اپیزود بیست و یک گلوله های اشتباهی
وقتی پلیس به صحنه جرم میرسه میبینه وسط بیابون تو یک زمین ناهموار یک ماشین پژو 405 جی ال ایکس توقف کرده و چهارتا درش بازه و شیشه عقب کاملاً خورد شده و قسمتی از شیشه ها به داخل ریخته شده و مقداری هم بیرون ریخته رو صندلی عقب جسد دو تا مرد در حالی که روی همدیگر افتاده بودند وجود داره و یکی از آنها دستانش با پارچه از عقب بسته شده و از ناحیه سرش تیر خورده.
آثار درگیری ندارد جسد دوم مربوط به برادرش است و در نقاط مختلف بدنش از جمله صورتش تیرخوردگی دارد و از داخل ماشین یک قبضه کلت برونینگ ساخت بلژیک با دو خشاب حاوی ۷ تیر فشنگ و دو بسته پنجاه تیر جنگی ۹ میلیمتری و یک قبضه اسلحه کلاشینکف قنداق تاشو و سیزده فشنگ کشف میشه.
سلام من سید محمد صادقی وکیل دعاوی کیفری هستم و داستانی که میشنوید خیلی شبیه داستان فیلم پالپ فیکشن تارنتینویه و طبیعتا به دلیل موضوع داستان و شخصیت های اون برای بچه ها قابل شنیدن نیست. برای اینکه خیلی گیج کننده نشه یه جاهایی ازداستان میرم سراغ شخصیت های داستان و سوابقشون رو بررسی میکنم تا شاید راحت تر بتونید موضوع رو درک کنید.
برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.
قتل بابت بدهی مواد مخدر
وقتی پلیس صحنه رو بررسی میکنه دستور رسیدگی به پرونده قتل صادر میشه. از صحنه قتل معلومه که یکی از افراد ماشین مجروح شده و از صحنه فرار کرده و الان تو بیمارستان بستریه. پلیس به بیمارستان میره و دستور تحقیق از وی نیز صادر گردیده است. میرن بیمارستان و معلوم میشه فردی که زخمی شده اسمش احمده.
مأمورین در تعقیب و شناسایی متهم یا متهمین بوده اند که یک دستگاه اتومبیل سمند در حالی که در کنار خیابان و نزدیک خانه مقتولین پارک بوده مشاهده شده در بررسی از اطرافیان مشخص می گردد که متعلق است به شخصی بنام احمد دوست یکی از مقتولین که چند روز اخیر در منزل مقتولین بوده و خارج شده اند.
تو تحقیقی که از مادر مقتولین شده او بعد از یک سلسله پاسخ های انحرافی و اینکه از شخصی شکایت ندارد در نهایت میگوید پسرم یه مبلغی بابت معامله مواد مخدر به احمد بدهکار بود که دیروز مراجعه و مطالبه کرد و پسرم گفت چشم پول را میدهم الان ندارم و قبلا نیز چند بار به منزل ما آمده بود او تنها بود امروز بعد از نهار بیرون رفتند و ماشین خود را سر کوچه ما جلوی تعمیرگاه گذاشتند و گفت میرویم و برمیگردیم.
احمد دستگیر شده و در تحقیقات اولیه اظهاراتی در جهت گمراه کردن مأمورین بیان و گفته که با مقتولین همراه بوده و از صفر طلب داشتند او را گروگان و قصد داشتند او را به خانه خود ببرند که او مخالفت کرد و با آنها در اتومبیل در حالی که آن دو و فردی به نام مصطفی روی صندلی عقب بودند درگیر شد که شخصی که در کنار راننده نشسته بود تیراندازی کرد و هر سه نفر را مجروح نمودند و گفتند هر سه را کشتیم پیاده شدند و فرار کردند و من هم پیاده شدم و فرار کردم.
و از دیوار بالا رفتم پریدم داخل کوچه، مردم متوجه شدند و جلوی مرا گرفتند رفتم آن طرف خیابان ماشین دربستی گرفتم. سر بریدگی که رسیدیم گفتم اینجا نگه دارد داشتم وسط خیابون میدوییدم که مردم ما را دیدند و آمدند به سمت من و منو گرفتند منم کلت کشیدم و تیراندازی کردم تا مرا رها کردند من هم فرار کردم و به آن سمت خیابان رفتم مردم گفتند دزد، و مرا دستگیر کردند.
