اپیزود یک سرقت مسلحانه
موضوعی که تو این قسمت از پادکست میخوایم راجعبش صحبت کنیم سرقت مسلحانه است. موضوعی که واسمون خیلی ملموس نیست. اما تو این چند سالی که وضع اقتصادی مملکت متلاطم و دچار بی ثباتی شده، افراد نزدیک بهمون، یا حتی خودمون درگیر خفت گیری و موبایل قاپی و جرایمی از این دست شدیم.
اما اینا تنها بخش کوچیکی از چهره زشت و پلید سرقت (حالا چه ساده و چه مسلحانه) است. بیاین با هم یه تصوری داشته باشیم. فکر کنین یه خانواده درگیر این تهاجم واقع بشه؛ مثلا پدر خانواده مثل همیشه سر شب از محل کارش برمیگرده خونه. میره دوش میگیره و خانومش براش چایی میاره و بچه هاش هم مشغول انجام تکالیف مدرسشونن.
تو همین حین تعدادی سارق مسلح با نقابی که شمایل ترسناکتری بهشون میده، به زور وارد خونه میشن و اسلحه رو میذارن رو شقیقه یکی از بچه ها و هرچیز با ارزشی که تو خونست رو جارو میکنن و میبرن. حالا فکر کنین در حین سرقت یکی از افراد خونواده رو هم به باد کتک میگیرن. پدر خانواده انقدر شوکه و جاخورده است که حتی به ذهنش نمیرسه به پلیس زنگ بزنه.
این مثال رو زدم تا خوب متوجه بشیم که چقدر این جرم میتونه مخرب باشه و روان آدمارو به طور کامل له بکنه. حالا میخوام داستان یکی از پرونده های خودم رو براتون بگم. داستانی ترسناک که شاید آدم باید جای قربانی قرار بگیره تا بتونه عمق فاجعه رو درک کنه.
برای مشاوره حقوقی سرقت مسلحانه، میتوانید با وکیل سرقت مسلحانه در تماس باشید.
سرقت مسلحانه در شهر
سرقت مسلحانه توی شهر و اماکن مسکونی خیلی رعب آوره، حس ناامنی ای که ایجاد میکنه مثل خوره تا مدتها روانتو اذیت میکنه، گاهی حتی ممکنه دچار تشویش و اضطراب یا حتی وسواس فکری بشی که اثراتش تا مدتها باهات بمونه، حتی اگه خودت قربانی نباشی.
بیاین بریم تو دل داستان پرونده ای که داشتم. راجعبه سرقت مسلحانه تو شهر و اماکن مسکونی گفتم، حالا ببینین اگه این حادثه توی بیابون براتون اتفاق بیفته که حتی با داد و فریاد هم نتونید کاری از پیش ببرید چقدر میتونه رعب انگیز باشه، اونجا دیگه حتما از ترس نفستون بند میاد.
این یه داستان تخیلی نیست. یکی از پرونده هاییه که اوایل دهه نود تو حاشیه شهر تهران اتفاق میفته و ما مستقیم با این پرونده درگیر بودیم.
شاکی پرونده تعریف میکنه که ساعت 1 و 2 شب داشتم توی اتوبان خروجی تهران تو جاده کناره با کامیون میرفتم. هوا تاریک و سرد بود و هیچ ماشینی اطرافم نبود. بار ماشین ضایعات مس بود تا ببرم کارگاه تحویل بدم. تو اون سکوت و تاریکی و سرمای شب دیدم یه ماشین پرشیا سفید از پشت بهم نزدیک میشه و شروع میکنه به چراغ زدن.
اول گفتم احتمالا مشکلی پیش اومده و ماشینم خراب شده یا بارم متمایل و در حال ریختن کف جاده است.
آروم تو جاده خاکی زدم کنار و راننده و همراهش پیاده شدن. به سمت ماشینم که اومد اسلحه رو تو دستش دیدم. در ماشینمو باز کرد و منو از رو صندلی کشید پایین و با ته اسلحه کمری محکم کوبید تو صورتم. دستمو بست و همراهش ماشینمو سوار شد و دوتایی رفتن و من موندم وسط بیابون تو سرما و تاریکی مطلق. حدود نیم ساعت فقط مات و مبهوت و شوکه از اتفاقی که افتاده بود، بودم.
حالت برزخ، حالتی که نمیدونستم بابت جنس کارخونه ناراحت باشم، یا بابت به سرقت رفتن ماشینم، یا نگران چشمم باشم یا حتی نگران جامعه ای که باعث پرورش این قارچهای سمی شده. نمیدونم چقدر گذشته بود که تونستم خودمو جمع و جور کنم و جلوی یه ماشین رو بگیرم تا منو برسونه به شهر.
