کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود سه قتل پدر و مادر

تو این قسمت از پادکست میخوام راجع به موضوع قتل اونم از نوع خانوادگیش صحبت کنم. تو موضوعای جنایی، جذابترین بحث، بحث قتله اونم از نوع قتل عمدی.

اره، راستشو بخواین برای خود منم که از نزدیک درگیر این پرونده ها بودم و هستم، شنیدن داستان مجرمین این پرونده ها جذابه، اما قبول کنیم برای کسایی که این اتفاق براشون میفته خیلی درد آوره… تحملش ورای تصوره واقعا… مثلا تو همین موضوعی که امروز میخوام راجعبش صحبت کنم یعنی همون قتل خانوادگی، خیلی سخته که موکلت هم ولی دم باشه و در عین حال برادر قاتل.

یعنی هر دو ورش عزاست، نکبته و تف سربالا. رخت سیاه جزیی از وجودشونه. اینارو به عنوان مقدمه گفتم تا یه ذره موضوع امروز واستون ملموس بشه و بدونین که داستان امروزمون شاید جذاب باشه، اما به همون اندازه تلخه و این که بدونیم با چه پرونده ای روبه رو ایم و این پرونده به کجا میخواد ببره مارو. (اپیزود سه قتل پدر و مادر)

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

خانواده 5 نفره ای رو تصور کنین که پدر بازنشسته دولته، مادر خانه دار و 3 تا پسر هم دارن. پسرایی که به ترتیب حدودا 25، 29، و 34 سالشونه. پسر بزرگ خانواده یعنی امیر 8 سال قبل ازدواج کرده و فقط 5 سال بعد ازدواج طلاق گرفته. کار درست درمونیم نداره، چندباری هم به خاطر گنده لات بازی و شرخری و منازعه پاش به کلانتری و دادگاه باز شده. اعتیاد به مواد مخدر و شیشه هم داره.

تو مسیر تحقیقات این پرونده مشخص شد که دلیل طلاقش همین اعتیادش بوده. به خاطر مصرف شیشه آدم شکاک و بددل و متوهمیه. یه دختر کوچیک داره 6 ساله هم داره. اینکه چرا حضانت این بچه با این آدم بوده، برای من واقعا سوال بوده و هست. منطقی باشیم بهزیستی محیط بهتری برای این بچه بود تا اینکه زیر دست این پدر، بزرگ بشه. بگذریم.

دو تا پسر دیگه هم هرکدوم مشغول کار خودشونن. سر به راه و اهل احترام به خانواده، حتی چند باری این دو تا داداش مسبب آزادی برادر بزرگه شدن. قبلنم گفتم امیر اعتیاد شدید به شیشه داره. تو فکر زدن آشپزخونه هم هست، اما پولشو نداره. اموراتش داره از فروش جزئی و خورد مواد، شرخری و خفت گیری میگذره.

پدر خانواده آدم محترمی که وقتی پسر بزرگش کنارش وایسه، اصلا نمیتونی تصور کنی که این پدر اونه و اون پسر این. به خاطر همین با هم بگو مگو زیاد دارن. دعواهایی که بعضی وقتا به الفاظ رکیک ختم میشه! آره درست شنیدین، الفاظ رکیک، البته از طرف امیر. مادر خانواده هم که گفتم خانه داره. یه زن ساده و آروم که خیلی اوقات نمیتونه ضعفای بچشو ببینه اما به شدت دوست داشتنیه.

طبق صحبتایی که امیر تو آگاهی تهران کرده بود روز حادثه پدر که از بابت بگو مگوی دیشب و خزعبلات و چرت و پرتایی که  امیر مصرف میکرد جون به سر شده بود، شروع کرد داد و هوار کردن سر امیر. اما اصلا انگار امیر تو این دنیا نبود. هیچی نمیشنید. تا نگاهش به مادرش افتاد، پدرشو هل داد سینه دیوار و چند بار رفت تو انباری و برگشت.

پدرش از ضربه ای که بهش زده بود درد داشت اما بازم خودشو از تک و تا ننداخت و داد میکشید و میگفت داری چه غلطی می کنی.

شلیک به پدر و مادر

تو همین گیر و دار امیر کلت کمری که باهاش خفت گیری میکرد و پیدا کرده بود. صداهای پدرش و ضجه های مادرش تو سرش میپیچید، با سیلی ای که پدرش بهش زد به خودش اومد. رو فضا بود و شیشه ای که میگفت ناخالصی داشته تو اوج اثر خودش بود. نفهمید چیکاری میکنه. دست برد به ماشه و درجا به مادرش که تو آشپزخونه بود شلیک کرد.

مات و مبهوت بود از صدای تفنگ و فریاد و گریه های پدرش. خودش میگفت نمیدونم چی شد، اما حس کردم پدرم داره میاد تا منو بکشه و بی اختیار به پدرمم شلیک کردم.