و من آن راننده و شاگرد راننده را نمیشناسم این اسلحه هم مال همونا بوده است. از دو نفر گواه بنام های میثم ع و درویش ع تحقیق شده در مجموع دیدیم شخصی از روی دیوار پرید پایین به او مشکوک شدیم و در تعقیب او بودیم تا اینکه او رفت و به سمت دیگر خیابان یک اتومبیل در بستی کرایه کرد و اتومبیل آمد, از ماشین اومد بیرون که خواستیم او را بگیریم و او کلت کشید و چند تیر به دست خودش شلیک کرد.
وقتی احمد تو اتاق تجسس اداره آگاهی گیر میکنه دیگه وامیده و بعد یک ماه تحقیق، شروع میکنه همه ماجرا رو تعریف کردن احمد تو اظهارات میگه از یک مشتری ارومیه ای دو قبضه کلت مشکی و استیل گرفتم، علتشم این بود که سه مرتبه به صفر ۵۰ کیلو و ۵۰ کیلو و سری سوم ۴۰ کیلو مواد داده بودم که دو سری اول را پول داده بود ولی پول ۴۰ کیلو را نمیداد ۲۰ روز پیش با زن و بچه آمدم منزل صفر او گفت یک قطعه زمین در قلعه حسن خان دارم به شما میدهم برو تحقیقات کن هیچ مشکلی ندارد.
تحقیقات کردم گفتند خیلی نمی ارزه و بنگاهی گفت دو سه سال طول میکشه که آن را خورد کنی همین طور زمین ماند نه من حرفی زدم نه او چیزی گفت تا در نهایت به این نتیجه رسیدم که فقط راه نقد کردن پول گروگان گرفتن صفر و برادرش میباشد.
روزها می رفتم خونه صفر برای سرکشی و صحبت کردن تا بلکه آنها را رام کنم بیاید ۴۰ کیلو ۴ تا ده کیلویی تحویل بدهن. یه روز با برادرش بهزاد اومد گفتم اومده تسویه کنه ولی میدونستم جنسی تو کار نیست. گفتم مهم نیست میریم سر قرارمیکنمش تو گونی تا ازش پول بگیرم.
من و صفر و بهزاد سه تایی راه افتادیم با ماشین رفتیم. قبلشم با شخصی بنام محمود که اهل اهواز بود و شخص دیگری به نام مصطفی صحبت کرده بودم تصمیم داشتم صفر را بکشانم فاز ۴ اندیشه ولی خودش گفت بریم سمت قلعه حسن خان صدمتری که رفتیم جلو بیراهه بود اونجا وایسادیم و کمی تحمل کردیم تا دوستان من برسند آنها با ماشین پژوی عنابی رسیدند من پیاده شدم به سمت آنها رفتم و من به بهزاد گفتم صندوق عقب را باز کن و بزن بالا تا جنس را بارکنیم و البته من قصد داشتم صفر را از بهزاد جدا کنم.
تو همین زمان رفیقام محمود و مصطفی هم رسیدن و اومدن کمک، محمود پیاده شد با اسلحه صفر را تهدید کرد اول صفر مقاومت کرد گفتم نگران نباش میخواهم حساب و کتابمان را مشخص کنیم او را متقاعد کردم که ساکت شود او رفت صندلی عقب نشست و بهزاد هم نشست بغلش وسط صندلی و محمود دستشو با پارچه از پشت بست و مصطفی هم بغلشون نشست و سمت جاده کمربندی شهریار حرکت کردیم.
برای مشاوره حقوقی مواد مخدر، می توانید با وکیل مواد مخدر در تماس باشید.
صفر متوجه ماجرا که شد شروع به مقاومت کرد و گفت اگر مرا بکشید به پول نمیرسید. مـن رانندگی میکردم محمود با اسلحه تیراندازی کرد من هم کلت خـودم را درآوردم و شروع به تیراندازی کردم صفر میخواست فرمان را بگیرد که تیراندازی مـا شـروع شد من با اسلحه استیل تیراندازی کردم و محمود با اسلحه مشکی و با همان وضع رفتیم سمت اولین روستا داخل یک بیابانی و خودروی پژو را رها کردیم و هر کدام به سمتی فرار کردیم و از دوستانم خبری ندارم ضمنا اسلحه کلاش را نیز از آشنایان محمود گرفتیم به صورت امانتی بوده است.