وقتی باهاش صحبت می کردم هنوز زخم چشمش که به خاطر ضربه اسلحه تو صورتش خرده بود خوب نشده بود و فقط از دادگاه یه خواسته داشت. این مجرم رو بکشید. می گفت تو اون لحظه چندبار از ترس سکته کردم. حق داشت وقتی منم داشتم گوش میدادم همینقدر وحشت سرتاپای منو گرفته بود.
قتل در سرقت مسلحانه
البته علت این که میگفت این آدم رو بکشید بیراه هم نمیگفت چون حدود 5 فقره از این سرقت های مسلحانه انجام داده بود و پرونده اش مجموعا حدود 20 تا شاکی داشت. دادسرا شلوغ بود از آدمای مختلفی که به عنوان شاکی ازش شکایت کرده بودن. حداقل 4 موردش واقعی بود و مثل همین آدم تو جاده خاکی ماشین هاشون رو متوقف کرده بود و با اسلحه زده بودشون و ماشینو برده بود.
یکی از شاکی ها بیمارستان بود چون با اسلحه بهش شلیک کرده بودن و حالش خوب نبود.
با غل و زنجیر که متهمین رو آوردن، خوشحال بودم از اینکه به دام قانون افتادن و خطرشون از سر جامعه کم شده. دروغ چرا! وقتی رفتار مامورین مراقب زندان رو باهاشون میدیدم که چجوری تحقیرشون میکنن دلم خنک میشد! وقتی برخورد بازپرس پرونده با سارقین رو دیدم، شاید بگم خوشحال شدم که وکالتو انتخاب کردم، نه قضاوتو.
سارق اصلی و متهم ردیف اول، تهدیداتی میکرد بازپرس رو که شنیدن اون تهدیدام جرات میخواست، چه برسه به اینکه یه روزی بخواد این تهدیدا عملی بشه. اما بعدا فهمیدم، وکالتم دست کمی از قضاوت نداره و تو این شغل هم مخاطرات زیادی هست. در هر صورت عشق به کار باعث میشه تهدیدات تو اولویت ترک شغلت قرار نگیره.
بعد اینکه تحقیقات مقدماتی تو دادسرا تموم شد، پرونده با کیفر خواست به دادگاه کیفری استان ارسال شد. سارقین پرونده متهم بودن به محاربه و ایراد ضربو جرح عمدی و معامله اموال مسروقه و دو جین اتهامات اینچنینی. به دلیل 4 فقره سرقت مسلحانه دادگاه باید تو ادامه رسیدگی درمورد محارب بودن متهم تصمیم میگرفت که اعدامشون کنه یا نه.
یادمه تو جلسه دادگاه موکلم بهم میگفت، فلانی؟! محاربه یعنی چی؟ گفتم مفصله داستانش، اما مگه تو اعدام سارقین رو نمیخواستی؟ گفت چرا. گفتم اگه همه چی خوب پیش بره احتمالا به آرزوت میرسی. تو همین حین رییس دادگاه از من دعوت کرد برم پشت تریبون.
حرفام که تموم شد وکلای مابقی شکات صحبت کردن و بعدش نوبت به وکلای تسخیری سارقین رسید. موکلم دوباره پرسید که این همکارای شما خجالت نمیکشن از باطل دفاع میکنن؟! گفتم اولا تکلیف دارن به دفاع، دوما از رفتار سارقین حمایت و دفاع نمیکنن بلکه از حقوق قانونی اونا دفاع میکنن که خدایی نکرده تضییع نشه.
ضمن همین صحبت بود که با تذکر رییس دادگاه مبنی بر حفظ نظم جلسه رسیدگی مواجه شدم! یادم میمونه که تو یه فرصت مناسب راجع به محاربه و شرایط اون و مجازاتهایی که پیش بینی شده و اینکه چرا گاهی سرقت مسلحانه رو محاربه درنظر میگیرن صحبت کنم.
بعد تذکر دادگاه، متهمین به ترتیب پشت تریبون قرار گرفتن. و من فقط داشتم فکر میکردم و اونچیزی که این داستان رو برای من عجیب می کرد ایده ای بود که تو سر سارقین میگذشت. چندتا برادر بودن که یه کارگاه داشتن اطراف تهران و یکی از برادرا سرقت می کرد و برادر دیگه بار رو تحویل میگرفت و برادر سوم اموال سرقتی رو میبرد تو اون کارگاه و ضایعات مسو آب می کرد و برادر دیگه مسئول فروش اونا بود.
