کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود سی و پنج زخم کاری

اپیزود سی و پنج زخم کاری، ساعت ده و نیم صبح چهارشنبه تو خیابون سردار جنگل یه بی‌ام‌و داره رد میشه که تو حرکت درش باز میشه و یه آدم از توش پرت میشه بیرون تمام بدنش پر خون و صورتش هم خون‌ آلود و چشم راستش تخلیه شده اورژانس میرسه دم محل و سریع اون رو به بیمارستان می‌رسونن بی ام و میره چند تا کوچه بالاتر دم یه بیمارستان پارک می‌کنه و یه زن و مرد جوون میرن سمت بیمارستان.

زن مجروح هست و مردهم اون رو داره همراهی میکنه تا برسونش اورژانس، توی اورژانس پلیس آگاهی تعریف می‌کنه میگه که وقتی که زن رسیده بود به بیمارستان دیگه جونی تو بدنش نبود تا بردنش تو اتاق سی‌تی اسکن دیگه کارش تموم شده و و فوت کرده بود.

سلام من سید محمد صادقی وکیل دعاوی کیفری هستم. قسمت سی و پنجم پادکست دادپویان رو میشنوید قسمتی که که می‌تونه یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌هایی باشه که من در موردش خوندم، علتشم موضوعی که قضات پرونده در موردش اظهار نظر کردن این که هنوز مشخص نیست قتل هست یا قتل نیست.

برای مشاوره قتل، میتوانید با وکیل قتل تهران در تماس باشید.

البته رای دادگاه رو بعدا براتون می‌خونم که یه نظریه اکثریت داره و یه نظریه‌ اقلیت داره ولی ابهامات متعددی تو پرونده هست و اینکه مشخص نیست ضربات توسط چه کسی وارد بدن مقتول شده همه‌ این‌ها باعث میشه که یه جنجال عجیبی در مورد این پرونده اتفاق بیفته و نهایتا دادگاه رایی که صادر می‌کنه دچار یه سری تعارضات هست.

تو گزارش بازپرس ویژه قتل میگه که سر صحنه جنایت یه جوون نیمه جونی روی زمین افتاده و یه ده دوازده متر اونورتر یک قبضه قمه با دسته‌ای چوبی و خونی افتاده روی زمین.

یه زن و مرد سوار یه بی ام و که رسیدند بیمارستان و علی نامزدش مریم رسونده بیمارستان و چیزی که مشخص این که مریم از پشت قسمت چپ و کمرش دچار آسیب جدی شده که ناشی از ضربات قمه است.

رسول کسی که توی خیابون افتاده که اونم سریع به بیمارستان منتقل شده و رفته تو قسمت مراقبت های ویژه، رسول توی کما و فعلا ازش هیچ اظهاراتی نمیشه گرفت، علی تعریف می‌کنه میگه که من و مریم نامزدیم چندین ماهه و قراره با همدیگه ازدواج بکنیم رسول چندین بار بود که تماس می‌گرفت و به مریمین عجیب غریب می‌داد موضوع هم سر یه سرمایه‌ گذاری بود یه پولی مریم به رسول داده بود که باهاش کار بکنه و اون نتونسته کار بکنه واسه همین ما یه روز اومدیم گفتیم آقا چیکار می‌خوای بکنی پول ما رو میدی یا نمیدی؟

آوردیمش با ماشین پدر مریم که باهاش صحبت کنیم علی تعریف می‌کنه میگه که رسول دست بردار نبود قبلا رفیق مریم بود و باهاش حشر و نشر داشت ولی چندین وقت بود که ازش جدا شده بود ولی بازم میومد و زنگ می‌زد مزاحمت ایجاد می‌کرد، حتی به مریم گفته بود که بیا باهمدیگه رابطه‌ جنسی داشته باشیم.

