتباطات خوبی داره هم سواد حقوقی خوبی داره تو این ماجرا و می‌تونه از خودش دفاع کنه و بالاخره بلده که مکاتبه کنه با نهادهای دولتی همونجوری که ما هم این کار و خیلی از پرونده‌ها می‌کنیم و می‌ریم با حالا دادستانی رییس محاکم رییس قوه جاهای مختلف مکاتبه می‌کنیم تا بتونیم مسیر پرونده رو حالا به نفع خودمون و حالا صحیح پیش ببریم.

متهم پرونده قرار جلب به دادرسی برایش صادر میشه و این یعنی قتل عمد و یه درخواست می‌کنه که پرونده دوباره نیابت بخوره بره تنکابن و از شهودی تحقیق بشه یه اتفاق عجیبی که تو این پرونده میوفته اینه که پرونده توی تنکابن یه سری شهود میان و شهادت‌هایی میدن و به نفع متهم پرونده و میگن بله دفاع مشروع بوده یکیشون مثلا یک مربی کشتیه، میگه که بله منم میدونم تو اینجا حالا چاقو کشی ممکنه اتفاق بیفته حالا ما سعی می‌کنیم چاقو رو از دست طرف بگیریم به صورت حالا حرفه‌ای و فنی ولی خب این اتفاق میفته و برای دفاع از خودش قاضی پرونده این کار رو کرده ولی چیزی که وجود داره یکی از شهود که حالا اسمشم فعلا اینجا نمیاریم میگه من از شهادت خودم عدول می‌کنم.

میگه براساس تلقین و اکراه و بدون قصد رضایت بوده و مراتب کذب بودن شهادت خودم رو اعلام و اقرار می‌کنم یه سند رسمی میره از دفترخونه می‌گیره و از شهادتش عدول می‌کنه و این تو پرونده میذاره این باعث میشه که متهم پرونده‌ ما تو یه قسمتی از روند پرونده توی دادگاه وقتی قاضی بهش میگه اگه میخوای شهودتم احضار بکنید توی دادگاه میگه نه من نیازی ندارم شهودم باشن.

شهودی که اومدن و به نفع من شهادت دادن و بعد عدول کردن به درد من تو این پرونده نمی‌خوره و من خودم و وکلای خودم هستم و از شرایط پرونده دفاع لازم رو می‌کنیم وضعیت پرونده هم مشخصه گزارش پزشکی قانونی صحنه‌ جرم بازسازی صحنه‌ جرم هم اتفاق می‌افته البته بازسازی صحنه‌ جرم هم یک ذره متفاوته از پرونده‌های دیگه هست توی بازسازی صحنه‌ جرم اصولا متهم پرونده میاد و صحنه رو بازسازی می‌کنه ولی تو این پرونده به دلیل اینکه امنیت این قاضی ممکن بوده به خطر بیفته این آدم رو توی صحنه‌ بازسازی جرم نمیارن فقط حسن و میثم برادر و پسر عموی مقتول و یه سری از شهود میان و بازسازی می‌کنند صحنه‌ قتل ‌رو.

توی پرونده لوایح متعددی است شاید صدها صفحه لایحه در مورد این پرونده چون وکیل تو این پرونده زیاد هستش و پرونده نیابت های متعددی خورده و وکلای متعددی روی پرونده بودن و متهم پرونده هم خب قاضی هست و کاملا مسلط به موازین حقوقی.

و بیشتر این لایحه‌ها تو حوزه‌ دفاع مشروع و میگن که آقا دفاع مشروع اتفاق افتاده و خلاصه پرونده با همه‌ این کیفیت که گفتیم براش کیفرخواست صادر میشه تحت عنوان قتل عمدی و میگن قتل قتل عمدیه، و دفاع مشروع رو نمیپذیرند، و با اتهام عیسی قاتل پرونده قتل عمد کیفر خواست صادر میشه براش و پرونده میره توی دادگاه.

دادگاه با توجه به همه‌ این موضوعات صورت مجالسی که تنظیم شده اظهارات گواهان خصوصا اون علیرضا که تو داروخانه بوده شهاب اون پسری که اومده و اظهارات گفته و اینکه مشخصا مقتول پرونده چاقویی دستش نبوده و صرفا با مشت و لگد داشته با متهم درگیری ایجاد می‌کرده.

