اپیزود شصت و چهار گوش بزنگ
اپیزود شصت و چهار گوش بزنگ: نیلوفر میگه که من شوهرم حسن رو با آذر موقع رابطه جنسی دیدم بهش شک داشتم میدونستم که حسن یه رابطه خارج از قاعده داره واسه همین روزی که من از خونه رفتم بیرون و قرار بود برم به مادرم سر بزنم که یه جورایی شیفتم بود مادرم مریض احوال بود و میرفتم بهش سر میزدم اون روز خونه مادرم نرفتم با برادر و خواهرام و دایی و زندایی ام هماهنگ کردم گفتم که فلان ساعت جلوی خونه ما باشید کشیک کشیدیم دیدیم که حسن با یه خانمی که بعدا فهمیدیم اسمش آذره توی خونه ما هماهنگ کرد اومدن و ما پشت در بودیم.
یه ده دقیقهای پشت در واستادیم و صدای رابطه جنسی که بینشون بود رو شنیدیم با کلانتری هم هماهنگ کرده بودیم پلیس صد و ده اومد و همونجا حسن و آذر رو دستگیر کردیم سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت شصت و چهارم پادکست جنایی دادپویان رو میشنوید.
توی خیلی از پروندهها رسالت ما وکلا اینه که بتونیم یه جور صلح و سازش و میانجیگری بین افراد ایجاد بکنیم تو این پرونده هم خیلی بابت این موضوع تلاش کردیم موضوع جرایم جنسی و اختلافای خونوادگی بود و شاید رضایت میتونست خیلی به ما کمک کنه وکلای موسسه حقوقی دادپویان این رسالت و همیشه برای خودشون داشتن من و خیلی از همکارام تلاش خیلی مضاعفی میکنیم توی پروندهها بابت صلح و سازش، گاها به نتیجه میرسیم و خیلی وقتا هم ممکنه تو این موضوع شکست بخوریم و توی دادگاه بجنگیم تا موضوع ر. حل و فصل کنیم. جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل رابطه نامشروع میتوانید با وکیل آنلاین در ارتباط باشید.
حسن توی کلانتری میگه که من رابطه جنسی نداشتم این خانم میومد خونه ما برای اینکه من بهش آموزش بدم آموزش زبان آلمانی من مدرک تخصصی زبان آلمانی دارم البته با اسنپ کار میکنم واسه همین مجبور برای این که خرج زندگی ام در بیاد برم و یه جورایی از تخصصم که زبان آلمانی است استفاده بکنم این خانم هم اومده بود تا من بهش زبان یاد بدم البته اون هم به من زبان انگلیسی درس میداد ماهی یه بار میومد خونه من و ما تو این یه ساعتی که با هم بودیم یه صیغه محرمیت میخوندیم ماهی صد تومن تا دویست تومن به این خانم کمک میکردم.
این خانم مطلقه بود و من سعی میکردم کمکش بکنم آذر توی کلانتری میگه قبول دارم که میومدم خونه حسن برای آموزش زبان میومدم چون کنار هم مینشستیم صیغه محرمیت می خوندیم ولی کاری نکردیم من نمیدونستم حسن زن داره وگرنه اگر میدونستم هیچوقت پیشش نمیومد حداقل تو خونش نمیومدم البته اظهارات آذر یه ذره فرق میکنه توی دادگاه میگه که ما بیرون کلاس برامون گذاشته میشد یعنی میومد بیرون توی پارکی جایی کافهای میشستیم و با حسن زبان کار میکردیم من بهش انگلیسی درس میدادم اون به من آلمانی تدریس میکرد.
ولی یه بار دیگه هوا سرد شده بود بهم گفتش که بیا بریم خونه و درس رو اونجا بخونیم. آقای قاضی من غفلت کردم توی تحقیقات پرونده توی دادگاه یه عکس دیگهای هم به حسن نشون میدن میگن این عکس که شاکی پرونده گذاشته روی پرونده چیه میگه نه اون خانم نیست این آذر نیست یه خانم دیگهای که کنار سمت دریاچه چیتگر با همدیگه قدم میزدیم ربطی به این پرونده نداره.
حالا شما خودتون باید قضاوت کنید من شاید پراکنده حرفها و اظهارات افراد رو میگم بهتون ببینید چه اتفاقاتی تو حالا کلانتری و توی دادگاه افتاده خودتون میتونید شاید قضاوت کنید خیلی از موارد مربوط به پروندههای جرایم جنسی رو شاکی پرونده میگه ما در حین رابطه نامشروع دیدیم اینها رو گفتم هماهنگ کرده بودیم که اینها رو سر صحنه جرم بگیریم و همین اتفاق هم افتاد البته آن چیزی که توی پرونده وجود داره شهادت عینی نیست یعنی صحنه رابطه جنسی دیده نشده از پشت در صداهای شنیده شده با هم توی خونه بودن ووو از این موارد و همه اینها شده مبنای شکایت رابطه جنسی.
