اپیزود پنجاه و نه بنگاه مرگ
اپیزود پنجاه و نه بنگاه مرگ: مهدی دوست پسر کیمیا بود همه میدونستن دو سال با هم بودن ولی همش با هم دعوا داشتن به طوری که همه ماها که همکارش بودیم ناراحت بودیم، کاریم نمیتونستیم بکنیم بعضی موقعها اعتراض میکردیم مهدی میومد دفتر به هم میزد و همه وسایلشو به هم میریخت و میرفت کیمیا دنبال یه نفر بود که در مقابل مهدی قرار بگیره ازش حمایت کنه اول به من پیشنهاد دوستی داد ولی من چون مهدی رو میشناختم و میدونستم که همیشه یک چاقو کنار پر شالشه و فراری بود و چاقوکش بود و سابقه دار بود اوضاع و احوالش معلوم بود، قبول نکردم احتمالا یه ماجرایی بین مهدی و کیمیا و یزدان وجود داره.
مقصر ماجرای کیمیاست دو بار یزدان و مهدی قرار دعوا گذاشتن ولی مهدی نیومد کلید دفتر همیشه دست آبدارچی بود نمیدونم اون روز چی شد که کیمیا کلید رو داد به یزدان گفتش که فردا صبح بیا. همه بچهها میدونستن نباید کلید رو به یزدان میداد ولی اون شب کلید داد به یزدان کلید بنگاه رو میگم همه بچهها به یزدان میگفتن ببین این زن تو رو طعمه قرار داده مواظب باش یه بلایی سرت میاد ولی یزدان سراپا تو عشق کیمیا بود و هیچ توجهی نمیکرد.
اینها اظهارات شاهد پرونده هست. سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت پنجاه و نهم پادکست جنایی دادپویان رو میشنوید.
تو این قسمت هم مثل خیلی از پروندههای دیگمون موضوع قتل و جرایم جنسیه حتما شنیدنش برای بچهها خوب نیست و مثل خیلی از پروندههایی که عشق و جنایت به هم مربوطه ما با چند تا از بچههای موسسه حقوقی دادپویان درگیر این پرونده بودیم موضوع قتل و موضوع زنا.
این پرونده اظهارات خیلی زیادی داره مثل خیلی از پروندههای قتل یا جرایم جنسی مثل زنا، آدمهای مختلفی اومدن و اظهار نظر کردند چون خیلیها در جریان این ماجرا بودن یکیش فرهادی بود که اظهاراتش رو شنیدیم با همدیگه، یه مشکل دیگهای هم که این پرونده داشت این بود که اسم های مختلف داشتن آدما یعنی تقریبا همه آدمها از متهم مقتول و حتی شاهدین پرونده دو اسمی بودن و ما هرجا میخواستیم اسم ببریم اسم آدم قاطی میشد و بازپرس هم نمیدونست من دارم در مورد کی صحبت میکنم.
خیلی این مشکل رو داشتیم من سعی میکنم اینجا حالا از یکی از اسامیشون استفاده بکنم که خیلی گیج کننده نباشه توی محله سعادتآباد یه گزارشی میشه به ماموران کلانتری و میرن سر صحنه، میبینن که یه نفر به نام یزدان روی زمین افتاده بدنش پر خون و یه نفرم بالا سرش تقریبا با فاصله پنج متری وایستاده به نام مهدی دستش هم یه قبضه چاقوی دسته زنجانیه مردم دورشون جمع شدند ولی اجازه نمیده کسی نزدیکش بشه. جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل قتل یا وکیل آنلاین کلیک کنید.
درگیری برای عشق نافرجام و منجر به قتل
هی تهدیدم میکنه میگه اگه کسی بیاد جلوی خودم میکشم خلاصه درگیری اتفاق میفته و مهدی دستگیر میشه یه عدد اسپری گاز اشک آور توی صحنه به دست میاد اولین تحقیقات از مهدی انجام میشه مهدی توی تحقیقات میگه که من سه ساله که با کیمیا در ارتباطم یه سال بود که با همدیگه در ارتباط بودیم ولی من نمیدونستم این شوهر داره بعدا به من گفته که شوهر و بچه داره بعد هم طلاق گرفتن و ما با همدیگه زندگی مشترکمون و شروع کردیم یه از این بنگاههای املاک گرفتیم که با همدیگه واستیم باهم کار کردن.
