اپیزود پنجاه و پنج بر باد رفته
اپیزود پنجاه و پنج بر باد رفته: موکل دوست داشت خلبان بشه رفته بود توی این کلاسهای آموزش خلبانی و اونجا با محسن آشنا شده بود محسن بهش گفته بود من آشنا زیاد دارم توی نیروی هوایی توی کلاسهای خلبانی و جاهایی که تو بتونی راحت آموزش ببینی و یه خلبان خیلی حرفهای بشی.
موکل من یه دختر سی و پنج ساله بود کسی که آدمه تقریبا معروفی بود حداقل یه جاهایی میشناختنش با محسن آشنا میشه محسن چهارصد و پنجاه میلیون تومن ازش میگیره برای اینکه این آدم رو توی کلاسهای خلبانی معرفی بکنه آموزش بده و این آدم یه خلبان معروف بشه میخواست جزء خلبانهای زنی باشه که اسمش همه جا بپیچه سلام من سید محمد صادقی وکیل کیفری تهران هستم. متاسفانه یه خبری این روزها اومده که راوی پادکست آخرین شاهد یعنی مهدی پورباقی یه اتفاقی براش افتاده که اتفاق بسیار عجیبیه.
حالا جزییات پرونده رو نمیدونیم یکی از دوستای این خونواده با من تماس گرفتند و در مورد پرونده یه توضیحاتی دادن در مورد این اتفاقی که افتاده یه توضیحاتی به من دادن خیلی نمیتونم تحلیلش کنم و وارد جزییات پرونده بشم و یه روز حتما اگر اطلاعات دقیقی از حالا پلیس کانادا اومد یا پروندش مشخص شد وضعیتش حتما سعی میکنم یه قسمت درمورد این پرونده بگم. جهت مشاوره حقوقی فوری با وکیل یا وکیل آنلاین کلیک کنید.
اینکه راوی یک پادکست جنایی خودش درگیر یک جنایت بشه باران عابدی توی این ماجرا به قتل برسه به یه شیوه که شیوه بسیار عجیبی توی قتل توی قتلها اصولا قاتل با یه ضرب یا دو سه تا ضربه خودآگاه یا ناخودآگاه مقتول رو به قتل میرسونه و ماجرا تموم میشه ولی تیکه تیکه کردن یه آدم تو چمدون گذاشتن و جایی پرت کردن شیوه معمولی نیست برای قاتلین.
قاتلینی این کار میکنن که خودشون درگیریک بیماریهای روانی باشن نمیدونم تحلیل این پرونده نیاز به جزییات این پرونده داره که ما در آینده این کار رو میکنیم ولی اون چیزی که برای من خیلی جالبه اینه که راوی پادکست جنایی چرا خودش باید درگیر این موضوع بشه یه فیلمی هست به نام فیلم سینستر شوم سال دو هزار و دوازده تولید شده اگر اهل فیلم ترسناک هستید و مشکلی باهاش ندارید حتما این فیلم رو ببینید ماجرا دقیقا یه نویسنده داستانهای جنایی که خودش درگیر پروسه جنایت میشه.
و به نظر من این میتونه یه نگاه شاید درست و البته عجیب به ماجرای پروندههای جنایی باشه نمیدونم این پرونده همه ما رو شوکه کرد این موضوع همه ما رو. شوکه کرد و امیدوارم که واقعا تکلیفش روشن شه حداقل برای من به عنوان یه وکیل دعاوی کیفری و یه کسی که پادکست روایت میکنه برای من خیلی جالبه بدونم راوی یک پادکست جنایی چرا باید خودش درگیر یه چنین موضوعی بشه حتما ماجراش رو در آینده برای شما تعریف خواهیم کرد.
یه سری حرفها در این زمینه زده شده اینکه چون خودش درگیر روایت پادکستهای جنایی بوده موضوعات جنایی بوده خودش دست به چنین کاری زده این برای من خیلی قابل پذیرش نیست از نظر روانشناسی باید این موضوع بررسی بشه البته ولی منی که دارم سالها تو حوزه دعاوی کیفری و جنایی کار میکنم و با پروندههای قتل به صورت کاملا مستقیم درگیرم یعنی جنازه رو میبینم کالبد شکافی رو میبینم قاتل رو میبینم و با مقتول و خونوادههاشون در تماس هستم و گاها شبها ممکنه ذهنم درگیر این پروندهها بشه و خوابم نبره هیچوقت برا خودم این موضوع پیش نیومده.