احمد میگه راننده بودم و محمود هم جلو نشسته بود و یک مرتبه از سمت من و محمود تیراندازی شد به سمت عقب خودرو و من یک مرتبه دیدم دو برادر تیر خورده اند خودرو را به بغل زدیم و فرار کردیم من توسط مردم در کوچه دستگیر شدم و یک قبضه کلت برتا در دستم بود و استیل بوده است.
غیر از من و محمود شخص دیگری در تیراندازی شرکت نداشته قبل از آمدن سر قرار هم محمود تلفنی گفت یک قبضه کلاش از یکی از دوستانم گرفته ام که داخل پلاستیک بود و زیر صندلی شاگرد بود و منظور ما گروگان گیری بوده است انگیزه محمود فقط کمک به من بوده است و فراری مـی باشـد جایی ندارد ولی در فرصت مناسب او را معرفی خواهم کرد.
احمد قصدشو گروگان گیری و گرفتن طلب اعلام میکنه و میگه وقتی محمود با پژوی حمید که دوست محمود بود رسیدند حمید رفت و محمود یکی از کلتها را به من داد یکی هم در دست خودش بود و هر دو برتا بود خشاب اضافی هم داشتیم و مقتولین هم دیدند که محمود به من اسلحه داد در این لحظه من به آن دو گفتم با هم به کهنوج میرویم تا حساب و کتابمان را درست کنیم و گفتم شما را در آنجا نگه میدارم تا یک نفر طلب ما را بیاورد آنها قبول کردند و درگیر نشدند.
ما تصمیم داشتیم از شهریار به سمت جاده ساوه حرکت کنیم و سپس به کهنوج برویم ساعت ۷ شب به میدان شهریار رسیدیم اینها شروع به مقاومت کردند گفتند ما به کهنوج نمی آییم ۵ نفری در ماشین نشسته بودیم محمود گفت اگر مقاومت کنید به جان بچه ام با کلت شما را میزنم درگیری داخل ماشین شروع شد من راننده بودم تیراندازی شروع شد دو نفر مقتولین و مصطفی صندلی عقب بودند من هم یک کلت داشتم اولین تیر به نظرم به آنها نخورد صفر فرمان ماشین را گرفته بود و گلاویز شده بود.
دستهای بهزاد هم بسته بود و دستهای او را بهزاد به دستور من بسته بود البته گفته بودم دست هر دو را ببندد ولی محمود فرصت نکرده بود و فکر کنم با دستمال یزدی که همیشه همراه او بود بسـته بـود شـدت تیراندازی زیاد شده بود مصطفی گفت کشته شدن بیاین دربریم. ماشین در حال حرکت بود من هم تیراندازی میکردم و در حال رانندگی بودم نمیدانم با کدام دست تیراندازی می کردم وارد محوطه ای که ماشین کشف شد که شدیم محمود و مصطفی فرار کردند ولی وسیله ای نداشتند منم فرار کردم که تو خیابون دستگیر شدم.
اولین تیر را در ماشین من شلیک کردم به سمت صفر البته برادرش هم در بغل او بود از خشابی که در اسلحه من بود حدود ۸ تیری شلیک کرده ام ولی نمیدیدم که به چه کسی برخورد کرد من پشت فرمان بودم و با یک دستم به عقب شلیک میکردم ولی در داخل اتومبیل دو یا سه تیر زدم بقیه را بیرون ماشین زده ام و در موقع فرار یادمه صدای نفس نفسهای صفر و بهزاد میومد.
موقع درگیری مقتولین سرو صدا میکردند و زد وخورد بود. شیشه ها در حال درگیری تیرخورده و شکسته شد حدود یک ماه است که این اسلحه ها را نگهداری می کنم و اولین و آخرین تیراندازی با آنها بوده است. تمام اتهامات را قبول دارم به خاطر طلبی که داشتم این کار را کرده ام وهدفم وصول طلبم بوده است. نهایتا قرار بازداشت موقت احمد به وسیله بازپرس صادر گردیده و دستورات بعدی هم توسط همین دادیار داده شده.
