کامل این اپیزود را گوش کنید در

کست باکس دادپویان
اپلیکیشن دادپویان

اپیزود شصت و نه توبه گرگ

اپیزود شصت و نه توبه گرگ: وقتی اومد موسسه یه حس عجیبی داشتیم همه‌ بچه‌ها توی موسسه داشتن فکر می‌کردند که چجوری باید این موضوع رو حل ‌و فصل کنن هممون حسمون این بود که به این دختر ظلم شده و باید هر جور شده حقش رو بگیریم.

یه دختر بیست و چهار ساله که مورد سو استفاده قرار گرفته بود مدارک و مستندات رو که بررسی می‌کردیم می‌رسیدیم به اینکه از معلولیت جسمی این دختر استفاده شده و بدجور سرش کلاه گذاشتن باید تمام تلاشمون می‌کردیم تا بتونیم متهم پرونده رو پیدا کنیم سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت شصت و نهم پادکست جنایی دادپویان رو می‌شنوید.

قسمتی که برخلاف بیشتر اپیزودها موضوعش مالیه نه جنایی ولی به نظر من نتیجه‌ خیلی از پرونده‌های مالی کلاهبرداری خیانت در امانت از جنایت‌هایی که اتفاق میفته بدتر ترسناک‌تر و خسارت ‌بارتر.  قسمت شصت و هشتم پادکست جنایی دادپویان رو می‌شنوید. جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل کلاهبرداری میتوانید با وکیل آنلاین در ارتباط باشید.

مثل همین پرونده ما توی این پرونده دست به دست هم دادیم همه‌ وکلای موسسه‌ حقوقی دادپویان تا بتونیم حق این دختر رو بگیریم میترا اینجوری تعریف می‌کرد می‌گفت که من با این پسر تو یکی از همین کانالهای تلگرامی آشنا شدم بهم گفتش که بهت علاقه ‌مندم. منم یه دختر جوون فکر می‌کردم رویام داره به نتیجه می‌رسه دارم تو واقعیت رویام رو زندگی می‌کنم یه پسر سی ساله‌ای اومده بود سراغم و به من ابراز علاقه کرده بود.

خیلی برام جذاب بود من معلولیت داشتم هم حرکتی و از ناحیه‌ دست و هم از ناحیه‌ پا و الان می‌دیدم یه پسر اومده و داره به من ابراز عشق و علاقه می‌کنه ما سه ماهی با هم بودیم بعد از سه ماه به من گفتش که من باید برم خارج از کشور و دو سه روز ازش خبری نبود بهش زنگ می‌زدم جواب نمی‌داد نگران شده بودم بعدش زنگ زد بهم، گفتش که من الان ترکیه‌ ام یه مشکلی برامون پیش اومده یه مشکل مالی طلبکار داشتم و مجبور شدم فعلا برم و بتونم رفع و رجوع کنم حساب کتابم رو و باید دوباره برگردم می‌گفت خیلی ناراحتم و رو این حساب منم بهش اعتماد کردم.

دلواپسی بیجا برای گرگ روزگار

منم دلشورشو داشتم گفتش که یکی از طلبکارام ازم پول می‌خواد و باید بهش بدم وگرنه ممکن برای من دردسر درست بکنه و من هیچ وقت نتونم بیام ایران، میترا تعریف می‌کنه میگه که چیکار باید بکنم برات گفتش که باید یه ذره پول بزنی به حسابی که میگم من شصت تومن ریختم به حساب اون آدمی که گفته بود یه شماره‌ شبا بود یه مدت گذشت دوباره به من اعلام کرد گفتش که باید یه مقدار دیگه پولم جور کنیم.

یه طلبکار دیگم داره پا پیچ من میشه گفتم این چقدر میخواد گفتش که این رو باید بهش دلار بدیم چقدر هزاردلار میترا میگه من این هزار دلار جور کردم با هر بدبختی که بود و به من گفتش که یه اسنپ میاد و این دلار رو تحویل می‌گیره می‌بره منم دلارا رو توی پاکت کردم تحویل اسنپ دادم و برد.