که بگم آها من هم میتونم درگیر یک چنین موضوع قتلی بشم به عنوان یک قاتل یا حتی خودکشی کنم و به عنوان یک مقتول و من این تحلیل رو خیلی واقعی نمیبینم حداقل و احتمالا موضوعات دیگهای هست من چیزی که متوجه شدم از تعاریفی که حالا بعضی از دوستان کردن و حالا اطلاعاتی که به دست آوردم ماجرا خیلی شاید گستردهتر از این موضوع باشه که یه نفر بیاد پادکست جنایی تعریف بکنه و بعدا خودش حالا مثلا قسمت آخر پادکست خودش رو انجام بده خیلی این برای من واقعی نیست.
به نظر من پشت این ماجرا اتفاقات خیلی گستردهای دیگهای هم هست دختری که دوستش داره و ما از توی عکسها و حالا پیامهایی که میبینیم بکشندش کانادا و بعد هم سرش رو ببره و تیکهتیکه اش کنه فقط به اینجا ختم نمیشه همیشه پشت پروندههای جنایی موضوعاتی هست که ما هیچ کدوممون نمیبینیم و باید بررسی اش بکنیم از این موضوع بگذریم و وارد قسمت جدید پادکست جنایی دادپویان بشیم قسمت پنجاه و پنجم پادکست جنایی دادپویان میشنوید.
کلاهبرداری اینترنتی به بهانه رمز ارز و سرمایه گذاری
قسمتی که موضوعش موضوع خیلی مبتلابه ایه خیلی گستردهای توی جامعه و احتمالا این روزها ما باهاش خیلی درگیریم چهارصد و پنجاه میلیون موکل ما میریزه به حساب محسن محسن هم یه جاهایی معرفی میکنه ولی ربطی به خلبانی نداره تو حین بین همین ارتباط دوستانهای که بین موکل ما و محسن پیش میاد به موکل ما میگه ببین من توی یه شرکتی کار میکنم و سرمایهگذار یک شرکت خیلی معتبری هستم کارای صادرات واردات و این مدل کاراست تو هم بیا اینجا و سرمایهگذاری بکن چی میخوای بخری بریم تو کار رمز ارز.
چی بخریم انقدر تتر بخریم انقدر بیتکوین بخریم و حالا چیزای جدیدی که الان اومده احتمالا امروز بگن که همستر و نمیدونم این چیزا هستش بیایم یه پولی بذاریم مثلا انقدر اعتبار بخریم اینقدر سکه بخریم یا هر چیز دیگهای اون موقع هنوز همستر نیومده بود از موکل من شروع میکنه یواش یواش پول گرفتن الان من انقدر برات مثلا تتر خریدم انقد فلان خریدم انقدر ولی چند ماه که میگذره دیگه هیچ خبری از سود پول نمیشه بهش میگه پولای من کو کجا رفت؟
میگه من الان سرمایهگذاری کردم تو یه زمین توی شمال نگاه کن اینها اینم یه مبایعهنامه یه عکس مبایعهنامه براش میفرسته نگاه کن من این کار کردم برات این رو خریدم مثلا یه میلیارد اینو خریدم بزار یه شیش ماه اینجا باشه این یه تومن ما میشه یک نیم. یه ماه دیگه میگذره چه خبر چیشد میگه ببین من الان رفتم این بیام و رو خریدم مثلا سری هفت اتاق فلان.
چند وقت دیگه این گرون میشه من میفروشم یا قراره مثلا روش کار بکنیم بعد هم بفروشیم و پول تو رو بدیم دو ماه سه ماه دیگه میگذره چی شد میگه که ببین نگاه کن این ویلا رو نگاه کن چقد خوشگله به اسم توام هستش فروشنده فلانی خریدار خانم فلانی رقم دو میلیارد الان پول تو زمینه اگر میخوای از زمین بلند شی باید روی زمین باشیم و از این حرفایی که خیلی از کلاهبرداری امروزی میزنن دو ماه دیگه میگذره چی شد میگه نگاه کن انقدر این حساب مثلا رمز ارز منه یه حساب بهش نشون میده چند میلیون مثلا رمز عرض فلان مورد توش هستش.
