کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود پنجاه و هشت کودک کشی

اپیزود پنجاه و هشت کودک کشی:  از طریق پزشکی قانونی اعلام میشه که یه جسد کودکی رو آوردن که شونزده ماهشه و آثار خفگی تو این بچه پیداست، به بچه‌های آگاهی گزارش میشه تحت عنوان پرنده قتل ‌و بازپرس ویژه‌  قتل هم میاد برای بررسی. اولین کسی که احضار میشه مادر این کودکه، الهام مادر این کودک شونزده ماه میاد و توضیح میده در مورد ماوقع شب حادثه یعنی شب قبل از اینکه به پزشکی قانونی مراجعه بکنن میگه دخترم آرزو رو به قتل رسوندن. سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت پنجاه و هشتم پادکست جنایی دادپویان رو می‌شنوید.

تو خیلی از پرونده‌های جنایی خصوصا قتل ما با حاشیه‌های زیادی مواجهیم خیلی وقتا درگیری‌ها درگیری‌های خونوادگیه اتفاقاتی که بین زن و شوهرا میافته و اون جنایتی که اتفاق افتاده باعث میشه که حالا پرونده‌ خانواده پرونده‌ احتمالا طلاق مهریه یا هر چیز دیگه‌ای و یا حضانت یا موضوعات از این دست پیش بیاد.

واسه همین ما تو پرونده‌های جنایی مجبوریم به صورت خیلی جامع همه‌ حواشی پرونده رو پیگیری بکنیم ما تو موسسه‌ حقوقی دادپویان این کار سعی کردیم  به صورت خیلی حرفه‌ای انجامش بدیم یعنی تو همین پرونده قتل ما یه پرونده‌ خونواده هم داریم موضوع طلاق و حضانت بچه‌ها هم پیش میاد و حالا وکلای مربوط به اون موضوع اون تخصص میرن و در خصوص اون دعوای حالا خانواده حقوقی یا هر چیز دیگه‌ای ممکنه مالی باشه و موضوعات از این دست پیگیری بکنن.

تو پرونده‌های قتل خصوصا قتل کودکان یه اتفاق خیلی عجیب همیشه برای ما میفته یه وجدان درد عجیبی که چرا باید یه کودک به یه دلیلی مهم نیست اختلاف خانوادگیه مشکلات مالی یا هر چیز دیگه چرا باید جونش رو از دست بده.حال آدم اصلا یه حال دیگه‌ایه، یه بچه‌ی یکی دو ساله وقتی به قتل میرسه توسط یه شخصی پدرش مادرش یا یه نفر دیگه آدم دلش به درد میاد.

ماجرای و برنامه ریزی قتل توسط پدر کودک

الهام مادر آرزو که شونزده ماهشه، میگه من خوابیده بودم دیدم یه صدایی میاد دیدم شوهرم کنار کمد دیواری داره یه کارایی میکنه گفتم چیکار می‌کنی گفت دارم سوسک می‌کشم بعد هم گفتش که پاشو بریم بالا با همدیگه همبستر بشیم با هم بخوابیم رفتیم طبقه‌ بالا بعد شوهرم به من گفتش که پاشو برو حموم من گفتم خستم حوصلشو ندارم گفت نه برو تو شبا میری حموم اصولا اصرار کرد به من منم رفتم حموم وقتی از حموم اومدم خواستم چراغ ها رو روشن کنم و نزاشت شوهرم گفت نه چراغ روشن نکن بچه‌ها خوابن.

ولی من چراغ و روشن کردم توجهی نکردم دیدم که آرزو بچه‌ سومم من دوتا بچه‌ی دیگه هم دارم یه دختر و یک پسر و آرزو بچه‌ سومم بود دیدم صورتش کبود شده گردنش کبود شده بردمش بیمارستان و اونجا متوجه شدم که توسط شوهرم احتمالا کشته شده مطمئن بودم شوهرم کشته بودش من وقتی که باردار بودم خیلی با هم مشکل داشتیم دائم بهم می‌گفت برو این بچه رو بنداز من باهاش خیلی مخالفت کردم تو این زمینه هر روز زنگ می‌زد خونه و می‌گفت تو باید این بچه رو بندازی من این بچه رو نمی‌خوام.

