کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود بیست و هفت آ.ل.ت ج.ن.س.ی قتاله

اپیزود بیست و هفت آ.ل.ت ج.ن.س.ی قتاله: مقارن ساعت 35 : 21 شب مورخه 1399/10/19 مرکز پیام پلیس 110 یک فقره سرقت منزل و فوت فردی در آدرس خیابان دیباجی رو گزارش شد.

و مامورین به محل اعزام و معلوم میشه متوفی فردی به هویت محمد متولد 1363 اهل تهران، ساکن آدرس فوق بوده که در محل کارشه و فوت وی قبل از حضور مامورین تایید شده.

محمد با لباس راحتی منزل و با دمپائی بوده است و درب های ورودی فاقد هرگونه تخریب بوده است و محل نیز آثار به هم ریختگی مشهود نبوده است و در پنجره جنوبی باز بوده است.

سلام من سید محمد صادقی وکیل دعاوی کیفری هستم. تیرماه 1402 هست و شما قسمت 27 پادکست جنایی دادپویان رو میشنوید. این قسمت هم مثل اکثر قسمتای دادپویان به خاطر موضوعش که قتل و روابط جنسی هست و اتفاقاتی که توش میفته برای بچه ها توصیه نمیشه. یه سری پیشنهادها و انتقادها هم داشتیم که سعی میکنیم اعمال بکینیم.

خیلی ها هم گفتن که داستان تکرار زیاد داره و چند بار اظهارات افراد گفته میشه. یه توضیحی بدم شاید براتون موضوع بیشتر مشخص بشه. متهمین و یا حتی شاکیا پرونده تو مراحل مختلف دادرسی مثل کلانتری یا آگاهی و دادسرا و حتی دادگاه و بعد دیوان عالی کشور اظهارات متعددی میکنن که خیلی وقتا مختلفه و داستان رو متفاوت نقل میکنن.

گاها اقرار میکنن و بعد انکار و همینطور داستان رو چند بار به شیوه های مختلف نقل میکنن و از همین تعریف داستان هاست که پلیس یا دادگاه به جمع بندی میرسه و متوجه میشه ماجرا از چه قراره. داستانی که تکرار میکنم رو دقت کنید. هر بار که تعریف میکنم یه مواردی اختلاف داره و از همین اختلافا من وکیل یا پلیس یا قاضی به نکاتی میرسه که معمای پرونده حل میشه.

این موضوع رو درنظر بگیرید که این پرونده ها هزاران صفحه با اظهارات متعدده که سعی میکنیم خلاصه اش کنیم و خیلی از تکرارها رو حذف کنیم تا لب مطلب برای شما گفته بشه ولی چون احتمالا یه کم فنیه و حوصله سر بره بازم سعی میکنیم از تکرار ها کم کنیم و اصل مطلب رو بگیم.

بیشتر از این توضیح ندم و بریم سراغ ماجرای این قسمت.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

بازدید از محل مقتول

ساعت 45 : 21 شب با قاضی ویژه قتل تماس گرفته شد و دستور داده می شه که صحنه جرم حفظ گردد و خود قاضی شخصا در محل حضور پیدا کنه.

تو بازدید از محل مقتول در دفتر کارش تو اتاق سالن جلسات که طبقه زیر زمین ساختمان محل سکونت خودش بوده گوشه دیوار شرقی اتاق کنار میز بزرگ اتاق به صورت طاق باز که صورتش رو به سقف بوده است و ضربات چاقو روی قفسه سینه و پهلو سمت راست و دست چپ و آلت تناسلی مشهود بوده است.

و در اولین اقدام به علت اینکه مقتول با برادرش اختلاف شدید مالی داشته بازپرس برادر مقتول به اتهام مظنونیت بازداشت میکنه.

در نهایت مهدی برادر مقتول دستگیر و مدت ها بازداشت بوده که بالاخره به علت عدم شکایت اولیای دم و فقد ادله اثباتی آزاد می شود.

برادر مقتول تعریف میکنه: من تو طبقه همکف بودم مادرم گفت برادرت محمد جواب نمیده برو پایین خبر بگیر، و من با توجه به اینکه برادرم ده دقیقه قبل تر از درب اتاق مادرم که هندزفری داشت به سمت حیاط رفت و تمام چراغ های حیاط رو روشن کرد، اول از روی بالکن صداش کردم، جواب نداد و گفتم حتما از داخل حیاط رفته داخل دفتر، چون در دفتر از داخل حیاط همیشه باز هست، و مادرم دوباره گفت برو ببین برادرت کجاست چون تلفن رو جواب نداد و در اتاق به حیاط رو باز گذاشته و چراغ های حیاط رو هم روشن گذاشته.

