اپیزود پنجاه و شش قاتل بی انگیزه
اپیزود پنجاه و شش قاتل بی انگیزه: احمد زنگ میزنه کلانتری و میگه که واحد رو به روای ما صدای بچه میاد هرچی هم در میزنیم کسی در رو باز نمیکنه بچه های کلانتری میرن در میزنن و میبینن بله صدای بچه میاد کسی در رو باز نمیکنه در رو میشکونن میرن داخل و میبینن جسد یک زنی به صورت طاق باز روی زمین افتاده یک روسری آبی راه راه هم دور گردنش پیچیده شده دور دهنش هم کبوده و یک بچه پنج ماه هم زنده بغل دستش داره گریه میکنه از صاحب خونه یعنی همین احمد هم که همسایشون هم هست تحقیقات میشه میگه که دیشب شوهر این خانم یعنی مرتضی و برادر شوهرش مجتبی اینجا بودند صبح زود هم از خونه زدن بیرون اینها باهم دیگه مدت هاست اختلاف خونوادگی دارند صدای جرو بحثشون همیشه از توی خونه میشنویم. سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. قسمت پنجاه و پنجم پادکست جنایی دادپویان رو میشنوید.
قسمتی که مثل خیلی از قسمتهای پادکست چون موضوعش قتله مناسب بچهها نیست خیلی ممنونیم از کامنتهای که میذارید و پیشنهادهایی که میدید همه رو ما بررسی میکنیم و تا جایی که اجازه بده به ما سعی میکنیم اعمالش بکنیم و باعث پیشرفت کار ما بشه سید خادم تبعه افغانستان یعنی پدر اون خانمی که جنازه اشش توی خونه پیدا شده توی آگاهی احضار میشه و میگه که دخترم رو شوهرش به قتل رسونده میگه من از زنم جدا شدم موقع ازدواج دخترم من اصلا نبودم من افغانی هستم ولی زنم ایرانی یعنی مادر اون مقتوله.
برای بچمونم از روی شناسنامه مادرش شناسنامه گرفتیم شوهر این خانم یعنی شوهر دختر من مرتضی شنیدم اهل اصفهان تو قرچک زندگی میکنه ازش شکایت دارم از مادر مقتول هم یعنی فاطمه مادر مقتول اسمش فاطمه هست.
تحقیقات میشه اونم میگه که روز قبل از این حادثه مرتضی یعنی دامادم و دخترم خونه ما بودن رفتن خونه خودشون منم با اونا رفتم دخترم داشت ناهار درست میکرد شوهرشم خوابیده بود برادر شوهرشم داشتش با بچه بازی میکرد من یه ده دقیقهای تقریبا اونجا بودم بعد رفتم بعدم که صاحب خونه زنگ زد گفت که دخترم توسط شوهرش کشته شده.
دامادم با دخترم خیلی اختلاف داشت چند بارم اونو زده بود بد دل بود میگفت امروز کجا رفتی چرا با فلان شخص صحبت کردی و از این صحبتا تو این فاصله دامادم سه مرتبه به تلفنم زنگ زد و ازم پرسید که از دخترت خبر داری من ترسیدم فهمیدم یه خبریه، گفتم ازش پرسیدم با دخترم چیکار کردی؟ گفت چیزی نشده یه ضربه زدم تو سرش الانم بیمارستانه از دومادم یعنی مرتضی شکایت دارم.
از احمد یعنی همون صابخونه بازم تحقیقات میشه چون او اولین کسی که اومده و سر صحنه قتل، میگه که مرتضی که الان متهم پرونده هستش و زنش هشت ماهه که مستاجر ما هستند خانمم ساعت شیش و نیم صبح رفت که نون بخره از خونه خارج شد دیده بود که مرتضی و برادرش یعنی مجتبی سر کوچه وایسادن بهشون گفت بیا صبونه بخوریم گفتن نه ما خودمون داریم میریم نون بخریم.
رفتن بعدم خانومم که اومد متوجه شدیم که بچه کوچیکشون که فکر میکنم هفت هشت ماهه داره گریه میکنه هی صدا زدیم در رو باز نکردن در قفل شده بود با این قفل آویز قفلش کرده بودن زنم رفت زنگ زد به پلیس زنگ همسایهها رو هم زد بعد که اومدید شما متوجه شدین که این خانم به قتل رسیده. مرتضی معتاد به مواد مخدره و احتمالا کار خودشه.