دوباره گذشت یه مدت بعد دوباره به من گفتش که باید یه مبلغ دیگه‌ای پول بدم به یکی از طلبکاران و همینجوری از من خورد خورد پول طلا و دلار گرفت نزدیک سه هزار دلار و حدود صد و چهار گرم طلا و شصت تومن پول نقد دیگه خبری ازش نشد.

هر چی زنگ زدم پیغام دادم پیگیری کردم از آدم های مختلف ولی پیداش نکردن نمیدونستم باید چی کار کنم این داستان رو که برای ما تعریف می‌کنه متوجه می‌شیم بله یه کلاهبرداری اتفاق افتاده از این مدل پرونده‌ها بسیار زیاده سو استفاده از یه دختر یا پسر حتی با این عنوان که ما می‌خواهیم با هم دیگه ازدواج کنیم و ابراز علاقه و غیره و غیره و حالا برای من پول بریز شاید توی سال گذشته بیش از ده تا پرونده این مدلی اومدن یه سریش رو میشه پیگیری کرد ولی یه سریش نمیشه پول‌هایی که به صورت رمز ارز بوده یا دارایی که معلوم نیست کجا رفته.

و مدلهای این شکلی ولی وقتی پول به حساب واریز می‌شه کار یه ذره ساده‌تر میشه ولی یه مشکل دیگه هم ما داشتیم گفته بود پول بریز به حساب این آدم و بعد یه کارت ملی اون آدم رو هم براش عکسش رو فرستاده‌ بود.

شماره حساب با کارت ملی می‌خوند ولی کد ملی نمیخوند این توی تحقیقات پیدا شد ما شکایت کلاهبرداری رو مطرح کردیم چندتا سرنخ خوب داشتیم یکیش این بود که پول به حساب واریز شده بود و اون آدمی که پول به حسابش رفته بود متهم پرونده ما بود یه نفر به نام حسن ولی دلارو سکه‌ها و طلایی که داده بودیم نمی‌دونستیم کجا رفته پرونده رفت توی کلانتری شروع شد به تحقیقات وسط تحقیقات بود که ما یه چیزی رو فهمیدیم.

گفتیم ممکنه با یه سری اسنپ این پول‌ها جابه‌جا شده باشه این طلاها و دلارها گفته بود من یه نفر و می‌فرستم به عنوان اسنپ و پول و برمی‌داره بره مثلا فلانجا یه استعلام از اسنپ توی تاریخ‌هایی که ما داشتیم میتونست کمک بکنه همون اول پرونده ما به بازپرس گفتیم که صحبت از اسنپ شده ممکنه واقعا با اسنپ فرستاده باشه.

ممکنم هست نباشه یه استعلام از اسنپ گرفتو  تاریخ‌ها رو تطبیق دادیم با زمانی که موکل به ما اعلام کرده بود دیدیم بله دو تا از انتقادهایی که صورت گرفته و طلا داده برده شده با اسنپ بوده بقیش نبوده احتمالا یه آشنایی رو میفرستاده میومده طلاها و دلارها رو می‌گرفته اون اسنپ رو کشف کردیم و مشخص شد که رفته و به یه خونه‌ای کالا رو تحویل داده اون دلارها رو تحویل داده از اون طرف هم ما یه شماره حساب داشتیم که به نام یک نفر به نام حسن بود.

ولی کارت ملی که فرستاده بود نوشته بود حسن، ولی کد ملی اش چیز دیگه‌ای بود اون کد ملی رو هم از بازرس خواستیم که دعوتش کنه بیاد ببینیم داستان چیه اومد و اظهار بی‌اطلاعی کرد گفت من اصلا خبر ندارم بله این کد، کد ملی منه ولی من اصلا نه این حسن رو می‌شناسم نه این خانم رو می‌شناسم و هیچ ارتباطی ندارم مشخص شد که کارت ملی رو جعل کردن البته به صورت الکترونیکی دیگه با فتوشاپ و اینها.