کار رو با هم شروع کردیم ولی به خاطر اختلافهای حالا هم شخصیتی اخلاقی و هم مالی که با همدیگه داشتیم من رفتم زندان پونزده روز بود زندان بودم و بعدش آزاد شدم وقتی اومدم متوجه شدم کیمیا با یه پسری دوست شده به نام یزدان، باهاش تماس گرفتم گفتم پاتو از زندگی من بکش بیرون اونم من و تهدید کرد چند نفر رو جمع کرده بود و گفتش که بیاد جلوی همین بنگاه ولی من بالاخره نرفتم نمیخواستم درگیری اتفاق بیفته البته چند جا اظهاراتش متعارضه میگه کیمیا بهم گفت نیا که به نظر یک چنین ماجراییه.
رای دادگاه هم این رو برای ما مشخص میکنه مهدی میگه من نرفتم چندین بار ولی بعد از چند روز چند بار که تهدید کرد دیگه من به شدت عصبانی شده بودم حرفایی زده بود که من دیگه نمیتونستم تحمل کنم. رفتم جلوی دفتر باهاش درگیر شدم اون با اسپری به من حمله کرد زد توی چشم من منم با یه چاقویی که توی جیبم بود اونو زدم.
به خاطر ناموسم باهاش درگیر شدم یکی از شاهدهای پرونده یه نفر به نام علیرضا. علیرضا میگه که یزدان یعنی مقتول پرونده دنبال خونه برای خودش بود اومد آژانس املاک با خانم کیمیا آشنا شد و صحبت کردن بعد یه مدت رفت و آمد داشتند و بعدم کیمیا بهش پیشنهاد شراکت داد قرار بود که بیاد اونجا مشغول به کار بشه یزدان اومد اونجا مشغول کار شد و بعد مدتی دیدیم که یزدان به ما میگه یه نفر داره خانم تهدید میکنه ما میدونستیم کیه.
مهدی چون هممون در جریان رابطه مهدی و کیمیا بودیم کیمیا یزدان و آورد توی مجموعه و بعد گفتش که ایشون شریک ماست یه مبلغی پرداخت کرده و قراره اینجا با من مغازه رو شریک بشه یزدان قاتل نمیشناخت چون کیمیا در مورد مهدی چیزی به یزدان نگفته بود تازه با هم آشنا شده بودن علیرضا میگه یه بار حتی یزدان مهدی رو توی سوپرمارکت جلوی بنگاه دیده بود ولی نشناخته بودش.
مهدی رفته بود سیگار بخره ولی اونجا نشناخته بودش علیرضا توی ادامه تحقیقات میگه که من شاهد بودم روز حادثه رو، یزدان تقریبا چهل چهل و پنج دقیقه رو زمین افتاده بود پلیس هم اومده بود ولی هیچکس به داد یزدان نمیرسید اونو بردنش بیمارستان خود دکتر جراح اش به من گفت اگه زودتر اومده بود بیمارستان زنده میموند.
فیلم صحنه قتل را مردم گرفتن فاصله بیمارستان تا این محل درگیری یعنی دم بنگاه پونصد متر نیست میگه موقعیکه مهدی اومد توی بنگاه همدیگه رو نمیشناختند وقتی وارد دفتر شد شروع کرد داد و بیداد گفتش که یزدان کیه یزدان به من نشون بدید یزدان اومد از بنگاه فرار کنه بره بیرون که مهدی با چاقو زدش بعدم افتاد روش و شروع کرد یکی یکی چاقوها رو توی سینه و شکم و گردنش فرو کردن از مهدی اظهارات خیلی زیادی گرفته شده یه جا توی اظهاراتش میگه که من وقتی که فهمیدم کیمیا با یزدان ارتباط داره زنگ زدم به یزدان و بهش گفتم که پاتو از زندگی ما بکش بیرون.
یزدان گفت من دوستش دارم و میخوام با کیمیا زندگی بکنم حتی شب قبل حادثه به من گفتش که من باهاش سکس کردم امشب و من خیلی عصبانی شدم از این ماجرا حتی بهم پیشنهاد داد گفت من بهت یه مبلغی میدم که تو خودت رو از این ماجرا بکشی بیرون.
یزدان خیلی پول داشت مهدی میگه ما سه ساله با هم زندگی میکنیم اختلاف مالی پیدا کردیم من انداخت زندان اومدم بیرون دوباره با هم دیگه شروع کردیم زندگی کردن کار کردن دوباره با هم درگیر شدیم من یه بار با چاقوی میوه خوری اونو مجروحش کردم دخترشونم بود صحنه رو دید زنگ زد پلیس اومدن سراغ من من دستم و محکم زدم تو شیشه خودم و مجروح کردم وقتی برای فیزیوتراپی رفته بودم و میخواستم دستم رو درمان کنن با یه خانومی دوست شدم و با هم ارتباط داشتیم.