خلاصه دیگه ما اون روز آوردیمش باهاش صحبت کنیم که بگیم دست از زندگی ما بردار من عقب نشسته بودم مریم راننده بود و رسولم جلو نشسته بود داشتیم با همدیگه صحبت می‌کردیم که من دیدم رسول دستش انداخت دور گردن مریم من گفتم ما با همدیگه نامزدیم این کار رو نکن، شروع کرد به من فحش دادن و گفت تو ترکی و نمیفهمی و از پشت کوه اومدی فکر می‌کنی من خرم که این حرفا رو میزنی، درست صحبت کن.

منم بهش گفتم نه دروغ نمیگم واقعا همینجوریه که یه دفعه یه قمه رو برداشت و شروع کرد پرتاب کردن سمت من، من جاخالی دادم و مچ دستشو گرفتم بردمش جلو فشار دادن به سمت داشبورد درگیر بودیم با همدیگه دو نفری و دسته‌ قمه هم تو دست اون بود هم تو دست من بود و همین درگیری دیدم که مریم شروع کرد داد زدن گفت که، علی سوختم سوختم.

درگیری و چاقو خوردن مریم

من فهمیدم که تو این درگیری ما چاقو رفته توی پهلو یا کمر مریم، نمی‌دونم چه اتفاقی افتاده بود منم تو همین درگیری‌ها بود که چند تا ضربه به رسول زدم بعدم به مریم گفتم در رو باز کن مریم تو همون حالتی که بود در و باز کرد و هلش دادیم و انداختیمش از ماشین بیرون.

مریم خیلی حالش بد بود با همون حالت بی حالی که داشت یک ذره روندش رفتیم تو یه کوچه وایساد من رفتم بلندش کردم بردمش روی صندلی شاگرد نشوندمش، اومدیم سمت بیمارستان و رسوندمش بیمارستان، وقتی رسیدم بیمارستان، پزشکی که بالا سرش بود گفت مریم مرده علی تعریف می‌کنه میگه که من هیچ اطلاعی از اون قمه ندارم قمه برای رسول بود و آورده بود که احتمالا من یا مریم بزنه، نمی‌دونم.

ما درگیر شده بودیم با هم تیغه دست من بود برای اینکه به من آسیبی نزنه واسه همین اگر ببینید من یه سری آسیب‌ها دیدم، ساعت یک بامداد مامورای آگاهی میرن اتاق اورژانس تا بررسی بکنن ببینن که رسول چه حرفایی میزنه رسول به هوش اومده یه ذره و حالا می‌تونه توضیحات بده کل تحقیقاتی که از رسول شده تو بیمارستان همه فیلمبرداری شده چون حال خوبی خیلی نداره تو گزارش میگن که مصدوم پیراهن و شلوار تنش نیست.

جراحاتش کاملا صورت جلسه شده و لباساشم اطرافش روی تخت کناریشه، رسول تعریف می‌کنه میگه دختره داشت رانندگی می‌کرد، مریم می‌گه، چاقو و ماشینم مال من نیست دختره هم نامزد من نیست نمی‌دونم نامزد علی هست یا نه با من قرار گذاشت منم هیچ دشنه ای نداشتم.

درگیری تو حرکت توی خودرو اتفاق افتاد، علی از پشت به گردن من یه ضربه زد و یه ضربه به اون زد من با دست راست تیغه چاقو رو گرفتم که رسیدیم داخل اتوبان فکر می‌کنم ستاری بودش اونجا یه نیم ساعتی با هم درگیر بودیم اول موضوعمون دوستانه بود و بعد به این درگیری رسید.

من هیچ رابطه‌ای با مریم ندارم، نه رابطه‌ دوستی نه حتی زنگی بهش زدم، و نه حتی رابطه‌ نامشروع، میگه مریم داشت رانندگی می‌کرد دوتاشونم حشیش مصرف کرده بودند به من تعارف کردن ولی من نکشیدم خود علی گفتش که حشیش بگیر بکش ازش سوال می‌کنن موضوع در مورد پول بود؟ تو پول گرفته بود از مریم باهاش کار کنی میگه نه همش دروغ می‌خنده می‌گه نه اصلا چنین چیزی نیستش و حرفایی که احتمالا علی زده حرفهای دروغیه.

