کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود شش این مرد همسرش را به زنجیر بست

تو این قسمت، روایت قتلی رو تعریف میکنم که توصیه میکنم حداقل بچه ها اونو نشنون. چون به خاطر رفتار وحشیانه مرد قصه ما یه کم با صحنه های خشن و زننده ای روبرو میشیم که قاعدتا برای بچه ها نمیتونه مناسب باشه. یه نکته ای هم که خیلی از شنونده هامون تاکید داشتن گفتن جزئیات بیشتر پرونده هاست.

من سعی میکنم جزئیات بیشتری رو براتون تعریف کنم تا در جریان تمام وقایع داستان قرار بگیرید ولی به خاطر اینکه داستانا اصولا مربوط به شهروندای خودمونه و ممکنه باعث فاش شدن هویتشون بشه و مشکلاتی براشون پیش بیاد یا اینکه هنوز پرونده در جریان رسیدگیه با یه سری محدودیت هایی مواجهیم ولی سعی میکنم بدون فاش شدن هویت آدمای داستان جزئی تر و کامل تر براتون داستانو تعریف کنم.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

شهریور 1389 با یه گزارش به پلیس داستان رقم میخوره. دختری که میاد کلانتری و میگه مادرم گم شده و صورتجلسه کلانتری تنظیم میشه.

با اعلام این گزارش، تحقیقات پلیس آغاز میشه. مامورای کلانتری خونه زن ۴۷‌ ساله به نام «مریم» رو بررسی میکنن. وقتی اتاقا رو میگردن چیزی پیدا نمیکنن. تنها چیزی که مشکوک بوده لباسای زنونه پاره تو کمد آشپزخونه بوده که همین باعث تعجب مامورا میشه. یکی از مامورا میگه دیگه داشتیم میرفتیم پایگاه که متوجه شدیم اتاق بالایی هم مربوط به همین خونه است و نگشتیمش.

وارد اتاق بالایی که میشن چیزی که جلب توجه میکنه جعبه های پر از سی دی بوده که خیلی شک برانگیز به نظر میان. سی دی ها صورتجلسه میشه و میبرن کلانتری تا ببینن چیه. چیزی که تو فیلما کشف میشه واقعا وحشتناکه. حدود صد ساعت شکنجه‌های مریم به دست شوهر ۵۰ ‌ساله‌اش هاشم.

انقدر شکنجه هایی که تو فیلم انجام میشه وحشیانه است که اولین چیزی که به ذهن بچه های کلانتری میرسه  اینه که قطعا مریم مرده.

هاشم هنوز فرار نکرده بود و تو خونه ی دوستش بود که پلیس با یه پرس و جوی ساده پیداش میکنه. هاشم  بازداشت میشه و اولین حرفی که میزنه میگه هیچ قتلی رو قبول ندارم. خب معلوم دیگه خیلی ساده با نشون دادن سی دی ها وا میده و  به جرمش اعتراف میکنه و  تو ادامه تحقیقات دلیل این ماجرا رو تعریف میکنه. (اپیزود شش این مرد همسرش را به زنجیر بست)

اعترافات هاشم به شکنجه و قتل

جلسه سوم یا چهارم بازجوییه که میگه: فهمیده بودم همسرم با یکی از مردای فامیل ارتباط داره. برای همین اجازه نمی‌دادم از خونه بیرون بره. چند بار فرار کرده بود؛ واسه همین مجبور شدم یک دستبند و پابند آهنی درست کنم تا هر وقت از خانه بیرون می‌رفتم، اونو به لوله گاز خونه ببندم. به دختر بزرگ و پسرم ماجرا رو  که گفتم قبول کردن که حق با منه. البته کلی تو گوششون خوندم که مادرتون هرز می پره و نمیشه بهش اعتماد کرد.

وقتی نیستیم با فلانی میپره. مجبورم ببندمش. اول قبول کردن و کمکم میکردن ولی یواش یواش شروع کردن جنگیدن با من.