معرفی و رفتن قاتل به کلانتری
تو همین تحقیقات مقدماتی که داره انجام میشه مرتضی و مجتبی میان خودشون به حوزه قضایی که هست و کلانتری معرفی میکنن با باباشون میان اولین تحقیقات از مرتضی اینجوری شروع میشه دیگه از اصفهان اومدن دیدم که زنم رفته خونه مادرش رفتم اونجا پولم آورده بودم داشتیم یه سری کارای انجام میدادیم برای عقد برادرم و کارایی که ابتدا باید انجام بشه بعدم از خونه مادر خانومم اومدیم خونه.
من بودم برادرمم بود شب که شد من کنار خانومم خوابیده بودم برادرمم پایین پای ما خوابیده بود من شروع کردم با زنم صحبت کردم گفتم که چه خبر یه چیزایی در موردش شنیدم. گفتیم مرتضی آدم بددل و مشکوکی بود میگه زنم گفتش که ببین یه موضوعی رو باید باهات مطرح کنم من با برادر ناتنی ام فرهاد رابطه جنسی دارم میگفتش که چون دلم براش سوخت باهاش رابطه جنسی برقرار کردم رابطهای نامشروع برقرار کردم.
مرتضی میگه ساعت تقریبا پنج و نیم صبح بود این صحبتهای ما از تقریبا سه صبح شروع شده بود من خیلی عصبانی شدم یه دونه چک محکم زدم تو صورتش به من گفت تو خیلی بیغیرتی خیلی بیلیاقتی تو این داد و بیداد و دعواهای ما برادرم بلند شد و گفت که چیکار میکنید بخوابید همسایهها بیدار میشن ما داشتیم صحبت میکردیم هنوز ساعت پنج و نیم شیش صبح بود دیگه من کنترل خودم و از دست داده بودم با دست گلوش گرفتم و فشار دادم صورتش سیاه و کبود شده بود.
برادرم دوباره بلند شد خیلی ترسیده بود اونم پاشو گرفت و دیگه تکون نمیخورد یه چند دقیقه گذشت دیدم دوباره شروع کرد تکون خوردن یه روسری انداختیم دور گردنش و منو داداشم محکم این روسری کشیدیم دیگه خفه شده بود بعدم از خونه زدیم بیرون در رو قفل کردیم اومدیم یه ماشین گرفتیم اومدیم سمت آستارا بعد رفتیم اصفهان پیش بابامون و الانم خودمون رو معرفی کردیم.
علت قتل همسرم این بود که با برادر ناتنیش رابطه نامشروع داشت من با داداشم اونو به قتل رسوندیم اظهارات مرتضی خیلی اظهارات عجیبیه برای من که خیلی باورپذیر نیست از ابتدا باورپذیر نبود که یه نفر بیاد بگه من مثلا با برادر ناتنی رابطه جنسی داشتن تو صورت شوهرش این حرف بزنه خب قطعا یه اتفاقی میفته نمیدونم ولی از مرتضی تحقیق میشه و اونم تقریبا همینها رو تایید میکنه ساعت سه صبح من با برادرم اونجا بودم خوابیده بودیم بعد دیدم یه چک محکم زد تو صورت زنش بعد دعواشون ادامه پیدا کرد.
یه دفعه من دیدم صدای خرخر میاد بلند شدم دیدم مرتضی گردن زنش سمیرا رو گرفته و من بهش گفتم ولش کن بهم گفت به تو ربطی نداره و منم پاشو گرفتم به من گفته بود که پاشو بگیر منم پاشو گرفتم که تکون نخوره یه ذره وول خورد و بعد روسری را انداختیم دور گردنش کشیدیم بعد از خونه زدیم بیرون توی تحقیقات صحنه بازسازی جرمم کاملا مشخصه و همین داستان رو تعریف میکنه.
خیلی صورت جلسه وجود داره بین مرتضی و مجتبی و تقریبا هر دو هم همین موضوع رو تکرار کردن تاییدکردن و مرتضی هم کاملا اقرار کرده و گفته قتل رو قبول دارم و هی هم اصرار داره میگه با داداشم مجتبی این قتل رو انجام دادیم یعنی میخواد بار این موضوع رو بندازه رو دوش مجتبی که کشیدن اون روسری دور گردنش باعث قتل شده نه اون فشار دستی که وجود داره.