میگه من استاد موسیقی با کمانچه ام، مریمم شاگرد من نبوده که به ما همدیگه رابطه‌ای داشتیم من حرفه‌ای کار می‌کنم دارم پایان‌نامه می‌نویسم خودم یه نامزد دارم و اصلا هیچ ارتباطی هم با مریم ندارم این صورت جلسه‌ رسول توی اورژانس البته امضا هم نشده به خاطر شرایط فیزیکی که داشته.

بی‌ام‌و بررسی میشه می‌بینن که بله فرمون خون‌ آلوده گلگیر و قسمت راننده بدن اتومبیل خونی صندلی‌های جلو و گلگیر سمت راست عقب هم خونیه،یک کاپشن سفید و سرمه ای هم هستش که اونم آغشته به خونه، روی صندلی عقب کیف برزنتی رسول و یه سری محتویات اونم صورت جلسه میشه.

یه دونه غلافه قمه هم با کمربند خونیش جلوی صندلی جلو گزارش می‌شود از علی مجددا تحقیقات میشه میگه که من با مریم نامزد کرده بودم اون با آدم های زیادی رابطه داشت این می‌دونستم ولی باهم دیگه قرار گذاشتیم گفتیم که از اسفند ماه رابطه‌ ما قرار جدی بشه و اونم گفتش که من تمام روابط قبلیم کنار میذارم.

یه عشق واقعی بین ما ایجاد شده بود تا اینکه رسول وارد ماجرا شد و مریم از راه به درش کرد دائم به خونه‌ مریم زنگ می‌زد با مریم قرار گذاشتیم که ببریمش و توی ماشین بهش توضیح بدیم با ماشین پدر مریم بودیم رسول تو ماشین حشیش درست کرد و به من و مریم هم هشیش دادبا هم دیگه کشیدیم.

من از خود بیخود شدم اول رسول زدم و بعد مریم زدم، بعدم مریم و رسوندم بیمارستان و خودم معرفی کردم یادم نیست چندتا ضربه زدم ولی ضربات زیادی بهش زدم از پشتم بهش زدم بیشتر به ناحیه کتف و گردنش، این قمه‌ای که می‌بینید من رفتم از شهرستان آوردم تو یه مراسم قمه‌زنی بود توی شهرستانمون رفتم اونجا و این قمه رو پیدا کردم آوردم.

برای مشاوره حقوقی قتل، می توانید با وکیل قتل در تماس باشید.

قصد و انتقام علی

قصدم این بود که با اون قمه یک انتقامی از رسول بگیرم، چون حشیش کشیده بودم خیلی عصبانی بودم و نمی‌دونستم دارم چیکار می‌کنم من مریم رو زدم چون اونو دوست داشتم و همه چیزم رو به خاطر اون از دست داده بودم وقتی رفتیم بیمارستان و فهمیدم که اون فوت کرده واقعا به هم ریختم.

علی تعریف می‌کنه میگه ما تو درگیری‌ای که با رسول داشتیم چاقو با رسول به بیرون پرت شد علت انگیزش گفتیم دیگه گفتش که پنج شیش ماه بود که با مریم رابطه‌ جنسی داشت، و حتی می‌نویسه میگه البته بعد اینکه مریم با مهدی رابطه داشت و پرده‌ بکارتش از بین رفته بود با رسول رابطه داشت.

یعنی خیلی آگاه از این مسئله که مریم چه شخصیتیه میگه مقصر این ماجرا رسوله، اون بود که همش باعث این مزاحمت‌ها می‌شد ما می‌خواستیم ادبش کنیم یا از سر راهمون برداریم توی گزارش نوشته، بنده در صحت و سلامت کامل تمام سوالات رو جواب دادم و خودم نوشتم و خط خوردگی هم مربوط به خودمه.