مهدی هم مثل کیمیا روابط متعددی داشت وقتی که کیمیا فهمید من با این خانم در ارتباطم دوباره با من درگیر شد و شکایت رابطه نامشروع کرد.توی پرونده ما چند تا پرونده ضرب و جرح و رابطه نامشروع داریم بین مهدی و کیمیا و حالا آدمهای مختلف دیگه که اینها روی پرونده گذاشته شده مهدی میگه من واقعا اون روز آرامش نداشتم تا صبح نخوابیدم جنون بهم دست داده بود موقعی که اومدم توی بنگاه و یزدان رو دیدم خیلی عصبانی بودم.
یوسف یکی از کارمندای دفتر همون آژانسه به عنوان شاهد ماجرا ازش تحقیق شده میگه که یه اختلاف و درگیریهایی بین کیمیا و متهم پرونده یعنی مهدی بود یه چند بار مهدی با یزدان قرار دعوا گذاشتن ولی متهم تو محل حاضر نشد روز حادثه هم من اونو توی سوپرمارکت دیدمش پول نداشت براش سیگار خریدم بهش گفتم مهدی تو رو خدا رحم کن به جوونیت این موضوع رو تمومش کن گفتش که تو دخالت نکن من میخوام حقمو از کیمیا بگیرم.
میگه اون روز یزدان از همکاراش خواسته بود که فردا همه حاضر بشن توی بنگاه فردا صبح که میشه روز حادثه که اگر مهدی اومد ازش حمایت کنن ولی همکارامون چون میدونستن که مهدی آدم شریه، و ممکنه یه اتفاقی بیفته نیومدن صبح بنگاه یوسف میگه کیمیا از مهدی خیلی میترسید دنبال این بود که با یه شخصی ارتباط برقرار کنه که در مقابل مهدی ازش حمایت کنه به کرات از من خواست که با من دوست بشه و میخواست یه جورایی از من استفاده بکنه با آدمهای دیگه هم ارتباط برقرار کرده بود ولی ما چون قضیه رو میدونستیم زیر بار نرفتیم.
بارها به یزدان گفتم که کیمیا تو رو سپری برای خودش قرار داده مراقب باش مهدی میاد یه بلایی سرت میاره دریا یکی دیگه از شاهدای پرونده هست میگه مهدی با کیمیا دوست بود ولی جلوی دفتر جلوی بچههای دفتر میخواستن نشون بدن که با همدیگه مشکل دارن ولی مشکل نداشتن کیمیا از اون طرف به مهدی زنگ میزد و ابراز عشق و علاقه میکرد از پشت تلفن من میدیدم که چه حرفایی بهش میزنه براش آهنگ میذاشت و همین حرفا رو به یزدانم قطعا میزده.
و بعد دعوا راه مینداخت به مهدی دائم میگفت یزدان بهتر با من رابطه جنسی برقرار میکنه ولی تو خوب این کار رو نمیکنی. اینجوری با اعصاب و احساسات مهدی بازی میکرد تا آخر این اتفاق افتاد شب قبل از این حادثه هم آبدارچی دفتر صدا کرد گفت کلیدها رو بده به یزدان و کامپیوتر هم جمع کن شاید صبح یه اتفاقایی بیفته.
یزدانم به چند تا از دوستاش زنگ زد که صبح بیان سر کار که هر وقت مهدی با چاقو اومد دفتر ما بتونیم یه جورایی در مقابلش بایستیم میگه عامل این قتل کیمیا، نه مهدی، شما باید بری سراغ کیمیا اون باعث این دعوا و جنگ و بدبختی ها شده با این اظهارات کیمیا به عنوان کسی که احتمالا دخالت داشته تو این ماجرا احضار میشه اداره آگاهی و بهش یه جورایی تفهیم اتهام میشه.
کیمیا تو اظهاراتش میگه مهدی دائم به عناوین مختلف و به زور از من پول میگرفت منم بهش پول میدادم فهمیدم که مواد مخدر مصرف میکنه دستور دادم که به بچههای دفتر که دفتر راهش ندن یه بار اومد یه تنه درخت کنده بود از توی پارک اومد کوبید تو شیشه دفتر از دفتر آورد پایین یه جورایی که ناخن یکی از بچهها که اومده بود جلوگیری بکنه از این ماجرا کنده شد.
همه مشاورای بنگاه رو کتک کاری میکرد میزدشون، منم تو دفتر قایم میشدم یه بارم با استکان اومد شکوند منو تهدید کرد گذاشت زیر گردنم گفت گردنتو میزنم حتی یه بار من و بردش سمت جاده کرج که اونجا منو بکشه تا اینکه یه دویست و شیش اومد و منو نجات داد منو بردن کلانتری اونجا من شکایت کردم ازش و بعدم انداختنش زندان من مادرم و دخترم تهدید میکرد گفته بود که به دختر تجاوز میکنم و آتیشش میزنم.