یه کارت ملی درست کردن کد ملی یه نفر و گذاشتن و اسم این آدم رو روش هک کردن و بعد هم عکسش رو فرستادن گفتن که بله این برای اینکه جلب اعتماد کنه و بگه که ببینید تو داری پول رو می‌ریزی به حساب این آدم این آدم مشخصه کی هستش کد ملی داره و موکل خوب اعتماد می‌کنه دیگه یه کارت ملی می‌بینه اون آدمی که پول به حسابش واریز شده بود یعنی حسن رو با یه ترفندی تونستیم پیداش بکنیم.

آدرس و اطلاعات نداشتیم از بانک یه استعلاماتی گرفتیم یه سری نواقص تو کارتکس بانک بود و حالا مشکلاتی که تو این مسیر وجود داره احضارش کردیم و اون هم اومد و اظهار بی‌اطلاعی کرد گفتش که من اطلاعی ندارم من از یه نفر طلب داشتم و گفته که پول رو یه نفر می‌ریزه به حسابت.

از کی طلب داشتی از یه نفر به نام رامین یه اسم می‌شناسیش نه یه مثلا خریدار من بوده توی کاری که من می‌کردم دست ما خالی بود نمیدونستیم راست میگه یا دروغ؟ بازپرس هم دلیلی نداشت که این آدمی که پول به حسابش واریز شده شاید همون آدمی باشه که متهم پرونده هست یه نکته‌ای وجود داشت اینکه متهم پرونده رو هیچ وقت موکل ما ندیده‌ بود.

ارتباطه ارتباط فضای مجازی بود با همدیگه آشنا شده بودن یه مدتی و با همدیگه صحبت کرده بودن عکسی که تو پروفایل گذاشته بود عکس واقعی خودش نبود و فقط ارتباط تلفنی بهش گفته بود که من دوست دارم با همدیگه باید ازدواج بکنیم و از این وعده‌هایی که اصولا داده میشه.

ردپای گرگ کلاهبردار

از اون ورم ما این حسنی که اومده بود و توضیحات داده بود نمی‌دونستیمکه خود اون آدم هست یا نه من به بازپرس گفتم که این پرونده به آگاهی و تحقیقات بشه رفت آگاهی حسن رو بردن اداره‌ آگاهی ازش تحقیقات کردن تمام تراکنش‌های مالی به دست آوردن و مشخص شد که از این آدم جای دیگه‌ای هم تحت عنوان کلاهبرداری شکایت شده بعد از تقریبا یک هفته‌ای که دستور تحقیقات داده بود به اداره‌ آگاهی ظرف دو روز حسن به همه چی اعتراف کرد.

و گفت که بله من با همین دختر ارتباط داشتم از طریق واتس ‌آپ و تلگرام و این شبکه‌های اجتماعی و این پولی که واریز شده به حساب من خودم بهش گفتم و به دلارها و سکه‌ها هم اقرار کرد البته همش نه یه بخشیش رو ما هم یه بخشیش رو دلیل داشتیم که از طریق اسنپ تونسته بودیم استعلام بگیریم و مشخص بشه که این سکه‌ها و دلارها رفته کجا توی جلسه‌ اداره‌ آگاهی اقرار این آدم خیلی برای ما جالب بود نمی‌دونیم افسر آگاهی به ما زنگ زد گفت بیاید اینجا و ما صورت جلسه کردیم و اقرار کرده به این موضوع.

گذشت و در جلسه بازپرسی هم اقرار کرد به موضوع بردن پول‌ها پرونده‌ کیفرخواست کلاهبرداری یه مبلغی دلار نزدیک به دو هزار دلار و یه مقداری سکه و طلا و مبلغی هم ریالی صادر شد پرونده رفت توی دادگاه جلسه‌ دادگاه متهم پرونده‌ ما توی زندان بود به این علت که هم پرونده‌ دیگه‌ای داشت تحت عنوان کلاهبرداری و در مورد پرونده‌ ما هم براش قرار وثیقه صادر شده بود.