این صورت جلسه‌ای که شاید خیلی راه گشا توی ماجرای پرونده، از رسول دوباره تحقیق میشه و حرف های قبلیش میزنه و اضافه می‌کنه میگه زمانی که ضربه های چاقو به من وارد می‌شد و چشمم پر خون شده بود مریم جیغ می‌زد اون موقع بود که منو انداختن بیرون وقتی منو انداختن بیرون مریم هنوز داشت جیغ می‌زد.

تحقیقات توی آگاهی تموم میشه و میاد بازپرسی برای ادامه‌ تحقیقات، تو بازپرسی علی حرفای خودش رو عوض می‌کنه میگه من با رسول درگیر بودم و داشتم با چاقو بهش ضربه می‌زدم چون قمه خونی شده بود ولیز شده بود بین من و رسول می‌رفت و میومد که یک مرتبه من دیدم که مریم داره داد میزنه میگه من سوختم علی سوختم.

اون موقع بود که فهمیدم یه چندتا ضربه به مریمم خورده و بهش گفتم در رو باز کن و انداختیمش بیرون وقتی افتاد بیرون قسمت بیشتر قمه دست رسول بود و با رسول پرت شد پایین و من نتونستم قمه رو از دستش در بیارم چون دستم کاملا خونی و لیز شده بود و بقیه‌ ماجرایی که میدونید.

بازپرس پدر مریم احضار می‌کنه و اونم میگه که نه رسول با دخترم هیچ ارتباطی نداشت قبلا ارتباط داشتن ولی مدت‌هاست که ارتباطی ندارن فقط یادمه تو این اواخر شاید یه بار تماس گرفته بود، پدر مریم یه داستانی رو تعریف می‌کنه که می‌تونه ماجرای ما رو یه ذره شفاف‌ تر بکنه این که علی چه شخصیتیه.

پدر مریم میگه که من یه بار که مریم داشت با علی صحبت می‌کرد به دخترم گفت که تو بیا با من زندگی کن میریم پدرت رو می‌کشیم  تو هم خونواده ات رو رها کن، آدم عصبانی بود قصد داشت با دختر من ازدواج کنه ولی می‌خواست از روی جنازه‌ من رد شه، رسول حالش خوب شده و میارنش دادسرا برای ادامه‌ تحقیقات.

نحوه آشناییش با مریم توضیح میده و میگه ما یه مدتی با هم بودیم بعد هم با یکی از دوستای مریم من دوست شدم و دیگه رابطمون با مریم قطع کردم یه روز مریم با نامزدش اومده بود خونه‌ ما و من موافقت کردم که باشند و بعد گفتن شب می‌مونیم شبم موندن و آخرین ارتباط من با مریم همین ماجراست.

حدود دو سه ماه پیش، دیگه باهاش هیچ تماسی نداشتم، اون روزم توی صحنه‌ قتل من داشتم با موبایلم ور می‌رفتم که یه دفه دیدم یه چاقو محکم از پشت خورد تو شونه ام  اینقدر محکم بود که سرم محکم خورد تو شیشه‌ ماشین، وقتی برگشتم ضربه‌ بعدی رو زد توی چشم راستم و بهم گفت که تو رو می‌کشم چون با مریم رابطه داشتی.

من داد زدم گفتم چرا چرت و پرت میگی چرا دروغ میگی مریم بهش بگو مریم هیچی نگفت و فقط جیغ‌ زد بعد گفتش که خاک به سرم علی چیکار کردی علی گفت کارش تموم نترس در باز کن مریمم در و باز کرد و من پرت کرد بیرون، اظهارات زیادی از دو طرف گرفته میشه هم از رسول هم از علی که خیلی متعدد و بسیار تناقض‌ گویی وجود داره توی حرفای علی.