همه تهدیداش من توی گوشی موبایل ضبط کردم به دفعات مختلف این کار هم کرده من بارها و بارها ازش شکایت کردم بچههای دفترم خیلی تهدید میکرد بهشون میگفتن برید شکایت کنید خیلیاشون شکایت نمیکردن خیلی از این شکایتها توی پرونده وجود داره کیمیا میگه که اون بارها قصد کشتن منو داشت حتی یه بار دختر دوازده ساله هم افتاد به پاش شروع کرد پاشو بوسیدن گریه و زاری کردن گفتش که تو رو خدا مامان منو نکش تا اینکه داد و بیداد کردیم همسایهها پلیس خبر کردن اومدن ما رو بردن بیمارستان و اونم فرار کرد.
دو ماهی فراری بود دوباره پیدا شد دوباره من و خونوادم شروع کرد اذیت کردن گفت میخوام از تو خواستگاری کنم گفتم من یه بار ازدواج کردم و از کارم پشیمونم یه دختر دوازده ساله دارم نمیتونم ازدواج کنم بار آخر که از زندان آزاد شده بود من از ترسم دفترم نرفتم فقط روزی دو سه بار یه نیم ساعتی حدودا میرفتم سر میزدم یه دستوراتی میدادم و میومدم.
روز حادثهای که اتفاق افتاد از مهدی شنیدم که یزدان کشته، خودش بهم زنگ زد گفتش که ما درگیر شدیم با همدیگه فک کنم پلیس گرفته بودش یه تلفن برداشت زنگ زد گفت من جلوی دفترم یه چنین اتفاقی افتاده روز حادثه من صحبت غیر از این با مهدی نکردم اون مدتی مشاور من بود بعد شروع کرد اذیت و آزار کردن منو بعد هم با شکایتهای من رفت زندان و اومد بیرون و این کار رو انجام داد.
مهدی توی بازداشتگاه هم که هست یه اخلالی توی نظم بازداشتگاه ایجاد کرده که یه گزارشی از بینظمی و اخلال شوروندن زندانیا هم توی پرونده وجود داره گفته خودشو دیوانه و آدمکش معرفی کرده. دوباره ازش صورت جلسه شده و اون گفتش که من تو زندان که بودم کیمیا بهم زنگ زد گفت تو تو زندانی و یه پسری اومده مزاحم من شده به من ابراز علاقه کرده ولی من به خاطر تو بهش جواب رد دادم من تو زندان خیلی ناراحت بودم.
شمارشو گرفتم باهاش صحبت کردم با اون پسر یعنی همون یزدان و ماجرایی که قبلا براتون تعریف کردم ولی کیمیا به من توی زندان زنگ میزد منو یه آدم بی غیرت میخوند میگفت تو خیلی بیغیرتی و میگفت بیا سایه یزدان رو از سر من کوتاه کن. منو تحریک میکرد منم که خیلی دوسش داشتم و روز حادثه انقدر ناراحت و عصبی بودم که گفتم که میرم اونجا اونو تهدیدش میکنم و شاید بتونیم یه جورایی موضوع رو حل و فصل کنیم ولی رفتیم اونجا و این اتفاق افتاد.
اعترافات قاتل عاشق پیشه
من واقعا قصد قتل نداشتم از مامورای که حاضر توی صحنه جرم بودن یه سری گزارشات تهیه شده که اونا گفتن زمانی که ما رسیدیم متهم چهار پنج متری مصدوم بودش تهدید میکرد اگر جلو بیایید میزنیمو این فاصله هیچ کاری با متوفی دیگه نداشت. از یه نفر به نام محمد هم تحقیق میشه اون گفته من شاهد بودم که کیمیا اعصاب مهدی به هم میریخت و حرفایی بهش میزد که مهدی رو تحریک میکرد میگفتش که یزدان خیلی از تو بهتره تو آدم نیستی تو دهاتی هستی یزدان رو سپر بلای خودش کرده بود.
اصلا شخصیت کیمیا اینجوری بود یه آدم مدیر که مسئول حالا یه مجموعهای بود و ارتباطهای خیلی گستردهای داشت و بعد یه جورایی میخواست هر کسی رو با یه ترفندی ترغیب و تحریک کنه تا بتونه به اهداف خودش برسه. فرهاد یکی از مهمترین شاهدان پرونده گفته از یک ماه پیش زمزمه آزاد شدن مهدی توی دفتر پیچید گفتن تا یه ماه دیگه آزاد میشه کیمیا از اون موقع دنبال یه نفر بود تا بتونه جلوی مهدی وایسته به من هم پیشنهاد داد ولی من رد کردم.