خیلی وقتها شوهرم توی خواب دچار یه آشفتگی می‌شد خیلی عصبی بود اون روزها، وقتی که من حامله بودم همش این آدم عصبی بود و با من درگیر بود حتی وقتی که من حامله بودم با دمپایی محکم میزد توی پهلوی من می‌گفتش که باید این بچه سقط بشه.

اون روزها از من خوشش نمیومد حتی با منم مشکل داشت سر این بچه من به خاطر قتل آرزو از شوهرم شاکی هستم از علی شوهر الهام هم تحقیق میشه علی یک آدم چهل و هفت هشت سالست و آرزو  بچه‌ سومشه توی اظهارات بازپرسی میگه من این بچه رو نمی‌خواستم بچه‌ سومم بود.

خیلی از نظر مالی روی من فشار بود وقتی که حامله بود الهام بارها بهش گفتم که این بچه را سقط کن می‌دونستم اگه بیاد من دیگه توان مالی برای خورد و خوراک پوشاک چه می‌دونم این چیزا رو ندارم نمی‌خواستم این بچه به دنیا بیاد من بالشی که زیر سر آرزو بود و گرفتم و گذاشتم روی صورتش، آرزو دیگه صدایی نداشت همه چی توی خونه آروم شده بود میگه من الان خیلی افسوس می‌خورم تا روز قیامت هم می‌دونم که عذاب وجدان دارم.

علی توی اظهاراتش می‌گه من به اصرار گفتم که الهام بره حموم می‌دونستم اگه بره حموم تقریبا یک ساعت و نیم اینا طول می‌کشه و من بچه‌ طفل معصومم رو با متکای کوچیکی که روی صورتش گذاشتم خفه کردم میگه علت این کار هم این بود که زنم حرف منو گوش نمی‌کرد چندین بار بهش گفته بودم سقط کنه ولی قبول نمی‌کرد تا این که اون شب بعد اینکه با هم همبستر شدیم به بهونه‌ حمام فرستادمش.

صحبتهای الهام رو تایید می‌کنه توی همه‌ اظهاراتش، ولی یه حرفی می‌زنه، میگه که الهام اصرار کرده بود که من این بچه رو بکشم بارها من تحریک شدم و ترغیب شدم که بچه رو بکشم من اولش قصد قتل نداشتم اینجا تعارضی که بین حرفای علی و الهام درمیاد نمی‌دونم شاید می‌خواد الهام را هم پاش رو تو این ماجرا گیر بندازه.

می‌گه اومدم و متکا ر روی صورتش گذاشتم و فشار دادم حتی بچه‌ دومم یه پسره که کنار دستم بود صدا رو نشنید هیچ، از خواب بلند هم نشد و آرزو خفه شده بود وقتی خواست برق ها رو روشن کنه بهش گفتم روشن نکن ولی گوش نکرد. علی میگه من به پزشک اعصاب و روان تا حالا نرفتم سابقه‌ روانی هم ندارم چندین و چند بار دیگه هم از الهام و علی تحقیقات میشه حرفهای قبلیشون رو تکرار می‌کنن الهام قصد علی رو قتل می‌دونه.

میگه اصلا قتل، قتل عمده شکایتش تحت عنوان قتل عمد انجام میده و اصلا بحث اینه که اتفاق افتاده باشه و اینها نیستش و میگه تقاضای دیه‌ بچه ام دارم چون پدرش بوده قصاص نمی‌شده و مجبور بوده دیه بچه ‌رو بگیره، علی توی تحقیقاتش میگه که وقتی که از حموم الهام اومد بیرون گفتش که و برق ها رو روشن کرد گفتش که چرا رنگ بچه پریده من گفتم نه اشتباه می‌کنی، گفتش نه بیا جلو ببین رفتم جلو دیدم رنگ بچه پریده ولی از این تعجب می‌کنم که من بچه رو با متکا به قتل رسوندم چرا دور گردنش کبود شده یه شیار گردنی روی گردن آرزو وجود داره.