حرف های رسول و علی

رسول تقریبا حرفاش حرفای مشخصیه و یه داستان تعریف میکنه ولی علی تعریفاش با همدیگه متفاوته یه جا میگه ما درگیر شدیم و افتادیم روی مریم و همین افتادن ما احتمالا باعث ضربه شده و حرف های مختلف دیگه‌ای از الهه نامزد رسولم تحقیق میشه اونم میگه که من با مریم دوست بودم وقتی که رسول با من دوست شد و اومد از من خواستگاری کرد من بهش جواب مثبت دادم مریم خیلی ناراحت شد و هر دوی ما رو مسخره میکرد.

در حالی که قبلش همیشه رسول رو یکی از آدمای خیلی مثلا قهرمان می‌دونست و تعریف می‌کرد ازش ولی وقتی که من باهاش دوست شدم دیگه رابطشو با ما کامل از دست داد، میگه مریم خیلی آدم بد صحبت و بداخلاقی بودش و واسه همین ما گفتیم بهتر، هرچی دورمون کمتر بشه بهتره.

پدر و مادر مریم از علی تحت‌ عنوان قتل عمد شکایت می‌کنن و درخواست قصاص می‌کنن رسولم با توجه به اینکه آسیب جدی دیده بود و نقص عضو اتفاق افتاده بود براش، اون هم درخواست میکنه و میگه که منم قصاص یا دیه میخوام، پرونده تحت عنوان قتل عمدی و قصاص عضو کیفرخواست براش صادر میشه و میره دادگاه برای صدور رای.

دادگاه ماجرای علی و مریم رو یعنی قاتل و مقتول رو جور دیگه‌ای تعریف می‌کنه میگه این داستانی که علی تعریف می‌کنه واقعیت نداره شاید همون اظهارات اولیش توی آگاهی درست باشه اون موقعی که توی بیمارستان میان بالا سر مریم و میبینن مریم فوت کرده و از علی اظهارات می‌گیرن اون دقیق‌ترین شاید داستان که علی تعریف کرده بعدش دیگه فکر کرده و تغییرات داده چرا این حرف می‌زنی برای اینکه داستان دادگاه و رای دادگاه اینو میگه علی عقب نشسته و درگیر میشه با رسول چند تا ضربه بهش می‌زنه و بعد با کمک مریم پرتش می‌کنه از ماشین پایین.

هنوز مریم اتفاقی براش نیفتاده ضربه‌ای نخورده چرا ضربه‌ای به این علت که رسول تمام اظهاراتش اینه که میگه مریم فقط داشت داد می‌زد این که میگه من سوختم سوختم اصلا چنین حرفی زده نشده زمانی که من از ماشین پرت شدم بیرون مریم سالم بود قمه چند متر اونورتر افتاده یعنی وقتی که رسول میوفته چند متر شاید ده دوازده متر شایدم بیشتر و کمتر به روی زمین افتاده.

دادگاه میگه که اول رسول با قمه زده میشه از ماشین پرت میشه بیرون و بعد علی شروع می‌کنه زدن مریم و دو تا ضربه‌ محکم توی گردن و توی کمرش که به سمت قفسه‌ سینه ضربه می‌زنه گزارش پزشکی قانونی در مورد مریم هم تقریبا همینه یعنی چیزی که نشون میده که دو تا چاقو به صورت عمیق توی بدن مریم از پشت وارد شده.

علی دروغ های زیادی گفته، یکی این که میگه اصلا چاقو برای من نبود اون قمه‌ای که تعریف می‌کنیم در صورتی که غلافش و کمربندش برای علی بوده آثار دست روی کمربند و غلاف هستش و یه جایی حتی گفته که این به کمر من بسته بود توی بازسازی صحنه‌ قتل میگه این به کمر من بسته بود بعد من پرتش کردم جلو، اینجا نشون میده که اصلا قمه برای این بوده نه برای رسول.

یه چاقوی دیگه کوچیک هم توی کیف برزنتی متعلق به رسول کشف می‌شه که هیچ اثری از خون روی اون وجود نداره یعنی هیچ استفاده‌ای نشده پس معلومه رسول خودش یه چاقو داشته ولی هیچ وقت ازش استفاده نکرد دادگاه استدلال می‌کنه میگه که مریم موقعی که رسول آسیب دیده بوده هنوز اتفاقی براش نیفتاده بوده چون میگه اگر مجروح شده بود که نمی‌تونست رانندگی بکنه بعد گفتیم فقط جیغ می‌زده و معلومه که از این صحنه‌ درگیری حسابی ترسیده بوده و هیچ گله‌ای از مجروح شدن خودش نداشته.