پزشکی قانونی تحقیقاتی که توش انجام شده چون چند بار پزشکی قانونی رفته اومده و یه سری ایرادات وجود داشته ایراداتش برطرف شده خلاصه سیاه شدگی دور چشم مساعدی روی ناحیه سمت چپ فک تحتانی رو تایید میکنه توی گردنش یه کبودیهای پراکنده رو تایید میکنه و آثاری که زیر چونه وجود داره آثار ساییدگی میگه مشهود علت فوت هم میگه فشاری که روی عناصر حیاتی گردن و ناشی از علایم اونه.
مرتضی توی تحقیقات میگه که علت قتل رو گفتم رابطه با برادر ناتنیش شد من حتی بردمش پیش یه نفری به نام سعید و بهش گفتم که نگاه کن این رو سمیرا نوشته، نوشته که من این کار کردم رابطه جنسی با فرهاد برادر ناتنی داشتم و اونم تایید کرد اگر اون بیارید اون میگه که بله سمیرا رابطه جنسی داشته تایید میکنه این موضوع رو.
تو اظهارات مرتضی حرفای ضد و نقیض زیاده حالا چون خیلی مفصل و صفحات زیادی اظهارات دارن همه رو نمیگم ولی یه جاهایی ممکنه با همدیگه تداخل داشته باشه که شاید ظرافتهای این پرونده است این ضد و نقیض اصلا باعث میشه که معلوم به حرفاش چقدر راست و چقدر دروغه، یه جا مرتضی میگه که من از اصفهان برگشتم دیدم صورت سمیرا کبود شده گفتم چرا اینجوری شدی یه ذره من من کرد بعد گفتش که شما خونه نبودید فرهاد اومد اینجا برادر ناتنی ام با من به زور رابطه برقرار کرد با من زنا کرد من چون موافق نبودم منو کتک زد.
بهش گفتم این رو مینویسی گفت آره مینویسم نوشت کتبا نوشت من این نوشته رو بردم پیش سعید اونم بخونه گفت یا فاطمه زهرا کمرم شکست من بهش گفتم برای تو که چیزی نشده من بیچاره شدم من بدبخت شدم که زنم رفته با یکی دیگه خوابیده خلاصه من رفتم اصفهان برگشتم و طلبم جمع کردم و با برادرم اومدیم اینجا و این مساله مثل خوره داشت منو میخورد تا اون شب حادثه که داستانش و براتون تعریف کردم من از فرهاد شکایت دارم رابطه جنسی با زنم برقرار کرده باید اون مجازات بشه.
این حرفا خیلی حرفای عجیبی فرهاد به عنوان حالا کسی که الان متهم به بحث زنا احضار میشه به دادگاه و میاد و همه اینها رو انکار میکنه میگه همش دروغ این خط خطه خود مرتضی اصلا سمیرا اینو ننوشته من زن و بچه دارم دوازده ساله ازدواج کردم زندگی خودم دارم اصن رابطهای نداریم با خواهرم اون مثل خواهر منه فرقی نمیکنه و همه ادعاهای مرتضی رو تکذیب میکنه.
تحقیقات از خانواده مقتوله
پدر و مادر سمیرا هم در مورد این موضوع ازشون تحقیق میشه که شما یه چنین چیزی رو میدونید میگه که نه همش دروغ این میخواد فرار کنه از این جرمی که انجام داده واسه همین اومده یه سری حرفایی رو زده تحقیقات محلی هم میشه و از همسایهها و اهالی و اینا میپرسند که آیا سمیرا یه روابط مشکوکی داشت رفت و آمد البته تحقیقات آگاهی توی این زمینه تحقیقات نامحسوس حالا با یه ترفندی رفتم و از همسایهها اینا پرسیدن که آیا این روابط مشکوک غیر متعارفی داره که همسایهها میگن نه خیلی آدم اتفاقا سالم و موجهی بود.
سمیرا زندگیشو داشت، بچهداری داشت میکرد این اواخر و فرهادم اصلا اینجا رفت و آمدی نداشته و معلوم میشه حرفای مرتضی حداقل یا برای فرار از این موضوع که بگه آقا مثلا من فکر کردم فهمیدم زنم رابطه جنسی داشته با کس دیگه آدم کشتنش و احتمالا همه این حرفها دروغ باشن پدر مادر سمیرا و شکایت شون از هر دو نفر مطرح کردن مرتضی و مجتبی و هر دو رو میگن قاتل پرونده هستن و مشارکت در قتل.
