اپیزود سی و چهار مهین قاتل سریالی
اکثر قاتلای سریالی آدمای باهوشی هستن دو تا خصلت دیگم هم دارن، آدمای آروم و گاها سر به زیری هستن پس اگه با آدمی با این سه تا خصلت مواجه شدید یکم ازش فاصله بگیرید ممکن قربانی این آدم بشید.
سلام من سید محمد صادقی وکیل دعاوی کیفری هستم. مهر ماه هزار و چهارصد و دو و شما قسمت سی و چهارم پادکست حقوقی دادویان رو میشنوید تو این قسمت من خیلی نمیخوام وارد جزئیات پرونده بشم اطلاعاتش توی اینترنت هست فیلمها ساخته شده در موردش و مستندی به نام مهین که حتما بهتون توصیه میکنم این مستند رو ببینید.
برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.
کامل صحنههای بازسازی قتل و اتفاقاتی که تو پرونده افتاده کامل برای شما تشریح میکنم، من بیشتر میخوام در مورد شخصیت این آدم صحبت کنم و اتفاقاتی که باعث شده، این قتلهای سریالی توی ایران اتفاق بیفته.
یه پزشک ایتالیایی هست به نام لومبروزو که جرمشناس هم هست و در مورد مجرمین میگه ما چند مدل مجرم داریم مجرم بالفطره، مجرم به عادت، اتفاقی و غیره. یه سری آدما رو مجرم بالفطره میدونه، یعنی اینکه اصلا اینها مجرم زاده میشن.
یه سری خصلتها براشون میگه حتی میگه در ظاهر همین آدما متفاوتند که فک جلو اومده و پیشونی برجستهای دارند، و یه سری این خصوصیات شبیه اون آدمای ناندرتال که قبلا در موردشون شاید مطالعه کرده باشید.
قاتل این پروندهای که من میخوام برای شما در موردش صحبت کنم به نظر من یک قاتل بالفطره است. نظریه لومبروزو شاید دیگه اعتباری نداره از نظر جرمشناسان ولی با وجود این آدم به نظر من این نظریه دوباره زنده میشه و حیات پیدا میکنه مجرمی که مجرم به دنیا میاد و مجرم هم میمیره.
شاید یکی از جذابترین پروندهها و شاید بگم جذابترین قاتلهای سریالی همین آدم به خاطر هوش بالایی که داره برنامهریزی که میکنه و مدل رفتاری این آدم کلا توی زندگیش، آدمی که وقتی داستانش رو میشنوید شاید ساعتها و ساعتها شما رو توی شوک فرو ببره واسه همین توصیه میکنم حتما فیلماش ببینید.
به این علت که بعد از دیدن فیلمها فکر میکنم نظرتون یه ذره به موضوع قتل عوض میشه داستان این قسمت ما در مورد یه شخصی به نام مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران. مهین قدیری سی و اندی بیشتر زندگی نمیکنه ولی اتفاقاتی تو ایران رقم میزنه که خوندن پروندش میتونه خیلی به ما آگاهی بده و نگاه ما رو به موضوع قتل عوض کنه.
داستان مهین
این آدم دو تا دختر داره که یکیشون معلوله، و یه همسری که معتاد چهارده سالشه که شوهرش میدن و میره سر خونه زندگیشون، مشکلات توی زندگیش الا ماشالله شاید و یکی از مهمترین مشکلاتش موضوع فقر باشه این آدم با خونوادش به مشکل میخوره مادرش یه آدم متمولی تقریبا بی پول نیست ولی کمکش نمیکنه وارد زندگی شخصی و زناشویی خودش هم که میشه همیشه شوهری نیست که کمکش کنه و تکیهگاهش باشه بچههاشم که به دنیا میان یکیشون فلج هستش و همه این مشکلات باعث میشه که مهین ذات خودش و نشون بده.
