کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود دوازده قاتل سریالی کودکان پاکدشت سه

تو قسمتای قبل شخصیت بیجه رو سعی کردم براتون روایت کنم و اینکه این شخصیت پیچیده و پارانویا دست به تجاوزای مختلف و قتل های منزجر کننده ای میزنه. پیگیری های خانواده ها که هیچکدوم به نتیجه نمیرسه.

انقدر این مسئله طولانی میشه و کلانتری و دادسرا پیگیری جدی نمیکنه که خود خونواده ها دست به دست هم میدن و میرن پیش امام جمعه پاکدشت و با گریه زاری سعی میکنن یه راهی پیدا کنن برای پیدا کردن بچه هاشون. امام جمعه هم نامه میزنه به شورای تامین که پیگیری کنن. خونواده ها تعریف میکنن میگن میرفتیم کلانتری یه مامور میدادن میگفتن برو بچتو پیدا کن.

یا اصلا مامورم نمیدادن میگفتن بچه ات از خونه فرار کرده. موضوع اختلاف خونوادگیه ربطی به ما نداره. شورای تامین به فرمانداری نامه میزنه چرا مفقودیت ها گزارش نشده. فرمانداری هم میگه چون مفقودی جرم نیست ما هم گزارش نکردیم.

گرچه این پیگیری شورای تامین و فرمانداری هم فایده ای نداره و چیزی که باعث میشه محمد بیجه پیدا بشه پیگیری خود خانواده هاست. (اپیزود دوازده قاتل سریالی کودکان پاکدشت سه)

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

یک سال بعد از اولین قتل یعنی 25/12/82 پدر احسان زارع مقتول 16 به کارگرای کوره آجرپزی مشکوک میشه و به کلانتری اطلاع میده و با گزارش اون علی اکبر بسیجه و پسرش محمد و کارگر افغانیشون دستگیر میشن.

تو تحقیقات پرونده آخرین جایی که احسان زارع رفته خونه بیجه است. تو تحقیقات سرنخی که وجود داره میرسه به خونواده بیجه چون احسان میاد خونه بیجه و با برادرش مهدی دوچرخه بازی میکنه و بعد میره پیش محمد برای دیدن کبوتراش و بعد محمد بیجه میگه کبوترامو دید و از خونه رفت بیرون و اینجاست که دیگه تحقیقاتی نمیشه و محمد بیجه آزاد میشه.

نقطه فاجعه بار داستان اینجاست که بازپرس پرونده میگه به دلیل شلوغی تحقیقات کاملی نکردیم و محمد بیجه و پدرشو آزاد کردیم. این موضوع شاید از قتلای بیجه هم هولناک تره که قاتل وارد دادسرا میشه ولی به بهانه اینکه شلوغ بودیم و کار داشتیم به پرونده رسیدگی نمیشه. اتفاقی که هنوز بعد بیست و اندی سال از اون ماجرا هنوزم تو دادگاه ها و دادسراهامون میبینیم.

یه مدت محمدبیجه کنار میکشه از داستان. خودش چیزی نگفته ولی احتمالا به خاطر ترس از گیر افتادن یا هرچیز دیگه. ولی قتل بعدی حدود 50 روز بعد یعنی 20/5/83 اتفاق میفته. ولی دیگه محل قتلا کوره آجرپزی نیست. اینبار به سمت باغ اناری و کانال آب میره و قتلای بعدی اونجا اتفاق میفته.

قتل 17 تو کانال آب اتفاق افتاده و قتل 18 هم همون منطقه است. اطلاعاتی که موجوده اینه که بچه رو به سمت کانال آب تو باغ اناری میکشونه و با سنگ تو سرش میکوبه. و دهنشو با گل پر میکنه. اینجاست که میفهمه یکی از ته باغ داره نگاش میکنه. بچه رو بیجون ول میکنه و فرار میکنه. (اپیزود دوازده قاتل سریالی کودکان پاکدشت سه)

نقطه پایانی داستان بیجه

نقطه پایانی داستان بیجه با بقیه داستان فرق میکنه داستان از اینجوری شروع میشه که میبینه 3 تا بچه دارن دم کانال آب فوتبال بازی میکنن. میره سمتشون و هر سه تا رو به قتل میرسونه. البته تو اعترافاتش تو کلانتری میگه با همدستش علی باغی 3 تا رو گرفتیم و بهشون تجاوز کردیم و کشتیم ولی بعدا تو دادگاه میگه تنها بودم وخودم بهشون تجاوز کردم و کشتمشون. و اینکه چطوری 3 تا بچه رو با هم به قتل رسونده جز ابهامات پرونده است و خودشم توضیحات درستی نمیده.

