کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار

شهر آبادان علاوه بر همه مشکلاتی که ده ها سال گذشته داشته و هنوزم حل نشده مثل مشکل آب و آلودگی هوا و یه زمانی جنگ و هزارتا مشکل دیگه تو دهه هشتاد با یه مشکل دیگه ام مواجه شد که شاید اونو بتونیم یکی از مهمترین پرونده های جنایی کشور بدونیم.

به نظر من علت اصلیشم طولانی بودن این پرونده است و اینکه خیلی دیر سرنخای بدردبخور از متهم پیدا شد. چندتا علتم داره یکی اینکه مدل قتلا شبیه هم هست ولی شهرای مختلف اتفاق میفته و از هم دوره واسه همین کسی فکر نمی کنه سریالی باشه. تو آبادان قتلای قبیله ای هم زیاد اتفاق میفتاد و میگفتن شاید اینم مثل هموناست.

علت دیگه ام به نظر من کم هوشی قاتله که نه تنها باعث نشد دستگیر بشه بلکه دلیلی بود برای اینکه پیداش نکنن. مثل پاسکاروف که میگه من از یه آماتور باختم چون فکر میکردم هر حرکتش یه دلیل داره ولی بی دلیل بود. در مورد شخصیت داستان ما هم همینه. پشت قتلا دلیل محکمی نمیبینیم و اصولا دخترایی به قتل رسیدن که فکر نمی کردن مورد این جنایت قرار بگیرن.

اینو در نظر بگیرین داستان مربوط به آبادانه نه تهران. شهر کوچیکه و اگه قتلی اتفاق میفته باید یه نقشه قبلی باشه و به دلیل یه مشکلی بین قاتل و مقتول باید قتل اتفاق بیفته ولی مقتولین بدون هیچ دلیل و نا آگاهی مورد قتل قرار می گیرن. خود متهمم وقتی ازش میپرسن چرا  زنا و دخترا رو میکشتی میگه اونا رو می‌کشتم، چون از آن‌ها بدم می‌آمد و کینه داشتم، اگر کتکشان می‌زدم دستگیر می‌شدم به خاطر همین تصمیم گرفتم آن‌ها را بکشم تا دستگیر نشوم».

جنایاتی که بین سال های 83 تا 87 تو شهرهای بهمنشیر، آبادان و خرمشهر علیه دخترا و زنا اتفاق میفته.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

داستان این قسمت ماجرای این قتلا تو آبادانه. سلام من سید محمد صادقی وکیل دعاوی کیفری هستم و تو پادکست دادپویان داستانهای جنایی که تو ایران اتفاق افتاده یا خودمون درگیر پرونده اش بودیم رو براتون تعریف میکنم خیلی از وکلا ترس دارن از این که اطلاعات پروندهاشون جایی درز کنه. مسئولیت دارن جواب به موکل و بازپرس و قاضی.

یادمه خودم در مورد یه پرونده ای سال ها پیش تو روزنامه مصاحبه کرده بودم و اطلاعات پرونده رو داده بودم انصافا هم اطلاعات محرمانه پرونده نبود و اتفاقا گفته بودم که رسانه ای بشه تا کسی تو پرونده شیطنت نکنه گرچه برای پروندم و موکلم اتفاقای خوبی افتاد ولی وقتی رفتم دادسرا بازپرس حسابی از خجالتم دراومد.

واسه همین این ریسک برای همه وکلا وجود داره ولی وکلای موسسه دادپویان با هماهنگی موکلاشون و کمک به ما تو خیلی از قسمت های پادکست همراهی کردن و داستان های ما رو شکل دادن. پرونده های جدیدی رو داریم روش کار میکنیم که خیلی برای خود من جذابه و براتون تو قسمتا آینده تعریف میکنیم.  (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

تشکر از دوستان و وکلایی که اطلاعات پرونده های جنایی رو در اختیار ما می گزارن تا بتونیم براتون روایت کنیم.