وکیل مرتضی هم یه سری اظهارات و دفاعیات داره و میگه که مشکل اصلی این ماجرا اینه که به خاطر فقر و بیچارگی و بدبختی و اعتیادی که مرتضی داشته یه چنین کاری رو رقم زده و علت اصلی این بوده و بعد هم که حالا حرفش این بوده که رابطه دیگهای داشته زنش و خب از این مساله شاکی میشه و حالا موادی اشاره میکنه که تو قانون مجازات اسلامی وجود داره در مورد این موضوع.
وکیل مجتبی هم یه بحثای حقوقی و فنی میکنه در مورد این موضوع که مشارکت در قتل نداشته و فقط پاشو گرفته بود گرفتن پاک عامل قتل نیست و از این بحثهای حقوقی اظهارات مرتضی هم که توی حالا هم اداره آگاهی از هم و توی دادسرا نشون میده که لحظهای که با دست گردن سمیرا رو فشار میداده و سیاه شده بود طبق اظهارات خودش این حرفا اینها باعث قتل سمیرا شده و احتمال این که میگه بعدا با روسری اینو گرفتیم دوتایی کشیدیم خیلی واقعیت نداره.
یعنی اصلا زمانی که روسری دور گردنش بوده اصلا قتله اتفاق افتاده بوده مرگ حاصل شده بوده که همین میشه یه نکتهای برای دادگاه برای اینکه توی رایش این موضوع رو بتونه اشاره بکنه و استدلال درستتری داشته باشه حتی خودش میگه میگه چون اتاق روشن بود دیدم که صورت سمیرا سیاه شد و البته میگه من قصد کشتنش نداشتم میگه من اومدم تقریبا تا ساعت پنج نیم شب قبل که نیومده بودم.
البته تناقض اظهارات ها یه جایی میگه اصلا من از اصفهان که اومدم شاکی بودم میخواستم بیام و یه کاری بکنم ولی یه جایی میگه نه من نیم صبح جر و بحثمون طولانی شد و این حرفا من گردنش و فشار دادم بعد خیلی ترسیده بودم خودم از این ماجرا و صحبتهای ضد و نقیضی که این وسط انجام میدم سعیدم تحقیقات میشه سعید کسیکه اون نامه رو مرتضی میگه آوردم بهش نشون دادم و گفتم که من این دید و گفتش که من کمرم شکستو و از این صحبتا میگه که همه این حرفا دروغه اصلا چنین چیزی نبودش.
یه چیزی رو برداشت آورد به من نشون داد من گفتم این مطمئنی برای سمیرا گفت آره دستخط خودش همین و من نه تایید میکنم این مساله رو نه تکذیب میکنم من اطلاعی ندارم اصلا از این ماجرا یه چیزی بوده که خود مرتضی آورد، دادگاه میگه مرتضی که تکلیفش تقریبا روشن قتل رو انجام داده با دست گردنش فشار داده ولی در مورد مجتبی اظهاراتش خیلی با واقعیت تطبیق نمیکنه.
طبق حرفای مرتضی اصلا موقعی که با دست فشار داده طرف مرده این که روسری را انداختیم دور گردنش کشیدیم با همدیگه کشیدیم این اقرارها اقزازاهای غلطیه و از این جلسه اقرارها رو قبول نمیکنه دادگاه از مجتبی نظریه پزشکی قانونی هم این رو احراز میکنه یعنی نظریه پزشک قانونی میگه که آثاری که وجود داره آثار ناشی از دسته، فشاری که دست روی گردن آورده و اگر روسری عامل قتل میشد خب باید آثار و شیار گردنی که ناشی از حالا یه پارچه روسری هستش و این حرفا روی گردن باشه.
چون یه زمانی من با دست فشار میدم و خفگی اتفاق میفته یه زمانی با روسری انقدر فشار میدم که میمیره طرف و این روسری باید آثارش وجود داشته باشه چون میزان فشار با روسری مهمه یعنی روسری دور گردنش انداختند ولی اون روسری نبوده بلکه قبلش اصلا مرگ اتفاق افتاده بوده پزشکی قانونی هم این موضوع رو تایید میکنه.