اتومبیل پژوی متعلق به مقتولین مورد بازرسی قرار گرفته و در صندلی عقب جلوی پا مقدار زیادی خون ریخته شده و شیشه های عقب اتومبیل و شیشه درب عقب سمت راننده شکسته و اثر یک تیر بالای درب سمت شاگرد مشاهده شده و گلوله ها از جلو به عقب شلیک شده و یک عدد مرمی و یک عدد پوکه هم داخل اتومبیل بود که ماهیت گلوله ها کامل در پرونده بررسی میشه.
گزارش معاینه جسد توسط پزشکی قانونی تهران اعلام و در نهایت علت مرگ را اصابت گلوله به سر و تنه اعلام نموده است.
برای مشاوره حقوقی قتل، میتوانید با وکیل قتل در تماس باشید.
دستگیری هم دستان قاتل
با تحقیقات از احمد و اطلاعاتی که در مورد محمود میده بررسی در مورد دستگیری محمود شروع میشه. موضوع از طریق دادسرای اصفهان پی گیری شده و مشخص گردیده شخصی با نام محمود در زندان اصفهان سابقه ندارد. اطلاعاتی در مورد دوستان احمد به دست میاد و عکس هایی که از گوشی کشف میشه و مخفیگاه های احتمالی محمود و نهایتا چند ماه بعد از آگاهی اصفهان گزارش میرسه که محمود دستگیر گردیده و اعزام خواهد شد و در بازپرسی شهریار از محمود شروع به تحقیقات میشه که توضیحات محمود موضوع قتل رو برای اداره آگاهی حل و فصل میکنه.
محمود میگه احمد بابت فروش مواد مخدر از صفر طلب داشت ولی من مقدار جنس فروخته شده را نمیدانم در اصفهان بـه مـن مراجعه کرد و گفت برای طلبم میخواهم به شهریار بروم خواست همراه او بروم و نیت او از همان اول گروگانگیری بود با همدیگر به شهریار آمدیم البته اول رفتیم کرج منزل برادر احمد و یک بعد از ظهر رفتیم منزل ویلایی دوستم.
یک نهار خوردیم، روز حادثه احمد به سراغ صفر رفت ما در خانه بودیم با ما تماس گرفت و جایی را برای ملاقات قرار گذاشتند که همدیگر را ببینیم که من و مصطفی آمدیم دیدیم صفرو برادرش آنجا ایستاده اند ظاهرا احمد به آنها گفته بود میخواهد به آنها جنس بدهد ما همه به طرف آن دو نفر مقتول حمله ور شدیم و تهدید کردیم که بنشینید داخل ماشین چون احمد گفته بود قصد دارد صفر را بیاورد ما هم یک بند برای بستن دستهای او به همراه داشتیم و آن دو را داخل اتومبیل خودشان نشاندیم من در داخل ماشین دستهای بهزاد را بستم.
در داخل ماشین بحث پیش آمد و احمد به صفر گفت ما برای حساب و کتاب آمده ایم گفتند باشد حرکت کردیم یک مسافتی را آمدیم صحبتی نشد از قبل دو قبضه بود که تو خونه احمد یکی را به من داد و یکی هم در دست خودش بود. در داخل ماشین یک مرتبه صفر به سمت من حمله ور شد دست راست مرا گرفت با دست چپ خیلی سعی کردم که وی را بنشانم ولی چون عقب شلوغ بود و جایی بود که محل هم شلوغ بود که او را بنشانم.
صفر میخواست اسلحه را از دست من بگیرد که تیراندازی شد و با اسلحه خودم به صفر زدم اصلا سمت بهزاد تیراندازی نکردم حدود سه تیر زده ام. بعد از تیراندازی که دو نفر مجروح شدند به سمت بیابان رفتیم و هر سه نفر پیاده شدیم و از پشت ماشین نگاه کردم دیدم آن یکی هم تیر خورده و افتاده است.
به سمت جاده رفتیم خواستم با خونه تماس بگیرم نشد یک ماشین گرفتیم رفتم خونه بعد از ربع ساعت مصطفی آمد و گفت احمد گیر کرده و دستگیر شده مصطفی را به میدان آزادی بردم یه مبلغی خرج سفر به او دادم و او به اصفهان رفت و من هم سوار ماشین شدم و به شهرم رفتم من از پشت سر به صفر تیراندازی نکرده ام و خبری از اسلحه کلاشینکف نداشتم ما دو تا اسلحه کلت داشتیم یکی در دست احمد بود و یکی هم در دست من بوده و اسلحه ها مال احمد می باشد.