یه برنامه ای هم داریم که با بچه های آگاهی و دادسرای امور جنایی هماهنگی کنیم تا بتونیم پرونده های جنایی رو مطالعه کنیم و داستان پرونده ها رو روایت کنیم.

تو اعترافاتش میگه بعد از هر قتلی که انجام میدادم تا چند روز عذاب وجدان داشتم تا این که برای آرام کردن خودم، تصمیم به یه قتل دیگه میگرفتم. فرید بغلانی. شخصیت اول این داستانه.

فرید بغلانی قاتل آبادان

فرید بغلانی در سال ۱۳۴۷ در آبادان به دنیا آمد. اطلاعات کمی در مورد دوران کودکیش وجود دارد، به غیر از این واقعیت که او توسط مادر و پدربزرگ بزرگ شده‌ است. اما تا ۱۲ سالگی نمی‌دانستم مادرم است و فکر می‌کردم او زن عمویم است. تو اعترافاتش گفت که مادرش او را به شدت آزار می‌داد و همین باعث شد تا او از همه زن‌ها کینه به دل بگیرد، اما این همه دلایل او برای نفرت از زنان نبود.

پدر بزرگ فرید هم که نقش موثری در تربیت او داشت از زنان متنفر بود. به ادعای خود فرید، پدربزرگش در کوچه و خیابان به زن‌ها حمله می‌کرد و آن‌ها را کتک می‌زد همه اطلاعاتی که داریم همینه. (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

فرید بغلانی بزرگ میشه ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد و شغل کارگری و باغبانی برای خانواده‌های ثروتمند آبادان پیدا کرد. همینجا شد دو تا عقده، نفرت از زنا به خاطر رفتار مادرش  و رفتاری که پدربزرگش میکنه، کار کردن برای آدم پولدارا، تو خیلی از پرونده های جنایی این فقر رو میتونیم ببینیم.

یه مقاله ای من دارم به نام توجیه احمقانه فقر که تو کتابم به نام نقدی بر حکومت های دینی چاپ شده که مفصلا توضیح دادم که فقر از نگاه دینی میتونه چقدر مخرب باشه و جرم زا، با گذشت سالها، انگیزه‌های زن ستیزانه او افزایش یافت. اختلالای روانی اگه درمان نشن با آدم بزرگ میشن.

شاید تو اطرافتون دیده باشید. در مورد فریدم ماجرا همینه  انقدر بزرگ میشه که سال ۱۳۷۳ به یه دختری تو خیابون حمله میکنه، که به خاطر آن یک سال زندان بود، و تو سال 1377 دوباره یه حمله دیگه و این بار به خاطر سابقه قبلی چهار سال محکوم شد. اینجا نشون میده که زندان نه تنها کمکی نمیکنه که طرف عبرت بگیره بلکه دانشگاهی برای متهمین.

دادستان پرونده خالقی و محمد قاسمی و ابعاد حقوقی کلاهبرداری توضیح داد جوری که من بلند شدم و گفتم جناب قاضی ایشون در دانشگاهی درس خونده که خیلی کاربردی از دانشگاه ماست. اونجا بود که فهمیدم زندان فقط به محکوم یاد میده جرم رو با ظرافت بیشتری انجام بده.

در مورد فرید بغلانی در حین گذراندن دوران محکومیت خود تصمیم گرفت که پس از آزادی به قتل قربانیان خود به عنوان تلافی برای انداختن او به زندان اقدام کند. (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

سال 81 بعد گزروندن 4 سال حبس از زندان آزاد میشه و حالا بیکارم هست و  تصمیم خودشو عملی میکنه.

اول انگیزشو از این قتلا بگم تا شاید یه کم اعترافایی که کرده رو براتون تعریف میکنم باور پذیر بشه.

فرید تو اعترافاتش گفت: «هیچ کدام از طعمه‌هایم را از قبل نمی‌شناختم و آن‌ها را هنگامی که در حال کار کردن در نخلستان‌ها، چیدن علف در کنار رودخانه و یا دوچرخه سواری بودند، انتخاب کرده و به قتل می‌رساندم. میله آهنی را نیز پس از هر قتل در گودالی که ساخته بودم، مخفی می‌کردم».