پدر یکی از این 3 تا بچه که افغانی بوده تو افغانستان پلیس بوده و خودش شروع میکنه به تحقیق کردن که چه بلایی سر پسرش اومده. یه سری سرنخا به دست میاره مثلا اینکه بچه اش رفته سمت کانال آب و با 2 نفر دیگه بوده و اینکه چند تا شاهد هست که بچه اش کجا رفته. اول میگردن ولی چیزی پیدا نمیکنه.

تو باغ اناری علی باغی رو میبینه و بهش میگه بچمو ندیدی که علی باغی هم با عصبانیت میگن نه ندیدم چرا هر کی بچش گم میشه میاد سراغ من. نه ندیدم. همین باعث شکش میشه. و میره پیش پلیس و میگه به این آدم مشکوکم چون پیش هر کی رفتم گفتم بچمونو ندیدی گفت نه ندیدم ولی به این که گفتم، شاکی شد و داد و بیداد کرد.

به پلیس میگه احتمال زیاد علی باغی یه خبری از ماجرا داره دستگیرش کنید تا ازش اطلاعات دربیاریم. باغ اناری تو حوزه استحفاظی تهران و شهر ری بوده و نیروی انتظامی پیگیری دقیق تری میکنه و این دفعه جدی شروع میکنه به تحقیقات و یکی از عوامل دستگیری هم همین موضوع بوده.

علی باغی رو میگیرن و یه کتک مفصلی که میزننش یه چند تا اسم الکی میگه که کمکی نمیکنه ولی پلیس با بررسی دقیق تر میگه این دوست یه نفریه به نام محمد بیجه که قبلنم پرونده داشته و مشکوکه. میان سمت کوره عاج و میبینن محمد بیجه نشسته دم کوره و داره با دوربین اطرافو دید میزنه. پلیس میره سمتش و بهش دستبند میزنه و میارتش کلانتری.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

اعتراف قاتل سریالی پاکدشت

بعد دستگیری شروع میکنه به اعتراف کردن به تمام قتل ها و تمام جزئیاتش و یکی یکی ماجرای قتلا رو میگه و محل دفن اجساد رو به پلیس آگاهی نشون میده. تمام جزئیات رو یادش بود و حتی میدونست کی رو کجا کشته و اینکه بچه ها چه لباسی تنش بوده.

تو دادگاه انقدر دقیق جزئیاتو مطرح میکنه و رسانه ها هم این موضوع رو پوشش میدن که رسانه های زرد میگن این آدم سرشار از استعداده و حتی دکتر سفرچی که پایان نامش موضوع قتلای بیجه است تو مصاحبه اش میگه انقدر این آدمو بزرگ کرده بودن که داشت با انیشتین مقایسه میشد و میگفتن این آدم یه نابغه است.

در حالی که طبق نظر روانشناسای پرونده آدم باهوشی نبود چون آدم باهوش آدم کش نمیشه. و میخواستن با باهوش نشون دادن این آدم فشل بودند سیستم رو لاپوشونی کنن و حتی این موضوع به فراموشی سپرده بشه. که موثرم بود. (اپیزود دوازده قاتل سریالی کودکان پاکدشت سه)

چون خونواده ها هم باور کرده بودن و یکی از خوانواده میگفت دیگه بیجه دستگیر شد دیگه و پاکدشت اوضاعش خوبه و دیگه قاتلی نیست و خونواده ها نمیرفتن دنبال آموزش به بچه هاشون که مراقبت کنن از اونا گرچه این خونواده ها بچه های دیگم داشتن و جامعه هنوز دچار بحران بود.

ماجرای بیجه جنجال بزرگی تو جامعه و سیستم قضائی ایجاد میکنه و همه سعی میکنن همدیگه رو مقصر بدونن. نیروی انتظامی تقصیر رو گردن سیستم قضائی میندازه و سیسم قضائی نیروی انتظامی رو مقصر میدونه. رئیس معاون وقت قوه قضائیه همه رو مسئول این ماجرا میدونه و دستور رسیدگی سریع به پرونده رو میده.