و حرفایی که مرتضی میزنه میگه که اول با دست فشار دادیم و بعد طرف هم یه ذره بی حال شد یک ذره بیهوش بود و بعد ما دو نفری کشیدیم اینها دروغه چرا حالا داره پایه داداش میکشه وسط خیلی قابل پذیرش نیست بعد یه سری حرفا هم این وسط مجتبی زده میگه که من یه جایی اقرار کرد یک جایی انکار کرده، گفت که من فقط پاشو گرفتم که به بچه نخوره و از این حرفا و اصلا قصد نداشتم که باهاش همکاری بکنم که سمیرا رو بکشه.
میگه این هم که خیلی قابل قبول نیست برای اینکه اولا بچه کنار مادرش بوده بغل سینه مادرش بوده جایی نبود که پای اصلا سمیرا بهش بخوره و اصلا اگر دلش به حال بچه میسوخت بعد از اینکه حالا این کار رو انجام دادن ول نمیکردن همونجا بچه رو از خونه برن بیرون پس همه اینها حرفهای غیر قابل قبول از ناحیه مجتبی هم.
کیفر خواست و حکم قاتل
القصه با توجه به همه این اظهارات که یه سری تکرار مکررات هم هی شدش ولی چون یه سری تناقضات وجود داشت مثل تناقض های اظهاراتش توی آگاهی و دادسرا مطرح بکنیم و بعدشم توی دادگاه، اظهاراتش توی دادگاه هم معارض بوده کیفرخواستی که صادر شده بود تو دادسرا مباشرت در قتل مشارکت در مورد هر دو بوده یعنی هم مباشرت توسط مرتضی و مشارکتی که مجتبی باهاش داشته هر دو رو قاتل فرض میکنه.
که دادگاه با توجه به همه این تحقیقات این استدلاهایی که کرده میگه نه مرتضی مباشرت در قتل کرده قتل رو خودش انجام داده ولی مشارکت رو قبول نمیکنه و میگه که معاونت کرده نهایتا مطلع بوده از قصد مرتضی داشته خفه اش میکرده پاشم گرفته کمکش کرده و معاونت در قتل کرده و واسه همین دادگاه رای میده مبنی بر مباشرت در قتل عمدی سمیرا توسط مرتضی و محکومش میکنه به یک بار قصاص نفس.
و درمورد مجتبی هم با توجه به اینکه معاونت کرده در قتل سمیرا اون رو به پانزده سال حبس محکوم میکنه به دادنامهها هم اعتراض میشه میره دیوان عالی کشور دیوان عالی کشور هم همه صحبتهایی که دادگاه بدوی انجام داده بود رو میپذیره و قبول نمیکنه که روسری توسط دو نفری که کشیده شده موجب قتل شده باشه و تقریبا همون اصطلاحها رو قبول میکنه.
و رای رو ابرام مکنه شاید خیلی زیاده گویی شد تو یه قسمتهایی از پرونده ولی کاریش نمیشه بکنی انقدر اظهارات وجود داره تو این پرونده اینقدر تناقضها وجود داره شاید مثلا ما نزدیک مثلا چهل بار اظهارات گرفته شده از متهمین پرونده اینجا و هر دفعه ما یه تیکه اش رو میبینیم با همدیگه مشترکه یه جای دیگه معارضه و واسه همین مباحث رو ما سعی کردیم جمع بندی بکنیم یه جاهایی که ممکن بود یه تعارضاتی باشه اونها رو اعلام بکنیم.
مرتضی اعدام میشه به خاطر قتل سمیرا به خاطر یک اختلال نمیدونم روانی بگیم یا یک بد دلی شکاکی یا نمیدونم شاید هر چیز دیگهای خیلی انگیزه قتل تو این پرونده معلوم نمیشه یعنی معلومه اظهاراتی که صحبت میکنه در موردش اظهاراتی که میگه که مثلا با فلانی رابطه جنسی داشت و من از این جهت ناراحت بودم کشتمش که اینها دروغ از آب در میان پس انگیزه قتل چه بوده تو این پرونده هیچ وقت برای ما مشخص نمیشه.
این قسمت پنجاه و شش پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود پنجاه و شش
مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.
درج دیدگاه