این خیلی مهمه دیگه چون خیلی از گواهان اومدن گفتن اصلا ما چاقویی ندیدیم حتی اون شهابم که اون پسر بچه که اومد گفتش که مقتول چاقو دستش بود ولی از چاقو استفاده نکرد و بقیه‌ آدمها که اصلا گفتن ما چاقویی ندیدیم این خودش یه موضوع خیلی مهمیه تو پرونده چون با مشت و لگد اگر باشه کسی در مقابلش شلیک بکنه دیگه اصلا دفاع مشروع موضوعا منتفیه.

قاضی پرونده هم به این مسیله خیلی توجه داره و با همه‌ این اوصاف میان میگه که متهم پرونده‌ ما اولا دفاع مشروع ای انجام نداده به این علت که در مقابل مشت و لگد بوده ثانیا که همسرش بهش گفته بریم فرار کنیم از این محل و اولین بار اون اسپری اشک آوری بوده که زده و اون اسپری اشک آور اصلا باعث شده که علت اصلی درگیری دوم و نهایتا قتل بوده در صورتی که اگه به صحبت‌های همسرش توجه می‌کرد و از اون محل می‌رفتن دیگه اصلا موضوع اتفاق نمی‌افتد.

این قتل اتفاق نمی‌افتاد حتی یه جا همسرش میگه که به من توهینی نشد بلکه داشتم به همسرم توهین می‌کردند چون متهم پرونده اصرار داره میگه که داشتن به زن و بچه‌ من تعرض می‌کردند و این داستان‌ها ولی ما میبینیم که نه زنش خودش گفته به من اصلا توهینی نشده به همسر توهین میکردند.

و این خیلی موضوع، موضوع مهمیه آثار روی بدن متهم که نشون میده آثار با مشت و لگد هستش آثار با چاقو نیست یه شکستگی ما توی بینی این طرف داریم پارگی دامیه ریشه بینی بهش حالا گفته میشه توی نظریه پزشکی قانونی ولی این‌ها با چاقو نیست.

مشخصا با مشت اتفاق افتاده فقط یه ضربه‌ چاقو ما داریم که به دست راست متهم پرونده خورده که طبق اقراری که خود حسن پسرعموی مقتول کرده بعد از اینکه میفته مقتول زمین و به قتل می‌رسه اون حمله می‌کنه و یا چاقو به دستش میزنه.

شهود دیگه هم تقریبا همین و گفتم یعنی گفتن یه درگیری که برادر پسر عموی مقتول انجام داده بوده به سمتش حمله می‌کنه بعد از شلیک و اون ضربه‌ چاقویی که به بدن متهم پرونده خورده فقط توسط پسر عمو بوده و هیچ ارتباطی به مقتول ما نداره.

مقتول با چاقو حمله نکرده خلاصه این نکته‌ خیلی حالا مهم پرونده بود که باعث میشه که قتل دفاع مشروع در مقابلش اثبات نشه یه موضوع دیگه هم توی دفاع مشروع هستش اینه که باید تو نتونی از محل فرار بکنی یا اینکه نتونی به مامورهای انتظامی گزارش بدی در مورد این موضوع هم صدق نمی‌کنه برای اینکه اسپری اشک آور که زده میشه و تا مسیر بعدی که حالا قتل اتفاق میفته یه پاسگاه اونجا بوده اینها از جلوی پاسگاه رد می‌شن می‌رن و بعد درگیری اتفاق می افته، تو اون فاصله میتونستی حالا زنگ بزنی به پلیس صد و ده یا بری اصلا کلانتری پاسگاه و بگه که آقا یه چنین اتفاقی افتاده و نیاز نبوده خودت درگیر بشی.

حتی همسرش هم یه جورایی گفته و این هم گفته نه مشکلی نیست بریم جلو این حرفا و نگاهش این بوده که اصلا من خودم میتونم از خودم دفاع بکنم و تذکری که خانم بهش داده رو توجه نکرد این نشون میده که دفاع، دفاع مشروع نیست تو بغل خیابون وایستی و در صورتی که میتونی به وظیفه‌ قانونی خودت عمل کنی بری اونجا و به پاسگاه اعلام بکنید اینها هم نشون میده که دفاع، دفاع مشروعی نیست و تو شرایط اش رو رعایت نکردی یه نکته‌ دیگه هم دفاع مشروع داره اینه که کسی کمک نکنه و تو نتونی فرار بکنی خیلی جاها متهم پرونده گفته که آقا کسی به من کمک نکرد تو اون درگیری من مجبور شدم شلیک کنم در صورتی که ما توی محل شلوغ هستیم.