علاوه بر همه اینها یه کلاهی سرش میره اینکه یه نفر ازش پول میگیره برای اینکه مثلا براش وامی جور کنه و از این کارا و اون پولشم از بین میره، سرش کلاه میره خلاصه، مشکل بعدیشم اینه که یه ماشینی داره که پرایدم هست و تازه خریده و سر یه اتفاقی اونم تصادف میکنه و ماشینش از بین میره و دستش کاملا خالی میشه.
اون موقعست که یواش یواش به فکر این میوفته که اون چیزی که واقعا باید نشون بده تو زندگیش رو نشون بده، داستان پرونده مهین توی قزوین اتفاق میفته جایی که پنج تا قتل تقریبا شبیه هم توی قزوین اتفاق میفته و تحقیقات در موردش داره انجام میشه قبل از این قتلها یه پیرمردی توی گونی زیر پل توی خیابون پیدا میشه یه آدمی که دست و پاش بسته شده خفه شده و زیر پل هست.
تقریبا بیست و سه روز بعد از قتل البته پیدا میشه اول مهین این رو گردن نمیگیره تو اعترافاتش ولی بعد اینکه دیگه حالا موضوع یه ذره رسانهای تقریبا شده و دیگه به همه چی اعتراف کرده نهایتا این قتل هم گردن میگیره و در موردش توضیح میده، توی بازسازی صحنه قتل میگه که این پیرمرد صاحب خونه ما بود.
به من نظر داشت هی به من میگفتش که چرا شوهرت که معتاده رو طلاق نمیدی زن من بشی، من هی از دستش فرار میکردم میگه روز قتل با همدیگه رفتیم بانک و من فرم بانک رو براش پر کردم با دست خط خودم چون اون سواد نداشت و من میتونستم بنویسم نوشتم براش و دو میلیون از بانک گرفت اومدیم سمت خونه.
من تو خونه بودم داشتم لباسا رو پهن میکردم که دیدم که اومد و وارد خونمون شد یه خونه یه دو طبقه است که با هم زندگی میکردن، وارد خونه شد من باهاش درگیر شدم چند بار زدم از پلهها پرتش کردم پایین بعد رفت سمت خونه خودش طبقه بالا من دویدم دنبالش و زدمش.
من میخواستم اونجا برگردم نمیخواستم بکشمش، حتی بازپرس ازش میپرسه که اونجا قصد قتل داشتی؟ میگه نه من نمیخواستم بکشمش ولی وقتی که حتی توی خونه خودش با مشت زدم تو صورتش برگشتم که بیام، ولی اومد دنبال من و من التماس میکرد که دیگه اونجا من گفتم تنها راهش اینه که این آدم به قتل برسونم.
برای مشاوره حقوقی قتل، می توانید با وکیل قتل در تماس باشید.
یه طنابی اونجا بود انداختم دور گردنش و بعدم دور دستها و پاهاش و انقدر فشار دادم تا کشته شد. انگیزش رو ناموسی میدونه میگه که همش به من میگفت شوهرت رو طلاق بده و با هم بریم کرج زندگی کنیمو از این صحبتها.
البته هیچ کدوم از این ادعاهایی که کرده ثابت نشده، ولی حداقل توی اظهارات خود مهین هستش. اون و توی گونی میکنه و میبرتش با ماشینی که داشته میندازتش توی جوب. فردای اون روز متوجه میشه که ممکنه لو بره این ماجرا به شوهرش میگه شوهرشم همراهی میکنه باهاش میاد و گونی رو برمیداره از توی جوب، میکشه میبره زیر یه پلی توی آب میندازتش.
اولین قتل مهین
این اولین قتلی که مهین انجام میده، چندتا اتفاق عجیب تو این پرونده میوفته، همین پرونده قتل اینه که خیلی علتها وجود داشت که مهین قاتل این پرونده هست، چون اولا این که خود مهین رفته بوده بانک با این آدم و دست خط مهین وجود داره توی بانک تنها کسی که روز آخر با مقتول بوده همین مهین بوده و این که عینک این پیرمرد صاحب خونه توی خونه بوده در صورتی که این پیرمرد بدون عینک جایی نمیرفته و وقتی پلیس میاد تحقیقات میکنه نمیبینه که این عینک توی خونه هستش.