نهایتا بین احمد م و محمود ک در بازپرسی مواجهه حضوری داده شده و احمدم تمامی اظهارات محمودک را تکرار کرده. سوابق احمد و محمود بررسی میشه و طبق گزارش پرونده احمد دارای سابقه قاچاق مواد مخدره که در جریان اجرای حکم در بندرعباس در مرخصی فرار کرده و مراتب بازداشت احمد به اجرای احکام بندرعباس گزارش گردیده است.
سوابق مربوط به نیابت به اصفهان و دستگیری محمود ک است که در جلد سوم پرونده ضبط شده و در مورد محمود هم سوابق کیفریش میگه به دلیل نگهداری هرویین در زندان اصفهان بوده و حکم اعدامش صادر شده که البته تبدیل به حبس ابد شده و تو شورش مرکزی زندان اصفهان فرار کرده.
خودش میگه بعد از ۳۰ ماه نقشه کشیدیم با زندانیان دیگر فرار کنیم و نقشه کشیدیم و طرح ریزی کردیم و همه جوانب را بررسی کردیم و قبل از عید و روز با شورشی که شد باعث فرار همه زندانیا از زندان شدیم. محمود در مقام بیان آخرین دفاع اظهارات قبلی خود را تکرار و در نهایت گفته اسـت که من بـا صفر درگیر بودم و تیرهای من صرفا به صفر خورده و بسوی بهزاد اصلا تیراندازی نکردم.
در همین جلسه احمدم نیز با قبول اتهام مشارکت اضافه کرده اتفاقی است که افتاده بابت پول مواد طلب داشتیم که پول آن را صفر نداده بوده و تا آنجا که به یاد دارم در داخل ماشین شلیک نکرده ام با تحقیقات از احمد و محمود نوبت مصطفی است که در جریان وقایع بوده و با نیابتی که به دادسرای شهرستان چالوس و نوشهر داده شد مصطفی در چالوس دستگیر شده و در تحقیقی که در آگاهی و بازپرسی نوشهر از وی شده گفته است از اتهام انتسابی مطلع شدم.
حدود یکسال پیش به جرم لواط دستگیرشدم و در کرج فراری هستم محمود ک را در پارک نبوت کرج دیدم که در زندان اصفهان با او آشنا شده بودم. من به خاطر مواد زندانی بودم با من صحبت کرد و مرا برد خونه احمد و احمد گفت ما خورده حساب و کتابی با صفر داریم و تمام اتفاقات را تایید میکنه و میگه صفر و بهزاد عقب نشستند من هم کنارآنها بودم احمدم پشت فرمان و محمود جلو نشستند.
جر و بحث شد محمود ک کلتش را کشید و به طرف صفر گرفت صفر پرید روی اسلحه ای که در دست محمود ک بود و درگیر شدند و محمود اول صفر را با تیر زد و بعد هم بهزاد کشته شدند گفتم محمود چرا اینکار را کردی؟ گفت اگر تو هم حرف بزنی تو را هم میکشم. من و محمود فرار کردیم رفتیم خانه احمد و قرار شد فرار کنیم من رفتم اصفهان و ده روز است آمده ام نوشهر کار کنم که دستگیر شدم.
تو صورتجلسه بازسازی صحنه قتل مصطفی م میگوید محمود هر دو برادر را کشته و نحوه کار را توضیح داده ولی محمود گفته است که من و احمد شلیک کرده ایم و قتل دو برادر بر اثر شلیک هر دو بوده است در نهایت محمود به مصطفی گفته است من آنها را نکشتم تو باید قسم بخوری و مصطفی خطاب به محمود گفته است حاضرم به قرآن قسم بخورم که تو هر دوی آنها را کشته ای و احمد منکر تیراندازی شده و گفته است که تیراندازی فقط به وسیله محمود انجام شده و هر دو مقتول به وسیله او به قتل رسیده اند.