پرونده هم از روی همون کلانتری اقدام و شروع اولیه اش همونجا هم یه ماشینی که حسن داره و باهاش توی اسنپ کار میکنه یه ماشین دویست و شیش هستش اون کلانتری به عنوان وثیقه میگیره البته این درست نیست یعنی کلانتری اجازه نداره که وسیلهای بگیره بلکه باید پرونده رو بفرسته دادگاه یا دادسرا و اونجا در مورد وثیقه تصمیم بگیرن ولی همونجا ماشین حسن رو به عنوان وثیقه ازش میگیره و آزادشون میکنه که برن تا حالا پرونده بره دادگاه و دادگاه رسیدگی بکنه به اصل پرونده که بعدا ما سر همین ماشین کلی مشکل داشتیم.
که میگفتن مثلا حسن وثیقه گذاشته ولی وثیقهای تو پرونده نیست بعدا متوجه شدن که ماشین هستش و حالا دستور آزادی ماشین هم بعدا داده شد حسن توی تمام قسمت های پرونده رابطه جنسی رو انکار میکنه میگه که رابطه ما در حد دست دادن و نهایتا بوسیدن بود بیشتر از این نبودش این کسایی که اومدن حالا به عنوان مطلع شاهد هم نبودن و اظهارات گفتن اینها برادر زنای منن که به خون من تشنهان من گول خوردم فقط این بود که یه زبان ساده با همدیگه کار میکردیم.
و اتفاقا اون روزی که اینها اومدن و حالا شهادت دادن ما با هم رابطه جنسی داشتیم این خانم یعنی آذر پریود بود و واسه همین ما اصلا رابطه جنسی نداشتیم بله با همدیگه رابطه چتی داشتیم سکس چت میکردیم اونم از سر لجبازی با همسرم بود چون من با همسرم خیلی اختلاف داشتم با هم دیگه مشکل داشتیم مدتهای خیلی طولانی واسه همین من با این خانم آذر چت ها سکسی میکردم برای اینکه لج همسرم رو دربیارم آقای قاضی من اشتباه کردم و توبه میکنم.
آذرم یه جورایی تایید میکنه همه این موارد رو میگه من حسن را از توی اینستاگرام برای یادگیری زبان آلمانی پیداکردم با همدیگه یه مبلغی طی کردیم و من نمیدونستم که این آقا زن داره اون خونهایم که رفتیم میگفت خونه خواهرمه بیا اینجا با همدیگه زبان کار بکنیم من خودم دو تا بچه دارم و یه شوهری دارم که سرطانی هستش و سالهاست توی بیمارستان داره درمان میشه توی این لحظهها آذر توی دادگاه گریه میکنه زار میزنه و داستان شوهرش و بچههاش تعریف میکنه آقای قاضی حدود هفت یا شایدم هشت ساله من با شوهرم رابطه جنسی ندارم.
اصلا نمیتونه رابطه جنسی با من برقرار کنه من با حسن رابطه جنسی برقرار نکردم فقط در حد دست دادن بوده چیزی بیش از این نبوده درسته شاید شما بگید که من نیاز دارم به رابطه جنسی به خاطر وضعیت خاص خانوادگی ولی من به خونوادم و زندگیم پایبندم و هیچ وقت به شوهرم خیانت نکردم توی پرونده که اتهام اصلی پرونده زنا هست یعنی رابطه نامشروعی که به صورت زنا بین طرفین بوده خب ایرادات زیادی بود ایرادات زیادی هم گرفته شد به دلیل اینکه خب رابطه جنسی هیچ وقت مشخص نشده شاهدی هم وجود نداشت.
طرفین هم هیچ وقت اقرار به این موضوع نکردن ما این ایراداتی بود که توی پرونده داشتیم و حالا طرفین پرونده سر این ماجراها خیلی با هم چلنج داشتن یه ذره موضوع موضوع فنی بود یعنی یه کشتی حقوقی طرفین پرونده تو اینجا داشتن با همدیگه میگرفتن ولی اون چیزی که مهم بود این بود که بشه رضایت گرفت جلسههای متعددی توی دفتر وکلای طرفین گذاشته شد چه وکیل شاکی چه وکیل حالا هر کدوم از متهمین پرونده همه طرفین پرونده هم وکیل داشتن و سعی کردن این موضوع رو با مذاکره و مصالحه حل بکنن.
نیلوفر یه جایی میاد و توی دفتر وکیل متهم پرونده اعلام رضایت میکنه میگه من رضایت میدم قانع میشه میگه من حسن رو دوست دارم درسته با همدیگه مشکل داشتیم ولی اینجوری نبود که بخوایم زندگیمون رو از هم بپوشونیم و دیگه با همدیگه زندگی نکنیم من رضایت میدم خیلی تلاش کردیم که اینجا پرونده مختومه بشه یعنی خارج از دادگاه و با رضایت شاکی پرونده ولی یه حرفی شاکی پرونده میزد حرف جالبی بود که فکر میکنم تا آخر داستان هم این ایدهاش به نتیجه رسید.