و باید میفهمیدکه قتل توی خونه اتفاق افتاده جنازه جای دیگه کشیده شده خب تنها کسی که میتونسته مضمون به این قتل باشه همین مهین بوده خیلی دلایل وجود داشته برای اتهام قتل ولی خب این موضوعات توجه نمیشه بهش توی پرونده و نهایتا یه تحقیقات خیلی نصفه و نیمه از مهین میشه و رفع اتهام میشه.
این اولین قتلی که مهین انجام میده شاید خیلی خونسرد و آرام این جزو اولین فشارهای روانی که تقریبا به صورت جدی روی مهین هست قبلش هست با خونوادش مشکل داره مادرش همراهش نیست ارثیه پدریش رو یه جورایی به مهین نمیده و مشکلات اولیه از اونجا شاید شروع میشه.
بعدم که ازدواج میکنه و شوهرش که آدم معتادی هستش و به قول معروف تکیهگاهش نیست و بعدم بچه معلولی که به دنیا میاره، همه اینها مشکلاتی که مهین توی زندگیش داره تا اینکه میرسه به نقطهای که حالا یه پیرمردی هم به عنوان صاحبخونه میاد و از این پیشنهادهای شاید بیشرمانهای بهش میده و دیگه اون انرژیی مهین آزاد میشه و میفهمه که الان که باید من دست به قتل آدمها بزنم.
چند روز بعد همین ماجرای قتل با یه ماشین پرایدی که داشته و داشته با اون ماشین توی آموزشگاه رانندگی آموزش میداد و یه شغلی داشته و بالاخره کاری میکرده ماشین چپ میکنه و دو میلیون خسارت میبینه، ماجرا برای سال تقریبا هشتاد و پنج هستش و خب این رقم، رقم بالایی برای این آدم که دستش به قول معروف به هیچ جا بد نیست.
پولی نداره و دومین مشکل جدی برای مهین پیش میاد بعد از قتل این پیرمرد و از بین رفتن ماشینش و اون خسارت سنگینی که ماشین بهش زده و گفتیم که یه نفریم بهش گفته که آقا پاشو بیا پولی بیار پیش من و من باهاش کار کنم بهت سود بدم از این صحبتها و اونجا هم پولش و بردن همه اینها باعث میشه که این آدم بره سراغ اینکه از یه جایی کسب درآمد کنه.
شاید اینجا میتونست تنفروشی بکنه و نکرد اینا همه اتفاقاتی که تو برنامه میتونست بیفته و همین برای من خیلی ماجرای مهین رو عجیب میکنه کاری که میکنه اینه که بره سراغ یه آدمی که پول داره خاله شوهرش یه زن میانسال تقریبا البته مسنی هستش یه سری طلا جواهر داره که توی خونه نگهداری میکنه و میره پیش اون، صبحی بوده و بهش میگه که حالا اومدم بهت سر بزنم.
میره اونجا و یه آب میوه مسمومی رو بهش میده حالا این که اینو از کجا گرفته این بوده که اومده بوده تهران ناصرخسرو یه داروهایی بهش داده بودن دارو هم که نبوده چندتا قرص دیازپام و اینها رو قاطی کرده بودن به عنوان داروی بیهوش کننده و خوابآور بهش فروخته بودن، حالا اینجا هم خیلی موضوع جالبیه اینکه سر همین ماجرا هم سرش کلاه رفته یعنی یه سری قرص اومدن پودر کردن بهش دادن و به عنوان یه قرص خارجی و یک داروی خارجی بهش فروختن.
برنامه و الگوی قتل توسط مهین
اینو از ناصرخسرو میخره و میاره و برنامه اش رو بر مبنای همین مسیر پیش میره و یه الگو برای خودش درست میکنه میگه که الان من میخوام آدمها رو بکشم چیکار کنم من زنم شاید خیلی زورم نرسه واسه همین بیام اول بیهوشش کنم و بعد خفشون کنم واسه همین میاد خونه خاله شوهرش جایی که حالا آشنا بوده نیاز به درگیری جدی نداشته اونجا میخواسته یه قرصی بخوره خالهه و بهش میگه بیا با این آب میوه بخور و قاعدتا بهش اعتماد میکنه میکنه و آب میوه رو میخوره دم سفره میفته و روسری خاله ورمیداره دور گردنش میپیچه و خفه اش میکنه.