اینا رو ما از کجا داریم میبینیم از توی موبایل موکل پیامهایی که بینشون رد و بدل شده عکسایی که طرف براش فرستاده یک سال از این ماجرا گذشته و محسن و میاره تو دفترش با یه ترفندی میگه بنویس انقدر مثلا من از تو طلب دارم یه دستخط ازش میگیره که نوشته چهار میلیارد من از فلانی میخوام و باید مثلا پرداخت کنید توی چنین تاریخی موکل ما یه زرنگی میکنه و به این هم اکتفا نمیکنه میگه باید دو تا چک هم مثلا به من بدی دوتا چکم از مادرش میگیره که اون هم تقریبا یه چیزی حدود شیش میلیارد چک و البته سفته هم هستش.
ما یه شیش میلیارد و یه چهار میلیارد سند داریم ده میلیارد از طرفمون سند داریم که اعلام کرده که من بدهکارم به موکل اینها خوبه میاد پیش ما با همدیگه صحبت میکنیم ما بهش توضیح میدیم که خب این مدل مدل کلاهبرداری خیلی ساده هست به عنوان سرمایهگذاری ار تو هی پول گرفتن هیچی هم بهت ندادن میگه نه هنوز هم میگه نه این آدم با من خیلی دوست بود خیلی رفیق بود ما با هم مدتها بودیم توی فلان شرکت آدم گردن کلفتیه، کدوم شرکت؟
مثلا شرکت فلان موضوع ما میریم و شرکت رو بررسی میکنیم میبینیم که این شرکت وجود داره ولی اصلا محسن هیچ ارتباط حقوقی و غیر حقوقی با این شرکت نداره یه ارتباط وجود داره مدیر عاملش رفیق محسنه یعنی معلومه که محسن اومده از اسم و اعتبار این شرکت استفاده کرده خودش رو جزو سرمایهگذارهای خیلی معروف و حالا سهامدار عمده معرفی کرده و از این سو استفاده کرده و موکل مارو ترغیب و اغفالش کرده به قول معروف.
تو شرکت هم خبری از محسن نیست نه سهامدار نه اصلا اونجا پولی داره که بشه ازش طلبمون رو وصول کنیم هیچی دیگه چی اون کلاسهای خلبانی که میگفت حالا میگفت من آشنا دارم چی اونجا رو بررسی کردیم هیچ ارتباطی به محسن نداره اصلا محسن رو نمیشناسن چند تا شرکت دیگه هم معرفی شده این وسط که محسن خودش رو جزو سهام دارها یا حداقل اعضای هیات مدیره معرفی کرده و موکل ما هم نرفته یه بررسی بکنه خیلی ساده است.
اگر یک نفر خودشو رو مثلا مدیرعامل یا اعضای هیات مدیره یک شرکت مثلا معرفی میکنن شما یه بررسی خیلی ساده میتونید بکنید تو اینترنت روزنامه رسمی اون شرکت رو سرچ کنید مثلا اسم اون شرکت بزنید توی سامانهای مثل رسمیو مثل روزنامه رسمی میاد. ببینید اصلا آدم واقعا مدیرعامل واقعا عضو اون شرکت سهامدار اون شرکت هست یا نه و بعد اعتماد بکنید انقدر راحت اعتماد نکنید.
حتی روزی که موکل من اومده بود و با ما صحبت میکرد میگفتش که نه این آدم جزو اعضای اون شرکته گفتم مطمعنی گفت آره خودش میگفت گفتم نه. یادمه توی دفتر من توی همون کامپیوتر خودم زدم تو سیستم و گفتم اینها این روزنامه رسمی شرکت اصلا اسمی از این آدم نیست نه به عنوان سهامدار نه به عنوان عضو این شرکت ما شکایت کلاهبرداری رو مطرح کردیم و روی چکها و سفتههایی که وجود داشت اقدام کردیم تقریبا چهار پنج تا پرونده تشکیل شد توی دادگاه چه کیفری چه حقوقی.