نهایتا مسئولین عذرخواهی میکنند و برای دل جویی خونواده ها همه مسئولین پای کار میان. حتی دادگاهی تشکیل میشه و به تقصیر مسئولین رسیدگی میکنه. شاید این داستان تنها جاییه که مسئولین از مردم عذرخواهی میکنن گرچه تقصیرو گردن امکانات کم میندازن ولی هیچکس قبول نمیکنه.

پرونده تو دادگاه کیفری یک تهران تشکیل میشه و جلسات متعددی برای رسیدگی به اتهامات جانیان پاکدشت برگزار میشه. بیجه وارد دادگاه میشه و تو این جلسات شروع به توضیح تک تک جنایاتش با جزئیات میکنه. جلسات دادگاه همیشه با تنش روبرو بود و خونواده ها تحمل شنیدن داستانا رو نداشتن.

حتی بعضی خونواده ها هنوز باور نمیکنن کار محمدبیجه باشه. بعضیاشون به بیجه میگن موقعی که بچمون گم شده بود تو با ما داشتی محله ها رو میگشتی که بچمونو پیدا کنی و خیلی از خانواده ها تو دادگاه فریاد میزدن که نمیخوایم تعریف کنی و جلسه دادگاهو به هم می ریختن.

بیجه تماما به جنایاتش اقرار میکنه و قاضی دادگاه در مورد محمدبیجه حکم به شلاق و 16 بار قصاص و 15 سال حبس میده و در مورد علی باغی حکم به شلاق و 15 سال حبس بابت جرم آدم ربائی صادر میکنه. 3 نفر از خونواده ها هم انقدر از نظر مالی ضعیفن که به جای قصاص دیه میخوان.

نقطه عطف پرونده بیجه جاییه که قاضی سراج به عنوان رئیس دادگاه کیفری استان تهران دستور میده به خاطر کوتاهیه که تو پرونده ایجاد شده و باعث عزادار شدن خیلیا شده به همه خانواده دیه پرداخت بشه. اون زمان دیه حدود 21 تومان بود. بعد از این تصمیمات و به خاطر تعدد قتلایی که اتفاق افتاده تصمیم میگیرن علاوه بر موضوع قتل به جرم افساد فی الارض بیجه هم رسیدگی کنن.

بیجه دوباره به دادگاه انقلاب احضار میشه و به اتهام افساد فی الارض به اعدام محکوم میشه.

تو تحقیقات دادگاه خیلی از اجساد پیدا نشد چون خیلیاشون تو کوره آجرپزی تو دمای 1000 درجه سوزونده شده بودن و بعضی از خونواده ها هم فقط چندتا استخون تحویل گرفتن. برای همین اکثر خواسته خانواده ها اینه که بیجه تو ملاء عام اعدام بشه تا درس عبرتی باشه برای دیگران تا بیجه دیگه ای به وجود نیاد.

اعدام محمد بیجه

دادگستری پاکدشت میدونو برای اعدام بیجه آماده میکنه. یه سکوی بزرگ برای اینکه همه بتونن لحظه اعدامو ببینن و حصاری که دور سکو کشیدن تا مردم هجوم نیارن و ستون چوبی برای بستن بیجه به اون برای اجرای شلاق و جرثقیلی که آماده است تا بیجه رو بالا بکشه.

یکی از عجیب ترین لحظه هایی که من تو زندگی حقوقیم دیدم لحظه اعدام بیجه است. تعداد زیادی از مردم تو میدون جمع شده بودن و منتظر اعدام بیجه بودن. اعدام چند روز قبل از عید سال 84 انجام میشه یعنی 25/12/83. از ساعت 5 صبح بیجه رو آماده میکنن برای مراسم اعدام و حول و حوش ساعت 9 صبح میارنش توی میدون برای اعدام.

قبل اعدام باید 100 ضربه شلاق به خاطر تجاوز و ارتباط نامشروع میخورد. مامور اجرا لباس بیجه رو از تنش درمیاره و میبندتش به ستون چوبی که روی سکو درست کرده بودن و شروع میکنه به زدن شلاق به پشت و کمر بیجه. حدود 27-8 ضربه که میزنه بیجه با زانو میخوره زمین و مردم با دیدن زمین خوردن بیجه شروع میکنن هورا کشیدن. انگار حال مردم خوب میشه از زمین خوردن این آدم.