حدود چند دقیقه بالا سر این دو تا جنازه که تو خون خودشون غلتیده بودن نشسته بود… شلیک با اسلحه رو انداخته بود کف زیرزمین تا اینکه برادر گوچیکش رسید. امیر که تو حال خودش نبود تا برادرش رو میبینه یه شلیک هم به اون میکنه که به شقیقش می سابه و رد میشه. باهاش که صحبت میکردم هنوز خراشیدگی گلوله رو شقیقش بود و موهای سرش رو از بین برده بود.

دوباره اسلحه رو میگیره نزدیک سینه داداشش و شلیک میکنه. این بار گلوله تو اسلحه گیر میکنه و به داداشش شلیک نمیشه وگرنه اونم الان کنار پدر مادرش بود.

برادراش هروقت صحبت از این صحنه میشد یه جوری با بغض تعریف میکردن که کاری جز همدردی و همراهی باهاشون از دستم برنمیومد. برادر کوچیک با امیر درگیر میشه و ضرباتی که بهش میزنه باعث میشه اسلحه از دستش بیفته و خلع سلاح میشه. مابقی همسایه ها هم جمع میشن و سریع زنگ میزن اورژانس و پلیس. (اپیزود سه قتل پدر و مادر)

روند تحقیقات و دادرسی این پرونده حدود 2 سال طول کشید. مسیر راحتی بود. قتل عمد پدر و مادر با اسلحه کمری و نهایتا اعدام. تو این دو سال این دو تا برادر بارها دلشون به رحم اومده بود که رضایت بدن. اتفاق سخت اجرای حکم بود. یادم میاد تو یه ماه آخر که بنا بود حکم اجرا بشه بارها حرفشون عوض شد.

اولیا دم مادر می گفتن نه و اولیا دم پدر فقط همین برادرا بودن که اونام نمیدونستن چیکار کنن. آخرم به قصاص رضایت دادن. ولی میگفتن ما اجرا نمیکنیم و من به عنوان وکیل باید اجرا میکردم. گفتم اصلا عرف نیست و اولیا دم باید دستگیره رو بکشه و اعدام کنه ولی اصرار که ما نمیتونیم داداشمون رو بکشیم.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

اعدام قاتل

از اونا اصرار و از من انکار. نهایتا بعد چند ماه و فشار قاضی اجرای احکام که اقدام کنید راضی شدم اجرا کنم.

ساعت 4 صبح روز چهارشنبه 25 خرداد وقتی امیر رو از سلول به حیاط زندان میوردن صدای زنجیر پا بندش تو گوشم تا مدت ها سوت می کشید و اون لحظه رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.

خیلی از هنرمندا و بازیگرا اومده بودن وساطت کنن تا از اجرای حکم قصاص صرف نظر کنیم، برادرا یه شب درمیون میخواستن رضایت بدن و نهایت قرار شد اعدام کنن.

برای آخرین بار زنگ زدم به موکلام تا نظرشونو بدونم، برادر کوچیک ساعت 5 صبح گوشی رو برداشت و گفت هرچی برادر بزرگترم بگه و بعد هر دو نفر گوشیاشونو خاموش کردن و منتظر بودن تا من خبر اعدام رو بهشون بدم.

ساعت 5/30 صبح بود و بعد کلی کلنجار با دادستان و رئیس زندان که من میتونم حکم رو اجرا کنم و برادرها هم رضایت نمیدن قرار شد وارد اتاق اعدام بشم. امیر اول خیلی رغبتی به کرنش کردن نداشت و بازم مدعی بود که برادرام راضی نیستن ولی وقتی دادستان بهش گفت که تماس گرفتیم فهمید دیگه کار از کار گذشته.

بالای سکوی اعدام که بردنش تمام بدنش میلرزید و شروع کرد به فریاد زدن و من بعد از ماه ها تلاش برای رضایت و فرصت گرفتن محکوم بودم به اجرای حکم. دادستان بهم گفت اگه فرصت بدی رضایت میدن که گفتم خودتون صحبت کردید مدت هاست منتظر اجرای حکمن. بهم گفت اگه قراره چند ماه دیگه همین باشه بیا جلو و این دسته رو به سمت پایین بکش.

وقتی از اتاق اعدام بیرون اومدم تنها چیزی که ذهنمو پر کرده بود فریادهایی بود که لحظه آخر تو گوشم زنگ میزد و اینکه تو یه لحظه زندگی یه نفر تموم شد. رئیس زندان ازم کلی تشکر کرد که خیلی همه رو تو زندان اذیت میکرد و با رفتنش خیلیا از دست درگیریا و کلاهبرداری و کارای دیگه اش خلاص شدن.

و من تو ساعتی که خیلیا خواب بودن آروم از ورودی زندان به سمت خیابون خلوت قدم برمیداشتم.

این قسمت سوم پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود سه قتل پدر و مادر

مستندات این اپیزود شامل یک عکس و یک فیلم و دو خبر است

لایحه اجرای حکم قصاص

اعدام پسری که پدر و مادرش را با گلوله کشت

خبر اول

گفتگو اختصاصی با کثیف ترین شرخر تهران

خبر دوم

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

مشاوره های حقوقی به صورت تلفنی، حضوری و تصویری میباشد.

مشاوره حقوقی