خیلی جالبه که همون لحظه میگه ازش میپرسه طلاهات کجا اونم یه آدرسی میده و آدرسی که خاله داده بوده میره، زیر دراور بوده و اونجا رو باز میکنه و طلاهای خاله اش رو میبره، این جایی که میتونسته سرنخ جدی باشه برای پلیس بعد از کشف این جسد.
چون یه نفری به نام مهین در اتهام به قتل پیرمرد وجود داره حالا یکی از فامیلهاشون تقریبا که سببی هستش فوت کرده و به قتل رسیده حالا میتونسته که این آدم اتهام اصلی پرونده باشه ولی متاسفانه پلیس حالا پیگیریهایی نمیکنه اون موقع و باز هم مهین قصر در میره از این قتل.
اینجا دیگه مهین برای خودش یه الگو تعریف کرده اینکه من اول آدمها رو یه ذره ضعیفشون بکنم بتونم باهاشون مقابله کنم و بعدم حالا با ترفند خودم با روسری خودشون با طنابی بتونم اونها رو خفه کنم. چند روز بعد، قتل بعدی مهین اتفاق میفته، یعنی جایی که توی آزمایشگاهی بوده وقتی میاد بیرون یه پیرزنی اونجا تو آزمایشگاه بوده بهش میگه که من میرسونمت، میبرتش وسط راه بهش یه دونه آب میوه میده.
آب میوهای که گفتیم توی همین پاکتهای معمولی با سرنگ تزریق کرده بود اون داروی بیهوش کننده رو و بهش میده و اون زن هم اون دارو رو مصرف میکنه اون آب میوه رو مصرف میکنه و خودش هم میگه که من جلو نشونده بودمش و هی می افتاد روی من و من موقع رانندگی بالاخره اذیت میشدم.
و خلاصه بردمش یه جایی و با طناب خفه اش کردم چون روز بود نمیتونستم ببرم جایی بندازمش واسه همین تا شب پرسه زدن توی خیابون حتی شیشههای ماشین با روزنامه پوشونده بوده تا کسی نبیند و بعد میره توی پارکی میندازه تو همین حین بین اتفاقا دو نفر موتور سوار میان میبینن مهین رو یعنی یه زن جوانی رو با یه پیرزنی که خواب بوده و بهش میگن چیه، یه سری سوال جواب میشه و رد میشن میرن.
و اون موتورسوارها به دادسرا احضار میشن ازشون تحقیقات میشه ولی خب خیلی اطلاعات کاملی نداشتن همونجاست که حالا پلیس دستور میده که هرچی رنوی، حالا رنگشم بدبختی اون دو تا جوون نمیگن، میگن هر چی رنو که زن سوارش رو خلاصه رصد بکنه یه مدت رصد میشه ولی پیدا نمیشه که اگر اونجا رصد میکردند رنو 50 قدیمی رو که یه مثلا راننده زنی دارد و با حالا یه چیزهایی میشد ازش کشف کنید رو قتل های بعدی شاید اتفاق نمیافتد.
ولی اینجا شاید یه ذره احمال میشه توی تحقیقات نهایتا قتل بعدی تقریبا بیست روز بعد اتفاق میفته، جایی که میره یه امامزادهای به نام امامزاده چهار انبیا و اونجا یه طعمه دیگهای پیدا میکنه باهاش صحبت میکنه و میبرتش وسط راه بهش یک آب میوه مسمومی میده و با همون کیفیت خفه اش میکنه.
اینجا دیگه مهین هی داره یاد میگیره که چجوری ذات خودش رو نشون بده و صندلی عقب میشونده طعمهها رو به این علت که حالا اون دفعه افتاده بوده روی خودش و یذره سخت بوده کار، واسه همین عقب میشونده. بعدا میبردشون یه جایی دور از حالا چشم و انضار مردم و اونجا توی پارک میندازتشون.