مادر این آدم هم اومد گفتش که نه اصلا ربطی به من نداره من کارهای نبودم بچم اومد گفتش که یه چک بده من بچم بود چک دادم گفتیم نه چک داری باید تاوان بدی بابتش بچت کلاهبرداری کرده میدونست ولی به روی خودش نمیاورد چرا این حرف میزنم چون یه سری پروندههای دیگم آمارش دراومد دیدیم مادره شریک و همدست پسرش بوده پسرت کجاست الان؟
استعلام از زندان و پیدا شدن کلاهبردار
نمیدونیم کجا خبر ازش نداریم گشتیم گشتیم وسطای تحقیقاتمون بود که من گفتم که یه استعلام بگیریم ببینیم توی زندان هست یا نیست خیلی استعلام نمیگیرن تو این زمینه یه سامانهای به نام پانیز تو سیستم زدن دیدم بله محسن توی زندان تهران بزرگ حاضر به خواب یعنی اونجا توی اونجاه خیلی اتفاق خوبی بود خیالمون راحت بود که حداقل این آدم در دسترس ما از ایران فرار نکرده و به قول معروف میتونیم در اختیارش داشته باشیم سریع گفتم آقا پرونده به اداره آگاهی دستور داده بشه برای تحقیقات و محسن رو بیارن و ازش اقرار بگیرن.
چون ما سند کلاهبرداری نداشتیم یه سری پیامکها بود که خیلیم کلاهبرداری رو نشون نمیداد ولی ما نیاز به یک دلیل قوی داشتیم شاهد هم برده بودیم که مثلا انقد ازش پول گرفته انقدر دلار گرفته چون خیلی از پرداختیها یعنی بیشترین پرداختیها به صورت دلاری بود که دستی به طرف داده بود پول به حساب واریز نشده بود یه رقم هایی به حساب واریز شده بود یا یه سری چکها داده شده بود که روی اون چک ها اقدام کردیم مثلا مادرش اومد و پرداخت کرد اون چک هارو.
وسطای تحقیقات ما یه سری مبالغ زنده شد این وسط ولی در مورد موضوع کلاهبرداری که پرونده اصلی ما بود رقم شش میلیاردی هم اقدام کرده بودیم و گفته بودیم که مثلا انقدر دلار داده ما سند قوی نداشتیم جز شاهد، بازپرس پرونده دستور میده برای اینکه بیان و یه مواجه حضوری بین موکل ما و متهم پرونده بذارن یه هفته میاد اداره آگاهی از زندان اونجا تحتالحفظ ازش تحقیقات میشه و ما قراره که روز چهارشنبه بریم توی اداره آگاهی اداره چهاردهم آگاهی مخصوص کلاهبرداری و مواجه حضوری اتفاق بیفته.
ترس داریم نگرانی داریم الان اگه بیاد همه چیز رو انکار بکنه موضوع کلاهبرداری ممکن از بین بره و ما مجبوریم بریم مثلا به صورت حقوقی اقدام بکنیم پروسه زمانبر پروسه هزینه بردار و موکلم پولی نداره الان که هزینه دادرسی بده حتی تو پروندههایی که ما به صورت حقوقی هم اقدام کرده بودیم مطالبه حالا چکهایی بود که البته چک هایی بود که ثبت نشده بود و چکهایی که ثبت نشه ما مجبوریم که به صورت حقوقی اقدام بکنیم هزینه دادرسی بدیم دیگه اجرایی روش نمیتونیم بگیریم خیلی هزینه داره.