چون مادرم دلشوره داشت، منم از همان درب حیاط وارد اتاق شدم و دیدم برادرم کنار میز افتاده و غرق در خون هست سریع با 110 تماس گرفتم، مادرم از اون طرف صدام میزد، گفتم مامان نیا پایین دزد اومده.

مادر مقتول هم اظهاراتی مشابه اظهارات برادر مقتول را بیان داشته.

و از اونجایی که برادر مقتول در تمامی مراحل تحقیق منکر اتهام انتسابی مباشرت در قتل عمدی برادرش میشه و در نهایت با بررسی و بازبینی دوباره حیاط خونه متوجه رد خون روی دیوار گوشه سمت چپ و روی برگ و آثار خم شدگی نرده در آن قسمت می شوند.

و با ارائه سند رضایت محضری توسط تنها ولی دم که اعلام داشته که هیچگونه شکایتی اعم از قصاص و دیه در صورت اثبات جنایت ندارم و با صدور قرار قبولی وثیقه از بازداشتگاه آزاد میشه.

طبق گزارش به اداره دهم پلیس آگاهی تهران پرونده پرینت پیامک ها مقتول اخذ و بررسی و روشن شد، که مقتول با شخصی به هویت حسین ارتباط پیامکی داشته، شناسایی و دستگیری وی دستور داده می شود که با وصف متواری بودن در مورخه 1399/12/20 دستگیر میشه، متهم به هویت حسین فرزند رحمت 25 ساله.

تو صورت جلسات و اعترافاتش حسین موضوع آشنایی رو دو جور بیان میکنه یک جا میگه و تعریف میکنه با محمد به طور اتفاقی تو خیابون آشنا شدم.

و شماره من را به عنوان سنگ کار گرفت بعد سوار خودرویش شدم و به من گفت اهل عشق و حال با پسر هستی که من قبول نکردم و به من گفت برای نظافت به منزل ما برویم من هم چون کارگر بودم و نیاز مالی داشتیم قبول کردم و زمانی که وارد منزل شدیم از من درخواست کرد تا به آلت تناسلی من دست بزند و شروع به خوردن آلت تناسلی من کرد.

و تو یک صورتجلسه دیگه میگه: یک روز بعد کارم، برای خرید مایحتاجم رفتم تره بار و لباس کارگری تنم بود و تو صف منتظر بودم نوبتم برسه که شخصی آمد سمت من و گفت من مهندس هستم و نیاز به کارگر و سنگ کار دارم منم گفتم بله من هستم و استا کارم هم هست میتونه کمکتون کنه شماره منو گرفته و خداحافظی کرد تو همون حیاط تره بار به من زنگ زدو گفت کجایی وایستا کارت دارم.

وقتی آمد گفت کمک کن خریدهامو تو ماشین بذاریم باهم رفتیم خریداشو گذاشتیم تو ماشین بعد گفت بشین تو ماشین، گفتم وسایلم و دوچرخه ام رو میبرند من باید برم گفت چیزی نمی شه، بیا.

گفت: کار ما بیشتر سنگ اسپیلت هست، کار کردی؟ گفتم نه در مورد کار کمی صحبت کرد و یهو گفت: اهل خونه مجردی دختر پسر هستی؟ منم گفتم والله پیش نیامده تا حالا.

بعد گفت: چند سانته؟؟!!! گفتم زشته آقای مهندس این حرفها چیه؟

بعد گفت چی میشه، خب بزار بگیرمش دستم…

باورم نمیشد بهم گفته بودن یک همچین کسایی هستند، گفتم شاید داره شوخی میکنه. بهم به اصرار میگفت تو ماشین باید اون کار رو بکنه چیزی نمیشه.

دید نمیزارم گفت بریم خونه، منو برد خونه و کسی خونه نبود و اولین رابطه مون همون شب تو اتاق وسطی بود و بعدش منو رسوند سر ساختمون.

بعد از اون شب مرتب به من زنگ میزد حتی دو بار هم به محل کارم امد و سراغ منو از نگهبان و استا کارم گرفته اون ها هم فهمیده بودن به روم نمی آوردن.

یک بار دیگه هم گفت خونه ما استخر داره بریم خوش میگذره من رفتم ولی می خواست باز از من سوء استفاده کنه ولی به الله واحد من آمدم بیرون کاری باهاش نداشتم.

یک بار هم زنگ زد گفت بیا تعطیلات بریم شمال، محرم بود منم گوشی رو روش قطع کردم.