سن و سال طعمه‌هایش برای او اهمیتی نداشت، فقط به جنسیت آن‌ها فکر می‌کرد و می‌خواست از آنان انتقام بگیرد. به همین دلیل یکی از منفورترین قاتلای سریالی ایران رو میشه با اختلاف فرید بغلانی بدونیم.

قتل های فرید

بریم سراغ قتلایی که انجام داده.

اولین قتلم را اواخر سال ۸۳ در خرمشهر انجام دادم زن ۶۰ ساله‌ای به نام نوریه پورعلی را زمانی که در نخلستان تنها در حال قدم زدن بود، به قتل رساندم و پس از قتل درحالی که به شدت ترسیده بودم، از شهر فرار کردم.

انقدر ترسیده بودم که چند ماه هیچ کاری نکردم و فقط خودمو مخفی میکردم. حتی از  سایه خودمم میترسیدم ولی چند ماه که گذشت آروم شده بودم و منتظر طعمه بعدیم شدم. (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

22 شهریور۸۴ در حال عبور از نخلستان‌های نزدیک شط دختر بچه تنهایی را دیدم که بعدا فهمیدم اسمش ایران دریس که ۱۰ سالش بود را با ضربه سنگین میله آهنی از پا درآوردم.

هنگام فرار از آنجا متوجه حضور حسین پسرعموی ایران شدم و به همین خاطر شاهد جنایت را نیز به قتل رساندم و بعد از آن اجساد آن‌ها را در محل خلوت تو تپه شنی مخفی کرده و متواری شدم.

دو ماه پس از این جنایت در تاریخ 22 آبان همان سال دختر ۱۳ ساله‌ای به نام خدیجه مقدم را از پا درآوردم، بعد از آن بود که کشتن افراد برایم راحت شده بود و یاد گرفته بودم که برای غافلگیر کردنشون باید از پشت بهشون حمله کنم و با اصابت ضربه‌ای سنگین به سرشان آن‌ها را از پا در می‌آوردم.

پنجمین قربانی ام زن ۲۸ ساله‌ای به نام لامیه سواری بود، که احتمالا قتلش تو آذر یا دی 84 اتفاق افتاده وقتی او را تنها در منطقه بهمنشیر دیدم از دوچرخه پیاده شدم و با میله آهنی چند ضربه به او زدم، پس از قتل چند ضربه دیگر نیز به پیکر قربانیان می‌زدم تا از آن‌ها انتقام گرفته باشم.

قشنگ مثل فیلمای جنایی هالیوودی. صحنه ای رو فرض کنید قاتل از دوچرخه پیاده میشه. با میله، صورت قربانی پر خون شده و حالا قاتل داره سر قربانی رو میترکونه و له میکنه.

۲۹ بهمن سال ۸۴ آخرین جنایت این سال را انجام دادم که قربانی ام زن تنهایی به نام مهین بود که در نخلستان‌های منطقه مشغول کار بود، وقتی از پشت سر به او نزدیک شدم، انقدر ضربه‌ای محکم به سرش کوبیدم و همان لحظه مرد. (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

دیگه تو سال 84 قتلی نداریم و همه قتلا  اصولا تو بهمنشیر اتفاق افتاده.

بهمنشیر کجاست در اصل یکی از شاخه‌های رود کارون در استان خوزستان است. رود کارون پس از رسیدن به شهر خرمشهر به دو شاخه تقسیم می‌شود، شاخه نخست کورکارون است که از خرمشهر می‌گذرد و به سوی اروندرود در مرز ایران و عراق رفته، و شاخته دوم پرآب‌ترین دهانه یا بهمن‌شیر، با گذر از کنار آبادان مستقیم به خلیج فارس می‌ریزد.