اگه مجروح شده بود قطعا یه دفاعی از خودش می‌کرد، بعدم چاقویی که دست علی بوده کاملا تو اختیار خودش بوده و بعد اینکه رسول میوفته و پرت میشه به بیرون شروع می‌کنه زدن مریم، چاقو را از پشت محکم تو کمر و گردن مریم وارد می‌کنه بعد علی انگیزه‌ قتل کاملا داشته خودش میگه، میگه که من می‌دونستم مریم روابط زیادی با آدم های مختلف داشت و با رسولم ارتباط داشت این اواخر هم که با رسول ارتباطات زیادی داشت البته حالا به نظر دروغ میاد ولی حالا احتمالا توهمی بوده که علی از این ماجرا داشته.

پس قصدا داشته که ادبش بکنه یه جا هم گفته بود گفت که آوردیمش که ادبش کنیم پس همین باعث میشه که انگیزه قتل برای این آدم وجود داشته باشه موضوع بعدی اینه که میگه با کمک مریم ما اینو انداختیمش بیرون از ماشین اینم یه سری اظهارات متناقض و به نظر دروغ اولا میگه عقب ماشین بوده و احاطه داشته به هر دوتاشون بعد بریدگی‌های دست رسول نشون میده که رسول تیغه‌ قمه رو گرفته.

یعنی اینکه حمله شده بهش یه چاقو خورده توی کمرش بعد برگشته ببینه چی شده یه چاقو خورده توی چشم راستش و بعد برای اینکه آسیب بیشتری نیبین اومده تیغه‌ قمه رو گرفته توی دستش که از خودش دفاع بکنه ولی در مورد علی چنین اتفاقی نیفتاده کسی که تیغه دستش که ضربه نمیزنه برعکس اتفاق افتاده پس رسول داره درست میگه و علی داره دروغ میگه.

بعدم میگه، میگه من گرفته بودم با دست راست خودم تیغه قمه رو و با دست چپ محکم روش فشار می‌دادم که به سمت من فشار نیاره و بعدم میگه من هیچ کلمه‌ای که سوختم یا سوختن را از مریم نشنیدم و فقط داشتش جیغ میزده، یکی دیگه از استدلال‌های دادگاه در مورد اینکه مریم توی درگیری بین رسول و علی آسیب ندیده اینه که میگه اگر یه چنین اتفاقی افتاده بود و توی درگیری مریم زخمی شده بود باید یه جراحاتی سطحی به بدنش وارد می‌شد.

بعدم اینکه تو اون لحظه باید یا اتومبیل متوقف می‌کرد که خودش ضربه‌ای نخوره یا اینکه خودش جمع می‌کرد یه گوشه‌ای که آسیب بیشتری نبینه چنین چیزی نمی‌بینم آثار تدافعی در مورد مریم وجود نداره بعدم گفته که ضربه‌ اول خورد یه مدتی گذشت و بعد ضربه دوم خود یعنی چنین اظهاراتی وجود داره در مورد علی که توی درگیری ضربه‌ای می‌خوره و بعد ما دوباره درگیر میشیم قمه لیز می‌خوره و دوباره ضربه میخوره اگه چنین چیزی باشه آدم دیوانه که نیست ضربه اول خود در ماشین و باز می‌کنه از ماشین میپره بیرون ماشین متوقف می‌کنه.