میگه من قتل قبول دارم از کارم پشیمونم از دادگاه می‌خوام منو ببخشه به همسرم قول می‌دم اگه من و ببخشه زندگیش بهتر و بهتر بکنم و قسم می‌خورم یه دست نوشته‌ عادی هم هست یه تعهدنامه عادی هم توی پرونده هستش که علی به الهام قول داده که اگر منو ببخشی من سعی می‌کنم که زندگی بهتری برای تو بسازم و دیگه شیطنت نکنم با زنهای دیگه ارتباط نداشته باشم بهشون زنگ نزم کارهای مشکوک نکنم.

علی این وسط یه کارایی هم می‌کرد که یه اختلافهایی هم با همسرش الهام داشت مثل همین کارایی که حالا ممکنه یه روابط حالا مشکوکی بینشون وجود داشته و الهام از این ماجرا هم نسبت به علی باهاش اختلاف داشته.

این تعهدنامه این دست نوشته‌ عادی هم توی پرونده هست دو نفر هم زیرش رو امضا کردن دو تا از دوستاشون که حالا ارتباط داشتن می‌شناختنش و توی خونوادشون رفت و آمد داشتن پرونده میره برای پزشکی قانونی تا سلامت علی هم بررسی بشه متخصصین روانپزشکی هم یه نظریه‌ای میدن و اعلام می‌کنن که می‌گن در حال حاضر نامبرده دچار درجاتی از ضعف قوای عقلانی هست که البته جنون محسوب میشه قادر به تشخیص حسن و قبحش هست اما در مواجهه با بحران استرس ممکن که توانایی قضاوت و تصمیم‌گیری صحیح رو نداشته‌ باشه.

نظریه پزشکی قانونی

نظریه‌ پزشکی قانونی میگه هرچند انگیزه وی برای ارتکاب قتل مشخص نیست اما دلیلی هم بر رفع مسئولیت وی وجود نداره این عین نظریه‌ پزشکی قانونیه.

یعنی علی جنون نداره و اقدامی که کرده اقدام یه انسان عاقل و مشمول قتل عمد میشه توی پرونده نظریه پزشکی قانونی در مورد آرزو هم نوشته که حالا تشریح کرده جسد رو گفته تو معاینه سر و صورتش پشت پلک هاش خونریزی وجود داره چشم‌ها پر خونه دهنش فاقد جسم خارجی یه سایدگی زیر لب تحتانی اش وجود داره تو گردنش یک شیار کامل با واکنش حیاتی به صورت ساییدگیه و از سمت چپ تا راست این کشیدگی وجود داره علت مرگ رو هم نهایتا فشار بر عناصر حیاتی گردن توسط یک جسم قابل انعطاف می‌دونه.

اینجا تعارض حرف علی با پزشکی قانونی درمیاد این موضوع رو توجیه می‌کنه میگه وقتی که من بالش گذاشتم روی صورت آرزو و فشار دادن پایین بالشت روی گردنش بود و داشت محکم بهش فشار میاورد و همین باعث شد که این شیار گردنی اتفاق بیفته احتمالا، البته توی اظهارات اولیه اینو نمیگه تعجب می‌کنه از اون شیار گردنی ولی در ادامه تحقیقات این رو مطرح اش می‌کنه میگه احتمالا بالش باعث این شیار گردنی شده.

توی پرونده ما یه دادخواست طلاق هم داریم بعد از این که این اتفاق میفته و پرونده‌ قتل توی دادگاه مطرح می‌شه الهام دادخواست طلاق میده و میگه من دیگه نمی‌تونم با این مرد زندگی کنم. این بچه‌ منو کشته من حاضر نیستم دیگه یک ثانیه با این آدم زندگی بکنم علی توی آخرین دفاعش قتل رو قبول می‌کنه میگه بله من قتل آرزو رو قبول دارم ولی به خاطر این مسئله بود که الهام منو تحریک کرده بود من بهش گفته بودم که بچه رو سقط کن اون گفته بود نه تو اون دو تا بچه رو از بین ببر ولی در مورد این حرفی نزن.