برای مشاوره حقوقی روابط نامشروع، میتوانید با وکیل رابطه نامشروع در تماس باشید.

تهدید به پخش فیلم

در شب 1399/10/19 شروع به تماس گرفت شروع به تهدید کرد و گفت از من فیلم داره و در داخل اتاقم دوربین بوده و اگر برای ارتباط جنسی نیایی فیلم را پخش می کنم.

من ترسیده بودم و اون شب از مدرسه ای که دوتا خونه اونطرف تر بود رفتم بالای پشت بوم از اونجا به داخل حیاط مدرسه رفتم و از دیوار حیاط بغلی هماسایه اشون از روی دیوار خونه مقتول از لای نرده ها تو حیاطتشون رفتم و دیدم در دفتر بازه داخل رفتم و مشغول جمع کردن سیم و کابل و خود لب تابی که اونجا تو دفترش دیده بودم شدم و از ترس اینکه کسی بیاد دو بار هم آمدم بیرون تو حیاط رو نگاه کردم که کسی نیادش، و رفتم داخل همینطور که مشغول جمع کردن بودم یهو چراغ های حیاط روشن شد.

ترسیدم رفتم پشت دری که به اتاق کار دیگه ای منتهی میشد آبدارخونه و سرویس دستشویی هم اونجا بود. رفتم داخل آبدارخانه که یهو پاهام خورد به سطلی و مقتول فکر کرد گربه هست اومد سمت در، در رو باز کرد منم اومدم بیرون همون لحظه جیغ و فریاد کرد منم برای اینکه کسی صداشو نشنوه محکم هلش دادم و پاهاش گیر کرد به صندلی چرخ دار و خورد به دیوار هلش دادم افتاد زمین.

سری اومدم روی سینه اش نشستم و دستم رو روی دهنش گذاشتم می خواست بلند شه منم از ترس این که جیغ و داد میخواست کنه یک چاقو بهش زدم و دستم روی دهنش بود خواست یک چیزی بگه دستم رو برداشتم گفت: حسین دیونه کسی خونه نیست، بهت پول میدم از ترس نفس نفس میزدم پشت سرمو میدیم که کسی نیاد که شروع کرد دستم رو گرفت و می خواست چاقو رو از دستم بگیره و چند ضربه دیگه بهش زدم.

دست و پاهاش شل شد و منم لب تاب و گوشی که تو جیبش بود رو برداشتم و محل رو ترک کردم.

و حسین قاتل اینطور تعریف میکنه من برای کشتن اون اونجا نرفتم فقط خواستم لب تاب رو بردارم چون گفته فیلمت رو دارم و قبلا لب تاب رو تو دفترش دیده بودم و فکر میکردم فیلم تو اون لب تاب باشه و برای حفظ آبروم پیش خانواده مبادا اینکه فیلمم پخش بشه رفتم اونجا برای از بین بردن مدارک نه قتل.

و من چاقو همراه داشتم ولی نیت کشتن کسی رو نداشتم همه چی یک دفعه پیش اومد و اتفاق افتاد. حسین تو اظهاراتش اشاره میکنه چون تهدیدم کرده بود به آبروریزی و پخش فیلم از دو هفته قبل حیاط پشتی، مدرسه و خانه را چک کردم.

تو یک جا میگه از قبل چاقو داشتم و در جای دیگه میگه دو هفته قبل قتل چاقو را تهیه کردم چاقوی آشپزخانه دسته زرد 15 تا 20 سانتی. که میگه  هنگام فرار از جیبم افتاد.

و تعریف میکنه بعد از اینکه بهش چاقو زدم دست و پاش شل شد و از اونجایی که منو شناخته بود گفتم دیگه کار از کار گذاشت اگر گیر بیفتم چند سال می افتم زندان و من حاضر بودم بمیرم ولی تا آخر عمر یا 20 الی 30 سال زندان نیفتم و به خاطر مقاومتی که میکرد بیشتر تحریک شدم و گفتم اگر ولش کنم گیر بیفتم چندین سال باید تو زندان باشم برای همین تصمیم گرفتم تمامش کنم و ضرباتی بعدی رو زدم.

از قاتل سوال میشه آیا چهره خودتو پوشونده بودی؟ میگه آره سیو شرت کلاه دار سرم بود و ماسک داشتم ولی تو درگیری منو شناخت.