ولی مریم وایساده و ضربه اول خورده و دوباره ضربه‌ دومم خورده در حالی که دو تا آدم قوی هیکل بالا سرش دارن با همدیگه درگیر میشن این خیلی عقلایی نیست و علی توهم داره، داره دروغ میگه یه چیزه مشخصیه، یکی از دلایل دیگه اینکه ضربات چاقو طبق نظریه پزشکی قانونی از سمت چپ وارد بدن مریم شده یه دونه به صورت افقی توی گردن و ستون فقرات خورد کرده و یکی هم از پشت کمر وارد بدن شده و دنده‌ها را خرد کرده و ریه را پاره کرده و یه آسیب جزیی به قلب رسونده.

اگر مریم قرار بود توی درگیری آسیب ببینه قاعدتا باید از سمت راست آسیب می‌دید چون راننده بوده و ضربات باید از راست وارد می‌شد ولی چرا از چپ وارد شده همه‌ اینا نشون میده که علی اون رو بعد از ضرباتی که به رسول زده به قتل رسونده، دادگاه میگه متهم یعنی علی با قصد و نیت قبلی و با این تصمیم که هر دو رو به قتل برسونه رفته از شهرستان یک قمه‌ای خریداری کرده و آورده و تمام تلاش کرده که رسول به قتل برسونه وقتی که رسول رو زده و از ماشین افتاده فکر می‌کرده مرده و دیده مریم شاهد این ماجراست یا اینکه قصد این داشته که مریم را هم بکشه.

و بعد مریمم زده، فکر نمی‌کرده رسول زنده بمونه و بعد بیاد این اظهارات بگه و پتیه این آدمو روی آب بریزه واسه همین با همه‌ این اوصاف میگه که علی متهم به قتل عمد و بر همین مبنا دادگاه علی‌ رو محکوم به قصاص نفس و قصاص عضو می‌کنه یک بار قصاص نفس به خاطر کشتن مریم و قصاص عضو به خاطر آسیبی که به رسول زده و باعث تخلیه‌ چشم رسول شده.

یک سری از افراد به عنوان قضات اقلیت هم یه نظر دیگه‌ای دارن و میگن که نه قتل اتفاق نیوفتاده یا حداقل ناقص تحقیقات انجام شده که به نظر من هم این تحقیقات یه ذره ناقصه، به چه علت؟ به این علت که چجوری این ضربه به مریم وارد شده یعنی یه ذره خودمون که فکر کنیم آیا مثلا رسول و زده پرت شده از ماشین بیرون ماشین متوقف شده و ضربه به کمر مریم وارد شده، مریم که راننده بوده و صندلی پشت بوده چه جوری این ضربه‌ها به کمر مریم وارد شده؟

اینا ابهاماتی که تو این پرونده وجود داره و اقلیت قضات دادگاه کیفری یک نظرشون اینه که به نظر ما قتلی اتفاق نیفتاده یا حداقل ابهام وجود داره یه قاعده‌ای وجود داره به نام قاعده درء، قاعده درء یعنی چی یعنی اینکه اگر حد یا قصاص وجود داشته باشه و ما شک کنیم که واقعا اون جرم اتفاق افتاده جرم حدی یعنی جرم شرعی نه قانونی و شبه ای در این مساله وجود داشته باشه نمیشه به همین راحتی محکوم فرد رو به قصاص دیگه یا هر عنوان شرعی دیگه‌ای.

در مورد این پرونده به نظر وجود داره چون معلوم نیست واقعا علی ضربات وارد کرده باشه این که کی زده معلوم نیستا همین استدلال دادگاه یعنی نظر اکثریت میگه خب توی ماشین کس دیگه‌ای نبوده ولی خب اگه کس دیگه‌ای نبوده آیا این آدم ضربه زده یا نه باید این ثابت بشه اگر تحقیقات کامل‌تر بود به نظر من پرونده شسته رفته تر پیش میرفت، نهایتا پرونده تموم میشه اعتراض بهش میشه دیوان عالی کشور میره و نظر اکثریت قضات پذیرفته میشه و علی محکوم میشه به یکبار قصاص نفس.

این قسمت سی و پنجم پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود سی و پنجم

مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.

دادنامه

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.

مشاوره حقوقی