منم به حرفش گوش دادم و این بچه رو به قتل رسوندم پس علت قتل اینه‌ که الهام این را از من خواسته بود دادگاه توجهی به این حرف‌ها نمی‌کنه دادگاه بعد از همه‌ تحقیقات اظهار نظر میکنه میگه این که گفته و تحریک و وسوسه‌ الهام بوده اصلا دلیلی وجود نداره ثانیا وقتی که از حموم میاد بیرون الهام تلاش می‌کنه که برق و روشن بکنه و بعد بچه رو می‌بینه و بعد به سمت بچه میره اگر قرار بود که با تحریک و تعقیب این آدم باشه چرا باید این مقدمات رو فراهم بکنه برق ها رو خاموش میکرد و می خوابیدن فرداش میدیدن بچه مرده یک چنین چیزی اصلا دروغه.

یه جایی و بارها و بارها توی حالا هم اداره‌ آگاهی هم توی دادسرا علی گفته بود که من این بچه رو نمی‌خواستم و الهام هم اینو تاکید و تایید کرده بود و گفته بود وقتی من باردار بودم چندین بار می‌خواستیم بچه‌ من سقط بشه و پیشنهاد اش رو داده بود. و الهام از این کار ممانعت می‌کرد اگر به تحریک و ترغیب الهام بوده چرا قبلا ممانعت می‌کرده بچه رو به دنیا آورده و حالا بیا تحریک که این بچه رو بکش میگه خیلی عاقلانه نیست منطقی نیست و توی رای اش دادگاه این موضوع روکامل اشاره می‌کنه.

رای دادگاه برای قاتل کوک کش

بعدم هم نهایتا این رو قبول می‌کنه که علی با نیت و انگیزه‌ قبلی قصد قتل بچش اش آرزو روداشته و مادر بچه هم اتفاقا ممانعت می‌کرده از این ماجرا و تلاش می‌کنه که به بره بچه رو ببره بیمارستان و زنده اش بکنه ولی متاسفانه بچه میمیره. علی سلامت روانی داره نظریه پزشکی قانونی حداقل قتل رو ناشی از جنون نمی‌دونه شکایت هم مبنی بر قتل عمده.

نهایتا دادگاه با همه‌ این اوصاف علی ‌رو با توجه به اینکه قصاص در موردش به خاطر اینکه پدره موضوعیت نداره و منتفیه ولی رفتار مجرمانه اش باعث اخلال توی نظم جامعه و بیم این میره که دیگران هم این جرم رو انجام بدن برای اینکه قبح  این مساله یعنی قتل کودک‌کشی از بین نره تو جامعه قبحش از بین نره و دچار قتل کودک کشی نشن مردم به ده سال حبس و پرداخت دیه یک زن به اولیای دم محکوم‌ میکنه.

تو پرونده یه سری ایرادات حقوقی هم وجود داره چون پرونده قصاص نیست دادگاه صلاحیت نداره دیوان ایراد می‌کنه به این موضوع و پرونده به دادگاه صالح می‌فرسته ولی نهایتا پرونده با همین حکم تایید میشه یعنی حبس و پرداخت دیه و دادگاه تجدید نظر هم این موضوع رو تایید می‌کنه.

این پرونده شاید یکی از تلخ‌ترین پرونده‌هایی که من دیدم اصلا بیانش هم برای من بسیار بیان سختی بود، کشتن یه بچه بچه‌ای که هیچ جرمی انجام نداده یه زمانی من یک جنایتی می‌کنم یه رفتار مجرمانه‌ای می‌کنم در مقابل من یه شخص چاقو می‌کشه روبروی من و من رو می‌کشه ولی یه زمانی یه کودک چند ماه هست که معصوم و هیچ گناهی توی زندگیش نداره هیچ رفتار زننده‌ای نکرده که مستحق قتل یا هر جنایت دیگه‌ای باشه.

نمی‌دونم شاید یکی از موضوعاتی که همه‌ ما رو اذیت بکنه همین موضوع باشه چیزی که گاها می‌بینیم در جامعه‌ مون ما کودک‌کشی هایی داریم که به خاطر فقر مشکلات مالی یا اختلافات خانوادگیه، فقط میشه آرزو کرد که این جنایات این جنایت تلخ و وحشتناک توی جامعه‌ ما هیچوقت اتفاق نیفته.

این قسمت پنجاه و هشت پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود پنجاه و هشت

مستندات این اپیزود شامل دو عکس است.

دادنامه اپیزود پنجاه و هشت کودک کشی
دادنامه اپیزود پنجاه و هشت کودک کشی

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.

مشاوره حقوقی