سه بار بیجه موقع شلاق زمین میخوره و هر دفعه مردم با هورا کشیدن لذت میبرن از این صحنه جذاب که کمی التیام میده درد ناشی از فقدان بچهاشونو. ضربه های شلاق که تموم میشه لباسشو تنش میکنن که برادر یکی از بچه هایی که به دست بیجه کشته شده از حصارا بالا میاد و با چاقویی که تو دستشه میکوبه تو کتف بیجه.

صحنه اعدام بیجه رو نگاه کنید لباس بیجه از پشت خونی شده و همین باعث میشه که رئیس دادگاه تصمیم بگیره اجرا رو متوقف کنه و اگه بیجه بخواد میتونه شکایت کنه. ولی انقدر حجم مردم زیاده و غیرقابل کنترل که سیستم قضائی مجبوره حکمو اجرا کنه. بیجه هم میگه من شکایتی ندارم و از دادگاه میخواد که حکم اجرا بشه. (اپیزود دوازده قاتل سریالی کودکان پاکدشت سه)

قاضی دادگاه از مادر یکی از مقتولین میخواد که بیاد و طناب دار رو گردن بیجه بندازه. مادر میلاد بالا میاد و طناب آبی رنگو میندازه گردن بیجه. تو چشمای بیجه زل میزنه و داد میزنه چرا بچه من. چرا بچه من. بیجه ام فقط چشماشو میدزده. نمیدونم شاید ترس چشمای مادر میلاد از طناب داری که گردنش بوده بیشتر بود.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

طنابو که گردنش میندازن جمعیت میره عقب و جرثقیل شروع میکنه به بالا رفتن. بالا میره و بیجه کوچیک و کوچیک تر میشه. سیستم قضائی میخواد بگه ما اعدامش کردیم همتون ببینید. نزدیکای ظهر بود که اعدام انجام میشه و قائله خاتمه پیدا میکنه.

جذاب ترین قسمت ماجرا برای من حقوقی اینجاست که طبق پیشنهاد آقای سراج رئیس دادگاه کیفری استان تهران قرار شد به همه خانواده های قربانیان دیه پرداخت کنه. این موضوع کمی مخالفت داشت با قوانینمون ولی به دلیل اینکه سیستم قضائی قصور کرده بود راضی به این موضوع شدن.

فردای روز اعدام اعلام کردن تو دادگستری پاکدشت جمع بشین و چکای دیه رو بگیرین. چکای دیه برای ورثه متفاوت بود و پدر و مادر و خواهر برادر هرکدوم چک خودشون رو میگرفتن. طبقه دوم دادسرا جمعیت زیادی اومده بود و قرار بود یکی یکی بیان و چکا رو بگیرن که یه دفعه صدای ضجه مادر پدرا بلند شد و همه داشتن اسم بچه هاشونو صدا میزدن.

صحنه عجیبی بود که واقعا قابل باور نبود. احتمالا خانواده ها  صحنه هایی که بیجه براشون تعریف میکردو به یاد میوردن و حالا پولی که بابت خون بچشون داشتن میگرفتن. نمیدونم تو ذهن خونواده ها چی میگذشت و چی تو دلشون بود ولی صحنه وحشتناکی اون روز تو دادگستری پاکدشت اتفاق میفته. با همه اون هیاهو بالاخره خونواده ها چک ها رو میگیرن و میرن. ولی تا وقتی این حاشیه نشینی وجود داره ماجرای بیجه تموم نمیشه و هنوز تو سال 1401 میبینیم این جرائم خشن تو گوشه گوشه این کشور داره اتفاق میفته.

این قسمت دوازدهم پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود دوازده قاتل سریالی کودکان پاکدشت

مستندات این اپیزود شامل چهار عکس و چهار لینک در پایین و یک فیلم در بالای صفحه است

تصویر قاتل سریالی کودکان پاکدشت
تصویر قاتل سریالی کودکان پاکدشت
تصویر قاتل سریالی کودکان پاکدشت
تصویر قاتل سریالی کودکان پاکدشت

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

مشاوره های حقوقی به صورت تلفنی، حضوری و تصویری میباشد.

مشاوره حقوقی