تقریبا یه چهار روز مونده بود به واقعه که صبح رفتم کیمیا رو بیارم از منزلش به دفتر تو بین راه گفتم کیمیا این جوون رو جلوی مهدی ننداز مهدی آدم خطرناکیه، چند بار به کیمیا این حرف رو زدم ولی یه لبخندی میزد و هیچی نمیگفت، تا یه هفته قبل که کلیدها رو گرفت داد به یزدان گفت صبح بیا اینجا جلسه داریم شاید کیمیا خودش مهدی روز حادثه فرستاده سراغ یزدان و یه جعبه شیرینیم روز قبل گرفته بود آورده بود دفتر گفته بود این یزدان شریک منه و اصلا این سناریو ر چیده بود تا بتونه این دو نفر رو به جون هم بندازه.
به نظر من مهمترین عامل این ماجرا کیمیا نه مهدی، یه مواجه حضوری بین مهدی و کیمیا هم میذارن مهدی میگه که کسی که من و ترغیب کرد به قتل کیمیا بود کیمیا همه رو انکار میکنه، میگه حتی شب قبل از این ماجرا مهدی از من پرسید با یزدان بودی من گفتم نه من باهاش نبودم، میدونستم اینا همدیگه رو هی تهدید میکنن با همدیگه تماس میگیرن صحبت میکنن من واسه همین به یزدان گفته بودم دفتر نرو اگر آگهی دادی نمیخواد بری موبایلت هستش روی موبایلت تماس میگیرن صحبت میکنن.
ولی یزدان گفت نه اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه من یه اسپری دارم که تا هشت متر و جواب میده و نمیتونه بیاد بلایی سر من بیاره من هیچ دخالتی تو این ماجرا نداشتم من همه تلاشم رو کردم اتفاقا که اینجا حادثهای اتفاق نیفته از هم دور باشیم من خودمم نمیرفتم دفتر میدونستم مهدی میاد و یه بلایی سر ما میاره.
و همینجور خودش رو رفع اتهام میکنه خلاصه معاینه جسد هم گزارشش میاد و علت قتل رو فرو رفتن یه جسم نوک تیز و برنده توی قفسه سینه اعلام میکنه مهدی هم میره پزشکی قانونی که بررسی بشه آیا جنون داره یا نداره که مشخص میشه نه اختلال جنون نداره و دارای سلامت روانیه.
مهدی به قتل اعتراف کرده اوضاع و احوال پرونده هم همین نشون میده سر صحنه قتل هم بوده به عنوان آخرین دفاع میارنش و ازش تحقیقات میکنن توی دادگاه میگه من مقتول رونمیشناختم ولی چون کیمیا به من میگفت که من مرد بیغیرتی ام و مشخصاتش بهم داده بود به گفته بود او از سر راه بردار حتی با زدنش.
بهش گفتم اگه بکشم چی گفت مشکلی نداره من ازش پول گرفتم نهایت دیه اش رو میدیم وتموم میشه. من خیلی اشتباه کردم من چون کیمیا رو دوست داشتم به حرفاش گوش دادم منو گول زد از حالت عادی خارج شده بودم تا این اتفاق افتاد.از کیمیا هم آخرین دفاعش گرفته میشه میگه من انقدر از دست این مرد دلهره و ترس داشتم که دو سال خواب و خوراک نداشتم همیشه از دستش فراری بودم روزها دفتر نمیرفتم بارها خودم انداختمش زندان ولی فورا آزاد میشد.
حتی یه بار من با یزدان که بودم گفتش که دیشب مهدی زنگ زد من بهش گفتم باهات رابطه جنسی دارم گفتش که نکن این کار رو چرا اینکار کردی اونو بیشتر عصبانی اش میکنه، مهدی شیشه میکشه توهم میزنه من اصلا دخالتی تو این ماجرا نداشتم من میخواستم یه زندگی داشته باشم داشتم کار میکردم درگیر موضوع کارم بودم اون منو دخترم رو تهدید میکرد گفته بود سر تو و دخترت روی سینت میذارم چرا من باید دخالت بکنم تو این ماجرا چرا من باید بشم عامل قتل یزدانی که قرار بود از من حمایت بکنه.
پدر مادر یزدانم به عنوان اولیاد میان و تقاضای قصاص میکنن میگن که این زن مسبب اصلی این قتله چون پسر ما را فریب داده بود گفته بود که به من دست خواهر برادری داده که کاراش و انجام بده از اوایل مهرماه آشنا شدن با همدیگه یه ماه با اون این ماجرا رو داشتند تا این که این اتفاق افتاد.