همه انگیزه برای قتل فقط مالی یعنی میرفته و حالا اون امامزاده وایمیستاده نگاه میکرد ببینه کی طلا جواهر بیشتر داره دستش پرتره یه جایی حتی خودش و اعترافاتش میگه من میدیدم این زن صاف صاف راه میره انقد طلا بهش وصل که شقو رق داره راه میره گفتم خوب این گزینه بسیار خوبی برای این کار.
یکی از قربانیهای این آدم و طعمههای این آدم البته حال اگر درستتر بگیم این بوده که همون امامزاده سوارش میکنه وسط راه میاد و بهش آب میوه تعارف میکنه اون زن نمیخوره خود اون زن میگه که من تو رسانهها شنیده بودم که یه زنی داره این کارا ر میکنه و خلاصه هشدارهایی که پلیس داده بود ولی مهین آدم باهوشیه.
ازش وقتی سوال میکنن میگن که آیا میدونست که تو میخوای بیهوشش کنی و بکشیش، میگه نه نمیدونست، فقط آبمیوه دوست نداشت خیلی ها آبمیوه دوست ندارن و این آدم مشکوک میشه و به مهین میگه منو پیاده کن و یه جایی خلاصه نزدیک خونش پیاده اش میکنه.
حتی مهین میگه من اینجا ولش نکردم وسط راه بلکه بردمش دم خونه اش پس معلومه که این آدم نترسیده بوده از این که من میخوام این آدم بکشم واسه همین پیاده میشه از ماشین مهین و میره اداره پلیس و میگه که آقا یک چیز مشکوکی که اینجوری وجود داشت و من اومدم اینجا گزارش بدم گزارش میدن یه چهره نگاری از مهین میشود که یه ذره تشابه هم داشته با مهین.
اینجا یه ذره شاید اتفاقیه که مهین و گیر میندازه وقتی که میبینن دم امامزاده طعمهها دارن میرن و تبدیل به قربانی میشن میرن دوربین میذارن پلیس اونجا رو دوربین میذاره و از اداره آگاهی تهران هم میخوان که برای بررسی پرونده قتل بیاد و تحقیقاتش شروع کنه چون خود قزوین تواناییشو نداشته، خود مسئولین اون روز میگن، میگن ما نمیتونیم این رو بررسی کنیم و به نتیجه برسونیم.
شما بیایید، الان یک پیرمردی به قتل رسیده تقریبا سه نفر دیگه هم به قتل رسیدن، بچههای آگاهی تهران میان اونجا و اولین کار اینه که پرونده بازخونی بکنن ببینن ماجرا از چه قراره، دلایل چی هستش، توی صحنه جرم هم خیلی دلایلی وجود نداره فقط این که اینبها شباهت به هم دارن.
البته خیلی ماجراها این وسط هست که گفتنش شاید حوصله شما رو سر ببره این که بچههای دادستانی و آگاهی میشینن با همدیگه کارگروه تشکیل میدن تا اینکه برسن به این نقطه که اولا اینقدر سریالیست و یه سری پارامترهایی که شبیه همه رو به همدیگه به قول معروف متصل کنند و برسن به یه شخصی به عنوان قاتل.
علت دستگیری
نهایتا این دوربینها توی محل امامزاده گذاشته میشه خیلی جالبه علت دستگیری چیه اصلا؟ علت دستگیری اینه که یکی از بچههای پلیس راهور که میره اونجا و میخواسته دوربینا رو چک بکنه ماشینش اونجا جریمه میشه و متوجه میشن میگن آهان حالا که ماشین این آدم جریمه شده دم اون امام زاده ممکنه ماشین مهین هم یه زمانی جریمه شده باشه.