نمیدونم ولی فکر میکنم اگه درستم کار میکردن میتونستن با این همه نیروی انسانی و کارگاه و تجهیزاتی که داشتن پول خوبی به دست بیارن.
ولی چرا سرقت مسلحانه. به چه قیمتی؟ شده بود اصلا فکر کنن از رفتارشون چه آسیبی به روح و روان قربانیا وارد میشه؟ واقعا براش جوابی پیدا نکردم.
جلسه که تموم شد و صورتجلسه دادگاه رو امضا کردم یکی از وکلای شکات از رییس دادگاه پرسید، آقای رییس! مدارا کردن شما با متهمین اصلا قابل هضم نبود! من که جا خورده بودم از صحبت این همکارم نسبت به قاضی دادگاه سعی کردم اصلا به قاضی نگاه نکنم تا خدایی نکرده شخصیتش خرد نشه.
اما پاسخ خیلی جالبی داد، گفت، دور از عدل و انصافه که با مجرمی که تو غل و زنجیره بی مهری کنی و حقوقش رو نادیده بگیری.
برای مشاوره حقوقی سرقت مسلحانه، میتوانید با وکیل سرقت در تماس باشید.
مجازات سرقت مسلحانه
گفت فارغ از حکمی که میدیم، این رفتار من تو ذهن اون متهم میمونه، که اگر احیانا روزی از زندان تونست بیاد بیرون یا به هر دلیلی مجازات نشد، بتونه تمرین مهربونی و جرم گریزی انجام بده. 20 روز نگذشته بود که حکم ابلاغ شد، همونطور که حدس میزدم، شرکت در جرم و عنوان جرم هم مطابق کیفرخواست. محاربه!
گاهی اوقات بهتره کاری که انجام دادیم و ازش گذر کردیمو، برگردیم و یه برانداز بکنیم، واقعا شاید یه جای کار ایرادی داره. اون چهار نفر اعدام شدن و قریب به 10 سال میگذره که دیگه تو این جامعه نیستن، سال به سال موکلم تبریک عید برام میفرسته و با دیدن پیامش، تمام این جلسات دادگاه و دادسرا یادم میاد و پیش خودم میگم، ای کاش یه ذره بیشتر این سارقین فکر میکردن و عاقبت اندیش بودن.
البته این رفتار اونا از منظر جرم شناسی قابل تحلیل و بررسیه و کلی جای بحث داره که چرا به اینجا کشیده شدن؟ تاثیر جامعه و محیط زندگی به چه میزانه؟
و موضوعاتی از این قبیل که جای واکاوی زیادی داره.
اما با اینکه خیلی وقته این مجرمین در بین ما نیستن، تاثیر رفتارشون و جرمی که انجام دادن، هنوز ادامه داره… موکل من بعد از گذشت 10 سال هنوز تحت روان درمانیه. با اینکه الان سن و سالی ازش گذشته اما اثرات جرم واقع شده روش هست و موندگاره. میگفت خانمم از دست کارای من کلافه شده. در آکاردئونی خونه رو 3 قفله میکنم.
تو ماشین اصلا شیشه هارو پایین نمیدم و درا همیشه قفله. از 9 شب به بعد از خونه بیرون نمیرم.
درسته که بعضی از این رفتارا ناشی از وسواس فکری و تشویش و اضطراب و یا حتی اختلاله، اما تاثیر جرم رو هر کس متفاوته و نمیشه به موکل من خرده گرفت. موکلی که بعد از این اتفاق حتی شغلش رو هم بعد 20 سال راننده جاده بودن، عوض کرد!
واقعا از ته دل امیدوارم هیچوقت درگیر همچین جرمی نشین، و همیشه جوانب احتیاط رو رعایت کنین.
این قسمت اول پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود یک سرقت مسلحانه
این اپیزود هیچ مستنداتی ندارد
مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری
اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.
سلام ارادت خداوند به کل تیم وجروهتان خیربده. شبکه های تلویزیونی ول معطلن بازم گروه محترم دادپویان. این اپیزودهای شما زندگی هارا نجات میده و کمک شما درامر آگاهی ملت کمکیست غیرقابل توصیف. جواهر و زر و مسکوکات رایتان عددی نیست
سلام و ارادت. نظر لطف شماست. مرسی که پادکست دادپویان را گوش میکنید.
سلام و خسته نباشید .خیلی زحمت میکشید وقت میزارید .توضیح میدین .
سپاس از شما که گوش میکنید. لطفا پادکست دادپویان را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.