صحبتی از ازدواج نکرده بودن و درخواست اجرای حکم قصاص در ملا عام رو دارن تا دل مردم خنک بشه، عین اظهاراتشونه. مهدی میگه که من چشم و گوش بسته حرفاش گوش میدادم شیفتش بودم میگه نمیخوام اونا رو مقصر جلوه بدن کیمیا رو نمیخوام مقصر جلوه بدم خودمم میدونم که حکمم اعدامه خیلی هم راضیم.
از هیچی هم نمیترسم ولی اون منو وادار به این جنایت کرد من تو زندان بودم بهم میگفت آب خنک بخور در حالی که التماسش میکردم که بیاد رضایت بده بعد توی زندان زنگ میزد میگفت مزاحم من شدن و منو بیشتر عصبانی میکرد هی بهم میگفت بیغیرت بیعرضه و از این صحبتا.
من روزی که اومدم سمت دفتر دیدم که روی دفتر وسایل اونه روی میزی که من روش بودم وسایل اونه پرسیدم اینا چرا اینجا گفتش که من جای تو اومدم نگاه کردم دیدم روی تلفن اسم یزدان حک شده و همه اینها باعث شد که یه جنوبی به من دست بده و این ماجرا پیش بیاد من هم داشتم درآمد مالی ام رو از دست میدادم هم داشتم کیمیا رو از دست میدادم.
نصف اون بنگاه برای من بود ما با هم دیگه اون بنگاه رو زده بودیم سند به نام اون بود همه چی شفاهی بود ولی کیمیا داشت همه چیز رو از من میگرفت مهدی عامل اصلی این ماجرا رو تحریک کردن کیمیا میدونه، از یه سری موارد هم بر میاد میگه حتی من بهش گفتم تو با یزدان رابطه جنسی هم داشتی گفت آره داشتم این خشم منو بیشتر کرد عصبانیت من شدت گرفت میدونست کیمیا که با این حرفایی که میزنه یا من یزدان میکشم یا یزدان منو.
گفتش که من کلیدها رو دادم به یزدان صبح میاد اونجا در و باز میکنه آگهی داره اول وقت اونجا باش برو یه کاری بکن که از یه کاری بکن که از زندگی من بره بیرون. گفتم اگر بزنم گفت بزن گفتم اگر لازم شد بکشم گفت آره بکش مشکلی پیش نمیاد کیمیا میتونست به من بگه که اون روز نرم صبح ولی خودش بهم گفت برو صبح دوبار قبلا ما قرار دعوا گذاشتیم ولی کیمیا بهم گفته بود نرم منم نرفته بودم میدونست که من اگه برم یه اتفاقی میوفته اون روز هم میتونست به من بگه من نرم ولی خودش گفت کلید ها رو دادم به یزدان.
میدونست یزدان صبح توی دفتر تنها و منم حسابی عصبانیم برم اونجا احتمالا یه بلایی سرش میارم قصد کشتن نداشتم نمیفهمیدم چیکار میکنم من جز یزدان کسی جلوی خودم نمیدیدم چشمم با اسپری اشکآور جایی رو نمیدید و نمیدونم چیکار کردم. برای روشن شدن این ماجرا صحنه قتل بازسازی میشه فیلمها توی پرونده موجوده حتی توی جلسه دادگاه یه بخشی از این فیلمها بازنگریها پخش میشه تقریبا حدود نه دقیقه هست که خود مهدی تو جلسه رسیدگی نمیتونه فیلم ببینه سرش و پایین میاره و میگه طاقت دیدنش رو ندارم.
میگه به خدا و به وجدانم قسم من توسط این آدم احمق شدم اون منو تحریک کرد که با یزدان درگیر بشم و در صورت لزوم اونو بکشم من آماده صدور حکم و اجرای اعدامم از مرگ هیچ هراسی ندارم.
یه سری صحبتهای دیگه هم توی پرونده شده وکیل ایرادهای متعددی توی پرونده کرده بحث جنون مهدی رو تو اون لحظه مطرح کرده وضعیت خاصش توی صحنه جرم و اینکه یزدان عامل این تحریک شده و میگه الان گرچه مشکل روانی نداره مهدی ولی خب صحنه قتل صحنهای که خیلی تحریک آمیزه و صحبتهایی که شده تهدیدهایی که از روزهای قبل اتفاق افتاده و حتی شب قبل.