و تو گزارش پرونده اتهامات نوشته سرقت مقرون به آزار وسایل متوفی عبارتند از (گوسی موبایل سامسونگ A20 لب تاب مدل DELL و دو عدد فلش مموری) و ایراد صدمات و جراحات غیر منتهی به فوت نیز به متهم تفهیم گردید.

برای مشاوره حقوقی سرقت، میتوانید با وکیل سرقت در تماس باشید.

پرونده نظریه جراحات و پزشکی قانونی

پرونده نظریه پزشکی قانونی مبنی بر این که در حال حاضر عالیم و شواهدی از اختالل عمده روانپزشکی در نامبرده حسین  مشاهده نمی شود.

در پرونده تعداد ضربات وارده 9 بریدگی عمیق همراه قطع ختنه گاه آلت تناسلی را بیان کرده و کالبد گشایی از جسد متوفی و علت تامه مرگ شوک ناشی از خونریزی به دنبال بریدگی قلب و ریه ها به دنبال اصابت جسم برنده و نوک تیز به قدام قفسه سینه تعیین گردیده، در نهایت قرار دادسرا برای متهم حسین به اتهام مباشرت در قتل عمدی مرحوم محمد که اظهار داشته اتهام را قبول دارم برای حفظ آبرو و برداشتن لپ تاپ مقتول اقدام به این کار کرده است.

حسین میگه در طول یک سال از آشنایی با مقتول سه مرتبه به منزل و محل کار وی رفته است.

و قاتل مدعی بوده لب تاپ و گوشی موبایل و دو عدد فلش را برداشتم و در انتهای بلوار ارتش آتش زدم و قطعات لب تاپ سوخته در محل ادعائی کشف گردیده است.

و در حیث مجموع مادر خوانده تنها ولی دم مقتول تقاضای قصاص نموده و خواهان دیه صدمات غیر منتهی به فوت و رد مال گردیده است.

و در مورخه 1401/1/23، با تشکیل جلسه دادرسی با حضور طرفین از متهم تحقیق شده با تفهیم اتهام:

1- قتل عمدی مرحوم محمد.
2- سرقت مقرون به آزار یک دستگاه گوشی موبایل و سامسونگ A20 لب تاپ و دو عدد مموری.
3- ایراد صدمات غیر عمدی می باشد.

و متهم گفت: اتهام قبول دارم هر سه اتهام را قبول دارم ولی یارو مشکل اخلاقی داشت آلت تناسلی مرا خورد.

بار دوم می گفت من آلت او را بخورم آمدم بیرون تهدید می کرد.

بار سوم هم رفتم گفتم شاید فلیمی که گرفته رو بتونم از بین ببرم.

صدور رای دادگاه

رای صادره از شعبه هست دادگاه کیفری یک تهران که به موجب آن به اتهام مباشرت در قتل عمدی مرحوم محمد به قصاص نفس و به پرداخت دیات بابت جراحت های وارده غیر مسری به قتل و به تحمل 5 سال حبس و 74 ضربه شلاق و رد مثل یا قیمت مال مسروقه محکوم شده است.

و در رای اینچنین بیان شد، نظر به این که از ناحیه فرجام خواه دلیلی که موجب نقض دادنامه گردد ارائه نگردیده است و متهم به قتل اقرار و اعتراف دارد و دلیلی که اثبات نماید مقتول مهدورالدم بوده است وجود ندارد. عقیده به رد فرجام خواهی و ابرام دادنامه دارم.

جالبی این داستان اینه که مادر مقتول بعد از اینکه فهمید پسرش دنبال این جور کارها بوده از جلسه دوم رسیدگی دیگه پاشو تو دادگاه نزاشته و بعد از صدور حکم دادگاه که به عنوان ولی دم مقتول هست باید بره به واحد اجرا و درخواست صدور حکم اعدام رو بکنه نرفته و حدود 8 ماه از صدور حکم میگذره و حسین همچنان تو زندان هست.

یادمه وقتی به پدر حسین که اهل کردستان هست و اهل سنت هستند و از آدم های بسیار زحمت کش و غیور و غیرتی هست داستان رو که براش تعریف کردم و گفتم این اتفاق ها افتاده باور نمیکرد و میگفت اینطور نیست اگر خودش گفته این کارها رو کرده بزارید اعدامش کنن من همچین پسری رو نمیخوام بعد از چندین بار تماس گرفتن و توضیح اینکه تو این شرایط و عمل قرار گرفته و خواسته قلبی حسین به این کارها نبوده بالاخره پدرش رو راضی کردیم بیاد تهران و بریم جلوی خونه خانواده مقتول و باهاشون برای رضایت که اعدام نشه صحبت کنیم.