بهمنشیر محله‌ای است در شهر آبادان که کارگران شرکت نفت در آن زندگی می‌کردند. نام دیگر این محله (کواترا) بوده که به هنگام انقلاب ۱۳۵۷ به کوی کارگر نیز خوانده شد. این محله از کلانتری به نام کلانتری ۳ (کلانتری ۱۳ کنونی) شروع شده تا میدان مجسمه سابق (میدان انقلاب کنونی) ادامه داشته‌است. عکساشو که ببینید متوجه میشید. کنار رود تراکم زیادی از نخل وجود داره که تاریک و خیلی ترسناکه.

1 دونه قتل تو سال 83.

5 تا قتل تو سال 84 و هنوز هیچ سرنخی توسط پلیس پیدا نشده که البته علتشو توضیح میدیم.

فروردین سال ۸۵ را با قتل دختری به نام فاطمه ناصری که ۱۲ سالش بود در خرمشهر آغاز کردم.

کیفیت قتلا یه جوره، قاتل از دوچرخه پیاده میشه و با میله آهنی و قتل و انداختن جسدا تو رودخونه اروند و کارون، شاید عجیب بیاد ولی گفتیم انگیزه فقط انتقامه و دلیل دیگه ای نداره. اینطوری بگیم مثل آدمی که از مثلا سوسک یا گربه بدش میاد و هرجا میبینه میکشه. دلیلی نداره و حسی که داره فقط نفرت و انتقامه.

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

روش قتل های فرید

هشتمین قربانی ام دختر ۱۱ ساله‌ای به نام مریم حدادی بود که ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه ۲۵ تیر ماه سال ۸۵ مریم را در حال بازی پشت ساختمان بیمارستان طالقانی آبادان دیدم و با ضربه میله آهنی او را از پا درآوردم که پس از سرقت گوشواره‌ها و النگوهایش، جسد او را کنار جاده انداختم.

کمتر از یک ماه بعد یعنی 29 مرداد همان سال دختر ۹ ساله‌ای به نام سیده عاطفه پورمحمود را در آبادان کشتم که اطلاعاتی از مدل قتلش تو پرونده وجود نداره.

قربانی بعدی من دختر ۹ ساله‌ای به نام نرگس خلفی بود، که احتمالا آبان 85 انجام شده. میگه او را هنگام دوچرخه سواری با چوب زدم بهش وقتی افتاد با میله آهنی چند ضربه دیگر به بدنش کوبیدم.

آذر یا اسفند سال ۸۵ نیز یازدهمین قتل را در اطراف نخلستان‌های آبادان انجام داده و زن ۴۰ ساله‌ای. انقدر با میله میزنه تو صورتش که قیافش توسط آگاهی شناسایی نمیشه.

تو سال 85  تعداد 5 تا قتل داریم. داریم خیلی راحت از کنارش رد میشیم. آبادان و خرمشهر و بهمنشیر رو فرض کنید هر سال داره 5 تا قتل به خودش میبینه و ترسی که دختربچه ها و پدر مادرشون تو شهر دارن. (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

تعطیلات عید نوروز 1386 که تموم میشه تو ۱۵ فروردین جنازه یه زن ۴۵ ساله‌ای به نام امینه شفیعی پیدا میشه که با میله آهنی به قتل رسیده. تو این نقطه از داستان پلیس یه چیزایی از قتلا دستگیرش شده ولی هنوز نمیدونه که قتلا سریالیه. اتفاق عجیب اینه که فرید بغلانی اردیبهشت یعنی یه ماه بعد از قتل امینه شفیعی به اتهام این قتل دستگیر میشه و یه تحقیقات نصفه نیمه ای هم میشه ولی با وثیقه از زندان آزاد میشه. 5 ماه قتلی انجام نمیده.

بعدشم ۱۶ شهریور همان سال زن ۵۰ ساله‌ای به نام خدیجه را به قتل رساندم.