یه چک شیش میلیارد بود یک سفته پنج میلیاردی داشتیم اینا هزینههای دادرسی سنگینی داشت و ما هی اعسار میدادیم ولی این کلاهبرداری میتونست مشکل ما رو حل کنه توی حالا طلبی که حقیقتا ما از متهم پرونده داشتیم. چهارشنبه هشت صبح ما توی اداره آگاهی بودیم و محسن رو دست بندزده از اتاق تجسس آوردنش توی اتاق مخصوص تحقیقات. ما اظهارات مون نوشته بودیم و ازش سوال کردیم تو قبول داری این رقم رو از موکل گرفتی برای اینکه سرمایهگذاری کنی مثلا یا رمز ارز بگیری یا چه میدونم یه سری کارایی که حال ادعا کرده بود بگیری؟
محسن گفت بله قبول دارم یه سکوتی همه جا رو گرفته بود توی سالنی که داشت تحقیقات انجام میشد باور نمیکردیم به این راحتی بیاد اقرار کنه به این موضوع کلاهبرداری که اتفاق افتاده بود گفتیم سریع صورت جلسه بشه صورت جلسه شد و گفت بله همه اینهایی که شما میگید رو قبول دارم ما این پولا رو گرفتیم این پول ها از بین رفته من هیچ کدومش و نتونستم کاری بکنم حالا سر یه سری موضوعاتی پولها از بین رفته بود و تلف شده بود یه پیروزی بزرگ بود یه اتفاق بزرگ بود تو این پرونده.
ما ماه ها بود هی داشتیم بازپرس و قانع میکردیم که آقا کلاهبرداری این موضوع بازپرس میگفتش که نه چه کلاهبرداری یه پول دارید برید مطالبه کنید اگرم اساماس و پیام اینا وجود داره خب اینها میشه که آقا یه دلیلی برای موضوعات حقوقی میگفتیم نه فقط این آدم رو گیر بندازیمش بیا تو اداره آگاهی صحبت بکنه ما ببینیم داستان از چه قراره و همین اتفاق افتاد توی اداره آگاهی سرش پایین بود معلوم بود همه چیش رو باخته.
اصلا چرا توی زندان بود به این علت که یه پرونده کلاهبرداری دیگه هم داشت و البته یکی نه چند تا پرونده کلاهبرداری دیگه داشت و بابت یکیش دستگیر شده بود با همین اقرار و حالا دلایل و مدارک و شاهدی که ما داشتیم حالا پولایی که از ما برده شده بود توی دادسرا تحقیقاتش تموم میشه بازپرس قانع میشه.
یادمه بازپرس یه بازپرسی بود که من سالها بود میشناختمش توی پروندههای دیگه هم باهاش داشتم و چندین سال شاید با این آدم تعامل داشتم و بازپرس هم خیلی جالب بود براش یعنی خودشم باورش نمیشد میگفت ببینین میاد توی اداره آگاهی یا چه میدونم اگر گیرش بندازه میاد اینجا همه چی رو انکار میکنه شما دستتون به جایی بند نیست گفتم نمیدونم ما فعلا هر کاری از دستمون بر بیاد باید برای این پرونده بکنیم بعدش گفت آره فکر نمیکردم اقرار بکنه همه شوکه شده بودیم از اقرار این آدم توی اداره آگاهی.
اقرار در دادگاه و محکوم شدن متهم
همین صورت جلسه بعدا توی دادسرا هم انجام شد یعنی وقتی که برگشت زندان خوب بازپرس هم باید ازش حالا قرار میگرفت و صورت جلسه میگرفت به صورت الکترونیکی باهاش یه ویدیو کال کرد و نهایتا اونجا هم اقرار کرد به این موضوع و پرونده با جلب دادرسی تحت عنوان کلاهبرداری رفت دادگاه توی دادگاه باز هم ما یه تشویشی داشتیم اگر بیاد تو دادگاه هم انکار بکنه چیکار باید بکنیم ممکنه بگه نه من اونجا اقرار کردم ولی حقیقتا اینجوری یه سری دفاعیات میتونست بکنه.
و ممکنه وکیل بگیره وکیلش بیاد بلاخره یه سری دفاعیات بکنه و یک زره کار ما رو به چالش بکشه تو دادگاه هم به همه این موضوعات اقرار کرد محسن همه چیش رو باخته بود این از یه طرف خوب بود برای ما چون ازش اقرار داشتیم میگرفتیم ولی از یه طرف بد بود چون مال و اموالی نداشت و رسیدن به پول برای ما مهمتر بود موکل ما دنبال این بود که پولش رو و زنده بکنه پولش رو و بگیره حالا اون آدم بره زندان جزای نقدی بده به دولت یا هر چیز دیگهای خیلی براش موضوعیت نداشت دنبال پولش بود ولی توی دادگاه هم اقرار کرد به این موضوع تحت عنوان کلاهبرداری.