تو اون لحظه‌ای که داره اون درگیر اتفاق میفته و متهم پرونده می‌تونه اصلا فرار کنه از اونجا و بره خودش بندازه لای جمعیت و نذاره این واقعه اتفاق بیفته اسلحه بکشی و این داستانها این موضوع هم اتفاق نمیافته توسط متهم و متهم به جای اینکه فرار بکنه از اون مهلکه اونجا وا میسته و مردم هم معلوم کمک نمی‌کنند تو  اسلحه درآوردی داری شلیک هوایی میکنی اصلا مردم نمی‌تونن، می‌ترسن وحشت می‌کنن بیان و قاضی میگه چون مردم وحشت می‌کنن که بیان اونجا و به تو کمک کنن به خاطر اینکه خودت داری به قول معروف با اسلحه شلیک میکنی واسه همین نمی‌تونی از دفاع مشروع استفاده کنی.

و بعد هم اینکه قاضی یه استدلال دیگم می‌کنه میگه که تو اسلحه ات آماده هست دو تا اتفاق میفته یه اسپری اشک آور میزنی و بعد چند دقیقه بعدش با اسلحه شلیک می‌کنی در هر دو مورد تو آماده‌ای یعنی هم اسپری اشک آورت آماده بود و سریع اسپری رو توی صورت طرف پخش می‌کنی و هم اسلحه وقتی از کمر در میاری دیگه مسلحش نمی‌کنی همونجا شلیک می‌کنی یعنی معلومه وقتی اسپری زدی تو این فاصله که برسیم اونجا اسلح ات رو احتمالا آماده کردی و منتظری که حالا یه اتفاقی بیفته تا بتونی از خودت دفاع بکنی.

خب اینکه دفاع مشروع نیست تو نباید آماده‌ حالا وقوع جرم بشی خودت جرم رو به قول معروف آماده‌سازی کردی وگرنه چرا باید اسلحه‌ تو مسلح باشه تا می‌رسی شلیک بکنی این هم میگه باعث میشه که من دفاع مشروع رو نپذیرم توی این پرونده و یه سری استدلال‌های دیگه که واقعا فکر می‌کنم خیلی جایگاهی نداشته باشه اینجا به خاطر این که موضوعش خیلی فنیه.

استدلال و رای دادگاه

نهایتا دادگاه استدلالش اینه میگه که درسته که همه‌ این اتفاق افتاده و قتل ظاهرا با عمل همین متهم پرونده‌ ما که قاضی است اتفاق افتاده و دفاع مشروع هم نیست قتل انجام داده ولی اون چیزی که از روند پرونده مشخصه و بعضی از گواهان گفتن و مسیر شلیک گلوله مشخصه نظریه اسلحه شناسی پزشکی قانونی و غیر و غیره اینه که طرف اسلحه رو برنداشته مستقیم به سر طرف شلیک بکنه بلکه توی واقعه‌ای حالا یا دستش از پشت گرفتن یا اینکه ضربه‌ای که خود حالا مهاجم زده به دست این آدم باعث شده که این تیر به سمت سر این آدم شلیک کنه این قتل عمد نیست قتل شبه عمده و استدلالش این میگه من می‌تونم اسلحه رو بردارم مستقیم تو سر طرف شلیک بکنم ولی گویا با ضربه‌ای که به دست این آدم خورده تیر منحرف شده نظریه پزشکی قانونی هم همین رو میگه و واسه همین به نظر من قتل عمدی اتفاق نیفتاده بلکه قتل شبه عمد اتفاق افتاده.

دادگاه کیفری یک با این اوصاف قتل رو عمد نمی‌دونه و محکومش می‌کنه به یک فقره دیه‌ کامل بابت قتل شبه‌ عمد شاید اینجا براتون خیلی عجیب بود فکر می‌کردید همتون قتل عمدی اتفاق افتاده و دادگاه هم با همه‌ این استدلال ها قتل عمد رو ثابت میدونه ولی نه، دادگاه کیفری یک قتل رو شبه عمد میدونه ولی اتفاق جالب توی پرونده اینجای پرونده هست که به این رای اعتراض میشه پرونده میره دیوان عالی کشور دیوان عالی کشور نظرش مخالفه کیفری یک هستش میگه که نه قتل قتل عمده اینکه مسیر گلوله جور دیگه‌ای بوده یا اینکه به دستش ضربه خورده این‌ها دلالت بر این نمیکنه شبه عمد باشه.

بلکه اون که من به دستش ضربه خورده که اصلا بیشتر اظهارات خود متهم پرونده هست نه اقدامات خود اظهارات خود گواهان یا اقداماتی که توی پرونده نشون میده اوضاع و احوال پرونده.