اینکه چند بار و چند روز هاشم مریمو شکنجه میداده معلوم نیست علتشم اینه که وقتی جسد پیدا میشه 9 ماه از مرگ مریم گذشته و قابل بررسی نبود ولی اون چیزی که معلومه و بچه هاش تعریف میکنن اینه که میگن مامانو با زنجیر به کمد یا لوله گاز میبست و با چنگک باغبونی تو بدنش فرو میکرد.

میگن چند بار دیدیم این کارو میکرد ولی نمیدونیم چندبار ولی به نظر این کارو قبلنم کرده بوده. از فیلمای ضبط شده ام معلومه این کارو بارها و بارها انجام داده.

اینا حرفایی که بچه ها میزنن که خیلی کامل نیست ولی وقتی اعترافای هاشمو میشنویم ماجرا برامون روشن میشه.

هاشم روز حادثه را اینجوری تعریف میکنه: من یک سی‌دی چند ساعته از اعترافای مریم ضبط کرده بودم که روز حادثه متوجه شدم سی‌دی تو خانه نیست. وقتی ازش پرسیدم، گفت خانواده‌اش سی‌دی را با خودشون بردن. انقدر عصبانی شدم که چنگک را تو شیکم مریم فرو کردم و داد زدم با همین چنگک از سقف آویزونت می‌کنم.

محکم زدم تو صورتش و بعد جلوی دهنشو گرفتم. راستشو بگم می‌خواستم خفش کنم. به دخترم گفتم این زنجیرو بگیر دستشو ببند. دیدم گوش نمیده گفتم اگه نکنی این چنگکو تو گردنت فرو میکنم. چندبار تهدیدش کردم واقعیتش مجبور بودن کمکم کنن. داشتم با بچه ها کلنجار میرفتم که دیدم صدای خر خر زنم بند اومد. احتمالا بیهوش شده بود. رفتم یه سر تو حموم که آب بیارم بزنم به صورتش اما وقتی برگشتم و پاشو تکون دادم دیدم تکون نمیخوره. فهمیدم مرده.

زنگ زدم داداشم و داستانو براش تعریف کردم. گفت جسدو ببر جاده چالوس مخفی کن. ماشینو برداشتم و زدم به دل جاده رسیدم نزدیکای چالوس ولی انقدر شلوغ بود که نتونستم خاکش کنم واسه همین رفتم سمت جاده عباس آبادو یه گوشه خلوت پیدا کردم انداختمش تو جنگل. (اپیزود شش این مرد همسرش را به زنجیر بست)

با توجه به این اعترافای تکان‌ دهنده هاشم، پلیس شروع میکنه گشتن جنگلای عباس آباد اما با توجه به اینکه ۹ ماه از مرگ مریم گذشته، جسد از بین رفته و فقط قسمتایی از بدن اون پیدا میشه که به دستور بازپرس پرونده به پزشکی قانونی منتقل میشه. ولی بررسی روی دی‌ان‌ای جسد نشون میده که جسد برای مریمه.

جسد مریم پیدا شده و سی دیای توی خونه هم نشون میده که هاشم عامل این شکنجه هاست. پرونده تقریبا کامله و کیفرخواست اعلام میکنه اتهام قتل عمد و جنایت بر میت، پرونده که کامل میشه به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال میشه. جلسه دادگاه جلسه عجیبیه همه انتظار دارن که بچه ها و اولیاء دم قصاص کنن ولی تو اولین جلسه دادگاه بچه ها میگن اگه پدرمون سند خونه رو به نام‌مون بزنه و دیگه سراغمون نیاد از قصاص گذشت می‌کنیم.

ولی اگر این شرطو اجرا نکنه از دادگاه میخوایم که قصاصش کنه ولی برخلاف بچه ها مادر مریم میگه فقط قصاص. (اپیزود شش این مرد همسرش را به زنجیر بست)

وقتی بچه ها این حرفو میزنن جو دادگاه به هم میریزه و یه سری آدمایی که تو دادگاه بودن شروع میکنن سرصدا کردن که قاضی مجبور میشه چند نفرو از جلسه بیرون کنه. قاضی داد میزنه که شاکی حرفاشو زده بقیه اظهارنظر نکنن. یه کم که جلسه آروم میشه متهمو صدا میکنه که توضیح بده.