تو سال 86 همین دو تا قتلو داریم و این احتمالا یعنی آتیش انتقام فرید کم شده یا ترسیده  ولی نه خودش تعریف میکنه میگه سال ۸۷ تصمیم گرفتم فاصله زمانی قتل‌هایم را کم کنم و احساس می کردم باید همه زنا و دخترای شهرو از بین ببرم واسه همین از  ۱۳ فروردین کارمو شروع کردم

قتل چهاردهمین قتل زنی به نام کامله زن ۵۰ ساله‌ای است که فرید میگه کشتمش و انداختمش تو رودخونه.

از اینجا به بعد اداره آگاهی وارد ماجرا میشه و تحقیقات بیشتری انجام میشه و چیزی که پلیس فهمیده احتمالا قاتل باید سریالی باشه ماجرا هم اینجوریه که در این روز مردی با مراجعه به اداره آگاهی اعلام کرد که مادر ۵۰ ساله اش به نام کامله از روز قبل که از خانه خارج شده دیگر بازنگشته است.

با وجود اینکه خانواده کامله همراه پلیس تمامی مکان‌های احتمالی را برای یافتن اثری از او جست‌ و جو کردند، اما اثری از او پیدا نشد تا اینکه دو روز بعد یعنی  ۱۵ فروردین خبری مبنی بر پیدا شدن جسد برهنه زنی میانسال در یک جوی آب به پلیس گزارش داده شد.

بعد از بررسی‌ها مشخص شد که جسد مذکور متعلق به کامله است که در اثر وارد شدن ضربات سخت به سرش به قتل رسیده بود. در ادامه تجسس‌های پلیس مشخص شد که کامله در نیزارهای اطراف به قتل رسیده و توسط قاتل یا قاتلان بر روی زمین کشیده شده تا به نهر آب انداخته شود. (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

24 روز بعد قتل پونزدهم اتفاق میفته ششم اردیبهشت ۸۷ دختر ۹ ساله‌ای به نام فاطمه کروشات تو بهمنشیر به قتل میرسه که فرید تعریف میکنه میگه دخترو نزدیک کلانتری دیدم دهنشو گرفتم به ساختمان نیمه کاره‌ای کشاندم و او را نیز همان جا به قتل‌رساندم. تحقیقات آگاهی نشون میده که فاطمه در مقابل درب خانه شان واقع در شهرک مروارید بازی می‌کرد که به طرز مرموزی ناپدید شد، زمانی که خانواده فاطمه نتوانستند اثری از او پیدا کنند موضوع را به پلیس گزارش دادند.

تیم بررسی هنوز در راه بود که خبر رسید جسد برهنه فاطمه در فاصله ۱۵۰ متری خانه شان پیدا شده است. در این مورد نیز قاتل با زدن ضربات سنگین جمجمه فاطمه را له کرده بود و جسدش را با خاک مالی کردن از انظار دور نگه داشته بود.

پلیس به دو نفر از بستگان فاطمه مظنون شد و آن‌ها را دستگیر کرد، هر دو نفرشان همزمان به قتل فاطمه اعتراف کردند. اما نکات گفته شده از سوی آن‌ها در زمان بازسازی صحنه قتل نشان از آن داشت که قاتل فرد دیگری است. گرچه تحقیقات و دستگیریا بی نتیجه است و یه سری آدم دیگه دستگیر شدن ولی اگه همین تحقیقات هم نبود احتمالا ما تا الان شاهد قتل عام دخترا و زنا بودیم.

قربانی بعدی که میشه قتل شونزدهم دختر ۱۲ ساله‌ای به نام خدیجه بغلانی بود که ۳۱ خرداد جسد دختری به نام خدیجه بغلانی باز هم مردم این شهر را به شوک فرو برد، با ناپدید شدن خدیجه، برادر و خواهرش به جست و جویش پرداختند و پس از ۱۰ دقیقه دمپایی دختربچه را بالای پل خاکی روی نهر پیدا کردند.

خانواده خدیجه زمانی که خود را به بالای سر دختر بچه رساندند، سر و صورت او را خون آلود دیدند، خدیجه نیمه جان بود و بخش‌هایی از لباس‌هایش پاره شده بود؛ وقتی دختر بچه به بیمارستان منتقل شد، اما به خاطر ۱۱ ضربه‌ای که به سرش وارد شده بود فوت کرد.