بررسی میکنن میبینن بله دقیقا سال هشتاد و هشت هستش و یه ماشین رنوی زردی جریمه شده خیلی جالبه رنویه مهین به نام خودش و هیچوقت اینو تغییرش نداده و نرفته به نام کسه دیگه بکنه و این یه موضوعی که راحت میشد بفهمی که این صاحب رنو پنج توی قزوین کی هست، چند تا رنو پنج تو قزوین وجود داره که مالکش یه زن و راکبش یه زن.
اینا چیزایی بوده میتونستن راحت مهین رو دستگیر کنن ولی متاسفانه این اتفاق نمیفته و این قتلها اتفاق افتاد، یکی دیگه از قتلها، قتلی که خیلی مهین در موردش عذاب وجدان داره، مهین آدم باهوشیه و تلاش میکنه که با کمترین اصطکاک با مقتول اون رو بهش آسیب بزنه و به قتل برسونتش.
یکی از کسایی که سوارشون میکنه و بهشون داروی خواب آور و داروی بیهوشی میده وسط راه این داروی بیهوشی روش اثر نمیکنه و بالا میره و لحظهای که داشته بالا میاورده مهین میره سراغش یعنی میره سمت عقب خودرو و یک کیسه پلاستیکی میکشه رو سرش و با چسب میچسبوندش.
و وقتی میبینه که این آدم هنوز بیداره و نخوابیده و نمیتونه و داره مقاومت میکنه سنگ برمیداره و با سنگ محکم چندتا توی سرش میزنه تو صحنه بازسازی قتل کاملا مشخص و پلاستیکی که روی سرش کشیده شده و خون آلود و این خیلی مهین اذیت کرده این قتل، به این علت که میگه من کسایی که داشتن دست و پا میزدند رو نمیتونستم بکشم برام سخت بود.
این خیلی چیز عجیبیه، نهایتا اون هم گردنبندش رو دستبندهاشو و همه وسایلی رو که داشته رو باز میکنه و از اون هم سرقت میکنه، خیلی عجیبه شخصیت این آدم یه جا به بازپرس خیلی با توانمندی میگه آقای بازپرس دیدی من چه جوری وکیومش کرده بودم اصلا این ادبیات این آدم ادبیات یه آدم معمولی نیست.
یه شخصیه که شاید میتونیم بگیم با توانایی بسیار بالایی با قدرت ذهنی و با یک ذهن برنده داره اصلا کارهای خودش رو پیش میبره حتی فکرم نمیکرده دستگیر بشه یه ذره اشتباهات داشته یه جاهایی ساده لوحی خیلی عجیبی کرده ولی فکر نمیکرده.
این قتلها اتفاقمی افته، پنج تا زن و یک مرد رو به قتل میرسونه و به اتهام شیش فقره قتل، پرونده تو دادسرا تحقیقات میشه جلسه رسیدگی خیلی طولانی هم توی دادگاه داره که وقتی میارنش توی دادگاه کیفری اونجا چادر سرش بوده و رو صورتش کشیده بوده و خیلی از اولیای دم میگن آقا این روسی چادر بردارید از رو سرش ما ببینیمش، خیلی توهین میکنن بهش خیلی درگیری میشه توی جلسه.
ولی با اقتدار مهین توی دادگاه خطابه قرایی میخونه صحبت میکنه طلب بخشش میکنه یه جاهایی و به دادگاه میگه که به همه مردم و دادگاه میگم که تلاش بکنن که مهین دیگهای تو این مملکت زاده نشه یه جایی تو اعترافات مهین بهش میگن که توی یکی از این قتلها گردنبند مقتول رو نبردی طلای سفید داشت میگه اه طلای سفید داشت چقدر حیف کاش اونم میبردم.
برای مشاوره حقوق سرقت، می توانید با وکیل سرقت در تماس باشید.
یعنی حسرت این رو میخوره که چرا یکی از طلاها رو نبرده این نشون از چیه از این که این آدم اصلا قتل رو به عنوان قتل انجام نمیده به عنوان یک حرفه برای خودش داره، نمیگه من آدم کشتم، میگه من الان رفتم یه درآمدی به دست بیارم خوب و توی این مسیرم که حالا از یه سری آدم رد بشم.