هاشم با لباس راه راه آبی زندان و پابند میاد جلوی سکو و شروع میکنه تعریف کردن جزئیات داستان. میگه چون به زنم شک داشتم وقتی میرفتم بیرون با زنجیر دستشو به لوله گاز میبستم. یکی دوبار با فلانی دیده بودمش. چند بار بهش گفتم، دیدم انکار میکنه ولی میدونستم که با فلانی ارتباط داره.

میبستمش به لوله گاز یا کمد و با مشت ولگد میزدمش. یادمه یه بار با مشت زدم تو دهنش که دندونش افتادو صورتش پرخون شد. یه بار دیگم که بهش گفتم مگه اون روز نرفتی خونه فلانی گفت نه نرفتم عصبانی شدم با چنگک کردم تو دستش.

قاضی میپرسه چند بار با چنگک زدیش و چند بار شکنجه دادی. میگه نمیدونم ولی بعضی وقتا که دروغ میگفت یا مشت و لگد میزدمش یا با چنگک میکردم تو بدن وسر و صورتش. 10 بار -20 بار. نمیدونم زیاد بود. دوباره جو دادگاه به هم میریزه و یه سری از فامیلای مریم شروع میکنن سرصدا کردن که با تشر قاضی دادگاه آرو میشه.

هاشم حرف از رابطه مریم با یه نفر میزد که تو تحقیقات این موضوع ثابت نشد و معلوم بود همه اش دروغه و برای لاپوشونی کردن رفتارای خودشه.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

حکم قاتل از سوی دادگاه

جلسه تموم میشه و هاشم به زندان میره و بقیه به خونه هاشون. چند هفته ای میگذره تا قاضی رای رو صادر کنه و این روزها روزهای سختی برای همه است. از یه طرف هاشم که تو زندانه و نمیدونه اعدام میشه یا نه و از طرفی بچه های مریم که گیج و منگن که از خون مادرشون بگذرن یا از خونه و از طرف دیگه مادر مریم که فقط میخواد هاشم قصاص بشه.

نهایتا قاضی رای رو صادر میکنه و هاشمو به حبس محکوم میکنه. این حکم با اعتراض اولیای دم به دیوان عالی کشور میره و با توجه به اختلافی که تو موضوع قصاص و دیه بوده حکم نقض میشه و دوباره به همون شعبه میاد برای رسیدگی.

دوباره جلسات متعدد تو همون دادگاه و درگیری هایی که تو پرونده های قتل همیشه رخ میده.. جنگ بین اولیای دم سر قصاص یا دیه.

یادم میاد تو یه پرونده قتل که برای اعدام یه نفر رفته بودم حدود 9 نفرو اوردن که اعدام کنن. موضوع همه قصاص نفس به خاطر قتل بود و اولیای دم تشنه ی اینکه قاتل بچه هاشون یا عزیزانشون رو قصاص کنن. روز عجیبی بود فکر میکنم 9 نفر رو برای قصاص اوردن. دیه هر نفر 480 میلیون تومان بود ولی لحظه ای که محکومای پرونده رفتن بالای سکو برای اعدام قیمتای مختلفی برای بخشش اعلام میشد.

یکی از اعدامیا اعلام کرد من 3 میلیارد میدم اعدامم نکنید و همونجا اولیای دم ازش گذشتن تا پولو بگیرن. من جا خوردم. بچه ات مرده و سال ها درگیر این بودی که این آدمو قصاص کنی حالا پای چوبه دار با 3 میلیارد معاوضه اش میکنی. نمیدونم شاید تو این شرایط اقتصادی منم اگه جاش بودم پولو میگرفتم.