و محمود میگه من حدود ۳ الی ۴ تیری که من شلیک کرده ام نمیدانم به چه کسی خورده است مصطفی در پشت من بوده و دو نفر دیگر در پشت راننده یعنی احمدم نشسته بودند مصطفی در صحنه بازسازی گفته است وقتی تیراندازی شروع شد من از ترس خودم را قایم کردم و سرم را بردم زیر صندلی و ۷-8 تیر شلیک شد وقتی تیراندازی قطع شد سرم را بلند کردم دیدم صفر فورا مرد و بهزاد هم کمی نفس کشید و مرد.
احمد در مقام بیان آخرین دفاع منکر تیراندازی شده و اظهار داشته در صحنه قتل تیری شلیک نکرده ام و اگر تیری شلیک کرده ام در صحنه دستگیری بوده که فاصله زیادی با محل داشته است محمود ضمن قبول قتل صفر به دلیل اینکه اسلحه در دستش بوده و مورد حمله از سوی صفر اقرار گرفته و تیرها ناخودآگاه شلیک شده و قسم یاد نموده که هیچ تیری به سوی بهزاد شلیک نکرده.
و از تیر خوردن او هم تعجب نموده و همچنین گفته است که در وضعیتی بوده ام که نمی توانستم به سوی بهزاد تیراندازی کنم ولی قطعا میدانم که تیری از سوی من به طرف او نرفته و اصابت نکرده ولی در جلسه دوم دادرسی محمود ضمن قبول قتل صفر گفته است امکان دارد یکی از تیرهای من در بدن صفر کمانه کرده و خورده به بهزاد به هر حال من خودم به سوی او تیراندازی نکرده ام.
و مصطفی.م نیز با انکار ارتکاب جرم اظهار نموده از قصد و تفکر آن دو اطلاعی نداشته ام و بعد از تحقیقاتی مفصلی که انجام میشه و کش و قوسایی که تو پرونده هست و انکارها و إقرارها و گاها درگیری هایی که تو جلسه رسیدگی اتفاق میفته رأی دادگاه توسط دادگاه کیفری یک تهران صادر میشه.
برای مشاوره حقوقی مواد مخدر، می توانید با وکیل مواد مخدر در تماس باشید.
رای دادگاه
1-در خصوص اتهام احمد دارای سابقه مواد مخدر حسب گزارش اجرای احکام بندرعباس در حال سپری کردن مدت محکومیت حبس سه ساله و جزای نقدی بوده که در دوران استفاده از مرخصی غیبت کرده و مرتکب جرم جدید شده دایر به مشارکت در قتل صفر و معاونت درقتل بهزاد
2-محمود دارای سوابق متعدد مواد مخدر (حسب سابقه وی محکوم به اعدام بوده و با یک درجه تخفیف محکوم به حبس ابد و در جریان سپری کردن محکومیت پس از سه سال با طرح یک نقشه با دیگر زندانیان که تعداد آنها بسیار زیاد هم بوده است از زندان اصفهان متواری و در شهریار مرتکب جرم جدید شده دایر به مباشرت در قتل بهزاد و مشارکت در قتل صفر.
3- مصطفی دارای یک فقره سابقه آدم ربایی در دادگاه مبارکه (حسب گزارش دادسرای اصفهان وی متهم است به ارتکاب لواط به عنف و متواری بوده است که دستور بازداشت او از آن مرجع هم صادر شده دایر به معاونت در دو فقره قتل.
با توجه به اظهارات احمدم در بازپرسی که علت حضورش در منزل مقتولین را وصول طلبهای مربوط به فروش مواد مخدر عنوان و گفته است با قصد گروگان گیری و با هماهنگی قبلی با دو نفر به نامهای محمود ک و مصطفی.م و با تهیه اسلحه از کهنوج حرکت کردیم دو کلت و یک کلاش داشتیم ولی آنها اسلحه نداشتند.
اولین تیر را من شلیک کردم به سمت صفر و جمعا ۸ تیر شلیک کردم و ندیدم به چه کسی خورده سه تیر داخل ماشین زدم و بقیه را در خارج از ماشین شلیک کرده ام در اول قصد ما گروگان گیری بود ولی در جریان گروگان گیری این اتفاق افتاده است و نیز تشریح اجساد علت مرگ هر دو متوفی را اصابت گلوله به سر و تنه (صفر.) و اصابت گلوله به جمجمه و آسیب مغزی در مورد بهزاد اعلام شده که با اقاریر و اعترافات متهمان در تحقیقات مقدماتی و در نزد بازپرس کاملا مطابقت دارد.