نتونسته بود بذاره و رفته بود زندان جلسه‌ رسیدگی از طریق ویدیو کنفرانس بود ما تو جلسه‌ رسیدگی بودیم و متهم پرونده زندان و از طریق ویدیو کنفرانس توی جلسه رسیدگی بودش. همه چیز رو انکار کرد گفت همه‌ این حرفهایی که اینها می‌زنن دروغه تو اداره‌ آگاهی من تحت فشار اقرار کردم به همه ‌چیز و الان همه چیز رو انکار می‌کنم جلسه‌ خیلی پرتنشی بود از اینور موکل ما خب یه دختری که معلولیت جسمی داشت و حساس و از اونور هم متهمی که قبلا اقرار کرده بود حالا داشت همه چیز رو انکار می‌کرد.

جلسه تموم شد و ماتو این اضطراب که قاضی چه تصمیمی می‌خواد بگیره رای دادگاه که اومد بسیار رای درست به نظر من و بسیار رای جالبی بود قاضی انکار این آدم رو بعد از اقرارهایی کرده بود نپذیرفته بود چون دلیلی وجود نداشت که اقرارها از روی انکار و از روی فشار اکراه یا هر چیز دیگه‌ای باشه و متهم پرونده‌ ما رو محکوم به حبس و رد مال کرد.

اعتراض کرد از سوی زندان بهش اعتراض کرد و پرونده رفت دادگاه تجدید نظر بسیار طولانی بود دادگاه تجدید نظر تا وقت تعیین کنه یا تصمیم بگیره که توی دادگاه تجدید نظر برای ما وقت رسیدگی تعیین شد جلسه‌ای که بسیار پرتنش و پرالتهاب متهم پرونده هم از زندان اومده بود بیرون و تو جلسه‌ رسیدگی حضور داشت وکیلش من کشیدم کنار قبل از جلسه رسیدگی و گفتش که بیایم و توافق بکنیم.

یه صحبت‌هایی برای توافق شد و ما اعلام کردیم مبلغمون این هستش حالا یه جمع ریالی که همه‌ دلارها و طلاها رو پوشش بده و بهش اعلام کردیم جلسه‌ رسیدگی تجدید نظر برگزار شد قاضی هم سعی در مصالحه داشت و ما گفتیم مشکلی نیست مصالحه می‌کنیم ولی به شرطی که این رقم تامین بشه ما رو از جلسه‌ رسیدگی بیرون کرد و متهم و شاکی پرونده رو خواست باهاشون صحبت کرد.

صحبتشم این بود که اگر می‌تونیم یه رقمی رو مشخص کنیم و اینجا من رای گزارش اصلاحی بدم گزارش اصلاحیه یعنی اینکه طرفین تو جلسه‌ رسیدگی با همدیگه مصالحه می‌کنن و همونج قاضی یک رای صادر می‌کنه که اون لازم‌ الاجراست.

و اگر کسی به اون رای تمکین نکنه و عمل نکنه خب می‌تونن اقدامات اجرایی رو انجام بدن. تموم شد ما از جلسه که اومدیم بیرون متهم پرونده به ما گفتش که من این مبلغ رو می‌تونم پرداخت کنم ولی نه همش رو مثلا یه مبلغ خیلی کمی رو الان پرداخت می‌کنم و چند فقره چک میدم ما به دادگاه اعلام کردیم که ما با این توافق موافق نیستیم.

به این علت که این آدم خوب تحت عنوان کلاهبرداری در پرونده‌ ما و پرونده‌های دیگه در زندان یا دوران محکومیت و مرخصیش رو داره می‌گذرونه و یا اینکه به دلیل مثلا عدم گذاشتن وثیغه در زندان دوباره ما بیایم یه توافق بکنیم چک ازش بگیریم و دوباره اون چک هارو هم پاس نمی‌کنه و بعد ما باید بدوییم دنبال چک ها و چک ها و چک ها.