ولی همون روز یه اعدامی دیگه گفت من 5 میلیارد میدم اعدامم نکنید و دیدم که پدر مقتول اومد کنار سکو ودستگیررو کشید و بعد گردن شکسته قاتل و دل خنک پدر داغ دیده. بهش گفتم به نظر اوضاع مالیت خوب نمیاد چرا  5 میلیاردو نگرفتی گفت نمیخواستم این آدمی که بچهمو کشته رو زمین راه بره. خلاصه خیلی داستان عجیبیه این موضوع قصاص.

هاشمو بعد از اون همه کش و قوس به خاطر اعتراض مادر مریم که درخواست قصاص کرده بود وپذیرفته شده بود به دادگاه اوردن تا دوباره تو همون شعبه رسیدگی بشه. علاوه بر مادر مریم که درخواست قصاص داشت بچه های مریمم گفتن شرطی که گذاشتیم محقق نشده است و درخواست قصاص داریم. این بار هاشم به قصاص محکوم میشه.

این دفعه هاشم به رای اعتراض میکنه و پرونده به شعبه 9 دیوان عالی کشور میره و تائید نمیشه.

متهم که برای بار سوم پای میز محاکمه میره، نسبت به خواسته بچه هاش معترض میشه و میگه: مگه بچه باید از باباش دیه بخواد؟ من خونه و ماشینمو می‌فروشمو پولشو میدم بچه ها ولی نه به‌ عنوان دیه.

جلسه سومم تموم میشه، دادگاه هاشمو به قصاص، منوط به پرداخت دیه به بچه های مریم از سوی مادربزرگشون محکوم میکنه. این حکم میره دیوان عالی کشور و این‌ بار تائید میشه (اپیزود شش این مرد همسرش را به زنجیر بست)

چهار سال از تأیید این حکم میگذره، هاشم به خاطر عدم پیگیری حکم قصاص از طرف اولیای دم همچنان تو زندانه؛ واسه همین دوباره با نوشتن یه لایحه به دادستان درخواست تعیین تکلیف میکنه.

با این درخواست، یه بار دیگه پرونده به شعبه دهم دادگاه میره و به قاضی پرونده میگه: درسته که شرطی که بچه هام گذاشتن هنوز اجرایی نشده، اما مقصر من نیستم. من وکالت دادم که خونه رو بفروشن اما نشد چون خونه متروکه است و کسی اونجا را نمیخره. با این حال حاضرم شرط را خودم اجرا کنم البته اگر آزاد بشم.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

چون زمان طولانی ای از قتل و عدم پیگیری اولیای دم می گذره، دادگاه هاشمو  با توجه به احتساب ایام بازداشت به لحاظ جنبه عمومی جرم به زندان محکوم میکنه. ازش وثیقه میگیره و تا زمان تصمیم اولیای دم آزاد میشه، اما هنوز نتونسته مبلغ میلیاردی وثیقه را تهیه بکنه و هنوز تو زندانه.

احتمالا وقتی اینو میشنوید میخواید گردن هاشمو بشکنید ولی من وقتی این مدل پرونده هارو میبینم تاسف میخورم بابت بی سامانی تو خانواده ها و تفکرات یا توهمات غلطی که آتیش یه جنایتو شعله ور میکنه. یه شک بی جا و یه قتل خون بار.

به قول یکی از دوستای پزشکم باید مثل سدیم که یه زمانی به نمک اضافه کردن تا غده هیپوفیز درمان بشه تو آب شهری هم باید یه سری داروهای درمان اختلالای روانی بریزن تا برخی اختلالای روانی رو درمان کنن.

این بارم از کنار این قتل میگذرم و فقط امیدوارم که بسیاری از این اختلالا بین مردم جامعه از بین بره.

این قسمت شش پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود شش این مرد همسرش را به زنجیر بست

این اپیزود هیچ مستنداتی ندارد

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

مشاوره های حقوقی به صورت تلفنی، حضوری و تصویری میباشد.

مشاوره حقوقی