و به دلیل اینکه پروندههای کیفری دیگهای هم داشت و محکومیت هم داشت دادگاه به اشد مجازات یعنی هفت سال موضوع کلاهبرداری و رد مال محکومش کرد رد مال ما سند براش زیاد داشتیم گفتم نزدیک ده دوازده میلیارد سند داشتیم ولی حقیقتا شیش ملیارد بیشتر طلب موکل ما نبودش چند تا پرونده حقوقی دیگه هم داشتیم که اونها هم رقم ما رو زیادتر هم میکرد حقیقتا تو پروندههای حقوقی هم رای مون صادر شد تا پرونده کیفری به نتیجه برسه چون اقرار هم وجود داشت دیگه بحث تجدید نظرخواهی اینا خیلی موضوعیت نداشت.
و نهایتا رای قطعی صادر شد پرونده به اجرای احکام رفت پول داری؟ نه الان من هیچ پولی ندارم با مادرش مذاکره کردیم مادرش رو هم محکوم کرده بودیم تو پروندههای حقوقی و نهایتا با مذاکراتی که با مادرش و وکیل مادرش و خود محسن کردیم قرار شد که اینها پول ما رو پرداخت کنن و ما هم نسبت بهشون اعلام رضایت بکنیم کل پول موکل ما بعلاوه یه سری خسارتهایی که حالا بهش وارد شده بود هزینههایی که کرده بودیم و هزینه دادرسی داده بودیم یه جاهایی هزینه حالا وکیل بود این وسط و هزینههای دیگه.
و تاخییر تادیه ای که به پول میخورد پول چند مدت زیادی خوابیده بود و تاخیر تادیه بهش میخوره اینها رو همه رو به ما پرداخت کردن ما هم اعلام رضایت کردیم حقیقتا به این علت که محسن با موکل ما دوست بود یعنی موکل ما میخواست رضایت بده و ما که نمیتونستیم جلوشو بگیریم بگیم نه رضایت نده میگفت نه من بالاخره مدت طولانی با این آدم دوست بود و حالا الانم که پول ما رو پرداخت کرده من هم رضایت دادم.
گفتم دیگه هرچی که خودت صلاح بدونی صلاح مملکت خویش خسروان دانند و رضایت دادیم و پول موکلمون وصول شد. کلاهبرداری گرچه خیلی ظاهرا جرم سادهای ولی کلاهبردار یعنی تجربه من میگه کلاهبردار آدمهای بسیار باهوشی ان و یه جاهایی از سادگی ما استفاده میکنن خیلی باید حواسمون باشه به این راحتی این حرف حرف قشنگی نیست حرف زیبایی نیست واقعا ولی یه حقیقته به راحتی به مردم اعتماد نکنیم.
فضای اعتماد فضای خطرناکیه گرچه توی جامعه اخلاق گرا و اخلاق مدار باید همه به هم اعتماد بکنیم ولی واقعا تو شرایط فعلی به همدیگه اعتماد نکنیم دو تا دوست دو تا برادر حتی پدر و فرزند من توی پروندههای مختلف دیدم که کلاه سر همدیگه گذاشتن یه ذره در مورد اعتماد کردن به آدمها با احتیاط بیشتری رفتار کنیم.
این قسمت پنجاه و پنج پادکست دادپویان بود. منتظر روایت های جنایی و جذاب ما از داستانهایی که تو این شهر اتفاق میفته باشید. بهترین پادکست جنایی را با دادپویان تجربه کنید. پادکست یادگیری را توسعه میدهد، کنجکاوی را اسان میکند و زمان های مرده را زنده میکند.
طراحی سایت و ادیت پادکست دادپویان توسط امیر هاشمی و گویندگی پادکست دادپویان را محمد صادقی بر عهده دارند.
جهت هرگونه مشاوره حقوقی فوری راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری یا مشاوره حقوقی تصویری داشته باشید. ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. وکیل آنلاین را فراموش نکنید.
شما میتوانید جهت گوش دادن و بررسی دیگر ایپزود های پادکست دادپویان کلیک کنید.
مدارک مرتبط با اپیزود پنجاه و پنج
مستندات این اپیزود شامل یک عکس است.
درج دیدگاه