پیگیری و نتیجه پرونده

عدم سازش مون رو اعلام کردیم و دادگاه با همه‌ تلاشی که کرده بود برای مصالحه و غیره حکم به محکومیت این آدم به حبس و رد مال و جزای نقدی داد بابت کلاهبرداری ما توی جلب کردن این آدم هم خیلی دردسر داشتیم مجبور شدیم چون پیداش نمی‌کردیم وقتی که پرونده رفت و اجرای احکام بهش ابلاغ شد که بیا نیومد و ما می‌دونستیم که پرونده‌های جریانی دیگه‌ای هم داره و بابت اون‌ها وثیقه گذاشته.

رفتیم به شعبه‌ای که پرونده‌ جریانی داشت و با قرار وثیقه آزاد بود توی مجتمع دیگه و توی دادسرای دیگه با بازپرس صحبت کردیم گفتیم که احضارش کنه اینجا بابت توضیحات وقتی اومد اینجا بگه که پرونده جلب روی حالا پرونده‌ تو هست تحت عنوان محکومیت قطعی و همین‌جا بازداشتش کنه سه ماهی گذشت تا اینکه از اون بازپرسی با ما تماس گرفتن گفتن که این آدم اومده اینجا برای توضیحات این پرونده بیاید اینجا و اقدامات جلب رو انجام بدید سریع ما اقدام کردیم.

از اجرای اینجا یه نامه زدن به همون بازپرسی و ما هم خودمون رو رسوندیم اونجا و همونجا توی دادسرای که پرونده‌ جریانی داشت بازداشتش کردیم فرستادمیش زندان یک ماه که از زندانش گذشت زنگ زد با یکی از فامیلاشون ما صحبت کردیم و گفتش که ایشون پول پرداخت می‌کنه شما هم رضایت بدید به درخواست موکل که حالا ابتدا حالا پول مد نظرش بود و حالا تنبیهی که این آدم قرار بود بشه ما پول رو از طرف گرفتیم و به موکل دادیم و اعلام رضایت خودمون رو کردیم.پرونده‌ ما مختومه شد.

یه جورایی به دلیل اینکه رد مال انجام شده بود و از حبس اون آدم هم یه مدتی گذشته ‌بود ولی بابت پرونده‌های دیگه‌ کلاهبرداری اون آدم همچنان توی زندان هست و دوران محکومیت اش رو بابت پرونده‌های دیگه‌ای که داره می‌گذرونه.

از این ماجرا گذشت تا اینکه یه موکلی به ما مراجعه کرد و گفتش که من با یه پسری به نام سام، سامیار البته آشنا شدم و به من پیشنهاد ازدواج داده و من مبالغی رو به صورت ریالی و دلارو طلا دادم بهش و الان هیچ خبری ازش ندارم به من پیشنهاد ازدواج داده و الان هیچ خبری ازش ندارم باید چیکار بکنم.

متوجه شدیم سامیار همون آدمی که خودش رو حسن معرفی کرده بوده یا رامین یا هر اسم دیگه‌ای و فهمیدیم که احتمالا توبه‌ گرگ مرگ باشه و یه پرونده‌ دیگه با همین کیفیت و کلاهبرداری که با پیشنهاد دوستی و ازدواج به یه دختر دیگه داده ‌بود.

این قسمت شصت و نه پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.

طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.

جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.

شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.

مدارک مرتبط با اپیزود شصت و نه

 این اپیزود فاقد مستندات است.

مشاوره حقوقی با وکلای پایه یک دادگستریتلفنی حضوری تصویری

اگر نیاز به مشاوره حقوقی یا اعطای وکالت به وکلای پایه یک دادگستری دارید، بیش از سی وکیل پایه یک دادگستری، آماده خدمت رسانی به شما عزیزان میباشند.

مشاوره های حقوقی به صورت تلفنی و حضوری  میباشد.

تیم موسسه حقوقی دادپویان