چرا این حرف میزنم که این شده کسب و کار و پیشهاش به این علت که وقتی که این قتل آخر رو انجام میده میاد تهران و میره برای اینکه بتونه یک اسلحه تهیه کنه بهش هم یه جنسی رو میدن و اونم ورمیداره میاره قزوین وقتی باز میکنه میبینه یه سری آهن و اسلحه نیست یعنی سرش اینجام هم کلاه میره.
آدم کشی با اسلحه
چقدر کلاه سر این آدم رفته و میخواسته این اسلحه رو بگیره و باهاش شروع بکنه به کشتن آدم، کارش و راحتتر بکنه خب بلاخره احتمالا طناب و نمیدونم این مدل رفتار کار سختی برای یه زن دیگه نهایتا این چندین قتل رو انجام میده و گفتیم با اتفاقی که میفته شناسایی میشه خودرو و میگن که یه شخصی به نام مهین قدیری قبلا هم مضنون به قتل بوده شباهت این عکس هم با اون پرونده میخونه ماشینش که اینجا بوده به اسم خودش بوده و همه اینها میشه دلایلی که پلیس آگاهی بره و مهین رو دستگیر کنه.
شب میریزن تو خونش و دستبند بهش میزنن و میارنش اداره آگاهی برای تحقیقات و ادامه پرونده پیش میره تا دادگاه، سه تا قتل گردن میگیره ولی سه تا قتل گردن نمیگیره یه دونه اون قتل پیرمرد و قتل خاله شوهرش و قتل اون کسی که با سنگ زده بوده توی سرش.
میاد پیش دادستان و به دادستان میگه که اگر تضمین میدی که بچههای من رو کسی حفظ بکنه من ماجرا رو تعریف میکنم، این اول ماجرای که هنوز گردن نگرفته بود هیچ قتلی رو چون تقریبا یکی دو روزی بازجوییش می کنن ولی هیچ جوابی نمیگیرند ازش، نهایتا دادستان آشنا بوده و میشناختنش بالاخره شهر کوچیک بوده میاد از داستان تضمین میگیره و نهایتا همه ماجرا رو تعریف میکنه.
در مورد سه تا قتل، در مورد سه تای دیگه اول توضیح نمیده ولی وقتی شرایط رو بحرانی میبینه، توضیح میده و علت این که شاید مثلا جذابیتهای پرونده های مهین یکیش همینه، داستان خاله شوهرش رو اول تعریف نمیکنه و میگه که توی اعترافاتش میگه من گفتم این رو به این علت که فکر میکردم اگر این و بگم من خونواده خودم کسی حمایت نمیکنه از بچههام.
اگر خانواده شوهرم حمایت نکنه از من و از بچههام دیگه کسی نمیمونه. من خاله شوهرم رو کشتم مادر شوهرم قاعدتا بچههای من رو نخواهد سرپرستی کرد نهایتا دادستان حالا بازپرس پرونده میرن و با مادر شوهرش صحبت میکنند ازش تضمین میگیرن که بچههاش رو حمایت بکنه و مهین هم به قتل خاله شوهرش اعتراف میکنه.
یعنی این آدم قشنگ ذهنش یه ذهن بسیار خلاقیه، میدونه داره چی کار میکنه این خیلی جالبه و خیلی خوبه تو این ماجرا، مهین قدیری به ارتکاب شش فقره قتل عمدی به شش بار قصاص و بیست و چهار ماه حبس و هفتادو چهار ضربه شلاق محکوم میشه نهایتا تو بیست و نه آذر ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و نه تو محوطه زندان مرکزی قزوین اعدام شد.
یه سری آدمای دیگه هم تو این پرونده دستگیر میشن یه سری کسایی که حالا کمکش کرده بودن داروی بیهوشی بگیره حالا اسلحهای که گفتیم تهیه میخواست بکنه و نشده بود و یه سری فاکتورهای جعلی صادر کرد چون او طلایی که بر میداشت می برد باید یه جایی میفروخت دیگه اولین باری که میره بفروشه نمیتونه بفروشه به این علت که فاکتور نداره ولی بعد میاد تهران دوباره میره ناصرخسرو و با یه سری آدم ارتباط برقرار میکنه و بسیار هم آدمی بوده که توی موضوع ارتباط برقرار کردن با آدمها به شدت توانمند بوده.