درمورد کیمیا هم صحبت ها میشه که اصلا این معاونت نداشته اقدامی نکرده برای حالا تحریک کردن و کشتن یزدان یعنی باید یه وحدت قصدی وجود داشته باشه اینکه مهدی و کیمیا با هم هماهنگ کنند یزدان رو بکشن. و یه سری ایرادات اینجوریم توی پرونده شده، کیمیا هم توی اظهارات تقریبا آخرین دفاع اش و حالا بعدش لوایحه ای که داده میشه و این حرفها خیلی چیزها رو انکار میکنه و میگه که من حتی کلید رو من به یزدان ندادم خودش رفته بود از آبدارچی گرفته بود.
اینکه اون روزم جلسه داشتن رو هم من نگفته بودم به مهدی این که قراره یزدان صبح بیاد یه مشاوره داره یا هر چیز دیگهای و تنهاست این احتمالا از آبدارچی پلیس پرسیده بوده من چیزی نگفتم اون شیرینی که خریده بود یزدان خودش خریده بود و بحث شراکت رو مطرح کرده بود من اصلا در جریان این قتله نبودم همه رو انکار میکنه و البته بعدا حالا گزارشهایی که از پلیس میاد و نشون میده که اینها چه تماسهایی با همدیگه داشتن یه سری این موارد رفع و رجوع میشه.
ولی اون چیزی که هست انکار کیمیاست توی پرونده در مورد رابطه جنسی با مهدی هم انکار میکنه میگه من با مهدی هیچ رابطه جنسی نداشتم برخلاف اقراری که مهدی توی این زمینه میکنه مهدی میگه من سه سال با این خانم بودم با همدیگه رابطه زناشویی خلاف شرع داشتیم میگه اگر کیمیا اره راست میگه حداقل در این یه مورد راست بگه ولی کیمیا این رو هم انکار میکنه و میگه ما هیچ رابطهای با این آدم نداشتم با همه این اظهارات اقرارها اعترافها انکارها و شواهدی که توی پرونده هست نهایتا دادگاه تصمیمگیری میکنه.
حکم دادگاه در مورد قتل عمدی
در مورد مهدی تحت عنوان قتل عمدی اخلال در نظم و امنیت عمومی قدرت نمایی با چاقو وزنای غیر محسن، در مورد کیمیا هم تحت عنوان معاونت در قتل و زنای غیر محسن تصمیمگیری میکنن. همه ماجراها رو میپذیره دادگاه در مورد مهدی. که مهدی با یه انگیزه و با یه برنامه قبلی اومده چاقو آورده و با یزدان درگیر شده و اون رو با چاقو زده گزارش پزشکی قانونی در مورد اسپری فلفل هم اظهار نظر میکنه میگه اسپری فلفل توی حالا چشم و صورت مهدی وجود نداره در صورتی که توی صحنه پیدا شده ولی احتمالا ازش یزدان استفاده نکرده.
اونجا درگیر شدن و با چاقو به قلبش زده پزشکی قانونی هم گفته که ضربه به سینه خورده و باعث قتل شده همین ضربه پس مهدی عامل قتله. اون رو محکوم میکنه به یک بار قصاص و بابت قدرتنمایی با چاقو هم دو سال حبس و در مورد زنا هم محکومش میکنه البته پرونده دادگاه دیگهای میره که اینجا حالا ما درگیریهایی داریم با صلاحیت دادگاه در دادگاه دیگهای رسیدگی میشه و در مورد اون هم تصمیمگیری میشه.
و صد ضربه شلاق هم بابت زنا محکوم میشه در مورد کیمیا ولی نظر دادگاه متفاوته میگه که در مورد معاونت در قتل، قتل عمدی یزدان ما هیچ دلیلی نداریم شاید این اتفاقاتی که گفتن و اینها رقم زدن تحریک کردن ترغیب کردن ولی اون چیزی که ما از کیمیا میدونیم اینه که بارها و بارها از مهدی شکایت کرده اونو زندان انداخته بسیار ترس داشته از مزاحمتها و کتک کاریها و اینکه یه بار با چاقو هشت بار ضربه به کیمیا زده و رفته بیمارستان و بابت این شکایت کرده و بابت این موضوع هم مهدی رفته زندان ما هیچ دلیلی نداریم که کیمیا قصد قتل یزدان رو داشته باشه.
که با مهدی همکاری و هماهنگی کرده باشه که یزدان رو بکشن حتی میگه چون ما یه وحدت قصدی لازم داریم یعنی باید حتما مباشر جرم و معاون جرم با هم دیگه هماهنگی داشته باشن و قصدشون یکی باشه برای این کار. میگه ما درمورد کیمیا یک چنین چیزی نداریم شاید اگر میگفتیم که قصد این رو داره که مهدی رو به قتل برسونه خیلی منطقیتر بود با یزدان هماهنگی کرده و مهدی رو میخواستن به قتل برسونن اگر تو این ماجرا حتی دادگاه به این صحه میذاره یا حتی اگر تو این ماجرا مهدی به قتل رسیده بود ما میتونستیم کیمیا رو معاون در قتل مهدی بدونیم.