میگفتش که من حتی اگر رضایت هم بدهم میذارم جلسه رسیدگی برگزار بشه و دادگاه تصمیم بگیره در مورد این موضوع تا حالا من اونجا شرایط رو بسنجم جلسه دادگاه برگزار میشه جلسه بسیار پرتنشیه. نیلوفر میره پشت میزی که مربوط به حالا توضیح طرفین پرونده است و شروع میکنه گریه کردن میگه من شک داشتم به حسن و اون روز هماهنگ کردم که بتونم مچش بگیرم و مچش رو هم گرفتم انقدر نیلوفر گریه میکنه توی جلسه رسیدگی که مثلا جو دادگاه متشنج میشه.
صحبتهاش که تموم میشه متهم بلند میشه توضیحاتش رو میده چیزی که هست فقط عذرخواهی هست و اینکه رابطه جنسی وجود نداشته بینشون و حالا توضیحات سابق که توی پرونده موجوده و چون توی پروندههای جرایم جنسی خیلی تحقیقات میشه یعنی قاضی پرونده از جزییات موضوع سوال میکنه از شاکی میخوان که از جلسه رسیدگی بره بیرون که دیگه بیش از این تشنج توی جلسه نباشه.
میره بیرون و خیلی از توضیحات رو دیگه نمیشنوه البته وکلا توی جلسه رسیدگی هستن ما صحبت این رو هم میکنیم توی پرونده که حالا طرفین به یک مصالحهای رسیدن و باید پرونده یه جورایی مختومه بشه به علتهایی که حالا وجود داره تو پرونده رضایتی که هستش زندگی نباید از هم بپاشه و از این موارد ولی اون چیزی که مسلمه اینه که هم دادگاه باید برسه به اینکه جرمی اتفاق افتاده یا نه و هم اینکه شاکی بخواد شکایتش رو ادامه بده یا رضایت بده شاکی رضایت نمیده و میخواد از دادگاه که ادب بکنه متهم پرونده یعنی حسن و آذر رو.
یکی از نگرانیها و مشکلاتی که نیلوفر توی پرونده داره میگه که من خب یه دختر تقریبا جوونی هستم و خیلی خوش بر و روم هستم و حسن من رو رها کرده و رفته با یه زنی که تقریبا پونزده سال از خودش بزرگتره خب خیلی سن بیشتری داره پیرتر شده و این اقدام رو کرده دلم از این میسوزه مگه من چی کم داشتم که باید حسن یه چنین رفتاری رو با من بکنه و یکی از دغدغههاش همینه و واقعا دغدغه درستیه یعنی توی روابط خانوادگی زنت رو یا شوهرت رو رها کنی با این که خب میتونه خیلی شرایط بهتری باشه و بری سراغ یک نفر دیگه که ممکنه واقعا همسو و همراه تو نباشه یا شبیه تو نباشه و حالا یه چنین جرمی رو انجام بدیم.
نیلوفر رضایت نمیده تو این پرونده دادگاه تحقیقات خودش رو ادامه میده و نهایتا حکم صادر میکنه در مورد زنا چون دلایلی وجود نداره گفتیم نه شاهدی وجود داره یه سری آدمهایی هستند که به عنوان مطلع تو پرونده هستند ولی خب شرایط زنا شرایط خیلی خاصیه یعنی باید شاهد حتما رابطه جنسی رو دیده باشه یا دلایل خیلی محکم و اقرار متهم پرونده متهمین پرونده نشون بده که واقعا رابطه جنسی وجود داشته واسه همین نسبت به زنا حکم برایت حسن و آذر صادر میکنه.
اما در مورد رابطه نامشروع میگه با توجه به اینکه رابطه در حد لمس کردن همدیگه بوده و متهمین پرونده هم یه جورایی اقرار کردن که ما با همدیگه حالا دست میدادیم یه جای میگه بوس میکردیم بغل میکردیم و از این موارد واسه همین لمس کاملا اثبات شده است و در مورد متهمین پرونده اونها رو محکوم میکنه به هفتاد ضربه شلاق.
پرونده مختومه میشه و در مورد پرونده اعتراضی هم نمیشه توی پرونده چون متهمین میگن که نه ما نمیخوایم اعتراضی بکنیم و پرونده در همین دادگاه بدوی خاتمه پیدا میکنه هر دو متهم پرونده شلاق شون رو میخورن و شاید اون چیزی که شاکی پرونده لازم داشت یعنی ادب کردن حسن به عنوان متهم پرونده واقع میشه خیلی از پروندههای رابطه جنسی واقعا پروندههای تادیبی ولی باید اصلا این اتفاق نیفته که کسی بخواد ادب بشه.
ولی متاسفانه همچنان توی دادگاههای کیفری یک و یا تو دادگاه ارشاد که رسیدگی میکنه به پروندههای مربوط به رابطه نامشروع و زنان البته در تهران متاسفانه هنوز داریم از این پروندههایی که منجر میشه به مجازاتهای زنا یا رابطه نامشروع.
این قسمت شصت و چهار پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود شصت و چهار
مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.
درج دیدگاه