این جزو خصوصیات عجیب غریب این آدم و خلاصه یه سری فاکتورهای جعلی هم برای طلاها درست میکنه که راحتتر بتونه تو بازار طلاهاشو آب بکنه آدمیا دیگهای که توی این پرونده بودن به اتهامات مختلف دستگیر شدن و به پروندشون رسیدگی شده و یه سری حبس و حالا شلاق و غیره هم براشون صادر شده.
داستان مهین تموم میشه ولی اقداماتی که باعث شده که مهین بشود مهین قدیری قاتل، باید واقعا بررسی بشه یه سری روانشناسا در مورد این پرونده اظهار نظر کردند ولی متاسفانه چون ما روانشناسی و یا روانپزشکی کیفری نداریم که جرمشناختی به مسئله نگاه کنه باز هم ما با مهینهای مختلف و متعددی تو این کشور مواجهیم.
گاها مهین هایی که ما میفهمیم و میبینیم و رسانهای میشه و گاها آدمایی که ما شاید نبینمشون و نفهمیم. یه موجر یا مالکی که فشار به مستاجرش میاره که بلندش کنه یا پول زیاد بگیره و همین باعث میشه که اون آدم از درون درخودش و خونوادش تخریب بشه و دست به جنایتهایی بزنه که شاید اسمش ما قتل نزاریم ولی آینده یه خونواده رو از بین ببره.
آدمایی که تو این مملکت کلاهبرداری میکنند و جرایم مختلفی انجام میدن شاید همشون مثل مهین طناب ور ندارن یکی، یکی آدما رو خفه کنن ولی خیلی بدتر از مهین آدمها و بچههای زیادی رو میکشن فیلم مهین رو توی دادگاهش ببینید خیلی عجیبه، میگه که من ازتون خواهش میکنم التماس میکنم تو رو خدا همتون دست به دست هم بدیم تا مهین دیگهای تو این شهر ایجاد نشه.
مهین زادهی دست همین شهره از جای دیگهای نیومده آدمای خیری که میخواستن به من کمک بکنن و نکردن، کسی که چک گرفت و باعث شد که من مقروض بشم اتفاقات و اقدامات آدمهای متعددی که منو به این حال و روز آورده، وقتی دقت میکنم بهش میبینم بله دقیقا مهین شاید من اسمش و بذارم یک مجرم بالفطره یک قاتل به با الفطره، ولی به دنیا اومده از بستر همین شهره.
این قسمت سی و چهارم پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مستندات این اپیزود شامل شش عکس در پایین و یک فیلم در بالای صفحه است.
مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری
اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.
جهت مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری و یا مشاوره حقوقی تصویری کلیک کنید.
سلام . من شما رو دنبال میکنم . یک انتقاد دارم . چرا خیلی سریع مطلب رو جمع میکنید . پادکست جنایی رو کردید قصه ۴ صفحه ای .
وقت شما بخیر
در حالت فعلی که دارم پاسخ شما رو میدم، یک دسته از دوستان هستند که تاکید میکنند پادکست ها خیلی طولانی هست و خیلی جزئیات بیان و تکرار میشه، دسته ای دیگر هم مانند شما خواستار ارائه توضیحات کامل درباره پرونده ها هستند. کاری که در حال حاضر ما انجام میدهیم، سعی بر آنست که موضوع داستان به صورت کامل بیان شود ولی جزئیات تکراری و خیلی خاص به دلیل طولانی شدن بیان نشوند. بعضی از اطلاعات پرونده هایی که به دادپویان ارجاع میشوند نیز محرمانه هستند و قادر به بیان آنها نیستیم. در پایان از نظر شما سپاسگزاریم و قطعا نظرات شما به ما کمک خواهد کرد.