با تیر به سر یه نفر شلیک شده قتل جز عمد چیزی نمیتونه باشه، نظر دیوان عالی کشور قتل عمد واسه همین نقض می‌کنه رای دادگاه رو پرونده رو می‌فرسته به شعبه‌ هم عرض میگه که آقا قتل افتاده دوباره رسیدگی کن و تحقیقات بکن اینجا نکته‌ جذاب حقوقی این پرونده هست از اینجا به بعد یه ذره پرونده روندش عوض میشه یه مدتی از پرونده گذشته و اصولا وقتی از پرونده‌های قتل یه زمانی می‌گذره اولیا آدم دیگه اون حرارت حالا قصاص اعدام و اینها کم میشه و گاها ما تو این فاصله هست که حالا اگر چه متهم باشیم چه شاکی پرونده میریم و باهاش مذاکره می‌کنیم.

چون خیلی از قتل ‌هایی که اتفاق می‌افته ممکنه ناشی از واقع حادثه باشه و اینجوری نباشه که یه نفر واقعا بیاد قصد کشتن این آدم رو داشته باشه واسه همین میریم مذاکره می‌کنیم حالا چه با خونواده و اولیا دم چه حالا با قاتل پرونده و سعی می‌کنم این موضوع رو حل و فصل کنیم تو این پرونده هم این اتفاق میفته و متهم با حالا مذاکرات متعددی که میکنه مصالحه‌ای که این وسط اتفاق می‌افته میره و صحبت می‌کنه با خانواده‌ مقتول و دیه‌ این آدم رو پرداخت می‌کنه دیه کاملا پرداخت میشه و ما تقریبا می‌رسیم به یه نقطه‌ امنی از پرونده البته عمد از نظر حقوقی.

پرونده هم برگشته توی یکی از شعبات کیفری یک و داره اونجا رسیدگی میشه به عنوان شعبه‌ای هم عرض چون گفته قتل شبه عمد نیست و قتل عمد باید رسیدگی بشه و دادگاه هم عرض میاد موضوع رو مجددا بررسی می‌کنه.

میگه که درسته که حالا دفاع مشروع ما نپذیرفتیم و دیوان عالی کشور میگه قتل عمدی است ولی با توجه به شرایط پرونده وضعیتی که اتفاق افتاده در مورد زمان و مکان ارتکاب قتل که اینجا این رای نهایی دادگاه و این رای رییس که تموم میشه پرونده و مختومه میشه.

و این هم که متهم ابتدا اومده گفته دفاع مشروع بوده ولی تناسبش رو نتونسته رعایت بکنه و اقداماتی که انجام داده رو دفاع مشروع ندونسته و مشمول حالا مواد خاص خودش نشده و از نظر دادسرا فاقد جنبه‌ عمومی هم هست این ماجرا میگه با توجه به اینکه ما گفتیم قتل عمد اتفاق افتاده طبق نظر دیوان عالی کشور ولی با توجه به شرایط و اوضاع و احوال پرونده و اینکه شاکی اومده دیه خودش رو گرفته و بعد هم اعلام رضایت کرده روی پرونده ما دیگه به جنبه‌ عمومی رسیدگی نمی‌کنیم.

کیفر خواست اولیه چون قتل شبه عمده و شبه عمد هم اون جنبه عمومی خیلی سنگین نیستش که دادگاه وظیفه داشته باشه و تکلیف داشته باشه که حتما حبس بده واسه همین اینجا با توجه به همه‌ این موارد و رضایت اولیای دم و پرداخت دیه موضوع رو مشمول جنبه‌ عمومی نمی‌دونه و قرار موقوفی اجرا صادر می‌کنه.

یعنی چی یعنی پرونده اینجا مختومه میشه و قاتل پرونده و متهم پرونده هم خب پرونده اش تموم شد عملا تبریه شده از این ماجرا ولی خوب دیه رو پرداخت کرده و پرونده ختم میشه.

مادر مقتول به قاضی کشیک میگه بچه ام تازه خدمت سربازیش تمام شده بود آیا سزاوار به وسیله یه نفر قاضی به ناحق به قتل برسه من پدر و مادر و اعضای خانواده و همینطور جو اجتماع رو در این خصوص به قضاوت می‌گذارم.

این قسمت شصت و دو پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود شصت و دو

مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.

دادنامه اپیزود شصت و دو

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.

مشاوره حقوقی