از حرکت و اقدامات مادر مقتول متوجه شدیم حاضره که رضایت بده ولی تحت تاثییر بچه هاش و برادر مقتول که گویا تعادل روحی روانی زیادی نداره، نمیاد حتی اعلام رضایت هم بکنه.

حسین تو یک برزخ بزرگی بین زمین و آسمونه، کابوسی که هر شب توی زندان رجایی شهر میبینه و نمیدونه تکلیفش چی میشه.

بعد از اینکه پدر حسین با چند تا از ریش سفیدهای قومشون با اون لباس های محلی قشنگ کردی که از نزدیک مرز های کردستان با تحمل کلی راه و مسافتی دور و با افکاری که توی این مسیر پر پیچ و خم و دراز تو ذهنشون میگذشت بالاخره اومدن و خودشون به تهران رسوندن که شاید بتونن رضایت مادر مقتول رو جلب کنن.

ولی بعد از اینکه همراه پدر حسین و ریش سفیدها رفتیم جلوی خونه مقتول برادرش مثل شیر زخمی که تمام امورات اون خونه رو دستش گرفته و با مادرش تو همون خونه زندگی میکنه حتی اجازه ملاقات با مادرش رو به ما نداد و با فریاد و دادهای بلند زنگ زد به پلیس 110 و تازه به عنوان مزاحمت صورت جلسه کرد و وقتی پلیس 110 اومده بود بلند میگفت سرهنگ بهتون گفته هماهنگ شده مرتب سرهنگ سرهنگ میکرد.

مامور 110 فقط نگاهش میکرد متعجب بود این چی داره میگه تازه قبل از اینکه مامور بیاد به سمت ما و شوهر همکار وکیلم حمله کرد و یک کتک مفصل هم زده و بعد ما هم به مامور 110 گفتیم لطفا یک صورتجلسه هم برای ما تنظیم کنید ما هم از ایشون بابت فحاشی و کتک کاری شکایت داریم.

خلاصه اینکه شاه میخواد ببخشه ولی … بگذریم ما دقیقا جای اونها نیستیم پس زیاد نمیتونیم قضاوتشون کنیم..

حالا کاری که ما میتونیم تو این پرونده کنیم باید ماده 477 برای دیوان درخواستمون را مبنی بر مهمور الدم بودن مقتول ثبت و ارسال کنیم که تو این جور مواقع وکیل نمیتونه این درخواست رو بزنه و حسین باید از داخل خود زندان قسمت ثبت لوایح و دادخواست ها این کار رو انجام بده.

وقتی رفتم به ملاقات حسین زندان رجایی شهر واقعا دلم براش کباب شد خیلی پسر مودب و افتاده ای هست وقتی اومد دوتا ساندیس دستش بود گفت هوا گرمه برای شما خریدم بخورید نوش جانتون.

وقتی میشینم همه این جرم ها رو با شخصیت افراد مقایسه میکنم میبینم چرا آدم ها باید به خاطر یک تصمیم اشتباه حالا به خاطر هر چیزی برای نداری و بی پولی یا کار یا لذت های زود گذر چرا باید دست به یک کاری یا اقدامی بزنند که پشتش حسرت باشه و پر از پشیمونی، حسرت برای خود و برای خانواده و این وسط به غیر از خودشون خانواده هارو درگیر میکنن و باعث رنجش روح و روان کلی از افراد بشن و این اتفاقات میتونه آثار مخربی تو اطرافیان چه قاتل و چه مقتول به جا بزاره.

و ریشه همه این ناخردی ها آموزش هست باید در سطح جامعه آموزش خیلی از اتفاقاتی که شاید برای هر کسی پیش بیاد رو به بچه هامون یاد بدیم.

حالا ما منتظر هستیم ببینیم تصمیم اولیای دم مقتول، مادری که هنوز توی شوک هست و واقعا نمیدونه باید چه کاری کنه ببخشه یا نه و تحت نفوذ بچه هاش دست به کار نمیشه و مهندس داستان ما، فقط غم بزرگ، از خودش، روی شونه های مادرش و حسین و خانواده اش و جامعه گذاشته، چون این موارد بیشترین آسیب رو به جامعه میزنه.

این قسمت بیست و هفت پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود بیست و هفتم 

مستندات این اپیزود شامل دو عکس است.

دادنامه اپیزود بیست و هفت آلت جنسی قتاله
دادنامه اپیزود بیست و هفت آلت جنسی قتاله

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

مشاوره های حقوقی به صورت تلفنی، حضوری و تصویری میباشد.

مشاوره حقوقی