سناریو کشته شدن خدیجه مانند دیگر مقتول‌ها به خوبی انجام نشده بود چرا که جای گوشواره‌های کنده شده در گوش‌های خدیجه گواه این بود که قاتل با سر رسیدن خانواده خدیجه نتوانسته بود کارشو انجام بده.

فرید داره آروم و یکی یکی طعمه هاشو میگیره. جمجشون رو خورد میکنه و تو رودخونه های شهر رها میکنه تا اینکه یه زن به نام فوزیه میاد پیش پلیس و میگه  یک مرد با چاقو به من حمله کرده.

این زن ۳۳ ساله که فوزیه نام داشت در شکایتش اعلام کرد در منطقه بهمنشیر یه مردی با چاقو مورد حمله قرار گرفته و مرد بعد از زدن ضربه به او در حالی که گمان می‌کرد او جان باخته است محل را ترک کرده است.

فوزیه رو میارن آگاهی و عکس 90 نفر از افراد سابقه دارو بهش نشون میدن که پس از دیدن تصاویر افراد سابقه دار عکسی را نشان داد که ادعا می‌کرد همان فرد ضارب است. عکس متعلق به مردی ۴۰ ساله به نام فرید بغلانی بود که پیش از این نیز به عنوان مظنون دستگیر شده، اما به دلیل نبود شواهد و مدارک کافی آزاد شده بود. (اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار)

برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.

دستگیری فرید بغلانی قاتل سریالی

آذر 1387 فرید بغلانی توسط پلیس دستگیر شد و تا مدت‌ها پس از دستگیری لب به سخن باز نکرده و زدن فوزیه رو قبول نکرد تا اینکه پس از مواجهه حضوری با فوزیه لب به اعتراف باز و به زدن ضربه به او اعتراف کرد و در اعترافاتش اول به 3 تا قتل سال 87 اعتراف میکنه ولی تو تحقیقات طولانی ای که 1 سال طول میکشه 13 قتل قبلی رو هم اعتراف میکنه و میگه زمانی که پس از کار با دوچرخه در نخلستان‌های اطراف گردش می‌کرده گیر می‌انداخته و با ضربات متعدد به سرشان آن‌ها را به قتل می‌رسانده است.

بعدش اگر طلا همراهشان بود سرقت می‎‌‎کردم و جسدها را برهنه می‌کردم و در نهر می‎‌‎انداختم یا اینکه آنها را خاک‌ مالی کرده و در محلی خلوت رها می‎‌‎کردم»

پرونده بعد از تحقیقات تو اداره آگاهی و دادسرا و اثبات قتلایی که انجام داده ارسال میشه دادگاه که اینجا فرید اعترافات خود را پس گرفت و مدعی شد که برای امضای اعترافات توسط مقامات پلیس شکنجه شده‌است. دادگاه دستور میده پزشکی قانونی بررسی کنه که  بعد از آزمایش روانپزشکی، معلوم میشه برای فرار از اعدام بوده.

اصولا یکی از دفاعیات متهمین پرونده های قتل ادعای اقرار زیر شکنجه است که تو اکثر مواردم پذیرفته نمیشه مگر اینکه پزشکی قانونی دلایل قوی در این مورد داشته باشه. یادم تو یکی از پرونده های خودمم موکل همین ادعا رو کرد. باهاش که صحبت می کردم اثری از شکنجه نبود ولی خودش ادعا کرد و خیلی جدی ام رد شد. فرید بغلانی هم این کارو میکنه که ادعای خنده داری بود واقعا.

تو اولین جلسه دادگاه، بهرام رشته احمدی نماینده وقت دادستان اهواز، اعلام کرد کرد که فرید بغلانی، علت این جنایات را آزاری که از سوی مادرش دیده عنوان کرده و افزوده است که از همان زمان تصمیم به قتل زنا گرفتم.