و اظهارات اولیه محمود که در بازپرسی شهریار صـورت گرفته و او نیز ضمن تشریح جریان اعلام کرده قصد و نیت ما از همان لحظات اولیه گروگان گیری بوده و من با اسلحه خودم به سمت صفر شلیک کردم و با توجه به اظهارات محمود در پرونده که اقرار به قتل هر دو نفر مقتول نموده و نیز انگیزه شلیک از سوی احمد م قطعی است زیرا او بوده که طلب داشته و عملیات ارتکابی را صرفا بخاطر دست یابی به طلبش طرح ریزی و افراد را برای همین منظور و با قصد اولیه گروگان گیری و در صورت لزوم قتل آنها اجیر کرده و اقدام نموده است.
و نیز اثر یک گلوله به بالای درب سمت شاگرد هم این را تقویت می نماید زیرا اگر درگیری صرفا بین محمود که در صندلی جلو و سمت راست نشسته و صفر. که در صندلی عقب پشت راننده قرار داشته بوده با وضعیتی که به کرات اعلام نموده شلیک یک گلوله در این نقطه با هیچ معیاری قابل قبول نمیباشد مگر اینکه وضعیت دیگری را تصور نماییم که اوضاع و احوال هم همین را به ذهن متبادر مینماید و تنها کسی که در مظان شلیک این گلوله ها میتواند قرار گیرد احمد متهم ردیف اول است.
خصوصا اینکه حسب نظریه کارشناسان اداره تشخیص هویت هر دو گلوله استخراجی از بدن بهزاد از اسلحه براونینگ خارج نشده که در دست احمد کشف و ضبط گردیده است و قطعا از اسلحه دیگری شلیک شده که ظاهرا در دست محمود بود و آن هم با وصف اینکه در همه مراحل گفته است بیش از ۲ یا ۳ و ۴ تیر شلیک نکرده است میتوان گفت لااقل ۲ عدد از تیرهای شلیک شده از سوی محمود که نوع سلاحش هم مشخص نشده و به وسیله محمود شلیک شده و بقیه آن هم در بدن صفر بوده.
که به صراحت وارد کردن آن را اقرار و اعتراف دارد و با وصف فوق و نحوه وارد شدن دو گلوله مشروحه در فوق بقیه گلوله های وارده به صفر هم قطعا به وسیله احمد وارد شده که هم انگیزه قتل آن دو را داشته و هم دست خود را از به دست آوردن طلبش کوتاه میدیده و هم به قصد و نیت اولیه اش که گروگان گیری و سپس رسیدن به طلبش بوده است نایل نشده و در وضعیتی هم قرار گرفته که لاجرم از شلیک گلوله به سمت عقب شده بدون اینکه متوجه شود سمت چه کسی شلیک مینماید و گلوله های اولیه را به این صورت شلیک نموده.
حکم بر محکومیت احمد به یک بار قصاص نفس از بابت مشارکت در قتل صفر با پرداخت نصف دیه کامله یک مرد مسلمان و ۱۵ سال حبس تعزیری و بابت معاونت در قتل بهزاد به ۱۵ سال تبعید در شهرستان نیکشهر و هم چنین محکومیت محمود به دو بار قصاص یکی از جهت مباشرت در قتل بهزاد و دیگری از بابت مشارکت در قتل صفر با پرداخت نصف دیه کامله یک مرد مسلمان.
و محکومیت مصطفی به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری و ۱۵ سال اقامت اجباری در گرمی به عنوان مجازات تکمیلی صادر و اعلام مینماید.
این مدل پرونده هاست که باعث میشه من کلا از پرونده های مربوط به مواد مخدر فراری باشم و هیچ وقت سمتشون نرم چون یا قاچاقچی به پولش میرسه که پول کثیفیه یا اگرم به پولش نرسه مجبور میشه جون طرف معامله رو بگیره و در هر صورت سرتاسر این پرونده ها بوی خون میده.
این قسمت بیست و یک پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود بیست و یک گلوله های اشتباهی
مستندات این اپیزود شامل دو عکس است
مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری
اگر نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.
Leave A Comment