با یزدان هماهنگ کرده گفته روز قبل برو اونجا منتظر باش مثلا حالا به هماهنگی مایه تحریک تعقیبیم کرده با خوداسپری فلفل ببر یا یه چاقویی ببری یا هر چیز دیگهای که ناشی از این اقدام یزدان مهدی به قتل برسونه اون موقع ما میگفتیم معاونت در قتل کرده ولی در مورد این ماجرا نه اصلا قصدی بر قتل یزدان نداشته با یزدان تازه آشنا شده بوده میخواستن حالا یا ازدواج بکنن یا هر چیز دیگهای با همدیگه شریک شده باشند و از این ماجراها.
خلاصه از معاونت در قتل عمدی کیمیا رو تبرعه میکنه در مورد زنا هم همین ماجرا هست میگه در مورد زنا درسته مهدی اقرار داره به این موضوع ولی هیچ وقت کیمیا اقرار به رابطه جنسی نکرده و واسه همین در مورد زنا هم کیمیا رو تبرعه میکنه.
این پرونده میره دادگاه، دادگاه یه سری نقصها میگیره مبنی بر اینکه در مورد زنا تحقیقات بشه تو دادگاه دیگهای و میاد و چند بار این پرونده رفت و آمد داره توی دادگاههای مختلف و نهایتا میگم باشه زنایی وجود نداره ولی رابطه نامشروع وجود داره و واسه همین کیمیا رو بابت رابطه نامشروع به نود و نه ضربه شلاق محکوم میکنه.
یه نظریه اقلیتی هم توی این پرونده هست بعضی قضات نظرشون چیز دیگهای در مورد کیمیا میگن کیمیا مقصر تو این ماجرا خودش توی جلسه حالا رسیدگی گفته بوده که به مهدی اگر زدی هم بزن مشکلی نیست ما دیه اش و پرداخت میکنیم این میشه نقش موثر کیمیا توی یه چنین ماجرایی.
اینکه توی دفتر گشته بود گشته بود آدمهای مختلفی میخواسته برای حمایت از خودش جور بکنه و یزدان برای اینکه آدمی بوده که حالا هیکل خوبی داشته رو به عنوان یه سپر برای خودش انتخاب میکنه و این که به صورت خیلی فورس ماژور و سریع میرن و با هم دیگه حالا یه جورایی حالا عقد نمیکنن ولی قرار خواستگاری میذارن و برنامه ریزی میکنن که با یزدان سریع حالا ارتباط برقرار کنه و اینکه خودش در جریان تهدیدهای این دو نفر بوده میدونسته که اگه بیاد سر قرار یه اتفاقی میفته.
حالا یا یزدان کشته میشه یا مهدی کشته میشه کلید رو بهش داده و دفتر رو یه جورایی خالی کرده صبح گفته بیا و همه این ماجرا همش به تشویش و تشویق این آدم بوده واسه همین نمیتونیم بگیم که کیمیا تو این ماجرا هیچ کاره هست. حتی یه جا توی اظهارات یکی از شهود به نام فرهاد دیدیم دیگه گفتش که من گفتم مهدی و یزدان رو به جون هم ننداز ولی کیمیا یه لبخندی زد این لبخند نشون میده که این آدم برنامهریزی داشته برای این ماجرا.
شاید قصدش این نبوده که مهدی یزدان رو بکشه و فکر میکرده یزدان به خاطر هیکلش حالا اینکه بارها گفته بود مثلا من سایه بالا سر تو هستم از این صحبتها زورش میرسه و مهدی رو میکشه و از شر مهدی و مشکلاتش و اینها خلاص میشه یعنی باید یه جور دیگه به ماجرا نگاه کنیم از دید یزدان انگار باید این مسئله رو نگاه کنیم.
خودش هم اقرار کرده که من در جریان تهدیدهای اینا توی این یک هفته بودم از وضعیت اخلاقی مهدی هم مطلع بودم هشدارهای مختلف هم حالا مشاورین اونها داده بودند و گفته بودن که یه بلایی این دو نفر سر همدیگه میارن و کیمیا هم از این ماجرا کاملا مطلع بوده ولی خب این نظر اقلیت قضات و نظر اکثریت برائته و همین رای هم در دیوان عالی کشور تایید میشه و نهایتا کیمیا از این ماجرا تبرعه و مهدی به اتهام قتل عمدی قصاص میشه.
این قسمت پنجاه و نهم پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود پنجاه و نهم
مستندات این اپیزود شامل دو عکس است.
درج دیدگاه