فرید بغلانی را به دو دلیل باید منفورترین قاتل سریالی ایران نامید. نخست اینکه بیشتر قربانیانش دختران خردسالی بودند که بی‎‌‎خبر از همه جا و کاملا ناگهانی هدف حمله او قرار گرفتند و با ضربات میله آهنی که به سرشان وارد شده بود به قتل رسیدند و دوم، بازداشت افرادی بی‎‌‎گناه به‎‌‎ خاطر قتل‎‌‎هایی که او مرتکب شده بود اما در وهله اول به ‎‌‎نظر می‎‌‎رسید که جنایت‎‌‎هایی هستند خانوادگی.

فرید بغلانی که 15 زن و دختر و 1 پسر بچه را به قتل رسانده بود، جنایت‌هایش را از سال 83 شروع کرد اما 4 سال طول کشید تا اینکه معلوم شد زنان و دخترانی که در آبادان و منطقه بهمنشیر کشته شده‎‌‎اند، قربانی جنایت خانوادگی یا انتقام ‎‌‎جویی فامیلی نشده‎‌‎اند، بلکه توسط یک قاتل سریالی به قتل رسیده‎‌‎اند.

فرید بغلانی پس از جلسات طولانی دادگاه کیفری و اقرارایی که کرده بود و پس گرفته بود و همین باعث شد جلسات دادگاهش طولانی بشه و حدود 2 سال طول بکشه نهایتا به ۱۳ بار قصاص محکوم شد. فرید بغلانی صبح روز شنبه، ۲۲ آبان ماه سال ۸۹ در محوطه زندان کارون اهواز به دار آویخته شد و پرونده قتل‌های زنجیره‌ای آبادن با مرگ او برای همیشه بسته شد.

فرید تو اعترافاتش تو دادگاه میگه: «در خانه که بودم این حس به من دست می‎‌‎داد که باید از خانه بیرون بروم و قتلی انجام دهم. پس سوار دوچرخه‎‌‎ام می‎‌‎شدم و تو کوچه پس کوچه ها و نخلستونا ‎‌‎دنبال سوژه می‎‌‎گشتم و تا قتلی انجام نمی دادم، روحم آرام نمی‎‌‎گرفت».

یه اتفاق خوبی ام که تو موسسه حقوقی دادپویان در مورد پادکست افتاده طراحی سایت پادکست دادپویانه که تو یکی دو ماه آینده کارای طراحیش انجام میشه و قصدمون اینه که اطلاعات پرونده هایی که روایت میکنیمو تو سایت بزاریم البته اطلاعاتی که رسانه ایه و مشکلی برای شخصیتای داستان پیش نمیاد.

اطلاعات پرونده هایی مثل خفاش شب بیجه و این مدلیا که رسانه ای شده در دسترسه ولی در مورد پرونده های خود موسسه دادپویان احتمالا با یه سری محدودیت ها مواجهیم که حالا با موکلا رایزنی می کنیم و سعی میکنیم اطلاعاتشونو به شما ارائه بدیم. طراحی سایت موسسه و پادکستم با آقای امیر هاشمیه که زحمت زیادی تو این مدت هم برای سایت کشیده و هم پادکست دادپویان. ادیت پادکست با امیر هاشمیه که باعث جذابیت داستان های ما شده.

شما هم اگه اطلاعاتی از پروندهای جنایی دارید که میتونید در اختیار ما بذارید برامون ارسال کنید تا ابعاد حقوقیش تو موسسه بررسی و روایت بشه. نظرات شما تو پادکست مهمترین انگیزه ما برای ارائه یه روایت جذاب و شنیدنیه. نظراتتونو بگید که مهمترین حمایت از ما همینه. خیلی ممنونم که با پادکست دادپویان همراهید.

این قسمت چهاردهم پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود چهارده قاتل دوچرخه سوار

مستندات این اپیزود شامل یک فیلم بالای صفحه است

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

مشاوره های حقوقی به صورت تلفنی، حضوری و تصویری میباشد.

مشاوره حقوقی